برای تابستان چه کنیم؟
اوقاتفراغتشان را به رسمیت بشناسیم
از نیمه دوم خردادماه والدین با دو نگرانی عمده همراه میشوند؛ شروع امتحانها و تمام شدن زمان مدرسه رفتن بچهها. تیرماه اما دیگر تصمیمها گرفته شده است؛ دقیقاً زمانی که بچهها نفس راحتی میکشند که آخیش از صبح زود بیدار شدن خلاص شدیم، همان لحظه مامان محترم از گوشه آشپزخانه و با نگاهی عاقل اندر سفیه به فرزندانش (برای رضایت حاکمیت در باب تعداد «فرزند بیشتر، زندگی شادتر») مینگرد که کور خواندید، برنامهها برایتان چیدهام که روحتان هم خبر ندارد. مادرها با در دست گرفتن کارنامه به سمت مؤسسههای مختلف فرهنگی و باشگاههای ورزشی میروند و فرزند را در کلاسهای مختلف ثبتنام میکنند تا زمان از دست نرود. مادرها عموماً در نقش سرویس حملونقل عمومی ظاهر شده و در تابستان بچهها را از کارگاهی به کلاس دیگر و از باشگاه به استخر میبرند و سعی در افزایش مهارتهای همهجانبه فرزندشان اعم از جسمی و هوشی دارند. مدرسههای خصوصی که همزمان با پایان امتحانها برنامه تابستانی خود را آماده کرده و در اختیار والدین قرار میدهند تا بچهها و پولها را از دست ندهند و باقی سال را نیز در کنار آنها بگذرانند. مجموعههای ورزشی این سالها علاوه بر کارگاههای تک مثل فوتسال، فوتبال و والیبال، به صورت پانسیون نیز خدمات ارائه میدهند و ثبتنام در آنها با توجه به ظرفیت محدود سریع انجام میشود. پانسیون به این صورت که بین 2 تا 5 روز در هفته در 2 تا 4 رشته ورزشی-هنری ثبتنام انجام میدهند، همراه ناهار و سرویس رفتوبرگشت و دیگر نیاز به جابهجایی بین باشگاه و کلاس مختلف نیست. شنا، فوتبال، والیبال و... را در بازه 3 ماه تابستان تا حدی یاد میگیرند، انرژیهای زیادشان را تخلیه میکنند و خسته به خانه برمیگردند.
الهام اسماعیلی
نویسنده
مؤسسههای فرهنگی هم در زمینههای رشد فرهنگی-هنری، بویژه این روزها در زمینه پرورش فکر کودکان فعالیت دارند و آنجا نیز برنامهها را به صورت پانسیون میچینند تا در تمام کارگاهها ثبتنام و خیال والدین را در جمیع جهات راحت کنند. البته اگر هزینهها اجازه اینجور برنامهریزی را به والدین بدهد وگرنه بچه مجبور است خودش را با هر آنچه دارد سرگرم کند.
تلویزیون، تلفن همراه، دوچرخه، کوچه و... . حالا به فرض که ما هزینهاش را داریم، اینجور برنامهریزی کردن خوب است و آیا لازم است تمام روز بچهها را پر کنیم برای اینکه وقتشان را تلف نکنند و پای تبلت و تلویزیون عمرشان تباه نشود؟
آیا با این کارها، برای رشد جسمی و پرورش مهارتهای اجتماعی و هوششان تلاش میکنیم؟ اگر مدام برای کودک و نوجوانمان برنامهریزی کنیم و زمانی را برای او خالی نگذاریم تا اوقاتفراغت نام گیرد و او خودش احساس نیاز کند و فکر کند به چه کاری علاقه دارد تا آن را انجام دهد، اصلاً معنای اوقاتفراغت را میفهمد؟
با صحبتهایی که با چند مادر درباره نحوه تصمیمگیری و انتخاب کارگاههای تابستانی داشتم، اظهار داشتند علاقه فرزندانشان را در اولویت قرار میدهند و توجه به آن از سایر موارد برایشان مهمتر است. ابتدا علاقه و در ادامه زمان، مسافت و بعد، هزینهای که باید برای کارگاه بپردازند.
یکی از مادرها درباره بررسی میزان مهارت و اعتبار مربی در حوزه علاقهمندی فرزند نیز نکاتی را گفت.
جدای از علاقه بچهها و اینکه لازم است ما فرزندمان را متناسب با زمان خودش پرورش دهیم و برای زندگی در آیندهای که از آن خبر نداریم آماده کنیم، یکسری موارد هست که در طول حیات بشر برای انسانها و رشدشان ثابت است.
لازم است آن مهارتها را شناسایی یا به عبارتی در آنها تمرکز کرده و بستر پرورش آنها را برایشان فراهم کنیم. اولین نکته توجه به قدرت بدنی و استحکام استخوانهای بچهها است.
هرچه کودک از سنین پایین شروع به فعالیتهای جسمانی مرتب و منظم داشته باشد، قدرت بدنیاش افزایش پیدا کرده و در نتیجه دیرتر به بیماریهای استخوانی و بالطبع آن عضلانی مبتلا میشود.
سن ابتلا به بیماریهای اسکلتی و دردهای ستون فقرات با توجه به کمتحرکی دانشآموزان بسیار پایین آمده و اغلب دبیرستانیها به انواع کمردرد و پادرد مبتلا هستند.
در دوران مدرسه که زمان ورزش در آن کوتاه است و گاه با سایر درسها جایگزین میشود، ضرورت داشتن تحرک و انجام فعالیتهای بدنی را بیشتر حس میکنیم.
کودکان باید ورزش کنند. انجام ورزشهای همگانی برای کودک و نوجوان 7 تا 14 سال از هر چیزی مهمتر است. نوجوان با داشتن بدن و تفکری سالم، همزمان بلوغ بهتری پیشرو خواهد داشت.
شرکت در کلاسهای زبان که دیگر از بدو تولد شروع شده و بدون اینکه کودک یا نوجوان خودش ضرورت دانستن یک زبان دیگر را درک کند، به برنامه ثابت زندگی کودک و نوجوان تبدیل شده است.
با این انتخابها والدین بچهها را مجبور به نشستن در کلاسهای مختلف و فراگیری قواعد زبان دوم میکنند و این پروسه با تجاری شدن آموزش زبان در کشورمان در تمام طول سالهای تحصیل بچهها به طول میانجامد و نه تنها آنها را از آموختن زبان دوم مأیوس میکند و میترساند، بلکه او را کرخت و یکجانشین نیز میکند که فقط وظیفه خودش میداند از کلاسی به کلاسی دیگر
برود.
این مسأله موجب شکلگیری یک ویژگی در بچهها میشود و آنها را به یک موجود کلاسخوار تبدیل میکند که در تمام مراحل زندگی، علاقه دارند در کلاسهای گوناگون شرکت کرده و حضور در آنجا به آنها انگیزه و اعتمادبهنفس کاذب میدهد.
برای یادگیری زبانها، سازها و هنرهای مختلف دیر نمیشود، اما رشد استخوانها، عضلات و جسم بچهها در محدودیت زمانی
است.
همانطور که از بدو تولد حجیمترین و سنگینترین بخش بدن نوزاد مغز او است و کودک بالاترین میزان رشد را تا سن 3 سالگی دارد و بیشترین شبکههای عصبی تا حدود 6 سالگی در مغز انسان شکل میگیرد و این به مرور کمتر میشود -نه اینکه مغز رشدی ندارد، نه! تمایل ما به یادگیری و استفاده از مغزمان کمتر میشود و به کارهای روتین رومیآوریم- رشد جسمی نیز محدودیت دارد و این جسم بیشتر از مغز ما برای حمل و نگهداری نیاز به مراقبت و توجه دارد. والدین آگاه تا قبل از بلوغ و حتی در زمان آن طوری برنامهریزی کنند که منجر به افزایش قدرت بدنی فرزندشان شوند.
استخوانها تنها با ورزش کردن و انجام کارهای فیزیکی منظم در روز رشد کرده و مستحکم میشوند.
هر چه کودک تحرک بیشتری داشته باشد، رشدش نیز بیشتر خواهد بود. ورزش کردن را تنها به تابستان و تمام شدن مدرسه موکول نکنید.
این کودکان، آینده این سرزمین هستند که با داشتن بدنی سالم و سیستم ایمنی قویتر، آمار ابتلا به انواع بیماریها را کمتر خواهند کرد. کودکی فعال میتواند پایه و اساس یک زندگی با درد کمتر و طول عمر بیشتر باشد.