ســــارقــــانــــی که با جان مردم بازی میکنند
مرضیه همایونی
روزنامهنگار
دهها متهم کنار هم با دستبندی بر دست روی زمین نشستهاند. برخی نخستین بار است که دستگیر شدهاند و برخی نیز حساب از دستشان در رفته که چندبار دستگیر و آزاد شدهاند.در میان متهمان مرد جوانی دیده میشود که 8 روز قبل توسط کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی به اتهام آدم ربایی و شروع به قتل بازداشت شده است. شاکی پرونده زن جوانی است که هنوز از دیدن این مرد لرزه بر اندامش میافتد.
آدم ربایی برای سرقت خودرو
مرد جوان با همدستی یک زن که میگفت نامزدش است او را ربوده بودند اما انگار شانس با او یار بود که زنده ماند.
متهم میگوید شاکی دوست سابقش بوده اما زن جوان ادعای دیگری دارد و میگوید او تعمیرکار ماشینش بوده اما به طمع پول و هوس بازی او را ربوده است. مرد جوان گفت: فتانه دوست سابقم بود یک خودروی ام ویام 550 داشت، خانه و پول و در کل وضعشان بد نبود اما من هم خودم از خانواده درست و حسابی هستم، فوق لیسانس عمران دارم و تکنیسین آسانسورم اما گول حرفهای شقایق را خوردم و گرفتار شدم. شقایق از روی حسادت گفت بیا فتانه را اذیت کنیم من هم فریب خوردم او فرار کرد و من گرفتار شدم.
حدود 20 روز قبل از ماجرا، خودروی فتانه را گرفتم تا تعمیر کنم اما مدام امروز و فردا میکردم. درنهایت روز حادثه با او قرار گذاشتم تا خودرواش را تحویل دهم. نقشهای که داشتیم این بود که من خودرو را بگیرم و با کمک شقایق که دانشجوی حقوق بود و در یک مؤسسه حقوقی هم کار میکرد خودروی فتانه را به نام خودمان سند بزنیم. شقایق گفت با سرقت ماشین و سند سازی، حال فتانه را میگیریم و دیگر جرأت نمیکند به سمت تو بیاید. من هم به فتانه زنگ زدم و گفتم بیاید ماشینش را بگیرد و به این بهانه که وسایلم را از داخل ماشین خالی کنم و بعد ماشین را به او بدهم، به طرف خانهام رفتم و در بین راه داخل آب میوهاش قرص خواب ریختم و به فتانه دادم و او را بیهوش کردم و در صندوق عقب خودرواش انداختم و راهی خانه شقایق شدم. در این میان فتانه به هوش آمد و محکم به صندوق ماشین میکوبید که مردم متوجه شدند. میخواستم دهانش را چسب بزنم که باهم درگیر شدیم و روسریای هم که دور گردنش بود کمی پیچاندم. در همین حین فتانه متوجه مردم شد و شروع به داد و فریاد کرد. من هم که ترسیده بودم، پشت فرمان نشستم و فرار کردم. فتانه هم حین حرکت و در حالی که ماشین در حرکت بود خودش را از ماشین بیرون انداخت و در نهایت دستگیر شدم.
سرقت وحشیانه از پسران و دختران
چند پسر و دختر جوان، شاکیهای سه متهمی هستند که دستبند بهدست کنار هم قرار گرفتهاند. دختر 22 سالهای که یکی از شاکیهای این باند خشن است گفت: به همراه دوستانم در پارکی در خیابان ایران زمین نشسته بودیم که 5 مرد جوان به ما حمله کردند. آنها روی گردن تک تک ما قمه گذاشتند و از گوشیهای آیفون گرفته تا حتی کفش هایمان را سرقت کردند. بعد هم دست و پاهایمان را بستند و با تهدید قمه رمز اپل آیدی گوشی هایمان را میخواستند.
پسر جوانی که در چند قدمی او قرار دارد، صحبت هایش را قطع میکند و ادامه میدهد: ما در پارک بودیم، اول سعی کردم رمز موبایلم را ندهم، اما وقتی قمه روی گردنت است هر کاری بخواهند مجبوری انجام دهی. آنها رمز را میگرفتند تا ردیاب گوشی را از کار بیندازند. حتی گردن یکی از دوستانم را با قمه بریدند. از پسر بچهای که مشکل قلبی داشته هم سرقت کردند و پسر بچه در آی سی یو بیمارستان بستری شده است. آنها کفش هایمان را میدزدیدند که نتوانیم دنبالشان برویم.
اعضای باند از اتباع بیگانه هستند. تنها متهم ایرانی این باند، کسی است که او را مهندس صدا میکنند. مهندس در رابطه با جزئیات سرقتها گفت:
من وظیفه از کار انداختن ردیاب گوشیها را داشتم، یکی دیگر از اعضای باند اسمش گردنزن است، او روی گردن سوژهها قمه میگذاشت.
وی درباره اینکه چرا به عضویت این باند درآمده گفت: سابقهدارم و سرقتهای زیادی انجام دادم، اما یکبار همسر سابقم را خفت کردند و او به قدری آسیب دید که مریض شد و درنهایت هم از من طلاق گرفت. خواستم دیگران درک کنند که همسرم چه دردی کشیده است. بعد از سرقتها وسایل را میفروختیم و خرج تفریحاتمان میکردیم. گوشیها را هم توسط همدستان افغانستانیام از مرزها خارج میکردیم.