چرا فیلمی مثل «گربه سیاه» در سینمای ایران جدی گرفته نشد؟

مانیفست شخصی یک سلبریتی

فیلم سینمایی «گربه سیاه» به عنوان اولین فیلمی که بهرام رادان تهیه‌کنندگی‌اش را برعهده داشت و کارگردانی جوان به نام کریم امینی کارگردانش بود، تا قبل از اکرانش برای علاقه‌مندان به سینما کنجکاوی زیادی برانگیخت اما خیلی زود مشخص شد «گربه سیاه» قرار نیست اتفاق مهمی در سینمای ایران باشد و حرف مهمی بزند. فیلم همانند خیلی از فیلم‌هایی که در طول سال اکران می‌شوند، به روی پرده آمد، خیلی تحویل گرفته نشد، به فروش خوبی هم دست پیدا نکرد و پس از آن در شبکه نمایش خانگی هم چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
 
رد پای تهیه‌کننده
حال چرا می‌خواهیم به «گربه سیاه» بپردازیم، دلیل اصلی آن به تهیه‌کننده مشهورش و مانیفستی که در طول فیلم ارائه می‌دهد، برمی‌گردد. در سینما تهیه‌کنندگان دخل و تصرفی در فرایند داستان و قصه ندارند و فقط مسئول جمع کردن تیم تولید هستند. مسئولیت اصلی در قبال فرم و محتوا با کارگردان است و او تصمیم‌گیرنده نهایی در رابطه با مسائل فنی و هنری است. اما در «گربه سیاه» رد پای تهیه‌کننده را به وضوح در روند شکل‌گیری داستان می‌بینیم و فیلم هم دقیقاً از همین نقطه آسیب می‌بیند. بهرام رادان در «گربه سیاه» به عنوان تهیه‌کننده و بازیگر نقش اصلی حضور دارد و خود را محور و مرکز داستان قرار داده و سعی کرده با تلفیق واقعیت و خیال، چهره‌ای دوست‌داشتنی از سلبریتی‌ها بسازد.
رادان در «گربه سیاه»، تصویرگر شخصیتی آسیب‌پذیر و مورد ظلم واقع‌شده از سوی مردم و طرفدارانش است. همین موضوع دقیقاً به پاشنه‌آشیل فیلم تبدیل می‌شود.
 
سلبریتی‌های زیادی بی‌گناه!
بهرام رادان در تمام سکانس‌ها می‌خواهد تصویر بازیگری محبوب، خوش‌ اخلاق، مردمی و دوست‌داشتنی را به تصویر بکشد که هیچ نقطه‌سیاهی در شخصیت و زندگی‌اش دیده نمی‌شود و اگر حاشیه و خبر منفی‌ای هم هست، به خاطر حضور اطرافیانِ دغل و ناتو‌یش است.  این‌گونه تصویرسازی از بازیگران سینما توی ذوق می‌زند. با اینکه بهرام رادان چند بار در طول فیلم می‌گوید ما هم مثل بقیه مردم عصبانی و ناراحت می‌شویم، ولی در طول فیلم چیزی از این موضوع نشان داده نمی‌شود. در سینما نشان دادن صحنه‌ها تأثیرگذارتر از گفتن چند دیالوگ است. امینی برای بالا بردن جذابیت فیلم، چند شخصیت و خرده داستان به فیلم اضافه کرده که آنها هم همه در خدمت سوپراستار فیلم هستند. پسری به نام وحید همزمان پیک موتوری و اینفلوئنسر فضای مجازی است! که پس از آشنایی با بهرام رادان، جواب محبت‌های او را می‌خواهد با نامردی بدهد. او که اعتبارش در اینستاگرام را از عکس گرفتن با سلبریتی‌ها به دست آورده، در پایان علیه‌شان شورش می‌کند و به هر طریقی دنبال اذیت و آزار رادان است.
از آن طرف، دختری کم سن و سال که طرفدار رادان است وقتی از جانب او بابت علاقه‌اش جواب رد می‌‌شنود، درصدد تلافی و ضربه زدن به بازیگر مورد علاقه‌اش برمی‌آید. شخصیت‌ها و داستان طوری طراحی شده‌اند که همه رادان را احاطه کرده‌اند تا حال او را بگیرند. رادان نیز خیلی ملو و مهربان کار خاصی نمی‌کند و حتی وقتی از دختر به خاطر اذیت‌هایش شکایت می‌کند و پلیس می‌خواهد دختر را ببرد، به راننده‌اش می‌گوید که خودش وثیقه می‌گذارد و او را بیرون می‌آورد.
 
همه چیز مصنوعی و
غیرقابل باور است!
فیلم خواسته با چند خرده داستان قصه‌اش را جذاب‌تر کند ولی این ایده کمکی به بهتر شدن فیلم نمی‌کند. این خرده‌شخصیت‌ها مثل وصله نچسب فیلم هستند که میزان باورپذیری داستان را کم می‌کنند. با اینکه بهرام رادان سعی کرده با استفاده از موقعیت و نام حقیقی‌ خودش فضای فیلم را حقیقی‌تر جلوه دهد اما در اصل فیلم را بیشتر از واقعیت دور کرده است.
در نهایت فیلم بسیار تصنعی از آب درآمده و برای دادن پیامش که سلبریتی‌ها انسان‌هایی خوب و بدون حاشیه هستند که از طرف طرفداران، اطرافیان و قشرهای مختلف احاطه شده‌اند و اذیت می‌شوند، موفق نیست.
نکته تأمل‌برانگیز فیلم اینجاست؛ چرا بازیگر باتجربه‌ای مثل بهرام رادان، در مقام تهیه‌کننده فیلم، باید اینقدر گل درشت و مصنوعی به دنبال رساندن پیامش باشد و بخواهد در این حد غیرواقعی برای خودش و هم‌صنفی‌هایش تبلیغات کند؟ حداقل رادان و امینی، همانند فیلم «سوپراستار» می‌توانستند با عمق بخشیدن به داستان و شخصیت‌ها، زندگی سلبریتی‌ها را از زوایای گوناگون بررسی کنند و فقط نخواهند با تکیه بر نقاط مثبت، یکطرفه به قاضی بروند.