بازخوانی گزارشی از لحظات مراسم خاکسپاری امام

آفتــــــــــــــــــاب در خاک

ساعت ۱۶ و ۴۰ دقیقه روز سه‌شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۶۸ برای همیشه در سینه تاریخ جاودانه شد تا یادآور پایان حماسه زندگی ابرمردی از سلاله پاک پیامبران باشد. انسان والایی که سراسر عمر پُربرکت خویش را وقف بیداری مظلومان و مستضعفان کرد و آنی از تلاش در راه دستیابی به اهداف والای خویش غافل نشد. عصر روز شانزدهم خرداد پیکر رهبری که پشت و پناه میلیونها انسان ستمدیده بود، سرانجام پس از سالها مجاهدت، در آرامگاه همیشگی خویش آرام گرفت.

آفتاب محو آفتاب

«در فاصله چهار پنج متری مقبره امام و از ارتفاعی حدود یک‌ونیم متر، ما شاهد تمام جزئیات به خاکسپاری پیکر مطهر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و پرچمدار حماسه بهمن ۵۷ بودیم. در ضلع غربی بهشت زهرا، جایی که هنوز در محدوده آن قرار ندارد، یک فضای مربع شکل با اضلاعی به طول تقریبی ۱۵۰ متر که با چندین دستگاه کانتینر محصور شده، حریم مقبره امام امت را تشکیل می‌دهد. در ازدحام بی‌سابقه جمعیت حاضر در بهشت زهرا و مناطق اطراف، وقتی ما با زحمت زیاد تقریباً از دست مأموران انتظامی که هیچ توجهی به کارت ویژه خبرنگاری مراسم ندارند فرار می‌کنیم تا به داخل محوطه آرامگاه حضرت امام وارد شویم. ساعت از دو و نیم بعدازظهر گذشته است. پیش از ظهر یک‌بار پیکر مطهر حضرت امام به وسیله هلیکوپتر به این منطقه منتقل شده، اما ازدحام بی‌حد مردم و هجوم به طرف تابوت حامل پیکر مطهر امام مانع از اجرای مراسم دفن گردیده است. اکنون فضای مربع شکل آرامگاه با تلاش مأموران انتظامی که اکثریت آنها نیروهای کمیته و سپاه هستند، تا حدود زیادی خلوت‌تر از صبح به نظر می‌رسد. در پایین کانتینرها نیمکت‌هایی دیده می‌شوند که عده زیادی از مسئولان و شخصیت‌های مملکتی به همراه عده‌ای از خانواده شهدا روی آنها نشسته‌اند. مقبره‌ای که قرار است پیکر پاک امام امت در آن دفن شود از ساعتها پیش آماده شده است. در داخل مقبره پیرمردی روی خاک‌ها نشسته و آثار تأثر در چهره‌اش پیداست. نامش را که از برادران کمیته می‌پرسیم می‌گویند حاج‌ عباس اربابی است که مرحوم آیت‌الله طالقانی را هم او دفن کرده است. آفتاب چنان بر محوطه حرم امام می‌تابد که در شرایط عادی به سختی می‌توان گرمای آن را تحمل کرد، اما الان در این وانفسا تنها چیزی که آدم به یادش نمی‌افتد آفتاب است و گرمای آن.

 

لحظه تاریخی نزدیک می‌شود

یک نوع انتظار عجیب و ناراحت‌کننده همه را فرا گرفته. فعالیت بی‌امان فیلمبرداران، عکاسان و خبرنگاران برای آماده‌شدن جهت ثبت لحظه به لحظه مراسم دفن، تمام این محوطه مربع شکل را پر کرده است. هلیکوپتر یک‌بار دیگر در ساعت ۱۴ و ۵۰ دقیقه چرخی بر فراز صحن مدفن حضرت امام می‌زند. وسط محوطه تا حدی برای اجرای مراسم دفن خلوت شده، اما در بیرون از آن غوغایی برپاست. مردم بشدت فشار می‌آورند که به هر قیمتی شده خود را وارد این محوطه کنند. نیروهای انتظامی با تلاش بی‌امان به سختی می‌توانند از ورود آنها جلوگیری کنند. یک هلیکوپتر رأس ساعت ۱۴ و ۵۲ دقیقه در محوطه به زمین می‌نشیند. چند نفر از شخصیت‌ها به هلیکوپتر نزدیک می‌شوند و بلافاصله بعد از دو دقیقه هلیکوپتر مجدداً به پرواز درمی‌آید، دو هلیکوپتر دیگر در بالای فضای صحن می‌چرخند. افراد حاضر در محوطه در هیجان بی‌امانی به سر می‌برند. لحظه تاریخی نزدیک می‌شود. مأموران کمیته و سپاه تلاش می‌کنند که وسط صحن مدفن را برای اجرای مراسم آماده کنند. گرد و خاک ناشی از فرود هلیکوپتر سر و روی همه حاضران در صحن را پوشانده. ساعت ۱۴ و ۵۵ دقیقه است. هلیکوپترها هنوز بالای فضا در حال دور زدن هستند. عده‌ای از خواهران که از ساعتها پیش در گوشه‌ای از صحن مدفن جای گرفته بودند، به سرعت به سمت دیگر آن منتقل می‌شوند. آقای انصاری از اعضای دفتر امام در حالی که مرتب به این طرف و آن طرف می‌رود مطالبی را به افراد مختلف تذکر می‌دهد. هلیکوپترها مدام بالای فضای صحن دور می‌زنند، عقربه‌های ساعت دقیقاً ۳ بعدازظهر روز سه‌شنبه شانزدهم خردادماه را نشان می‌دهند. بالای کانتینرهایی که دور فضا را گرفته و فضای مدفن را از بقیه قسمت‌ها جدا می‌کند مملو از جمعیتی است که حالا شروع به سینه‌زدن می‌کنند و با آهنگی محزون می‌خوانند: میهمان برایت آمده فاطمه، پیر جماران آمده فاطمه.

 

بررسی قبر توسط فرزند امام

ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه بعدازظهر بار دیگر یک هلیکوپتر در محوطه می‌نشیند و بلافاصله برمی‌خیزد. هیجان وصف‌ناپذیری دوباره بر دلها حکمفرما می‌شود، اما با برخاستن مجدد هلیکوپتر باز همان حالت انتظار بار دیگر به حاضران دست می‌دهد. سه دقیقه بعد مجدداً هلیکوپتری در نزدیکی مقبره می‌نشیند و باز بلافاصله بلند می‌شود. ساعت ۳ و ۴۴ دقیقه بعدازظهر یک بار دیگر هلیکوپتری می‌نشیند. دور مقبره زنجیری از نیروهای کمیته و پاسداران بیت حضرت امام که از آن پیاده می‌شوند کشیده می‌شود. چند هلیکوپتر دیگر بر فراز محوطه می‌چرخند. بعد از سه دقیقه هلیکوپتر مجدداً برمی‌خیزد. ما در فاصله شش هفت قدمی مقبره در ارتفاع حدود یک‌ونیم متری نشسته‌ایم و درون زنجیری که نیروها بر دور مقبره کشیده‌اند قرار داریم. زنجیر پس از چند دقیقه گشوده می‌شود. ساعت ۴ و ۱۰ دقیقه بعدازظهر است. یک‌ربعی هست که خبری نیست. هلیکوپترها گاه‌گاهی بالای محوطه به پرواز درمی‌آیند. تشنگی در میان افراد حاضر در صحن مدفن به اوج رسیده و هرازگاهی که شیشه‌ای آب به داخل می‌آید با هجوم تشنگان مواجه می‌شود. ساعت ۴ و ۱۴ دقیقه یک بار دیگر هلیکوپتری می‌نشیند و باز به سرعت زنجیر بسته می‌شود. هر بار که هلیکوپتری فرود می‌آید طوفانی از گرد و خاک بلند می‌شود و تا چند دقیقه هیچ‌چیز قابل رؤیت نیست. حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در هلیکوپتری است که همین الان فرود آمده. هلیکوپتر نزدیک مقبره است. یک راه که از زنجیری از پاسداران تشکیل شده از مقبره به سوی آن بازمی‌شود. ساعت ۴ و ۲۵ دقیقه هلیکوپتر همچنان روشن است. ساعت ۴ و ۲۷ دقیقه گروه سرود ژاندارمری کاملاً در کنار مقبره قرار می‌گیرد. ساعت ۴ و ۳۰ دقیقه یک هلیکوپتر دیگری می‌نشیند و حجت‌الاسلام سید احمد خمینی فرزند امام از آن پیاده می‌شود و هلیکوپتر بلافاصله برمی‌خیزد. حجت‌الاسلام سید احمد خمینی با حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله موسوی اردبیلی برای یک لحظه بالای مقبره می‌آیند و بعد به عقب برمی‌گردند.

 

لحظه وداع همیشگی با امام

ساعت ۴ و ۳۲ دقیقه یک هلیکوپتر دیگر می‌نشیند. داخل آن حجت‌الاسلام ناطق نوری در کنار تابوت امام دیده می‌شود. همین که تابوت پیاده می‌شود، صدای حسین حسین حاضران با نوای سرود جمهوری اسلامی که به وسیله گروه سرود ژاندارمری نواخته می‌شود به هم می‌آمیزد. تابوتی که بدن امام امت در آن قرار گرفته به شکل صندوقی فلزی است. غوغایی درمی‌گیرد. تابوت حامل پیکر مقدس امام به بالای مقبره می‌آید و مارش غم‌انگیزی بلافاصله بعد از سرود جمهوری اسلامی زده می‌شود. همه می‌گریند، همه فغان می‌کنند. اشک‌ها یک لحظه هم بند نمی‌آید. قلب همه تاریخ انقلاب از پانزدهم خرداد سال ۴۲ تا بهمن ۵۷ و از آن موقع تاکنون به خاک سپرده می‌شود. احساسات حاضران واقعاً وصف‌نشدنی است. هیچ‌کس حال خود را نمی‌فهمد. آنهایی که جلوترند سعی می‌کنند دستمالی، پارچه‌ای چیزی را به بدن امام بزنند و آن را برای آخرین بار تبرک کنند. فیلمبرداران تلویزیون هرکدام بر دوش یک نفر مشغول فیلمبرداری هستند. تابوت امام را مردم بعد از خالی شدن می‌قاپند و عده‌ای خود را روی آن می‌اندازند. لحظه وداع همیشگی با امام است. دلها از او کنده نمی‌شود. عده‌ای هنوز تابوت را در دست دارند و شیون می‌کنند. آخر چگونه می‌شود از او دل برداشت.
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
 آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
عزاداری، شیون و سینه‌زنی تا ساعت‌ها بعد همچنان ادامه دارد....
بدن امام در آرامگاه همیشگی در بهشت زهرا آرام می‌گیرد. شلیک گلوله‌های توپ آغاز می‌شود. گروه سرود، مارش غم‌انگیز، سرود «ای مجاهد شهید مطهر» را می‌نوازد و جمعیت با آهنگ آن می‌گرید و بر سر و روی می‌کوبد. روی بدن مطهر امام را که با خاک می‌پوشانند هلیکوپترها هر سه با هم بلند می‌شوند و شخصیت‌ها را با خود می‌برند. تازه در این هنگام است که جمعیتِ بیرون راه باز می‌کنند و وارد حرم می‌شود. گلوله‌های توپ همچنان شلیک می‌شوند....»

 

ازدحام عجیب

در گوشه و کنار تعدادی از معلولان انقلاب و جنگ دیده می‌شوند که با چرخ‌های خود در صحن حضور دارند. حضور این عده واقعاً معلوم نیست چگونه با این ازدحام عجیب ممکن شده است. آفتاب انگار هر لحظه شدیدتر می‌تابد. هلیکوپتر حامل فیلمبرداران، عکاسان و خبرنگاران خارجی مرتباً از بالای جایگاه عبور می‌کند. از بیرون صدای آژیر ممتد آمبولانس‌ها شنیده می‌شود. خاک و آهک لازم برای پوشاندن روی لحد با گلاب قمصر مخلوط می‌شود و آماده می‌گردد. هلیکوپتری از بالا به روی جمعیت آب می‌پاشد. ساعت ۳ و ۲۹ دقیقه بعدازظهر هنوز هلیکوپتر حامل بدن پاک امام ننشسته و نیروهای کمیته بشدت مشغول متفرق کردن افراد از داخل محوطه صحن و هدایت آنها به بالای کانتینرها هستند. حتى ما گزارشگران هم از دسترس آنها دور نمی‌مانیم و بارها این‌طرف و آن‌طرفمان می‌کنند. گروه سرود ژاندارمری در جایگاه استقرار یافته است. حالا نیم‌ساعتی است که دیگر از هلیکوپترها خبری نیست. تعدادی امدادگر با بالاپوش سفید که آرم هلال احمر روی آن است در گوشه و کنار دیده می‌شوند. تشنگی بدجوری در فضای صحن فشار می‌آورد، محصوربودن این منطقه از چهار طرف اجازه ورود آب را نمی‌دهد. چند آب‌پاش از بیرون از چهاردیواری حرم به داخل آب می‌پاشند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی