تا اطلاع ثانوی لطفاً فقط‌ هـــــــــــــــــــــــــــــالیوود!

مریم اسدزاده
نویسنده

به نقل از روزنامه فرهیختگان «طبق آماری که از بررسی کنداکتور پنج شبکه اصلی (یک، دو، سه، چهار، پنج) و شبکه نمایش به‌ دست آوردیم، از دی ۱۴۰۱ تا ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ مجموعاً ۹۵۶ فیلم غیرتکراری از تلویزیون پخش شده است. غیرتکراری به این معنا که هرکدام از این آثار سینمایی به تناوب از شبکه‌های مختلف بازپخش شدند و این بازپخش را در محاسبه دخالت ندادیم.
بر همین اساس فیلم‌های پخش‌ شده از ۴۱ کشور بودند که سهم امریکا با ۳۴۶ فیلم از دیگر کشور‌ها بیشتر بود و به ترتیب بعد از آن ایران با ۱۹۰ فیلم، انگلیس ۶۹ فیلم‌ سینمایی، هندوستان با ۶۸ فیلم و فرانسه با ۵۸ فیلم در رتبه‌های بعد قرار دارند. به‌عبارتی می‌توان گفت که سهم فیلم‌های امریکایی ۳۶ درصد از کل آثار پخش شده است و سهم فیلم‌های ایرانی ۲۰ درصد، در رتبه بعدی سینمای هند و انگلیس، هرکدام با ۷ درصد قرار دارند و فیلم‌های فرانسوی ۶ درصد از کل آثار سینمایی هستند. براساس این آمار کشور‌های چین، کره، ژاپن، آلمان هرکدام ۲ درصد از کل آثار سینمایی پخش شده در سینما سهم دارند. فیلم‌های سینمایی از کشور‌های اسپانیا، استرالیا، نروژ، بلژیک، هنگ‌کنگ و روسیه هم سهمی حدود یک درصدی از آنتن تلویزیون را به ‌خود اختصاص دادند.
با توجه به اینکه حجم آثار سینمایی که در شبکه نمایش پخش می‌شود بیش از سایر شبکه‌هاست، اگر به‌صورت مجزا به پنج شبکه اصلی تلویزیون نگاه کنیم، آمار فیلم‌های سینمایی متفاوت خواهد بود. از مجموع ۳۱۹ فیلم سینمایی که از پنج شبکه اصلی پخش شده است، ۱۱۰ فیلم ایرانی است و در رتبه بعدی امریکا با ۶۴ فیلم قرار دارد. در رتبه سوم فیلم‌های سینمایی هندی قرار دارند با ۴۱ فیلم و بعد از آن کشور‌های بریتانیا با ۲۱ فیلم رتبه چهارم را به‌ خود اختصاص دادند. فیلم‌های سینمایی فرانسوی که از پنج شبکه اصلی پخش شدند هم ۱۴ فیلم هستند و مابقی کشور‌ها کمتر از ۱۰ فیلم را از آن خود کردند.»

هالیوود القاکننده رؤیای امریکایی
سینما به منظور سرگرمی و برای رفع خستگی و ایجاد نشاط در بین عموم مردم شروع به کار کرد اما با استقبال بیش از تصور مبدعان آن تبدیل به یک تجارت بزرگ و بعد صنعتی عظیم شد. صنعت تجارتی که از شهرتش بی‌بهره نماند و آن را در راه سیاستگذاری به کار گرفت.
کم­‌کم دولت‌ها شروع به سرمایه­‌گذاری روی سینما کردند و بعد از اختراع تلویزیون و راه‌اندازی آن، این رسالت برگردن هردوی این رسانه‌ها بود. رسانه‌هایی که پر قدرت­‌تر و پرسرعت‌­تر از روزنامه و کتاب، اخبار و سبک زندگی را ترویج می­‌کردند.‌ هالیوود رؤیای امریکایی را با سینما به مردم القا می­‌کرد و تلویزیون هم دنباله‌روی سینما بود.
قطعاً پرقدرت‌­ترین سینمای جهان‌ هالیوود است، هم از نظر تکنیکی و فنی و هم از منظر تأثیرگذاری. آنها از ابتدا توانستند با هنر قصه­‌گویی، مفاهیم مختلف از اخلاقی تا سیاسی و اقتصادی و از ایجابی تا سلبی و انتقادی را در فیلم‌هایشان بگنجانند و ساندویچی خوشمزه از قصه با مخلفات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی با چاشنی عشق و نفرت به خورد مردم بدهند، اما حواس‌شان به این مورد هم بود که این غذا باید طعمی از جنس فرهنگ خودشان بدهد، تا بتوانند مردم را به سمت سیاست­‌های حاکمان امریکا هدایت کنند و برایشان آرمان‌سازی کنند، البته که این اهداف اگر در راستای رؤیایی خیالی و دروغین نباشد و بر اساس مصلحت و منفعت کشور باشد، پسندیده است.
سینمای ایران پس از انقلاب، به‌عنوان سینمایی معناگرا در جهان شناخته می­‌شد، بچه­‌های آسمان، رنگ خدا، باران و آوازگنجشک‌ها... همگی آثاری موفق بودند که لطافت زندگی ایرانی را به جهان نشان می‌دادند. فیلم‌هایی که سختی توأم با شیرینی، امیدواری و استقامت با وجود مشکلات را به تصویر می‌کشیدند. تماشای این فیلم‌ها برای مخاطب داخلی و خارجی لذت بخش بود چون انسان‌هایی شریف که با وجود تمام موانع اقتصادی و معیشتی کوچک‌ترین خدشه­‌ای به اخلاقیات‌شان وارد نمی­‌شد، قهرمانان این فیلم‌ها بودند. قهرمانانی از جنس مردم شریف و مسلمان و دین­مدار ایران.
اما سینماگرانی غربزده که از همان ابتدای کار سینمای پس از انقلاب، خود را با ریختن آب توبه بر سر وارد جمع سینماگران ایران جدید کرده بودند. این جنس از مردم را دوست نداشتند و فیلم‌های خود تحقیرکننده‌­شان، آینه‌ای برای نشان دادن قد رشید مردم ایران نبود، فقط توانستند خال و جوشی ریز را به مثابه غده­‌ای چرکی در اخلاق یا توموری سرطانی در اقتصاد جامعه ایرانی نشان بدهند، حالا سینمای ایران با فیلم‌هایی چون زمانی برای مستی اسب‌ها، جدایی نادر از سیمین، ده و... شناخته می‌­شد؛ فیلم‌هایی که مخاطب ایرانی از دیدنشان احساس عزت‌مندی نمی­‌کرد، فیلم‌هایی که قبح­‌زدایی می­‌کرد از آنچه خط قرمز فرهنگی و اعتقادی مردم ایران بود.

فیلم‌هایی عصبی و پرخاشگر، نماینده جامعه ایران
این روند ادامه یافت و این باعث شد در ادامه، فیلم‌های عصبی و پرخاشگر جامعه را به سمت عصبیت و کم طاقتی و ناامیدی ببرد. حالا دیگر روی پرده سینما از مردمانی صبور و شرافتمند و امیدوار خبری نبود. نماینده سینمای ایران در جهان، فیلم‌هایی چون فروشنده و قهرمان و برادران لیلا و... شدند. فیلم‌هایی که سبک ­زندگی آبا و اجدادی ایرانیان در آن وجود نداشت. فیلم‌هایی که ایرانی را از ایرانی بودن خود بیزار می­‌کرد، فیلم‌هایی که در آنها خدا به بندگانش نگاهی نمی­‌کرد و دیگر رنگی از خدا در آنها نبود.
در این شرایط دولت و حکومت به‌عنوان حامی ملت باید مدافع ارزش‌های فرهنگی جامعه باشند و رسالت تلویزیون ملی، باید حذف نمایش چهره معوجی که در سینما از مردم ایران ساخته‌اند، بوده و آن را اصلاح کند.
به نظر می‌رسد مدیران کنونی با پرکردن سبد آنتن از غذای فرهنگی‌ هالیوودی که حداقل خانواده مدار است و قهرمان پرور، سعی در نشان دادن روحیه امیدواری و تزریق آن به جامعه دارند و تلویزیون تصمیم گرفته است تا اطلاع ثانوی که فیلمسازان متعهد به ایران و اعتقادات ملی و مذهبی آن، سهم مؤثر و غالبی در ساخت فیلم ندارند از موجودی کم­‌خطرتری به نام سینمای ملل استفاده کند.
 آمار موجود، مشخص می­‌کند که این تصمیم هم با توجه به محتوای فرهنگی فیلم‌ها گرفته شده است. برخلاف سینمای کنونی ایران، سینمای دیگر کشورها آینه جامعه­‌شان است. به گفته جامعه‌شناسان غربی، در فرهنگ مردم امریکا، مادر و خانواده جایگاه مهمی دارد و این مورد در جامعه اروپایی کم‌رنگ‌­تر است. با این توضیحات گویا برنامه‌ریزان هوشمند تلویزیون هم به این نتیجه رسیده­‌اند که سهم سینمای امریکا باید بیش از دیگر کشورها باشد و با وجود اقبال بیش از حد جوانان جهان، از گروه‌های kpop (پاپ کره‌­ای)، به صورتی هوشمندانه میزان نمایش فیلم‌های کره­ای به حداقل آن نسبت به دهه قبل رسیده و سهم کره‌­ای­‌ها از آنتن تلویزیون در بازپخش سریال­‌های کره­‌ای قرار داده شده است.

 

پخش فیلم‌های خارجی به جای سانسور فیلم‌های ایرانی
این موضوع سیاستی است که باید به صراحت بیان کرد. تلویزیون به جای سانسور موارد غیراخلاقی فیلم‌های موجود ایرانی که عایدی فرهنگی ندارند به پخش فیلم‌های خارجی مبادرت کرده است تا با اصلاح موارد غیراخلاقی فیلم‌های غربزده ایرانی، خوراک تبلیغاتی به شبکه‌های معاند و فضای مجازی نداده و بیشتر بر طبل تو خالی اما پرصدا و ناموزون مخالفان ایران نکوبد.
مورد حقی که در تمام دنیا وجود دارد، اما رسانه‌های بیگانه با استفاده از عدم آگاهی مخاطبان شبکه‌های معاند و فضای مجازی آن را مخصوص ایران می‌دانند و این را بیان نمی‌کنند که در تمام جهان حذف موارد مخالف اخلاق و فرهنگ جامعه از بدیهیات است، چنانکه حتی فیلم لئون حرفه­‌ای لوک بسون در امریکا با سانسوری 25 دقیقه‌ای در تلویزیون پخش و با همین حجم از سانسور در سینماها اکران شد و از این مصادیق در سینما و تلویزیون دنیا بسیار است. اما چون ممیزی در ایران اینگونه جا نیفتاده است ایجاد سر و صدای بی‌مورد
می­‌کند، آن هم در زمانی که تلویزیون می­‌خواهد در آرامش و با درایت سیاست‌های جدیدش را پیاده کند. سیاست‌هایی که مبتنی بر بازگرداندن فرهنگ اصیل و سبک زندگی ایرانی اسلامی است. لذا باید از این حواشی دور مانده و بر ساخت تولیدات فرهنگی داخلی آن هم با کیفیتی در‌ شأن مردم شریف، عزتمند و غیور ایران اهتمامی دوچندان داشته باشد، بنابراین تا اطلاع ثانوی ‌هالیوود بی‌ضررتر است!