رویکرد واقعگرایی در زمین مذاکرات هستهای
نگاهی به عملکرد دوساله دولت در عقب راندن غرب
ناظرانی که طی ماهها و هفتههای گذشته توجه خود را به اخبار پیدا و پنهان مذاکرات رفع تحریمها و تبادل پیام غیرمستقیم ایران و ایالات متحده معطوف کرده، شاهد تحولاتی در این میدان دیپلماتیک بودهاند که در آن، ایران به پشتوانه بهرهگیری توامان رویکرد مقاومت و دیپلماسی پیشتازانه، افقهای روشنی را برای تحقق اهداف حداکثری جمهوی اسلامی در عرصه فعالیتهای هسته ای، اقتصادی و سیاسی به تصویر کشیده است.
5 سال پیش یعنی ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ بود که دولت وقت امریکا در رویکرد بدعهدشکنانه خود نسبت به تعهدات بینالمللیاش، تصمیم به خروج از توافق گرفت و در پی همین تصمیم بود که علاوه بر بازگرداندن تحریمهای هستهای، مجموع تحریمهای جدیدی را علیه ایران به بهانههای غیرهستهای در دستور کار قرار داد؛ تحریمهایی که تصمیم گیرندگان، آن را در چارچوب سیاست فشار حداکثری به مرحله اجرا گذاشتند و کوشیدند از قبال این سیاست، خواستههای نامعتبر خود را محقق سازند.
اصلیترین سؤالی که فردای خروج امریکا از توافق توسط ناظران سیاسی مطرح شد، این بود؛ حالا که امریکا از برجام خارج شده است، ایران چه میکند؟ پرسشی که اصلیترین مسأله حاکمیت و نهادهای تصمیمگیر به شمار میرفت و جوابهای متعددی نیز برای آن مطرح بود. اما آنچه در هفته و ماههای پس از خروج مهم امریکا روی داد، سکوتی بود که دولت حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین ایران در قالب سیاستی موسوم به «صبر استراتژیک» در پیش گرفت. در این میان اگرچه دولت روحانی کوشید تحریمهای زنجیرهوار امریکا را در قالب بیانیهها و مواضع سیاسی بی پاسخ نگذارد اما در واقع پاسخ صریح دولت او به این اقدام تنها از یک ذهن سادهانگارانه برمیآمد که از درک پیچیدگیهای وضعیت داخلی، منطقهای و بینالمللی عاجز است. اما آنچه از نگاه دولت وقت در سیاستی که آن را «صبر استراتژیک» مینامید، مغفول مانده بود، این واقعیت بود که ممانعت تهران از نشان دادن کمترین واکنش عملی، میتوانست عزم امریکا در پیگیری سیاست فشار حداکثری را جزمتر کند و محاسبات دولتمردان امریکایی را بویژه از نقطهای که انتظار آن را ندارد، برهم زده و دستکم این کشور را متوجه عواقب اقدامات بعدی خود علیه ایران نماید.
نبض جدید مذاکرات
پس از چند دور مذاکره بی حاصل در دولت پیشین که غرب در خلال آن کوشید توپ برجام را به زمین ایران بیندازد، دولت سیزدهم با سازکاری جدید نبض مذاکرات وین را در دست گرفت. در آغاز این مذاکرات، سخن رئیسی به عنوان مسئول اصلی این حرکت ملی گویاتر از آن بود که تأویل پذیرد، آنجا که گفت: «مذاکرات برای احیای توافق هستهای در دستور کار دولت قرار دارد، اما این مذاکرات نمیبایست تحت فشار کشورهای غربی برگزار شود.» این نگاه روشن، نقطه کانونی سازکاری شد که دولت سیزدهم در آغاز به کار خود طراحی کرد. در حالی که مذاکره در ماههای آخر کار دولت روحانی با طرح موضوعات غیر برجامی از سوی امریکا به پایان رسید و عملاً راه به جایی نبرده بود، دولت رئیسی دیپلماتهای خود را با هدفی روشن و راهی پیدا به وین فرستاد. هیأت ایرانی به ریاست علی باقری دو طرح با موضوع رفع تحریمها و دیگری اجرای تعهدات برجامی ایران روی میز گذاشت. این پیشنهادات به اندازهای قابل اجرا و مبتنی بر خواستههایی روشن بود که از همان آغاز امیدهای جدی برای رسیدن به نتیجه شکل گرفت و بتدریج پررنگتر شد. روند چنین بود؛ ایران به گواه 17 گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی به همه تعهدات برجامی خود پایبند مانده اما در مقابل، حاصلی جز تحریم بیشتر به دست نیاورده بود. فشاری که هرچند ایران با پیگیری سیاست متوازن از سوی دولت سیزدهم کوشید هزینههای آن را کاهش دهد اما به آن معنا نبود که دولت امریکا از پیامدهای این رویکرد زورگویانه خود درامان بماند. از این رو رئیسی در تلافی روندی که امریکا در پیش گرفته بود، از یک سو بخش مهمی از تعهدات هستهای جمهوری اسلامی را در چارچوب «قانون راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» متوقف کرد و از سوی دیگر مسیر دیپلماسی را با دستور کار مشخصی که به دیپلماتهایش داده بود، ادامه داد. پیدا بود خواسته لغو همه تحریمهای برجامی و همه تحریمهای فرابرجامی و گرفتن تضمینهای قابل اتکا از طرفهای غربی بویژه امریکا اصلیترین خواسته ایران باشد؛ خواستهای که هیأت دیپلماتیک کشورمان آن را در یک طرح عملیاتی و با سازکاری مشخص روی میز وین گذاشته بود.
آغاز جنگ روانی
حضور هوشمندانه هیأت ایرانی که به وضوح مشخص کرده بود برای رفع مؤثر تحریمها و حراست از هرگونه توافق احتمالی چارهجویی کرده است، برای طرفهای اروپایی و امریکایی باری از غافلگیری داشت. همین کافی بود تا واشنگتن در پیچ مهم تصمیمگیری که بهار سال گذشته با آن روبهرو شد، از گرفتن هر تصمیمی خودداری کند و مذاکرات را به بنبست بکشاند. این در حالی بود که ایران به آخرین پیشنهادات تبادل شده با واسطهگری «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پاسخ روشنی داده و در عین حال با رضایت دیگر کشورهای عضو مذاکرات روبهرو شده بود. چنین بود که ایالات متحده در مواجهه با ناکامیهای پیش آمده به سمت و سوی عملیات روانی علیه ایران روی آورد. در توسل به این بازی روانی بود که سمت و سوی تمرکز غرب معطوف وقایعی شد که جریانهای تجزیهطلب و اغتشاشگر در ایران در پی درگذشت مهسا امینی در شهریورماه گذشته کلید زدند. در پی آن، تعلل طولانی مدت ایالات متحده برای تصمیمگیری در زمین مذاکرات رفع تحریمها به جای آنکه متوجه رویکرد ادعایی این کشور یعنی دیپلماسی باشد، بر یک جنگ روانی متمرکز شد و در 3 پرده به نمایش درآمد. این نمایش از یک سو در تلاشهای برنامهریزی شدهای به جریان افتاد که با هدف اثرگذاری بر رفتار مردم ایران و منحرف کردن اذهان آنها از واقعیات صحنه بینالملل و آثار سیاست تحریمهای ظالمانه امریکا طراحی شده بود. تلاش برای شریکسازی ایران در جنگ اوکراین و گشودن پروندههای جعلی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران دومین و سومین وجه از این سناریوی جنگ روانی به شمار میآمد. در این راستا اصلیترین چالش اما همانی بود که سه کشور اروپایی طرف مذاکره در کنار امریکا سعی بسیار در ندیدنش داشتند؛ یعنی رفع همه تحریمهای برجامی و فرابرجامی و موانعی که از انتفاع اقتصادی ایران با همه کشورها ممانعت به عمل میآورد.
تلافیجویی اثرگذار
در این میان مهم نبود تروئیکای اروپایی چگونه کوشیدند با قرار گرفتن در کنار امریکا برای به اجرا درآوردن جنگ روانی، انفعال و ناکامی خود در پیگیری اقدامات موازنهای در مقابل تحریمهای امریکا را از حافظه مردم ایران پاک کنند، بلکه مهم آن بود که جمهوری اسلامی این بار قصد نداشت زیر بار پذیرش تعهداتی برود که مابهازای آن فقط یک امضای بیاثر روی کاغذ رئیسجمهور امریکا باشد و از سوی دیگر عمر توافق را به اراده دولتهای حاکم در امریکا گره بزند. اما همه اینها در حالی بود که گزارشهای متعددی که خبرگزاریهای غربی وابسته به همین کشورها در ماههای اخیر درباره روند فروش نفت ایران منتشر میکردند، نشان میداد مقامهای امریکایی بیش از آنچه باید به رویکرد موهوم تحریمی خود برای از پا انداختن ایران اتکا کرده بودند. اواخر سال گذشته بود که خبرگزاری رویترز اعلام کرد، ایران راههای جایگزین برای بیاثر کردن تحریمهای امریکایی و فروش نفت به بازارهای آسیایی را پیدا کرده است. چه یافتن راههای گریز قانونی از تحریمها در ترکیب با درآمد نفتی که فروش آن را به شمار زیادی از کشورها امکانپذیر میکرد، سبب شد بر خلاف تصورات، ایران دست برتر را در مواجهه دیپلماتیک با غرب پیرامون رفع تحریمها پیدا کند. به موازات افزایش تدریجی قدرت جمهوری اسلامی در یافتن ابتکار عمل برای تحقق منافع اقتصادیاش، چرخ سانتریفیوژهای پیشرفته ایران با سرعتی چندبرابر به گردش درآمد و آژانس از دسترسی به نظارتهای آزادانه و بدون محدودیت بر روند فعالیتهای هستهای کشورمان محروم ماند تا طرفهای برجامی چارهای جز قرار دادن مذاکرات رفع تحریمها در مسیر درست خود نداشته باشند.
ناکامی و شکست امریکا
سناریوی جنگ روانی نهتنها ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش را به آنچه از قبال فشار بر ایران جستوجو میکردند، نرساند که از سوی دیگر معلوم شد ترکشهای سیاست فشار حداکثری به جای آنکه ایران را نشانه رود، طرفهای مقابل را هدف قرار داده است؛ از یکسو درک مشترک ایران و قدرتهای بزرگ آسیا همچون روسیه و چین از خطرات دامنهدار رویکرد یکجانبهگرایانه امریکا، این کشورها را به سمت و سوی تقویت همکاریهای همهجانبه کشاند. مناسباتی که بویژه پس از آغاز به کار دولت رئیسی در عرصه مناسبات سیاسی و اقتصادی دوجانبه و چندجانبه روند رو به پیشرفتی تجربه کرده و باعث شد چنین سطحی از همکاری به دیگر حوزههای دفاعی، امنیتی و سیاسی تسری یابد. از سوی دیگر توافق ایران و عربستان برای ازسرگیری رابطه پس از 7 سال بنبست به آغاز فصل جدیدی از مناسبات ایرانی- عربی انجامید و امکانهای جدیدی را برای دیپلماسی منطقهای جمهوری اسلامی گشود. این چنین سیاست خارجی ایران در توسعه رابطه با قدرتهای بزرگ خاورمیانه و آسیا مایه نگرانی امریکا شد. رئیسی در مدت 2 سال از عمر دولتش گرچه برای برچیدن حصار تحریمها گامهای جدی برداشت با این حال کوشید این تصور را که همه مشکلات اقتصادی کشور در گروی رفع تحریمها و احیای فرایند برجام است، از اذهان عمومی بزداید و از تغییرات برآمده از تغییر رویکرد ایران در سیاست خارجی پشتوانهای قابل اتکا در عرصه بینالمللی بسازد.
به این ترتیب تیم هستهای دولت رئیسی تا اینجای کار مسیر صعب و سخت مذاکره با قدرتهای جهانی را در سایه تدبیر رهبری نظام و به پشتوانه انسجام داخلی پیموده است. در این مدت حمایت صریح و بیوقفه بالاترین مرجع نظام از تیم مذاکرهکننده راه را بر هر گونه تردیدافکنی نسبت به رفتار و اهداف این هیأت دیپلماتیک بسته و روشن شده که در سایه وفاق نهادهای نظام میتوان سیاست خارجی را که پیش از این گمان میرفت میدان زورآزمایی و تنش است، به منبع اقتدار و تفاهم تبدیل کرد. از این رو به نظر میرسد امریکا در مواجهه با ایران که پیشرفت خیرهکنندهای در صنعت هستهای خود تجربه کرده در کنار پیگیری موفق سیاست مقاومت در برابر تحریمها چارهای جز جبران مافات خروج یکجانبه از برجام و دستیابی به توافق نداشته باشد؛ توافقی که بیتردید نتیجه ملموس آن در زمین منافع ملی پدیدار خواهد شد. زمان زیادی باقی نمانده تا مشخص شود آیا کاخ سفید آمادگی پذیرش تعهدات توافق مورد نظر تهران را دارد یا نه.