ایزوله فیلم دیدن و جدایی نسل‌ها

ونوس بهنود
دبیر  تحریریه
vbehnood@gmail.com

در مطالعات میدانی که صورت گرفته است، ایرانی‌ها یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌های خود را فیلم و سینما تعریف کرده‌اند اما روند تماشای فیلم در طول دهه‌های اخیر به حدی تغییر کرده که گویای دردی عمیق در گسست نسل‌ها است.
زمانی که تلویزیون‌های سیاه و سفید برای اولین بار به خانه‌ها راه یافت، به‌دلیل اینکه هنوز قدرت خرید این جعبه جادویی برای همه فراهم نشده بود، خانواده‌ها در خانه یکدیگر جمع ‌می‌شدند و فیلم تماشا ‌می‌کردند. فیلم‌ها نه صحنه منشوری داشت و نه محتوایی که افراد را به سمت خشونت، بدکلا‌می‌ و بدرفتاری هدایت کند. به همین دلیل تجربه فیلم دیدن دسته‌جمعی یکی از خاطراتی است که اگر از متولدان دهه‌های 20 و 30 بپرسید به شیرینی از آن یاد ‌می‌کنند.
در آن مقطع زمانی سینماها نیز به تعداد محدود و در شهرهای محدود دایر بود و شهروندان اندکی به سینما دسترسی داشتند. حتی فیلم دیدن در سینما نیز با روح جمعی تماشاگران همراه ‌می‌شد و بعد از تماشای فیلم، حس خوشایند برابری به همه انتقال ‌می‌داد. بعدها وقتی تعداد تلویزیون‌ها در خانه‌ها بیشتر شد و این جعبه‌های جادویی، رنگی نیز شدند، تعداد برنامه‌هایی که پخش ‌می‌شد افزایش یافت و هر گروه سنی ‌می‌توانست برنامه‌های خود را تماشا کند. روزها برای کارتون و سرگر‌می ‌ویژه کودکان و شب‌ها برای فیلم ویژه بزرگسالان. اما همچنان تلویزیون در بخشی عمو‌می ‌از خانه جانمایی ‌می‌شد و تماشای انحصاری وجود نداشت. گوشی هوشمند با ورود خود به زندگی آدم‌ها ایزوله‌ای را رقم زد که موجب شد حتی نسل‌ها از هم جدا شده و روح جمعی لذت از محتوای رسانه در هم شکند. روز به روز محتواها اختصاصی و اختصاصی‌تر شد تا جایی که نوجوان گوشی به دست ‌می‌توانست در اتاق خود بنشیند و فیلم مورد علاقه‌اش را تماشا کند، بدون اینکه آن را به والدین خود توصیه کند یا اینکه در تماشای آن بخواهد اشتراکی ایجاد کرده باشد.
ایزوله‌سازی رسانه‌ها موجب شده تا فرایندی که پژوهشگران از آن تحت عنوان هم‌تماشاگری (co-viewing) یاد ‌می‌کنند درهم شکند و دیگر تماشای دسته جمعی یک برنامه به میزان قابل توجهی کاهش یابد. این پدیده را هم ‌می‌توان از منظری مثبت و مفید مشاهده کرد و هم از منظری منفی. در شرایطی که هم‌تماشاگری نداریم، کنترل محتواها برای خانواده درحد غیرممکن شده است. از طرفی آدم‌ها حریم خصوصی بیشتری دارند و ‌می‌توانند مطابق سلیقه خود به تماشای فیلم و برنامه بنشینند. رسانه‌ها شهروندان را هر روز در دیوارهای شیشه‌ای خود محصورتر و محصورتر ‌می‌کنند و با تعریف محتوا متناسب با سلیقه کاربر، او را از تعاملات اجتماعی بویژه با خانواده جدا ‌می‌کنند. تصور کنید زن و شوهری که هر یک در گوشی همراه خود محتوایی را تماشا ‌می‌کند و حاضر نیست به همسر خود آن را توصیه کند تا مبادا برای دیدن فلان بخش آن محتوا لازم به پاسخگویی باشد. حباب شیشه‌ای رسانه هر چند نامرئی است اما اکسیژن زیست جمعی را کاهش داده است و روزی فرا ‌می‌رسد که ما از شدت تنهایی احساس خفگی خواهیم کرد و آیا برای مواجهه و ممانعت از آن روز فکری اندیشیده‌ایم؟