داستان جنگیدن یک زن در دنیایی که برای مردها ساخته شده است

ترسو بودن جذاب نیست

نوشین تقیلی
نویسنده

فکر ‌می‌کنم همه ما در خلوت خودمان چند باور خرافی راجع به نشانه‌ها داریم، حتی اگر نخواهیم به آنها اعتراف کنیم. یکی از این باورهای من، اعتقاد به دیدن فیلم یا سریال مناسب در زمان مناسب است. احساس ‌می‌کنم هربار که حال خوبی ندارم، دنیا یک سریال خاص را در معرض دید من قرار ‌می‌دهد تا با دیدن آن کمی حالم بهتر شود.
تابستان سال گذشته، یکی از بدترین دوره‌های زندگی من به عنوان یک دختر بود. آن روزها با مشکلاتی دست و پنجه نرم ‌می‌کردم که به گمانم بیشتر خانم‌های شاغل با آن روبه رو هستند. معضلی به نام دست کم گرفته شدن در محل کار. گاهی اوقات مهم نیست که از همکاران مرد خود سواد و تخصص بالاتر یا تجربه بیشتری داشته باشید، کارفرما و مدیری که ذهنی جنسیت‌زده داشته باشد، به راحتی ‌می‌تواند همه اینها را زیر سؤال ببرد. اگر به این‌ موضوع نگاه‌ها و رفتارهای آزار دهنده برخی از همکاران را هم اضافه کنید، همان جهنمی حاصل ‌می‌شود که من در آن مشغول به کار بودم. در شرایطی اعتماد به نفس و سطح انرژی‌ام به پایین‌ترین حد ممکن رسیده بود، تصمیم گرفتم سریال خانم میزل شگفت انگیز را ببینم. انتخابم دلیل خاصی نداشت. در اپلیکیشنی که فیلم ‌می‌بینم دنبال سریالی ‌می‌گشتم که کمی حال و هوایم عوض شود و نام این سریال جذبم کرد و به محض شروع، باورم به اینکه سریال مناسب در زمان مناسب در معرض دید من قرار ‌می‌گیرد قوت گرفت.
ماجرای خانم میزل از کجا شروع ‌می‌شود؟ میریام میزل، که همه او را میچ صدا ‌می‌زنند، زنی به غایت زیبا و کدبانو است. میچ از آن دسته از دخترانی است که تربیت شده‌اند تا همسری جذاب و کامل باشند. وقتی در ابتدای سریال با عادت‌های روزانه میچ روبه رو ‌می‌شویم، به عنوان یک زن مدرن احساس ناراحتی ‌می‌کنیم. خانم میزل داستان، مانند مادرش و سایر زنانی که دور و بر او هستند، همواره در تلاش است تا زیبا، شیک و خوش اندام باشد. البته که هیچ کدام از این صفات به خودی خود بد نیستند. ولی اگر مانند میچ هر روز صبح قبل از همسر خود از خواب بیدار شوید و آرایش کنید و موهای خود را مرتب کنید و دوباره خودتان را به خواب بزنید تا او با چهره طبیعی و ژولیده صبحگاهی شما روبه رو نشود، قطعاً دچار یک مشکل جدی هستید! اما خلاف ما، میریام از این شرایط ناراضی نیست. هر روز صبح زود در زیباترین و آراسته‌ترین شکل ممکن آماده ‌می‌شود، فرزندانش را به مهدکودک و پارک ‌می‌برد، به کلاس ورزش ‌می‌رود و سایز تمام قسمت‌های بدن خود را اندازه ‌می‌گیرد و یادداشت ‌می‌کند و درنهایت یک خوراک مرغ بی‌نقص و خوشمزه درست ‌می‌کند تا دل صاحب کلوب شبانه‌ای را که هر شب با شوهرش به آنجا ‌می‌روند به دست بیاورد. اشتباه نکنید، میچ میزل این کار را برای خودش انجام نمی‌دهد. شوهر میچ، جوئل میزل، علاقه زیادی به اجرا استندآپ کمدی دارد و چند شب در هفته به همراه میچ به کلوبی در مرکز شهر ‌می‌رود تا اجرا کند. و اینجاست که میچ با دستپخت خود دل صاحب کلوب را نرم ‌می‌کند تا وقت بهتری به جوئل بدهد.
ولی این حباب احساس خوشبختی اطراف میچ شب یام کیپور(جشن پایان ایام روزه‌داری یهودیان) ‌می‌ترکد. جوئل بدون هیچ مقدمه‌ای اعلام ‌می‌کند که عاشق منشی دفتر خود شده و می‌خواهد میچ را ترک کند. این موضوع برای میچ غیرقابل باور است. چطور جوئل ‌می‌تواند زنی کامل، جذاب و کدبانو مانند او را ترک کند؟ و این لحظه، این عصبانیت، این ناباوری، شروع مسیر تبدیل شدن او به خانم میزل شگفت انگیز است. مسیری که بدون حضور سوزی، گارسون کلوب، آغاز ‌نمی‌شد.
همان شبی که میچ با خبر غیرمنتظره جوئل روبه‌رو ‌می‌شود، مست و از خود بی‌خود به کلوب همیشگی و روی صحنه ‌می‌رود و شروع به تعریف ماجرا ‌می‌کند. و این لحظه‌ای است که ما و سوزی، متوجه چیزی ‌می‌شویم که خود میچ نمی‌داند، اینکه استعداد میچ در اجرا استندآپ کمدی صدها برابر بیشتر از جوئل است. در حالیکه جوئل چندین سال روی صحنه بود و هیچ پیشرفتی نداشت، میچ در یک شب تعداد زیادی طرفدار پیدا ‌می‌کند. و این همان دنیا مردانه‌ای است که خانم میزل باید برای پذیرفته شدن در آن بجنگد، جنگی که در طول سه فصل ما شاهد آن هستیم.
خانم میزل شگفت انگیز سریالی کمدی، درام و گاهی عاشقانه است. دنیایی که با آن مواجه ‌می‌شویم، نیویورک دهه 1960 است. نیویورکی که هنوز در آن زنان خانه‌دار ارج و قرب بالاتری نسبت به زنان شاغل دارند. به خصوص اگر شغل آن‌ها، اجرای استندآپ کمدی در کلوب‌های شبانه باشد. آن چیزی که در وهله اول شما را جذب خود ‌می‌کند، موسیقی و طراحی لباس بی‌نظیر سریال است. غیر ممکن است به عنوان یک خانم (و حتی آقا) سریال را ببینید و از لباس‌های متنوع و شیک و رنگارنگ میچ لذت نبرید. در واقع طراحی لباس یکی از عوامل مهمی است که سازندگان سریال برای ساخت کاراکتر میچ میزل از آن بهره گرفته‌اند. خانم میزل هیچ وقت بدون کلاه از خانه بیرون نمی‌رود. کلاه‌های متنوع میچ یکی از چیزهایی است که هیچ یک از مخاطبان سریال آن را فراموش نخواهند کرد.
به صورت کلی شخصیت پردازی سریال خانم میزل شگفت انگیز بسیار حرفه‌ای و جذاب است. دیالوگ‌ها، حرکات بدن و میمیک صورت، عادات و لباس‌های تک تک کاراکترها طوری طراحی و اجرا شده‌اند که بعد از دیدن چند قسمت احساس ‌می‌کنید سال‌هاست آنها را ‌می‌شناسید و ‌می‌توانید رفتارهایشان را پیش‌بینی کنید. چه این شخصیت اب وایزمن، پدر میچ و استاد سختگیر ریاضی باشد و چه زلدا، خدمتکار وایزمن‌ها. بدون شک شما با تماشای رفتارها و دیالوگ‌های شرلی و مویش میزل (مادر و پدر جوئل)، رز وایزمن (مادر میچ) و ایموجین (دوست صمیمی میچ) قهقهه خواهید زد و در عین حال همراه با میچ و سوزی برای تمام موانع سر راه او غصه خواهید خورد.
آنچه میچ میزل به ما ‌می‌دهد، فراتر از یک سریال 43 قسمتی پر از رنگ و موسیقی و خنده است. میچ میزل دست از هدفش برنمی‌دارد. من شخصاً کاملاً مخالف باورهای روانشناسی مثبت‌گرا هستم، باورهایی که به شما ‌می‌گویند بخواهید تا بشود. همه ما می‌دانیم که فقط خواستن نمی‌تواند ما را به هدف برساند. اما به تلاش، صبوری و پشتکار ایمان دارم. همان عواملی که میریام را به خانم میزل شگفت انگیز تبدیل کرد. خانم میزل شگفت انگیز، همان چیزی را به ما یاد ‌می‌دهد که در اجرای چهار دقیقه‌ای حیرت انگیز میریام در فصل آخر ‌می‌شنویم: «من یک زندگی بزرگ ‌می‌خواهم. ‌می‌خواهم همه چیز را تجربه کنم. می‌خواهم قوانین را بشکنم. همه ‌می‌گویند جاه‌طلبی یک ویژگی غیرجذاب برای زن‌ها است. اما ‌می‌دانید چه چیزی واقعاً غیر جذاب است؟ اینکه در انتظار یک اتفاق از پنجره به بیرون خیره شویم و به این فکر کنیم که زندگی که باید در آن باشیم جایی آن بیرون است، ولی حاضر نیستیم در را باز کنیم و به دنبال آن برویم. ترسو بودن فقط در داستان جادوگر شهر اُز جذاب است، نه در دنیا واقعی!»