مأموریتهای سیا برای حسنعلی منصور
محمد مهدی اسلامی
پژوهشگر
نقش سرهنگ گراتیان یاتسویچ رئیس دفـتر سـیا در ایران در ماجرای حوادث تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی کمتر بازخوانی شدهاست. او اجارهنشین حسنعلی منصور بود و از نزدیک در جریان جلسات و پیشرفتهای کانون مترقی قرار داشت. گراتیان یاتسویچ افسر نـیروی هـوایی یوگسلاوی بـود که در زمان جنگ جهانی دوم با هواپیمای خود به امریکا پناهنده و تبعه این کشور شد. او با تأسیس «آژانـس مرکزی اطلاعات امریکا» (سیا) به استخدام این سرویس درآمد و پس از قریب بـه یـک دهـه فعالیت اطلاعاتی در عرصههای مختلف به عنوان رئیس سیا در ایران که از مسئولیتهای مهم محسوب میشد عازم تهران شـد.
وی در تاریخ 17 مهر 1336، به عنوان دبیر اول سفارت امریکا وارد تهران شد و طی دوران اقامت خود دارای سمتهای پوشـشی چـون مـستشاری سازمان برنامه و از 1341 وزیر مختار سفارت امریکا بود. دوران مأموریت یاتسویچ 6 سال به طول کشید. از جمله دستاوردهای وی، بالا کشیدن حسنعلی منصور در ساختار قدرت بود.
سند ساواک به تاریخ 13 بهمن 1342 گزارش داده است: «سناتور سید جلال الدین تهرانی... اظهار داشته: دخالت خارجی ها چقدر در امور کشور ما علنی شده، وزیر مختار سفارت امریکا زیاتسویچ که از مستأجرین حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین است و با او سروسری دارد علناً گفته است که من منصور را به نخست وزیری خواهم رساند همانطوری که دکتر علی امینی را نخست وزیر کردم.»
این همان فردی که بعدها، پس از فرار شاه رئیس شورای سلطنت شد و چون چنین زمینههایی داشت، قبل از دیدار با امام در نوفل لوشاتو از آن استعفا داد.
پیش از آن نیز گزارشی از ساواک به تاریخ 29 مهر ماه 1342 نوشته بود: «طبق اطلاع واصله، آقای حسنعلی منصور گفته است: موضوع نخست وزیری من تمام شده است و این مسأله را با امریکایی ها هم حل کرده اند. اطلاع رسیده دیگر درباره فعالیت های اخیر آقای منصور حاکی است که نامبرده روزی که برای انتخاب صندلی خود به مجلس شورای ملی رفته بود در حضور چند نفر از نمایندگان مجلس و اعضای بازرسی مجلس گفته است: صندلی من و اعضای فراکسیون ما را سمت چپ مجلس قرار دهید، ما با دولت مخالفت خواهیم کرد.»
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود نوشته است: «حوالی بهمن 1342 بود و محمدرضا برای مسافرت یکماهه و بازی اسکی به سوئیس رفته بود. در این مسافرت ها معمولاً جلسات سالیانه او با رئیس کل 6-MI و شاپورجی برگزار می شد. روزی حسنعلی منصور برای دیدنم به ساواک آمد و پرسید که مگر «دفتر ویژه اطلاعات» با شاه تماس ندارد؟ پاسخ مثبت دادم. گفت: «از طرف من سؤال کنید که فرمان نخست وزیری من کی صادر می شود؟» گفتم: من از این موضوع بی اطلاع هستم. گفت: «خود ایشان می دانند. شما کافی است تلگراف کنید.» تلگراف شد. پاسخ چنین بود «پس از مراجعت به تهران!» تلفنی مطلب را به منصور گفتم. گفت: «الآن می آیم.» به ساواک آمد. پرسید که محمدرضا چند روز دیگر بازمی گردد؟ گفتم: حدود 20 روز دیگر. گفت: «خیلی دیر می شود. تلگراف کنید فرمان را از همانجا صادر کنند.» تلگراف شد. جواب رسید: «بگویید چه عجله ای دارد. به اضافه ممکن است زودتر به تهران مراجعت شود.» منصور دیگر چیزی نگفت ولی از این وضع ناراحت شد. به هرحال، پس از مراجعت محمدرضا فرمان صادر و منصور نخست وزیر شد. منصور برنامه های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها «کاپیتولاسیون» بود که با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد. مخالفت های ایشان با نفوذ امریکا و غرب و اقدامات محمدرضا در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعید ایشان به ترکیه منجر گردید. همانطور که منصور به دستور امریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم امریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت.»
لایحه موسوم به کاپیتولاسیون به روشنی برخلاف قاعده نفی سبیل بود و موجب شد امام خمینی بانگ برآورد که هرکس سکوت کند مرتکب گناه کبیره شده است. فریادی که خود موجب تبعیدی نزدیک به 15 سال برای ایشان شد.
قبح این لایحه به حدی بود که دولت های قبل حاضر به پیش بردن آن نشده بودند. پس از تصویب نیز خود دولتمردان شاه از پیامد آن بیم داشتند. این امر در سندی به تاریخ 27 مهر 1343 در گزارش ساواک منعکس است. «سناتور سید جلال الدین تهرانی به یکی از دوستان خویش اظهار داشته: دو شب پیش پس از تصویب مصونیت قضایی اتباع امریکایی دکتر عالیخانی، دکتر آموزگار و [عطاء الله] خسروانی وزراء کابینه به این عمل اولیای حزب ایران نوین در محل حزب اعتراض نموده و گفته اند: این ننگ بر دامن دولت و حزب ایران نوین تا ابد باقی خواهد ماند، لذا پس از مراجعت اعلیحضرت همایونی از شیراز از کابینه استعفاء خواهیم کرد.»
البته هیچیک از این سه نفر استعفا نکردند؛ اما این سند نشانگر عمق قبح قانون مذکور است. حمایت منصور از منافع امریکا منحصر به این مورد نبود. شدت حمایت او از امریکا سبب شد اسدالله علم که به انگلستان وابسته بود، در چندجای خاطراتش از او با عنوان « پدرسوخته امریکایی» و مهره واشنگتن یاد کند.
در روز اجرای حکم اعدام توسط بخارایی درباره او هم به مجلس میرفت تا با قانون نفت فلات قاره، پای چند شرکت نفتی امریکایی همچون آموکو، آرکو، فیلیپس، مورفی یونیون و سان و همچنین چند شرکت نفتی دیگر را به ایران باز کند.