گفت‌و‌گوی «ایران‌‎جمعه» با محمد‌هاشمی‌رفسنجانی رئیس صداوسیما در سال 1368

پشت صحنه رادیو تلویزیون برای پوشش ارتحال امام(ره)

سید پویا هاشمی حفظ‌آباد
دبیر گروه گفت‌وگو

صداوسیما در دهه 60 و تا نیمه‌های دهه 70، مورداعتمادترین رسانه‌‌ ایران بود.‌‌این موضوع اعتقاد محمدهاشمی، رئیس سازمان صداوسیما در سال‌های 68 تا 72، است. نقش صداوسیما پس از پیروزی انقلاب برای مردمی‌ که در دوره پیش از انقلاب، رادیو و تلویزیون را تحریم کرده بودند و گوش دادن و دیدن آن را حرام می‌دانستند، اهمیت زیادی داشت و مرجعی برای اخباربود. حتی‌‌این روزها وقتی پای صحبت پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها که جوانی‌شان در دهه 60 بود، می‌نشینی، می‌گویند فلان حرف را تلویزیون گفته و همین کافی است برای صحت خبر و حرف. آنانی که ارتحال حضرت امام خمینی(ره) را به یاد دارند، یادشان می‌آید که مرجع اخبار برگزاری مراسم وداع، انتخاب رهبری، تشییع پیکر امام و... همه صداوسیما بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و کارکرد صداوسیما تغییر کرد و طبیعتاً در جریان‌‌ این تغییرات، هم اختلاف نظرها و هم سوءبرداشت‌هایی پیش می‌آمد. همه‌‌این اتفاقات بخشی از تاریخ شفاهی دهه 60 و 70 را تشکیل می‌دهد؛ ماجرای پوشش خبری پاره شدن کفن امام خمینی(ره) یا ماجرای‌‌اینکه دختری اوشین را الگوی خود می‌دانست. حالا خبرنگار ما، پای سخنان محمد‌هاشمی‌رفسنجانی نشسته تا بخشی از تاریخ‌‌ ایران را مکتوب کند.  در ادامه، مشروح‌‌این گفت‌و‌گو را می‌خوانید:

می‌خواهیم تاریخ شفاهی در آن بازه زمانی را مرور کنیم که شما ریاست سازمان صداوسیما را به عهده داشتید تا زمانی که به رحلت امام خمینی(ره) منتهی شد. اولین ‌سؤال ما‌‌ این است که در اواخر اردیبهشت ماه حضرت امام در بیمارستان بستری بودند و عمل جراحی داشتند. شما به عنوان رئیس رسانه ملی در آن زمان چطور از‌‌این خبر مطلع شدید و چه تدابیری برای پوشش رسانه‌‌ای بستری شدن امام در بیمارستان قلب داشتید؟
اصولاً اخبار حضرت امام از چند طریق به دست رسانه ملی می‌رسید و بخشی از‌‌این اخبار منتشر و پخش می‌شد و بخشی را هم آرشیو می‌کردیم. بخشی از اخبار هم گذرا بود. اگر امام خمینی(ره) سخنرانی داشتند، از سوی دفتر ‌‌ایشان بازبینی و برای ما ارسال می‌شد. یک خبر از سخنرانی تنظیم و با هماهنگی و تأیید دفتر ‌‌ایشان‌‌ این سخنرانی‌ها پخش می‌شد. اگر دیداری هم بود، به همین صورت، اگر خبر آن قابل پخش بود، پخش می‌شد وگرنه در آرشیو نگهداری می‌شد.
حسینیه جماران کوچک بود؛ بیشتر از هزار نفر ظرفیت نداشت. اعیاد که می‌شد، مردم زیادی می‌خواستند که خدمت حضرت امام برسند و ‌‌ایشان را ببینند. یک بار حسینیه جماران خیلی شلوغ بود. به سختی از لابه‌لای مسیر خدمت حضرت امام رسیدم و از ‌‌ایشان خواستم که برای پخش مستقیم از جماران به ما اجازه بدهند. حضرت امام گفتند که نه. آن زمان ریگان رئیس جمهور امریکا بود. گفتند که «این ریگان که می‌خواهد صحبت کند، از 18 فیلتر می‌گذرد. ممکن است من یک جمله بگویم، دنیا را به هم بریزد. صبر کنند یکی دو ساعت بعد ببینند.» اجازه پخش مستقیم ندادند. از طرفی حضرت امام درباره نحوه اخبارشان نظرات خوبی داشتند. مثلاً یکی ‌‌این بود که می‌گفتند دیدار من با احمد(فرزندشان) چه خبری است که برای مردم پخش شود؟ یا ‌‌اینکه یک بار به دیدار ‌‌ایشان رفتم، جواب سلامم را ندادند. گفتند که ابتذال را به اوج رسانده‌‌اید. پرسیدم که چه کرده‌‌ایم؟ فرمودند که نماز جمعه را مستقیم پخش می‌کنید، ظهر پخش می‌کنید، شب پخش می‌کنید. مردم چه تقصیری دارند؟
اخبار مربوط به حضرت امام از دو یا سه طریق به ما می‌رسید. یکی از طرف دفتر‌‌ایشان بود. مثلاً ‌‌ایشان سخنرانی می‌کردند.‌‌این سخنرانی را خبرنگاران ما تنظیم می‌کردند. تیترها با هماهنگی دفتر انتخاب می‌شد و پس از آن سخنرانی پخش می‌شد. اگر دیدار یا ملاقاتی بود، در صورت نیاز به پخش، روی آنتن می‌رفت. ما مستقیماً در جریان دیدارهای امام در جماران نبودیم. اخبار هم باید از یک مسیر و کانال به ما می‌رسید. افرادی مانند آقای‌‌ایزدی با دفتر امام همیشه در ارتباط بودند و اخبار را می‌گرفتند. جایی که نیاز بود خلاصه خبر منتشر می‌شد و جایی که لازم بود، مشروح آن. برخی اخبار پخش نمی‌شد. معمولاً در اخبار حضرت امام خبر اول بود؛ یعنی در تیتر اول اخبار مربوط به‌‌ ایشان پخش می‌شد. اما دیدارها و ملاقات‌ها الزاماً خبر اول نبود.
رابط خبری ما با دفتر امام، آقای محمدعلی انصاری بود اما خبرهای مهم را از حاج احمد دریافت می‌کردیم؛ یعنی ارتباط‌مان با احمدآقا بود و خبرها را به صورت خام یا تنظیم شده از ‌‌ایشان می‌گرفتیم و معمولاً برای پخش هماهنگ بودیم. نکته قابل تأمل و خوبی که بود، ‌‌اینکه برخی مواقع که ما در صداوسیما درباره یک خبر، یا بخشی از خبر، می‌گفتیم بهتر است پخش نشود، موضوع را به حضرت امام منتقل می‌کردیم و ‌‌ایشان تأیید می‌کردند. مثلاً می‌گفتند که حرف خبر درست است و‌‌این قسمت را نمی‌خواهد پخش کنید. مسیری که ما برای انتشار اخبار داشتیم، به خود شخص حضرت امام منتهی می‌شود. احمد آقا نظرات نهایی را، به خصوص در خبرهایی که حساسیت داشت، با خود امام مطرح می‌کرد و نظرات امام مستقیماً به ما منتقل می‌شد.

در هفته‌های پایانی حیات امام و بستری شدن‌‌ ایشان، اخبار از دفتر ‌‌ایشان و خود احمد آقا به شما رسید؟
تمام مسیر خبری ما از طریق رابط دفتر، یعنی آقای محمدعلی انصاری بود که بعد در خبرهای روزانه و معمولی، از طریق‌‌ ایشان اخبار را دریافت می‌کردیم، اما نهایی کردن یک خبر با حاج احمد آقا بود. موضوع بیماری امام، موضوعی نبود که از جهانیان پوشیده باشد.‌‌ایشان در 90 سالگی بودند، قبلاً یکی دو بار بیمارستان رفته بودند، پزشک خصوصی داشتند و.... بنابراین خبر بیماری ‌‌ایشان، خبری نبود که برای مردم مطرح نباشد. رسانه‌های گروهی جهان برای روزهای پس از‌‌ایشان، خیلی آماده بودند. آنان تصور می‌کردند که اگر امام رحلت کنند و نباشند، انقلاب از هم می‌پاشد و بقیه بخش‌های کشور هم از هم می‌پاشد. یعنی به‌‌این موضوع امید بسته بودند که با رحلت امام، انقلاب شکست بخورد. وقتی که حضرت امام بیمار می‌شدند، یا خبر بیماری‌‌ ایشان مطرح می‌شد، رسانه‌های امریکایی‌ها غوغا می‌کردند و درباره‌‌ اینکه اگر ‌‌ایشان نباشند، کشور از هم می‌پاشد، حرف می‌زدند. البته واقعیت‌‌ این است که در میان خبرگان و مسئولان نظام که با آنها ارتباط داشتیم در افرادی مانند رئیس جمهور و رئیس مجلس و افراد مختلف هم نگرانی‌هایی وجود داشت. به گونه‌‌ای که مردم آنقدر به امام علاقه داشتند که در نبود‌‌ ایشان، هر حادثه‌‌ای می‌توانست اتفاق بیفتد.
 
‌سؤال من درباره پیش‌بینی‌های شما درباره بستری شدن حضرت امام است. چون پس از جراحی، در رسانه ملی از مردم خواسته شد که برای سلامتی ‌‌ایشان دعا کنند. پیش‌بینی شما برای آن وضعیت چه بود؟
مردم به صدا و سیما اعتماد داشتند، طبعاً درست است. رادیو و تلویزیون از مردم خواست که برای سلامت امام دعا کنند ولی معمولاً اخبار منفی راجع به امام را کمتر پخش می‌کردیم. نمی‌گفتیم که حال امام بد است یا‌‌ ایشان در روزهای آخر عمرشان هستند! مردم خیلی نگران امام بودند. باید به گونه‌‌ای در رسانه ملی مطرح می‌شد که مردم خیلی نگران نشوند و به شرایط کشور اطمینان داشته باشند. از زمانی که حضرت امام تحت عمل جراحی قرار گرفتند، ما گزارش اخبار گروه پزشکی ‌‌ایشان را به صورت مرتب در اخبار پخش می‌کردیم و دائم وضعیت امام را به مردم اطلاع می‌دادیم. معمولاً دکتر عارفی به عنوان سرتیم پزشکی می‌آمدند.
آنها تیم مستقر در بیمارستان بودند و اگر لازم بود ما برای گزارش به آنجا می‌رفتیم. ساعت 4 بعد ازظهر روز 13 خرداد بود که از بیت امام زنگ زدند که بیایید دفتر. جلسه مختصری بود که گفتند حال امام خیلی بد است. همان موقع کمیته خبری تشکیل شد. من نماینده رادیو و تلویزیون بودم. در‌‌ این جمع صحبت‌‌ این بود که بالاخره امام رفتنی هستند و باید برای مطرح کردن موضوع در جامعه آماده باشیم.
 پس از جراحی امام، چقدر درگذشت ‌‌ایشان محتمل بود؟
بالاخره پزشکان که صراحتاً حرف نمی‌زدند. وقتی از آنان درباره وضعیت بیماری امام ‌سؤال می‌کردیم، می‌گفتند دعا کنید. آن طور نبود که کسی بیاید به صراحت بگوید که امام تا یک هفته دیگر بیشتر نیستند. اصلاً به ‌‌این حالت نبود. کلیات مطرح می‌شد. مثلاً بیشترین حرفی که به ما می‌زدند ‌‌این بود که دعا کنید.‌‌این دعا کردن معنا داشت. خبر بیماری امام، مانند اخبار ترور نبود. آن هم برای انتشار خبر، با توجه به ‌‌اینکه چه شخصیتی ترور شده، مشکل داشتیم. امام که دیگر جای خود را داشتند. ما به طور کلی در جریان بیماری امام بودیم.

 به صورت مستقیم چیزی نمی‌گفتند؟
البته آقای عارفی خیلی خوش بین بود ولی به نظرم تیم پزشکی که جراحی کردند و دکتر فاضل هم عضو ‌‌این تیم بود، سخنان‌‌ این پزشکان با ما فرق می‌کرد.

 بنابراین، صحبت خاصی نبود و فقط می‌گفتند که دعا کنید. اطلاعات بیشتری نمی‌دادند؟
 خیر. از ساعت 4 بعد از ظهر روز آخر، تیم پزشکی به ‌‌این نتیجه رسیدند که امام دیگر رفتنی هستند. در آن زمان فقط گزارش پزشکی بود و ما سعی می‌کردیم که اخبار را در فضای عمومی‌به سمت بهبودی امام منعکس کنیم اما از ساعت 4 بعدازظهر 13 خرداد قطعی شد و گفتند که به مردم بگویید حال حضرت امام خوب نیست، همان شب حدود ساعت 10 شب بود که امام فوت کردند. در مسیر تجریش تا جماران، جمعیت نشسته بودند. داخل جماران هم که رفته بودیم، خاطرم است که آقای کروبی سرش را می‌زد به دیوار و خیلی بی‌تابی می‌کرد. سیداحمد آقا طور دیگری رفتار می‌کردند. آقای خامنه‌‌ای و آقای ‌هاشمی‌ هم بودند. خبرگان رهبری را هم خبر کردند و آن شب همه در جماران بودند.

 شبی که می‌فرمایید چه شبی است؟
روز سیزدهم است. وقتی هم که خبرصداوسیما اعلام کرد مردم برای امام دعای ویژه کنند، ‌‌ایشان نیم ساعت بعد از دنیا رفتند. صبح چهاردهم هم خبر را اعلام کردند. ما کمیته تبلیغات بودیم. در جلسه آقای خامنه‌‌ای کاغذی در دست داشتند، بالای برگه بسم‌الله الرحمن الرحیم و یک حدیث عربی نوشته شده بود. گفتند که داریم بیانیه فوت حضرت امام را می‌نویسیم و من قلمم نمی‌رود. من به آقای ‌‌ایزدی گفتم که نامه را بنویسند. ابتدا بحث شد یک هفته صبر کنیم بعد خبر را اعلام کنیم اما در نهایت تصمیم بر‌‌این شد که صبح فردا، ساعت 7 خبر را اعلام کنند و اول با قرائت قرآن شروع کنند. از ساعت 5 صبح قرائت قرآن پخش شد تا مردم را آماده کنیم. وقتی قرآن خوانده شود، مردم خودشان متوجه موضوع می‌شوند. 2 ساعت به صورت ممتد قرآن خوانده شد که همه مردم موضوع را متوجه شدند. البته قرائت قرآن در رادیو بود.
 
برای پوشش مراسم رحلت امام(ره) چه کردید؟
ستاد خبری بود. همه تیم‌های رسانه‌‌ای بسیج شده بودند. اگر یادتان باشد، پیکر امام را در مصلای تهران گذاشتند که مردم بتوانند با‌‌ ایشان وداع کنند.‌‌این مراسم را رادیو و تلویزیون دائم پوشش می‌داد. گروه‌هایی از بخش خبری صدا و سیما هم در مصلی و هم در حسینیه جماران مستقر بودند. تعداد دقیق آنان را یادم نمی‌آید. در جماران گروه‌های مختلف رسانه‌‌ای می‌آمدند و می‌رفتند. آنجا شور و غوغایی برای تسلیت به حاج احمدآقا بود. دو گروه از صداوسیما آنجا مستقر شدند. واحد سیار از واحد رپرتاژ شبکه هم آنجا به صورت دائمی ‌مستقر شد. گروه‌های گزارشگر رادیویی تا یکی دو روز به صورت مداوم مراسم را پوشش زنده می‌دادند. پس از آن در میان برنامه‌ها اخبار مراسم ارتحال امام را گزارش می‌دادند. اخبار فوت امام(ره) اخبار حماسی و ویژه‌‌ای شده بود.
البته برنامه رادیویی ما تا چهلم امام ادامه داشت. پس از چهلم هم ویژه برنامه‌‌ای با نام مرثیه آفتاب تولید شد با محوریت پیوند عمیق عاطفی مردم با امام و نقش کاریزماتیک‌‌ ایشان در انقلاب و بین مردم که مورد استقبال هم قرار گرفت. گروه رسانه‌‌ای دیگری هم بعد از مراسم تشییع در مزار حضرت امام حضور داشتند. اما برنامه‌های رسانه‌‌ای تا قبل از تشییع در مصلی بود. برنامه‌های تشییع قصه مفصل دیگری دارد.

از همان ابتدا‌‌ آیا تصمیم‌تان بر‌‌ این بود که آقای حیاتی خبر را بخوانند؟
شیفت‌شان بود.
 
دلیل خاصی نداشت؟
چون آقای حیاتی گوینده خوبی هم بود. از زمانی که امام به بیمارستان رفتند، تقریباً دو شیفت به‌صورت یک روز در میان برای گویندگی و تنظیم اخبار حضور داشتند. اما ‌‌این شیفت‌ها با وخامت حال امام لغو شد و همه برای حضور در سر کار، اجبار شدند. در شرایط عادی یک گروه خبرنگار شب‌ها در صداوسیما حضور داشتند، در آن ‌‌ایام سه گروه شدند و تا صبح می‌ماندند.‌‌این گروه‌ها مرتب با مصلی در ارتباط بودند و خبر و فیلم می‌گرفتند.
تمام فعالیت‌ها در راستای خبر رحلت امام بود، عزاداری مردم و حضور مردم و مسئولان در مراسم‌ها، بحث نماز میت که قرار شد آقای گلپایگانی بخوانند. همه چیز حول محور امام بود و لازم نبود ما برنامه‌ریزی کنیم. همه خودجوش دنبال اخبار امام بودند و این که چیزی از اخبار مربوط به رحلت امام جا نماند.
همه تیم‌ها در مصلی، مسیرها، خیابان‌ها و... مستقر بودند. حتی در هلی‌کوپتری که آقای موسوی اردبیلی رفت بهشت الزهرا، ما خبرنگار داشتیم. یک بار امام را از مصلی برگرداندند و بعد از غسل و کفن در جماران، با هلی‌کوپتر به جایی که برای خاکسپاری پیش‌بینی شده بود، بردند. هلی‌کوپتر به خاطر ازدیاد جمعیت نتوانسته بود بنشیند و مردم به قدری احساساتی شده بودند که حتی بخشی از کفن ‌‌ایشان پاره شد.

تصاویرش است.
تمام ‌‌این پوشش‌ها کامل بود. مستندهای خیلی قوی در رادیو و تلویزیون تولید شد که نشان می‌داد پیکر امام را به جماران برگرداندند و ‌‌ایشان را دوباره کفن کردند.
 
موضوع یا مشکل خاصی نبود که تبدیل به چالش شود؟
یکی از نکاتی که مطرح بود‌‌ اینکه محل دفن امام مشخص نبود کجا می‌خواهد باشد. اول قرار بود در مصلای تهران باشد بعد گفتند ‌‌اینجا وسط شهر است و شلوغ می‌شود، بنابراین  بهشت زهرا در نظر گرفته شد. بعد از آن مکانی خارج از بهشت زهرا، جایی که الان حرم امام است، تعیین شد. به راحتی به‌‌ این تصمیم نرسیدند. مکان‌های مختلفی مطرح بود و مقدر‌‌ این شد که در‌‌ این مکان و نزدیک 72 تن در بهشت زهرا که قبرستان عمومی‌ هم بود، دفن شوند.
در مصلی کانکس‌های یخچالی آورده بودند برای نگهداری از پیکر امام در این چند روز. ما هم می‌رفتیم بالای این کانکس‌ها. پسرهای من، حسن و حسین، همیشه و بیشتر اوقات با من بودند. کمتر از دو سال داشتند. من می‌رفتم در مصلی روی یکی از کانکس‌ها می‌نشستم. دوقلوهایم هم روی پاهای من می‌نشستند.

‌مشکلی هم برای پوشش خبری وجود داشت؟ البته با‌‌ این تفاسیر که شما می‌فرمایید همه آمده بودند.
نه، مشکل خاصی برای پوشش خبری نداشتیم. اخبار خیلی هم زیاد بود. فقط رادیو و تلویزیون ما و رسانه‌های داخلی نبودند. رسانه‌های خارجی هم خیلی زیاد بودند و فراتر از حضورشان، سران کشورهای دیگر مراسم را دنبال می‌کردند. خبر ارتحال امام فضای جهان را گرفته بود. محدود به‌‌ ایران و حسینیه جماران نبود، دنیا را تکان داد.
مجله اکسپرس مطلبی نوشته بود و در آن به زمانی که امام در پاریس گفته بود به تهران می‌روم، اشاره کرده بود. لکس فرس، مجله دست راستی فرانسوی‌هاست که روی جلدش تصویری از امام چاپ کرده بود. عکس حضرت امام را به‌عنوان عکس هفته بزرگ در کیوسک‌های یک متر یا دو متر در چهارراه‌های پاریس و شهرهای دیگر گذاشته و نوشته بودند، مردی که جهان را تکان داد. در مقاله‌هایشان هم می‌گفتند که حضرت امام مسیر تاریخ را عوض کرد. در آن مقالات به دوقطبی بودن جهان اشاره می‌کردند و می‌گفتند که امام خمینی قطب سوم را اضافه کرد یا‌‌ اینکه‌‌ ایران جایگزین یکی از ‌‌این قطب‌ها می‌شود.
در جریان ارتحال امام و تدفین‌‌ ایشان، ‌‌این مسأله که امام جهان را تغییر داد، بیشتر نمود داشت. واقعاً عزاداران از جاهای مختلف آمده بودند و منحصر به‌‌ ایرانی‌ها و حتی مسلمانان نبود. آزادگان همه کشورها برای امام عزاداری می‌کردند، فضای واقعاً عجیبی بود.
 
در آن بازه زمانی ارتحال امام در پوشش خبری حواشی خاصی هم ‌‌ایجاد شد؟
غیر از حضور غیرطبیعی مردم، اتفاق دیگری نبود. واقعاً حضور مردم فوق‌العاده زیاد بود که با استقبال از امام مقایسه می‌شود. غیر از مسأله ناتوانی در دفن امام در مرحله اول، یادم نمی‌آید موضوع دیگری هم باشد. از اطراف مصلی و نقاط مختلف تا بهشت زهرا و تا محل دفن امام، جمعیت فشرده و متصل بود، به طوری که به همین شکل متصل حرکت می‌کردند. جمعیت متراکمی ‌هم از سمت قم آمده بود.
 
همزمان با مراسم ارتحال امام فرمودید که شبانه اعضای مجلس خبرگان به تهران آمدند تا جلسه فوق‌العاده برگزار کنند. اگر می‌شود از آن فضای مجلس خبرگان برای ما بگویید. در‌‌ این زمان مراسم پوشش برنامه‌ها و جلسات خبرگان را هم داشتید؟ گروه‌های خبری شما چطور مستقر شده بودند و همزمان فضای خبرگان را پوشش می‌دادند؟
هر جای مهمی‌ که یک اتفاق خاصی ‌در حال رخ دادن بود، از صداوسیما دعوت می‌کردند. آن زمان تقریباً صداوسیما رسانه منحصربه‌فرد صوتی تصویری بود. رسانه‌های دیگری نبود مگر رسانه‌های خارجی. در فضای داخلی صداوسیما منحصربه فرد بود، انحصاری بود که البته مورد اعتماد مردم بود. امام هم به صداوسیما اعتماد داشتند. به همین دلیل هرجا قرار بود جلسه‌‌ای تشکیل شود، از صداوسیما دعوت می‌کردند و درخواست اعزام گروه داشتند.
صداوسیما از نظر صوتی و تصویری انحصاری بود. روزنامه‌ها مکتوب بودند. از نظر اعتبار هم این‌طور بود که خبرنگاران و تصویربرداران ما اگر برنامه می‌رفتند و مثلاً رئیس جمهور نیم ساعت تأخیر داشت، جلسه را ترک می‌کردند. حتی اگر مصاحبه با رئیس جمهور بود، بعد از نیم ساعت ما کنسل می‌کردیم و برمی‌گشتیم. آن زمان برای نخست‌وزیر 20 دقیقه منتظر می‌ماندیم، نمایندگان مجلس 15 دقیقه و برای وزیر 5 دقیقه. اگر می‌گفتند وزیر نیست و کار دارد، ما برمی‌گشتیم. اعتبار صداوسیما ‌‌اینقدر بالا بود که 5 دقیقه معطلی برای وزرا داشتیم.
 
در آن بازه زمانی که انتخاب رهبری انجام گرفت، با توجه به‌‌ اینکه رسانه ملی بحث ارتباط با مخاطبان را داشت، چه بازخوردهایی از مردم دریافت کردید؟
وقتی مراسم بیعت با رهبری گذاشتند، تقریباً همه گروه‌های مردمی، وقت می‌گرفتند و با رهبری تجدید بیعت می‌کردند.
 
با توجه به‌‌ اینکه شما بعد از ارتحال امام و تغییر رهبری تا مدت‌ها رئیس رسانه ملی بودید، در آن زمان نظرات رهبری نسبت به عملکرد صداوسیما چه بود؟ در جلساتی که داشتید، نظر‌‌ ایشان چطور بود؟
من 13 سال صداوسیما بودم، 8 سالش دوره امام بود و 5 سال زمان آقای خامنه‌‌ای؛ مسائلی که با صداوسیما با مراجع یا با رهبر داشتیم، عمدتاً متمرکز درباره دو یا سه مسأله بود. موسیقی، حضور زنان در برنامه‌ها و نوع پوشش‌ها، دیگری هم بحث گزارش‌ها یا فضاهای سیاسی احزاب، جبهه‌ها یا تشکل‌ها بود یا هرچیزی که توقع داشتند در صداوسیما پوشش دهیم. مثلاً یکی از فعالان سیاسی با کسی مصاحبه می‌کرد یا دیداری داشت، دنبال ‌‌این بود که صداوسیما خبر آن را پخش کند.
مثلاً دو نماینده مجلس با رهبری ملاقات کرده بودند، بعد ما خبر را پخش کردیم. یکی از آن نمایندگان به صداوسیما معترض شد که شما سیاسی برخورد کردید و آن نماینده دیگر را بیشتر از من نشان دادید. گفتم من که سر خبر نیستم، ببینم هر کدام چقدر بوده. گفتند که خیر شما از خط خودتان حمایت می‌کنید و از‌‌این طور حرف‌ها زدند. خلاصه‌‌ این شد که کُرنومِتر بیاوریم و اندازه بگیریم که کدام از‌‌ این دو تا بیشتر نشان داده شدند. کرنومتر آوردیم زدیم و دیدیم 9 یا 8 ثانیه ‌‌این آقای معترض را کمتر نشان داده‌ایم.
 
در دوره رهبری ‌‌آیت‌الله خامنه‌ای چطور؟
در مسائل فقهی و دینی مثل موسیقی، حجاب، زمانی که آقای خامنه‌‌ای رهبر شدند، از ‌‌ایشان ‌سؤال کردم که ما طبق فتوای امام ادامه دهیم یا نه؟ گفتند که فتوای من هم همان فتوای امام است و هر تصمیمی‌ که با فتوای امام راجع به موسیقی می‌گرفتید، من قبول دارم. راجع به حضور زن و پوشش افراد هم از آقای خامنه‌‌ای پرسیدیم که گفتند فتوایشان شبیه فتوای امام است.
درباره تشکل‌ها و جبهه‌های سیاسی، رفته رفته تعدادشان زیاد شد. مثلاً انتخابات مجلس چهارم، صداوسیما یک جمله را گذاشت که خیلی تعیین‌کننده بود. اصلاح‌طلب‌ها یا خط چپ، 30 نفر نامزد در تهران داشتند که هیچ کدامشان انتخاب نشدند. همه نامزدهای انتخاب شده از جبهه راست بودند. آنجا بود که آقای کروبی و همسرش که نفرات سی و سوم یا سی و چهارم بودند، با ما خیلی درافتادند که ‌‌این انتخابات نتیجه کار صداوسیماست.
مسأله اصلی‌مان گفتم بحث فقهی و مذهبی بود. امام واقعاً خیلی راه را برای ما باز کرده بود. دو موضوع دیگر هم بود. یکی درباره پخش موسیقی بود که وقتی سرود شهادت آقای مطهری پخش شد، صداوسیما را از طرف انجمن اولیای آموزش و پرورش تحت فشار قرار داده بودند که‌‌ این خلاف شرع است و نباید پخش کنید.‌‌ این را به امام منتقل کردیم. امام گفتند که یک برنامه بگذارید و همین را اجرا کنند. در اولین دیدار امام به ارکستر صداوسیما رفت و نزد امام سرود «ای مجاهد شهید مطهر» اجرا شد و ما هم آن را از صداوسیما پخش کردیم.
برای همین موضوع من با احمدآقا صحبت کردم و قرار شد که‌‌ این کار را انجام دهیم. بعد بحث مسأله ادوات موسیقی مطرح شد. امام قبلاً‌ آلات موسیقی و خرید و فروش‌اش را حرام نمی‌دانستند. در زمان جمهوری اسلامی ‌هم‌‌ این‌ آلات کاربرد دوگانه داشتند که هم می‌شود سرود ساخت و هم موسیقی حرام. فتوای امام تغییر کرده بود ولی آقای گلپایگانی همچنان نمایش ابزار موسیقی را حرام می‌دانند و امام هم برای آقای گلپایگانی خیلی احترام قائل بودند. مثلاً درباره اعلام روز عید فطر، هر وقت از امام ‌سؤال می‌کردیم می‌گفتند از قم و آقای گلپایگانی بپرسید. اگر برای‌‌ ایشان اثبات شده اعلام کنید کفایت می‌کند.
بنابراین احمدآقا با آقای گلپایگانی صحبت کرد تا خانواده شهید مطهری را دعوت کنیم در حسینیه و آنجا ‌‌این سرود را بگذاریم. بدین صورت که صوتی پخش شود و ادوات را نشان ندهیم. در واقع ادوات را به حسینیه جماران بردیم، اما دیده نمی‌شدند.
نوازندگان در گوشه و کنار سکوی امام، ‌‌ایستاده بودند. تصاویر آن پخش نشد ولی نفس همین اجرای سرود در حسینیه جماران، خوب بود. درباره حجاب یکی موضوع اوشین بود و یکی هم پاییز صحرا. در واقع تیتراژ پایانی سریال بود که خانمی ‌زمین می‌خورد. امام گفتند که من ‌‌این برنامه را می‌بینم و مشکلی ندارد.
در آن موقع آقای فردوسی‌پور که دبیر شورا بود، نامه‌‌ای به امام نوشت که امت شهیدپرور از‌‌ این برنامه‌ها ناراحت هستند و ما وقتی که به مدیر صداوسیما می‌گوییم، می‌گویند نظر امام است. می‌خواستند امام برنامه‌های صداوسیما را تحریم کند.
مرحوم محمدی گیلانی در یکی از سخنرانی‌های پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران، من را به اسم صدا کرد که آقای محمد‌هاشمی ‌من تو را می‌شناسم، از کوچه زغالی. حرف‌شان هم ‌‌این بود که بگویند من آدم مسلمانی بودم و‌‌ این حرف‌هایی که می‌زنم براساس تحریرالوسیله امام، خلاف نظارت امام است.
روز بعد خدمت امام رفتم و پرسیدم که صحبت‌های آقای گیلانی را شنیده‌‌اید؟ گفتند بله. گفتم که ببینید‌‌ ایشان عضو فقهای شورای نگهبان هستند و به استناد تحریرالوسیله شما، من را تکفیر می‌کند. اگر آن نظرات را قبول دارید، بفرمایید که من آخرت خود را با دنیای دیگران عوض نکنم. امام گفتند شما بنویس من نظر می‌دهم.
احمدآقا به من گفتند که نامه را ملایم بنویسید. نامه‌‌ای عادی نوشتم و خدمت امام دادم. حضرت امام نامه من و نامه آقای فردوسی‌پور را کنار هم گذاشته بود و روی هر دو نامه با‌‌ این مضمون نوشتند که برنامه‌های صداوسیما همه آموزنده است و بعد اسم برنامه‌ها را هم آورده بودند. به نمایش ورزش هم اعتراض داشتند. وزنه‌برداری یا کشتی کج را ‌‌ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند‌‌ این برنامه طوری است که زن و بچه نباید ببیند.
امام نوشتند یا شاید بعداً دفتر کپی کرده بود که «همه فیلم و سریال صداوسیما بلااشکال است و خلاف به طور نادر دیده می‌شود که باید دو نکته را تذکر دهم اول ‌‌اینکه اجنبی گریم نکند، دوم‌‌ اینکه بیننده از روی شهوت نظر نکند.» به ما هیچ نکته‌‌ای نداشتند.
رفتیم خدمت حضرت امام گفتیم آقا ‌‌اینکه می‌فرمایید اجنبی گریم نکند، متوجه نشدم یعنی چه؟ فرمودند من‌‌ این‌هایی که جلوی برنامه می‌نویسند، دقت کرده‌ام بعضی وقت‌ها بازیگر زن دارید ولی گریمور زن ندارید یا بازیگر مرد دارید، ولی گریمور بازیگر مرد ندارید. اگر اجنبی گریم می‌کند، ‌‌این خلاف شرع است و تذکر دادند.