رضا میر کریمی و نگهبان شب
خبری از شگفت زده شدن نیست
میرکریمی با چند فیلم اولش به نامی با اعتبار در سینمای ایران تبدیل شد و در ادامه مسیر فیلمسازیاش به دستانداز افتاد. این اتفاق خوبی برای میرکریمی به شمار نمیرود. یک فیلمساز اگر میخواهد همیشه در اوج بماند، باید فرازونشیبهایش را به حداقل برساند. داشتن روند سینوسی میتواند بیشترین ضربه را به اعتبار یک فیلمساز بزند.
میرکریمی با توجه به ضعفهای فیلمهای اخیر برای ساخت «قصر شیرین» تصمیم گرفت برای نوشتن فیلمنامه به سراغ فیلمسازی جوان و با ایدهای به نام محسن قرایی برود. در نهایت «قصر شیرین» یک فیلم جادهای خوشساخت و سرحال درآمد و بار دیگر درک بالای کارگردانش از سینما را به رخ کشید، اما این اوج گرفتن میرکریمی بار دیگر با سکته همراه شد تا «نگهبان شب» برخلاف انتظارها، آن چیزی نباشد که طرفداران سینما از این کارگردان انتظار داشته باشند.
«نگهبان شب» بیش از اندازه فیلم سادهای است و آن پیچیدگیهای آشنا در فیلمهای میرکریمی را ندارد. ساده بودن داستان در سینمای میرکریمی موضوع غریبی نیست. او در دل داستانهای ساده فیلمهایش، معنا و مفاهیم قابلتوجهی برای دریافت قرار میداد، اما اینبار خبری از آن عناصر معناگرایانه نیست. در «نگهبان شب» همه چیز رو و سطحی بیان میشود و تماشاگر را درگیر خودش نمیکند. تقابل پسری فقیر و روستایی با انسانهای گرگ و دغل شهری، یکی از ایدههای تکراری فیلمسازی است که بارها در سینمای خودمان نمونهاش ساخته شده است.
وقتی قرار است فیلمی براساس سوژهای که بارها دستمایه ساخته شدن قرار گرفته است ساخته شود، باید در آن، جایی برای شگفتی مخاطب و هیجانزده کردن او بگذارد، اما در «نگهبان شب» خبری از شگفتزده شدن نیست و فیلم تا انتها بر مدار داستان خطی و سادهاش پیش میرود و تمام میشود. در «نگهبان شب» نه مثل «یه حبه قند» از پیچشهای داستان و کارگردانی خبری هست، نه مثل «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «به همین سادگی» و «زیر نور ماه» با شخصیتهایی با درونیاتی پیچیده طرف هستیم که هر کنش و واکنش او برای تماشاگر جذابیت زیادی دارد. هیچکدام از شخصیتهای آخرین فیلم میرکریمی سمپاتیک نیستند و اجازه همراهی به مخاطب را نمیدهند. حتی گاهی سادگی و انفعال بیش از اندازه آنها حرصآور میشود.
به نظر میرسد میرکریمی قصد داشته است با استفاده از اتفاقات روز جامعه فیلمی متناسب و همراه با روح زمانهاش بسازد ولی سادگی و رو بودن بیش از اندازه فیلم در داستان، جایی برای مانور دادن بیشتر نمیگذارد. تقابل کارگر سادهدل با سرمایهداران کلاهبردار یا تقابل اخلاقی و بیاخلاقی، مسائلی رو و آشکار در جامعه هستند که برای پردازش آن در سینما، فیلمساز باید دست پرتری داشته باشد.
شخصیت رسول در نقش کارگر و نگهبان ساختمان پتانسیل زیادی برای پرداخت داشت ولی نگاه محافظهکارانه کارگردان اجازه فعلیت به او نداد. در هیچکدام از موقعیتهای مختلف زندگی رسول که شاهدش هستیم، از غم و شادیاش به وجد نمیآییم و فقط از دور نظارهگر کارهایش هستیم؛ کارهایی بشدت معمولی که از حدی مشخص فراتر نمیرود. تغییر و تحولات درونی رسول از ابتدا تا پایان فیلم چیزی نیست که بتواند به موتور محرکه فیلم تبدیل شود. پرهیز از پیچیدگی در روایت، تمهیدی از سوی کارگردان برای ساخت فیلم بوده ولی این جنس از سادگی برخلاف فیلمهای قبلی میرکریمی چیزی نیست که پر از جزئیات پرکشش باشد.
با وجود نقدهای مرتبط با «نگهبان شب» نباید این فیلم را ضعیف قلمداد کنیم. شاید اگر یک کارگردان فیلماولی این فیلم را میساخت، میشد از بعضی ضعفهای فیلم گذشت اما این فیلم در کارنامه میرکریمی، عقبتر از دیگر فیلمهایش میایستد.