به بهانه سی مرداد ماه روز ملی مسجد
پا تــــــــــــوق محله ما را پس دهید
بچه که بودم دیوار به دیوار خانهمان مسجدی بود که خیلی رفت و آمد داشتیم، بهدلیل اینکه خیلی از کارهای مختلف محل در مسجد انجام میشد، آقایان برای اعزام به جبهه، میرفتند پایگاه بسیج که در گوشه حیاط مسجد بود، اسم مینوشتند تا به پایگاه مقداد معرفی بشوند و بعد از آموزش بروند جبهه، خانمها هم در مسجد جمع میشدند تا کمکهای مردمی را برای جبههها بستهبندی و آماده ارسال کنند. یادم میآید برای خرید همه چیز صف میایستادند و یک چیزی به نام دفترچه اقتصادی بود که باید از مسجد میگرفتیم و آنجا تمدیدش میکردیم. اگر کاسبی گرانفروشی میکرد، مردم به مسجد گزارش میکردند و بچههای بسیج مسجد با او برخورد میکردند و حتی تعزیرش در حیاط مسجد انجام میشد. اگر کسی در همسایگیاش فقیر میشناخت به امام جماعت مسجد گزارش میکرد و بدون لو رفتن هویت فقیر و با حفظ آبرویش، توسط مسجدیها به داد آن خانواده میرسیدند.
حجتالاسلام محمد صدارت
مبلغ مذهبی
خلاصه پاتوقی بود برای اهالی محل به صرف چای در آن استکانهای کمر باریک که خادم مسجد دم کرده بود و از ولادت نوزاد تا ازدواج و مراسم ترحیم، از فعالیت فرهنگی تا اقتصادی و سیاسی، از گردهمایی طایفهای تا دورهمی محلی همه در مسجد انجام میشد و هر روز شاهد یک رویداد عمومی بودیم.
اما جنگ که تمام شد گویا کارکرد مسجد نیز تمام شد! آن صفا و صمیمیت و یکپارچگی بار خود را در بقچههایشان گذاشتند و یکی یکی رفتند!
امام جماعت ماند و نماز و مؤمنینی که در مسجد کاری به جز نماز نداشتند و آنها هم یکی یکی بر اثر مشغلههای کاری کم شدند!
سازمانها و ادارات مختلف برای فعالیتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شروع کردند به صدور مجوز و افرادی از بیرون مسجد با دریافت مجوز، همان فعالیتهای سابق مساجد را در ساختمانهای خصوصی انجام دادند و دیگر نیازی نبود همسایگان جدید مسجد، برای کارهای خود، یا برای تربیت کودکانشان، گذرشان به مسجد
بیفتد!
کم کم ما که در کودکی عشق این را داشتیم، برویم در مسجد مکبری کنیم و بعد از سلام نماز وقتی داخل محراب میرویم با روی خوش امام جماعت روبهرو شویم و از ایشان یک شکلات هدیه بگیریم، وقتی در نوجوانی پا به حیاط مسجد میگذاشتیم با عصای خادم مسجد روبهرو شده و به بهانه سروصدای دوران نوجوانی از مسجد بیرون
میشدیم!
چه شد که آن پاتوق به هم خورد و جمعهای رفاقتی و محلی از مسجد دور شدند و نیاز به مکانهای جدید پیدا کردند که صاحبان پاتوقهای جدید بتوانند خوراک فرهنگی خود را در ذهن مردم رسوخ بدهند؟ آیا عیب از مسجد است؟ آیا عیب از امام جماعت است؟ آیا عیب از نمازگزاران است؟!
نه الزاماً عیب از اینها نیست، بلکه ما با سوء مدیریت فرهنگی و بیبرنامگی فرهنگی برای محلات روبهرو شدیم که خودمان با دست خودمان مردم را از مسجد دور کردیم و گناه آن را انداختیم گردن تعداد معدودی که پا کار مسجد ماندند و هیچ گاه سنگر را خالی نکردند!
سنگر؟ بله سنگر! درست است که سنگر یک واژه نظامی است اما به راستی پیر انقلاب درست هدفگذاری و راهنمایی کرد که مساجد سنگر هستند و این سنگرها را خالی نکنید. شاید آن راهبر فرزانه انقلاب اسلامی دیده بود روزهایی را که جنگ نظامی تمام میشود و جنگهای جدیدی علیه ملت ما راه میافتد که از این واژه نظامی برای تأکید بر حفظ آن پاتوق فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی محله استفاده کرده بود، اما در عمل شد آنچه که نباید میشد.
هیچ یک از ما عیب خود را ندیدیم و به جای تشویق آن کسانی که سنگر را خالی نکرده و حفظ کرده بودند، شروع کردیم به محکوم کردن ایشان که اخلاق شما سبب دوری جوانان شده است!
غافل شدیم از اینکه کارکردهای متنوع مسجد را که از صدر اسلام در آن بوده است از مسجد گرفتهایم و در قالب سازمان و نهاد و بعدها در قالب بخش خصوصی به آن پرداختهایم و آن قدر سر مردم را گرم و شلوغ کردهایم که فرصت نمیکنند به مسجد محل خود سر بزنند!
اکنون نیز با فعالیتهایی شعار زده روبهرو هستیم که با عنوان محله محوری و در قالب بخشهای خصوصی رخ میدهد اما ارکان مسجد در آن نقشی ندارند و سیاستگذاری و برنامهریزی و اجرای آن به ارکان مسجد سپرده نمیشود.
همه انتظار دارند مسجد محل، مجدداً پاتوق مردم شود و امام جماعت مسجد، امام کل محله باشد، که البته حق هم همین است، اما نه برای مسجد بودجهای تأمین میشود، نه در مناسبات سازمانی اعتباری برای جایگاه مسجد تعریف شده و نه کسی معیشت امام مسجد را به عهده میگیرد که از او انتظار برود شاغل نشود و تمام وقت خود را فدای سنگر و محلهاش بکند!
چگونه میشود انتظار داشت زمانی که مدیران شهری و استانی، با بودجههای کلان و ساختمانهای متعدد، در کنار مشغلههای فراوان، شعار فعالیت فرهنگی و محلهمحوری میدهند، یک طلبه فقیر صرفاً با یک شبستان که شرعاً محدودیتهایی برای فعالیتهای مختلف دارد و در حالی که خیرین آنجا را تحت عنوان انجمنها و مجمعها و مرکزها ربودهاند، بتواند پاسخگوی تمام نیازهای جوانان باشد و پاتوقی جامع تشکیل بدهد؟!
اگر در دوران مبارزات سیاسی نهضت و در زمان جنگ نظامی، مساجد عقبه مبارزات و جبههها را تشکیل میدادند، اکنون که در جنگ تمام عیار فرهنگی، رسانهای، اقتصادی و اجتماعی قرار داریم، انتظار میرود برای تشکیل عقبه مورد نظر، زیرساختهای مورد نیاز را در کنار شبستان مساجد فراهم کنیم و به امام مسجد بودجه و امکانات و اعتبار لازم را بدهیم تا بتوان از وی انتظار داشت بهعنوان یک فرمانده تمام عیار، مدیریت محله را بر عهده گیرد و میزبان جوانان فعال محله باشد.
همچنین انتظار میرود سازمانها و نهادهای فرهنگی، نگاه خود را به نگاه انقلابی دوران نهضت و صدر انقلاب اسلامی برگردانده و کارکردهای مسجد را به آن بازگردانند و اعتبار لازم مدیریتی را به امام مسجد برگردانند تا بتواند نقش خود را در حکمرانی انقلابی ایفا کنند. جا دارد سیام مردادماه که روز جهانی مسجد است، همه ما مردم در عرصههای مختلف فعالیتهای مجازی و حقیقی خود، این مطالبه را از مسئولان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و انقلابی داشته باشیم که پاتوق محله ما را پس دهید!