وقتی سلبریتی‌های فرانسوی، معترضان را تنها گذاشتند!

این روزها با مرور حواشی آشوب‌های خیابانی در فرانسه گوش‌ها حسابی تیز شده تا ببینند سلبریتی‌ها و جامعه هنری در فرانسه نسبت به این حوادث چه واکنشی از خود بروز می‌دهند. آیا آنها همچون روزهای آشوب در ایران می‌خواهند بخشی از جریان به راه افتاده در فرانسه باشند یا انگیزه دیگری سینماهای فرانسه را به تعطیلی کشانده است. درحقیقت بعد از به آتش کشیده شدن سینمای«سینه سیته» زنجیره UGC در خارج از پاریس سینماها از ترس به آتش کشیده شدن سالن‌های خود، ساعات فعالیت‌شان را محدود کرده‌اند و برخی به خاموشی کامل فرو رفته‌اند. بر خلاف آنچه همیشه در کشورهای جهان سوم تبلیغ می‌شود بسیاری از اهالی هنر و رسانه در کشورهای غربی و این روزها در کشور فرانسه در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود ورود نمی‌کنند. عدم دخالتی که معلوم نیست خودخواسته به آن تن می‌دهند و یا نبود آزادی بیان در کشوری که خود را مهد آن می‌داند، سبب شده تا سلبریتی‌ها و مراکز فرهنگی روزه سکوت بگیرند.

هانیه شجاعی زند
نویسنده

سلبریتی‌های فرانسوی معترضان‌شان را تنها گذاشتند
مرور موضع‌گیری سلبریتی‌های فرانسوی در مقابل حواشی سال گذشته ایران و آشوب‌های این روزهای این کشور اروپایی نشان می‌دهد، جان ناهل فرانسوی که با شلیک مستقیم پلیس درکف خیابان‌های فرانسه جان داد، حتی به اندازه مهسا امینی اهمیت نداشت که برایش گیسوان خود را آتش بزنند. این درحالی است که در شرایط تقریباً یکسانی نسبت به آنچه در ایران به وقوع پیوست هنرمندان فرانسوی با صدای کوبنده مرگ مهسا امینی را در ایران محکوم کردند و در هم‌صدایی با معترضان در ایران قیچی به دست گرفتند و با چشمانی اشک‌بار گیسوان خود را بریدند. در خلال حوادث اخیر در تهران بود که ناگهان بیانیه‌های متعدد بازیگران زن سینمای فرانسه در حمایت از آشوب‌های ایران منتشر شد. بازیگرانی که خود را حامی به اصطلاح انقلاب زنانه در ایران می‌دانستند و برای همراهی با آشوب‌ها به صورت نمادین مو‌های خود را قیچی می‌کردند. از ژولیت بینوش گرفته تا ماریون کوتیار، این زنان بازیگر سینمای فرانسه بودند که با شور و حرارت از اغتشاشات حمایت می‌کردند. بازیگران فرانسوی بسیار پرکار بودند، آنها یک طومار در حمایت از بحران در ایران تهیه کردند و امضای بسیاری از چهره‌های معروف سینما در پای آن طومار به چشم می‌خورد، به‌طوری‌که گفته می‌شود بیش از هزار نفر از سینماگران فرانسوی از کارگردان‌ها گرفته تا فیلمنامه‌نویسان، بازیگران و مدیران جشنواره‌های سینمایی در حمایت از آنچه انقلاب مهسا نامیده می‌شد، طومار مذکور را امضا کردند و خواستار برخورد جهانی با جمهوری اسلامی شدند. در بخشی از متن این طومار آمده بود: «مردم ایران همراه با زنان، جان خود را برای اعتراض به خطر می‌اندازند. این مردم فقط ابتدایی‌ترین آزادی‌ها را می‌خواهند. این زنان و این مردان، سزاوار حمایت هستند.» کوتیار که ویدیوی کوتاه کردن موهایش را منتشر کرده بود، در اینستاگرام خود نوشت: «برای زنان و مردان شجاع ایران که در حال تغییر جهان هستند، در لحظه مبارزه برای آزادی ما در کنار شما هستیم.» بینوش هم با پخش ویدیوی قیچی کردن موهایش نوشت: «برای آزادی».
جالب است بدانید هنرمندان فرانسوی که به اسم آزادی و حقوق اولیه از موهای خود گذشتند و صفحات اجتماعی خود را به حمایت از اغتشاشگران ایرانی اختصاص می‌دادند، این روزها روزه سکوت گرفته‌اند و دست در دهان کرده‌اندکه صدایشان در نیاید. ماریون کوتیار، بازیگر اسکار گرفته سینمای فرانسه آخرین پست خود را در صفحه اجتماعی‌اش دقیقاً پیش از آغاز اعتراضات مردم فرانسه منتشر کرده است. در یک هفته اخیر خانم کوتیار روزه سکوت اختیار کرده و گویا دلش نمی‌خواهد به هیچ وجه از آزادی‌خواهی در کشورش حمایت کند.
ایزابل هوپر دیگر بازیگری که سال پیش درباره وقایع ایران اظهاراتی داشت، الان شش هفته‌ای می‌شود که حاضر نشده در شبکه اجتماعی خودش چیزی بنویسد و کاملاً درباره اتفاقات کشورش سکوت کرده است. ایزابل آجانی هم از سه هفته پیش در اینستاگرام آفتابی نشده و حتی مانند اکتبر سال پیش که از آشوب‌های ایران حمایت تمام‌قد داشت، این‌بار زبان خودش را در دهان نگه داشته است! جین برکین هم سه هفته است همان کاری را کرده که هوپر انجام داده است. لئا سیدو که پارسال از اتفاقات ایران پشتیبانی کرده بود، دقیقاً یک سالی است که دیگر در شبکه اجتماعی خود فعالیتی نداشته است. آلیس دیوپ، کارگردان و فیلمنامه‌نویس فرانسوی هم که سال پیش نگران وضعیت زنان در ایران بود، امسال ترجیح داده است روی فیلمنامه‌های جدیدش تمرکز کند و در امور سیاسی کشور فرانسه دخالتی نکند! ژولیت بینوش، آخرین پست خود را در اینستاگرام در همان روز قتل نوجوان فرانسوی منتشر کرده است. او برخلاف خانم کوتیار نخواسته سکوت کند، اما از سویی هم نخواسته که اعتراض محکمی داشته باشد. او امسال برخلاف پارسال که موهایش را جلوی دوربین‌ها قیچی زد و این را نشانه‌ای از همراهی با اعتراضات در ایران عنوان کرد، صرفاً در یک جمله کوتاه به این اشاره کرد که نوجوان کشته شده تنها ۱۷ سال سن داشته و خواستار عدالت شده است. این بازیگر پس از این پست دیگر فعالیتی در فضای مجازی نداشته است. البته سکوت سلبریتی‌های فرانسوی در مقابل اتفاقات اجتماعی و اعتراضات به قتل یک نوجوان، منحصر به این بازیگران زن نمی‌شود. بازیگران مرد سینمای فرانسه از «ژان رنو» گرفته تا «وینسنت کسل» یا «آلن دلون» و «ژرار دوپاردیو» ترجیح داده‌اند سکوت کامل خود را حفظ کنند.
«کسل» برای هوادارانش از ایفای نقش در فیلم جدیدش خبر داده، به طوری که گویا در فرانسه هیچ اتفاقی نیفتاده است. دیگران هم تصاویر بی‌ربطی را با شرایط امروز جامعه فرانسه منتشر کرده‌اند.
 

هنرمندان معترض در فرانسه بایکوت و سرکوب می‌شوند
حال سؤال اساسی اینجا است که چرا هنرمندان فرانسوی همچون سیاستمداران خود در موضوع آزادی بیان رفتار دوگانه‌ای دارند؟ حق و آزادی بیان که توسط «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فعلی فرانسه و برخی دیگر از روشنفکران فرانسوی به آن تأکید می‌شود، مانند همه جای جهان، مفهومی بسیار نسبی است.
برای پاسخ به این سؤال، مرور سرنوشت هنرمندان معترض به سیاست‌های حاکم در فرانسه و موضع‌گیری‌های آنها در برابر سیاست‌های فرانسوی نشان می‌دهد که هنرمندان این کشور چه در محتوای فیلم‌هایی که تولید می‌کنند و چه در موضع‌گیری‌های خود در برابر وقایع سیاسی و اجتماعی فرانسه مدیریت می‌شوند؛ مدیریتی که با آنچه کشورهای غربی برای جهان سوم تعریف می‌کنند، متفاوت است.
اقدامات عملگرایانه دولت فرانسه و رسانه‌های فرانسوی علیه «دیودونه امبالا امبالا» طنزپرداز، مؤید این موضوع است. در سال۲۰۰۰ «دیودونه» به عنوان فعال سیاسی طرفدار چپ شناخته و سپس به یهودستیزی متهم شد.
انتقادهای مخالف و موافق وی در فرانسه فراگیر شد و شکایت‌هایی از او برای مطلب‌هایی که در طنز خود به‌کار می‌برد، از طرف شخصیت‌ها و انجمن‌های محافط منافع اسرائیل به دادگاه ارائه شد. در این میان، حضور وی در رسانه‌های فرانسه به‌تدریج محدود و سپس ممنوع‌التصویر شد و اجرای نمایش‌هایش در شهرهای مختلف نیز لغو شد.
این کمدین که قبلاً در همه شبکه‌های تلویزیونی فرانسه حضور داشت، بیش از یک دهه است تقریباً ناپدید شده است. او با شکایت‌های زیادی روبه‌رو شد و حتی صفحه‌اش در یوتیوب نیز بسته شد. گرچه «دیودونه» عذرخواهی کرد اما شوخ‌طبعی خود را علیه جامعه یهودی متوقف نکرد؛ چیزی که بر اساس حق آزادی بیان در فرانسه نباید مشکل خاصی برای او ایجاد می‌کرد.
این طنزپرداز در اظهارنظری گفته: «ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در آن حق ابراز وجود داریم اما چرا ناگهان در مورد موضوعی نمی‌توانیم خودمان را بیان کنیم؟ خب، در این کشور، صدها میلیون سیاه‌پوست را به مدت ۴۰۰ سال به بردگی فرستادند، با این حال، «میشل لیب» در نمایشی یک سیاه‌پوست را نشان داد که نقش میمون را بازی می‌کرد و سوراخ بینی سیاه‌پوستان را با عینک مقایسه کرد. او نه‌تنها از انجام کارش منع نشد، حتی نشان افتخار هم گرفت...»
در موردی دیگر، در سال ۲۰۱۱ و در شصت‌وچهارمین دوره جشنواره کن نیز «لارس فون تریر»، کارگردان نامدار سینمای اروپا با فیلم «مالیخولیا» جنجال زیادی در جشنواره به راه انداخت و با اظهاراتی که در حمایت از نازی و هیتلر داشت، مورد انتقاد شدید منتقدین قرار گرفت؛ تا جایی ‌که مسئولان جشنواره کن با چهره نامطلوب خواندن فون تریر، وی را مجبور به ترک کاخ جشنواره کن کردند و هفت سال طول کشید که او بار دیگر بتواند مجوز حضور در جشنواره کن را کسب کند.
به واقع مشخص است که چرا هنرمندان فرانسوی در مواجه با اغتشاشات ایران، موی خود را قیچی می‌کنند و در برابر مرگ جوان فرانسوی که با تیر مستقیم پلیس کشته می‌شود، سکوت می‌کنند و مشخص و مبرهن است که چرا سینماهای فرانسه تعطیل شده‌اند. آنها نه به ادعای همدلی با معترضان فرانسوی، بلکه از ترس جان‌شان مراکز فرهنگی را تعطیل کرده‌اند و نسبت به حوادث اخیر زبان‌بند شده‌اند. این سلبریتی‌ها اگر اظهارنظری هم کرده‌اند مانند «بنژامن پاوار» و سپس «امباپه» نه در همراهی با معترضان، بلکه برای بازگشت آرامش دهان باز کرده‌اند.
آنها در بیانیه‌ای که در فضای مجازی منتشر شد، آورده‌اند: «بازیکنان تیم فوتبال که تحت تأثیر و شوکه از مرگ وحشیانه نوجوان هفده ساله هستند، تأکید می‌کنند که نمی‌توانند درباره شرایطی که این مرگ غیرقابل‌ قبول در آن رخ داده است، بی‌تفاوت بمانند.»
در ادامه این بیانیه تأکید می‌شود از زمان این حادثه تلخ، ما شاهد ابراز خشم مردمی هستیم که اساس آن را درک می‌کنیم اما نمی‌توانیم شکل آن را تأیید کنیم. بسیاری از ما که از محله‌های کارگری آمده‌ایم، در این احساس درد و غم شریک هستیم اما باید دانست خشونت هیچ‌چیز را حل نمی‌کند و حتی به سوی کسانی که آن را ابراز می‌کنند، باز می‌گردد.»