در اهمیت و عظمت هیأت رایة العباس

دکتر سجاد صفار هرندی
جامعه‌شناس و رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری
هیأت‌های عزاداری و به‌طور کلی نهاد عزاداری برای حضرت سیدالشهدا(ع) یکی از کارکردی‌ترین و مهم‌ترین دستگاه‌های فرهنگی جامعه ایران است که در طول تاریخ معاصر هم نقش مؤثر و جدی خودش را نشان داده‌ و در آن تردیدی نیست. به‌‌طور خاص در مورد هیأت رایة العباس، می‌دانیم که این هیأت به مجموعه هیأت‌های رزمندگان اسلام تعلق دارد. هیأت‌های رزمندگان پاسخی مؤثر و ماندگار به ضرورتی تاریخی بودند. در نیمه دوم دهه هفتاد نوعی التهاب سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران پدید و تغییرات نسلی پیش‌آمده بود. به نظر می‌رسید که فاصله‌ای از دوره اولیه انقلاب و دوره دفاع مقدس و ارزش‌های مربوط به آنها ایجاد شده و نسل جدیدی از جوانان به صحنه آمده‌اند که هیچ تجربه‌ای و هیچ درک بی‌واسطه‌ای از آن فضاها و موقعیت‌ها نداشتند. اینجاست که نهاد هیأت در صورت تازه خود بازسازی می‌شود و نقشی مهم ایفا می‌کند. هیأت‌هایی مانند هیأت رایة العباس و چهره‌هایی مثل حاج محمود کریمی، حاج محمدرضا طاهری و حاج سعید حدادیان در اینکه نهاد هیأت در یک صورت جدید و در یک فرم تازه‌ای و به اقتضای علایق و انگیزه‌ها و تمایلات یک مقدار جوانانه‌تر، عاطفی‌تر و هیجانی‌تر که در جامعه آن روز وجود داشت به صحنه بیاید مؤثر بودند. به یاد دارم یکی از اولین نمودهای این نسل جدید ذاکرین این بود که مجالس مولودی‌خوانی و جشن برگزار می‌کردند. این مولودی‌ها در ایام اعیاد مذهبی یا ولادت ائمه‌اطهار در مهدیه تهران یا جاهای دیگر با کیفیت و پرشور برگزار می‌شد و درعین‌حال که فضایی معنوی داشت طیف‌های گسترده‌ای از همین بچه‌های جوان‌تر را جذب و بعد پای آنها را به هیأت و این دستگاه باز می‌کرد. این حرکت‌ها در آن دوره یعنی نیمه دوم دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد نقش مهمی در اینکه در جامعه پسا انقلابی ما یک انتقال نسلی صورت گیرد و یک نسل جدیدی از نیروهای جوان انقلابی و دارای علایق جدی به هیأت و امام حسین(ع) تربیت شوند، ایفا کردند.
اینکه چرا جامعه‌شناسان درباره هیأت‌ها و شور حسینی آنها یا اتفاقات مهم فرهنگی مثل «سلام‌فرمانده» تحلیل ارائه نمی‌دهند و مثل مباحث اجتماعی دیگر به آن نمی‌پردازند، باید گفت واقعیت این است ما جامعه‌شناسان باوجود داعیه‌ها و ادعاهای علمی و بی‌طرفی و امثال این به‌سختی می‌توانیم از اینکه تمایلات ایدئولوژیک یا تمایلات سیاسی را در تحلیل‌ و کار دخالت دهیم، اجتناب کنیم. این کار دشواری است و به‌نظر من خیلی از دوستانی که به این حوزه می‌پردازند غالباً تحلیل‌شان و نقاط تمرکز و توجه آنها همراه با نوعی حب و بغض و گرایش خاصی است. به همین دلیل هر داده‌ و رخداد و هر واقعه‌ای که در چهارچوب آن تمایل و حب و بغض باشد یا بگنجد پررنگ و به یک مسأله عام تبدیل می‌کنند. اما اگر چیزی که نافی آن‌ باشد نسبت به آن بی‌تفاوت می‌شوند. مثل اینکه هیأت‌ها دارند از سمت‌وسوی انقلابی خارج می‌شوند و ماهیت تشیع هویتی پیدا می‌کنند. یا مثلاً هیأت‌های انقلابی بازارشان بی‌رونق است و چون این را به‌عنوان چهارچوب طرح شان پذیرفتند آن‌وقت موفقیت و تحرک و نشاط و سرزندگی در هیأت‌هایی مثل هیأت رایة‌العباس حاج محمود کریمی را مجبورند نادیده بگیرند. چون با چهارچوب کلی آنها سازگار نیست، چون بعضی دوستان نگاهشان نگاه زوال‌گرا و انحطاط‌گرا است و تمایل دارند همه موضوعات حوزه دیانت را با نگاه زوال و انحطاط ببینند و بگویند همه چیز از دست رفته است یا دارد می‌رود. البته در مواردی مثل «سلام فرمانده» سکوت هم نکردند و ترجیح دادند با پاسخ‌های راحتی مثل اینکه این سرود پروپاگاندای حکومتی است و امثال این خیال خودشان را راحت و از بار تحلیل واقعیت شانه خالی کنند. به‌هرحال نکته اصلی حب و بغض‌ها و تمایلات ایدئولوژیک و سیاسی است که در این موضوع خیلی دخیل است و در تحلیل‌ها و تبیین اصحاب علوم اجتماعی دخالت داده می‌شود.
اما اینکه ادعا می‌شود نسل جوان در بحث اعتقادی و پایبندی به نظام کم‌رنگ شده‌اند یا اینکه برخی جامعه‌شناسان فرهنگی می‌گویند حضور جوانان در هیأت‌ها و پرشور بودن آنها گذراست و در عمق جامعه اثرگذار نیست، باید گفت واقعیت این است که ما هیچ مؤلفه فرهنگی در ایران امروز نداریم که هم به‌لحاظ عمق و هم به‌لحاظ فراگیری و گستره همپای مسأله عشق و محبت به اهل‌ بیت پیامبر(ص) و ائمه اطهار خصوصاً حضرت سید الشهدا و امام رضا(ع) و امام عصر(عج) باشد. هم از جهت استواری آن در عمیق‌ترین وجوه و هم فراگیری آن در طیف گستره‌ای از اهالی کشور اعم از تنوع‌های قومی و مذهبی. به اعتقاد من عشق به اهل‌بیت فقط نقطه اجتماع شیعیان نیست، بلکه حتی از هموطنان اهل ‌تسنن و حتی اقلیت‌های مذهبی غیرمسلمان در این مسأله کانونی با بقیه جامعه ایران سهیم و شریک هستند. این عشق به اهل بیت یکی از بنیادهای پیوند دهنده اجزای جامعه ایران به یکدیگر است ولو اینکه بخش‌هایی از جامعه از حیث سلایق و تمایلات با هم تفاوت‌هایی داشته باشند. ممکن است بعضی‌ها سنتی‌تر باشند و بعضی‌ها مدرن‌تر. ممکن است در اندیشه و فکر سیاسی و سبک زندگی‌شان تفاوت­‌هایی داشته باشند. اما در این نقطه با هم اشتراک دارند و این چیزی است که از گذشته داشته‌ایم و هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل است که آن دست‌ها و فکرهای توطئه‌آمیز که قصد از هم پاشیدن جامعه ایران را دارند تلاش می‌کنند این پیوند را تضعیف کنند و روی چهره ماه خاک بپاشند یا با تمسخر و تحریف‌های تاریخی در این ارادت و محبت خللی وارد کنند.هیأت‌هایی مثل هیأت رایة العباس از آنجایی‌ که روی این ویژگی بنیادی و فرهنگی جامعه ایران سوار شده‌اند و به‌‌درستی در روش‌ها و شیوه‌های عزاداری خودشان در عین اینکه سنت‌ها را حفظ کردند، اهل ابداع و نوآوری و خلاقیت بودند موفق هستند. البته اخلاصی که در افرادی مثل حاج محمود کریمی وجود دارد و به‌نظر می‌رسد در روح کلی هیأت هم جاری و ساری است، باعث شده‌ هیأت رایة العباس به یک کانون مهم فرهنگ‌ساز و الهامبخش نه‌فقط در سطح تهران، بلکه در کل ایران و حتی جامعه شیعی فراتر از ایران تبدیل شود.