زیر پوست زندگی طلبگی در قم
در بحبوحه پیروزی انقلاب در نهانخانه علما و مرجعیت چه میگذشت؟
فاطمه شهروش
خبرنگار
برای من علت انتخاب کتاب، در سه گزینه خلاصه میشود: سوژه و سبک و نویسنده. «گذر خان» را بیشتر به خاطر گزینه سوم و نام سیدمحمدعلی ابطحی خریدم؛ البته سوژه زندگی طلبگیاش هم قلقلکم میداد که زودتر بروم سراغ خواندنش.
سرک کشیدن زیر پوست زندگی روحانیون یعنی قشری از جامعه که در فیلمها و داستانها همیشه بخشی کلیشهای از زندگیشان را دیدهایم، موضوعی است که هر مخاطب کنجکاوی را به سمت خود میکشد. ابطحی نیز از اهمیت این موضوع غافل نبوده و با طرح مسائلی مانند نحوه شهریهگرفتن یا امتحاندادن طلبهها و انتخاب استادان بهخوبی به این نیاز خوانندگان پاسخ داده است؛ هرچند جا داشت پرداختن به موضوعاتی همچون مباحثه بین طلبهها و روش انتخاب مدرسه هم با عمق بیشتری صورت بگیرد و از این لحاظ نیز به لایههای زیرین زندگی روحانیون توجه بیشتری میشد.
داستان از زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن نوجوانی به نام ممدسن روایت میشود که پدر نابینایش را در مجالس روضه علما و بزرگان قم همراهی میکند. ماجرا در دورهای اتفاق میافتد که شاه فرمان تأسیس حزب رستاخیز را داده و واکنش دوگانه مراجع تقلید در برابر شاه و تصمیماتش بستر بسیاری از اتفاقاتی است که برای ممدسن و پدرش حاج ابراهیم رخ میدهد. ویژگی خاص مادر ممدسن که زنی کرد بوده و به جای نوحههای همسرش، ترانههای کردی میخواند و با دامنهای رنگارنگ در خانه میرقصد، تضادی است که نویسنده به درستی از آن بهره برده و در جهت نمکینکردن اثرش از آن استفاده کرده است.
ابطحی در مصاحبهای اشاره کرده بعد از حوادث سال ۸۸ و به پیشنهاد روانشناس به نوشتن روی آورده و بعد از اولین رمانش که مجوز نشر نگرفته، گذر خان دومین رمانش به حساب میآید. او تجربه چندانی در نوشتن داستان نداشته و وجود ایرادهای فرمی در رمانش اجتنابناپذیر است. کتاب نقاط ضعفی دارد که میتوان از بسیاری از آنها بهخاطر تازهکار بودن نویسنده گذشت یا برخی از نوآوریهای محتوایی آنها را پوشش میدهد؛ ولی یکی از نقاط ضعف اصلی کتاب پایانبندی و پرش زمانی ناگهانی آن است و این مسألهای نیست که بهسادگی بتوان از آن چشم پوشید. ما در همان جمله اول رمان متوجه میشویم که ماجرا از سال ۱۳۵۳ شروع میشود و پس از آن نیز تا فصل ماقبل آخر داستان بهصورت خطی پیش میرود؛ اما ناگهان با پرشی چند ساله در روایت مواجه میشویم و در ابتدای فصل آخر، نویسنده برخلاف فصلهای پیشین زمان را هم وارد تیر کرده و مینویسد: تیر ۱۳۶۰. به گمانم اگر نویسنده سوژه این فصل از کتابش را در آب نمک خیس میکرد و نوشتناش را موکول میکرد به جلد دوم گذرخان و جایی در پایان رمان، مخاطب را با این انتظار بهدنبال خود میکشید و کیفیت رمانش یک سر و گردن افزایش مییافت.