«ابوفاضل(ع)» هنوز دارد برادری می‌کند

کامله بوعذار
خبرنگار

هنوز هفت صبح نشده است، اینجا عین دو و امروز هفتم محرم و «یوم‌العباس» است؛ خیابا‌ن‌ها سیاهپوش است. زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان همه رخت سیاه بر تن کرده و در خیابان اصلی عین دو مهیای مراسم «یوم‌النعش» می‌شوند؛ روزی که پیکر نمادین حضرت ابوالفضل(ع) را تشییع می‌کنند. جمعیت مردان عزادار از خیابان نُه عین دو (از حسینیه حضرت ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام) وارد خیابان اصلی می‌شوند. قرار است تا خیابان یک، در دسته‌ای عزاداری حرکت کنند. زنان در دو طرف خیابان، سینه‌زنان ایستاده‌اند.
مردم این دیار، پیوندی دیرینه با صاحب این روز دارند و از دیرباز گره‌های کور زندگیشان را به دستان او سپرده‌اند. قرن‌ها است دلشان به نامش که روی علم‌ها و رایت‌ها لرزه بر اندام حرامی‌ها انداخته، قرص است. او را «ابوفاضل» می‌خوانند. «حامی‌الدخیل» می‌دانند و با خصلت «ابوالکلفات» می‌شناسندش. «عباس(ع)» در بین مردم اینجا، نامی است که در بن‌بست‌ها می‌توان به او دخیل جست. در تاریک‌ترین لحظه‌ها، نام «ابوفاضل» توانسته روشنایی روز را برای جان‌های به لب رسیده به ارمغان بیاورد و مردم اینجا، او را به این گره‌گشایی‌ها، به این روشنایی‌ها می‌شناسند.
مردان عزادار در دسته‌های متعدد دور هم جمع شده و از زبان حال حضرت زینب(س) سر می‌دهند: «یا عباس وین الوعد ویای، مو انت اتگول الظعن بحمای، موهاذ الوعد چان، جبتونه من الاوطان، ما تگعد تشوف شصار بیه» (برادرم، عباس وعده‌ای که به من دادی چه شد؟ مگر نگفتی کاروان در حمایت من هستند؟ قرار ما این نبود. ما را از وطن‌مان به اینجا آوردید. بیدار نمی‌شوی ببینی به چه حال و روزی افتاده‌ام؟) زن‌ها گریه می‌کنند.
مردها دوباره می‌خوانند: «ما عدهم حمیه القوم ظلام، لاغیرة عرب، لا مذهب اسلام، محتاره بیتامای، محد من هلی اویای، ما تگعد تشوف شصار بیه، یا عباس وین الوعد ویای» (این قوم حمیت ندارند، ظالمند. نه غیرت عرب را دارند و نه از اسلام بویی برده‌اند، با این یتیم‌ها متحیر مانده‌ام. کسی از خانواده با من نیست. بلند شو ببین به چه روزی افتاده‌ام. ای عباس، قرار تو با من چه شد؟).
هوا گرم است. در بین جمعیت، برخی آب و شربت توزیع می‌کنند. برخی اسپند دود می‌کنند و زنانی هم هستند که محلول معطر آب و گل میخک در دست گرفته و بر سر و دست زنان عزادار می‌پاشیدند. مردان و زنان زیادی، پای برهنه به مراسم آمده‌اند؛ این یک رسم قدیمی در بین طوایف عرب است که در عزای عزیز خود، پای برهنه به مراسم می‌آیند.
خانم مسنی که سر خود را گل مالیده و با پای برهنه عزاداران را همراهی می‌کند، می‌گوید: هر سال در یوم‌العباس(ع) شرکت می‌کنم و به‌خاطر غم بزرگ این روز، پای برهنه هستم. هر ساله در این روز غذا پخت می‌کنیم. بعد درحالی‌که بر سر می‌زند، شعر می‌خواند و گریه می‌کند: «یخویه حسین هلیونه ینهبون، یخویه حسین و اخیمنه یحرجون، یخویه حسین باطفاله یسلبون، چالیش یا اهلنا ما تگعدون» (برادرم حسین، سپاه دشمن برای غارت به سمت ما هجوم آورده است. خیمه‌های ما را آتش می‌زنند و کودکان را می‌دزدند. چرا برنمی‌خیزید؟) در مراسم اربعین هم همه ساله در پیاده روی شرکت می‌کنم. هیچ‌وقت در پیاده‌روی اربعین، کفش به پا نمی‌کنم.
یکی دیگر از زنان که از کوچه‌ای فرعی خود را به مراسم می‌رساند، می‌گوید: همه این مردم، محب اهل بیت(ع) هستند. طوایف مختلف در این مراسم شرکت می‌‎کنند. «والنعم ببوفاضل» هر سال برای حضرت ابوفاضل(ع) غذای نذری می‌پزیم. در تمام ده روز محرم در عین دو، مراسم بزرگی برگزار می‌کنیم و در روز عاشورا تعزیه‌خوانی اجرا می‌شود. مراسم یوم‌العباس تا عصر ادامه دارد.
زن دیگری که در حال اسپند دود کردن است، می‌گوید: حضرت ابوفاضل(ع) «ابوالکلفات» است (کسی که در سختی‌ها به او پناه می‌برند). ما بجز حضرت ابوفاضل(ع) وسیله نجاتی نداریم.
در بین جمعیت عزادار، زن و شوهری با سه فرزند خود در حال آب دادن به زائران هستند. زن می‌گوید: ما یک حسینیه به نام بیت‌الزهرا(س) در آخر همین خیابان داریم. هر ساله در اربعین زائران از شهرهای مختلف مشهد، اصفهان و جاهای دیگر به اینجا می‌آیند و میهمان ما می‌شوند. هرچه داریم و نداریم از اهل بیت(ع) است. «عینی ابوفاضل» ما چه کار می‌توانیم برای اهل بیت(ع) بکنیم؟ هرگز نمی‌توانیم زحمات اهل بیت(ع) را جبران کنیم. در حال آب دادن به زائران با بغض می‌گوید: ما داریم آب می‌خوریم، آنها از همین آب هم محروم بودند.
همسرش، یک ستوته (موتور سه چرخ) دارد که ظرف بزرگ پر از آبی روی آن حمل کرده و همراه جمعیت عزادار حرکت می‌کند و به تشنگان آب می‌دهد. سه فرزندش اطراف او لیوان به دست سراغ عزاداران می‌روند و به آنها آب تعارف می‌کنند. او می‌گوید: دعا کنید در همین راه شهید بشویم. می‌خواهم بچه‌هایم در همین مسیر باشند. وقتی صحبت حضرت ابوالفضل(ع) می‌شود، دیگر چیزی نمی‌گوید. دور می‌شود، می‌رود توی خودش و فقط چشم‌های خیسش حرف می‌زنند.
جمعیت پر از کودکان و نوجوانانی است که با شور زیادی در مراسم حاضر شده‌اند، الینا، دختر هفت، هشت ساله‌ای در کنار دو دوستش ایستاده و می‌گوید: امروز، یوم‌النعش است. روزی است که پیکر حضرت ابوفاضل(ع) تشییع می‌شود. او برادر حضرت زینب(س) است. حضرت زینب(س) در این روز خیلی سختی کشید. حضرت ابوفاضل(ع) خیلی تلاش کرد برای کودکان آب بیاورد اما او را شهید کردند.
یکی دیگر از عزاداران می‌گوید: ما اهالی عین دو، کوچک و بزرگ، پیرو اهل بیت(ع) هستیم و این پیروی از روی محبت و دوستی است. از وقتی هلال محرم را رؤیت می‌کنیم تا اربعین حضرت اباعبدالله(ع)، این‌طور در خدمت اهل بیت(ع) هستیم. حسینیه‌های ما مشغول پخت نذری هستند و هر کس به اندازه توان خود به زائران خدمت می‌کند. ما هم یک حسینیه داریم که در خدمت زائران است. از حضرت اباعبدالله(ع) می‌خواهیم جوانان ما را به راه درست و مسیر امیر المؤمنین(ع) هدایت کند.
و عزادار دیگری گفت: یوم‌العباس، روز بزرگی است. حضرت ابوفاضل(ع) نور چشم ما است. در این روز حضرت، دو دست خود را به اباعبدالله(ع) تقدیم کرد. آیا برادری مثل برادری حضرت عباس(ع) داریم؟ روز شهادت حضرت ابوفاضل(ع) روز بزرگی است. بعد سرش را بلند می‌کند و می‌گوید ابوفاضل(ع)، «حامی الدخیل» (حمایتگر کسانی که به او پناه می‌جویند.)
جمعیت عزادار، نُه خیابان را سینه زنان آمده و از زبان حضرت زینب(س)، تنهایی خود را با قوم ظالم و ستمگر با حضرت عباس(ع) درد دل می‌کند. پیکر نمادین روی دوش مردان حرکت می‌کند. در طول مراسم، خیلی‌ها به آن تبرک می‌جویند. در پایان مسیر، برخی از مردان که نذر دارند، گوسفندها را برای قربانی به زمین می‌زنند. جمیعت می‌ایستد و سینه‌زنی می‌کند.
نعش یا پیکر نمادین به حسینه‌ای در خیابان سوم منتقل می‌شود. زنان چنانکه عزیز خود را از دست داده گرداگرد آن می‌نشینند و نوحه‌ سر می‌دهند. از زبان حال حضرت زینب(س) می‌خوانند و گریه می‌کنند. خانه‌های مردم عین دو در یوم‌العباس، فاتحه دارد.
احمد شماخه از فعالان فرهنگی عین دو که کفن‌پوش در مراسم یوم‌العباس شرکت کرده می‌گوید: همه طوایف امروز زیر یک بیرق هستند و آن بیرق آقا حضرت ابوالفضل(ع) است. قدمت این مراسم به سال 64 برمی‌گردد. حرکت عزاداران از صبح امروز از خیابان 9 عین دو (حسینیه حضرت ابوالفضل(ع)) شروع می‌شود. در طول مسیر، بسیاری از مردم نذر خود را اعم از غذا، آب، شربت، میوه و... بین عزاداران توزیع می‌کنند.
در این روز، حسینیه فاطمه زهرا(س)، 12 گوسفند برای یوم‌العباس سر می‌برد و دو هزار و پانصد پرس غذا بین عزاداران توزیع می‌کند. بانوان عین دو غذا را طبخ می‌کنند.
حرکت عزاداران تا خیابان اول عین دو ادامه پیدا می‌کند. عزاداران در طول این مسیر، شعر خاصی را که مرثیه حضرت ابوالفضل(ع) است همراه با سینه‌زنی زمزمه می‌کنند. وقتی برمی‌گردند همراه با یزله، شعار «عباس اشرب مای اعیونی» «یحسین مربع بضلوعی» سر می‌دهند و وارد حسینیه‌ای که حرکت از آنجا شروع شد، می‌‎شوند. مجدد در آنجا مستقر می‌شویم و سینه‌زنی می‌کنیم.
در پایان مراسم، همه مردم در خانه خود را به روی اهالی و سایرین باز می‌کنند و غذای نذری می‌دهند و از آنها پذیرایی می‌کنند. مراسم یوم‌العباس در عین دو، صبح و عصر برگزار می‌شود. مراسم عصر را هیأت ساقی عطاشا کربلا برگزار می‌کند. قدمت این مراسم به سال 1328 برمی‌گردد.
جمعیت عزادار راهی را که آمده باز می‌گردد و همچنان زیر آفتاب داغ پیش از ظهر در عزای «ابوفاضل» علمدار کربلا بر سینه می‌زند.
مویه‌های سوزناک زنان گرداگرد نعش، پاهای برهنه، پیشانی‌های گِل‌مالی شده و بغض‌هایی که با نام «ابوفاضل» چنگ بر گلوی این مردم می‌زند، همه شهادت می‌دهند نام «ابوفاضل» هنوز هیبت روزهای عاشورا را دارد. «ابوفاضل» هنوز دارد برادری می‌کند، هنوز از عهده گره‌های سخت، فقط او بر می‌آید و مردم اینجا «حامی الدخیل» خود را خوب می‌شناسند.