امام خمینی(ره) و زنان، 41 تا 57: تـغییر یــــا تـداوم؟
زهرا داورپناه
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده
امام خمینی(ره) معتقد بود در جریان انقلاب اسلامی با تحول روحی زنان و خروج ایشان از انفعال در برابر ارزشهای غربی و همچنین متحجرانه، امکان مشارکت سیاسی آنان فراهم شده است و تا آخرین لحظه نه تنها مشارکت زنان را تقدیر و تشویق کرد بلکه در عمل نیز اقدامات بسیاری برای افزایش کمی و کیفی این امکان انجام داد.
دوست و دشمن، راوی بیطرف خارجی و داخلی و اپوزیسیون برانداز همه از کثرت و شور زنان حاضر در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی سخن میگویند و «انقلاب چادرها» را واقعیتی تردیدناپذیر میدانند. البته صرف نظر از این واقعیت، تفاسیر از حضور زنان و دلایل آن متفاوت است و داوریهای متنوعی هم درباره وضعیت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب وجود دارد. برخی از مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی، حضور زنان در آن رویداد عظیم را امری لحظهای و مورد سوءاستفاده یا حداقل تغافل رهبران انقلاب میشمارند، با این حال همانها هم در مورد متفاوت بودن «آن انقلاب» توافق دارند.
یکی از استدلالهای این گروه مواضع متفاوت امام خمینی در دو مقطع 1341 و 1357 در خصوص مشارکت سیاسی زنان است. آنها معتقدند امام خمینی(ره) که در سال 1341 مخالف حق رأی زنان بود، نظر به مصالح سیاسی انقلاب، نگرش دینی خود را تغییر داد یا مسکوت گذاشت. رایجترین پاسخ به این اشکال آن است که از دیدگاه امام خمینی، دخالت زنان در انتخابات، یا اعطای حق رأی به زنان، تعبیرات فریبنده رژیم پهلوی بودند که جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری به همراه نداشت. لذا آن را «از نظر شرع بیاعتبار و از نظر قانون اساسی لغو» دانست. امام بر اساس برداشت فوق، توضیح میدهد که «شاه زنها را به فساد میکشاند و آنها را عروسک میخواهد بار بیاورد. مذهب با این فاجعهها و دردها مخالف است، نه با آزادی زن.» به این ترتیب با تغییر شرایط اجتماعی بود که امام خمینی(ره) پس از انقلاب به لزوم شرعی حضور زنان در انتخابات و مجلس و ضرورت فعالیت سیاسی آنان حکم کردند. ایشان با تأکید بر اینکه «زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند» از نظریههای سنتی، مشروطه و حتی آرای علمای دوران پهلوی درباره محدودیت حضور زنان در امور سیاسی آشکارا فاصله میگیرد. ضمن پذیرش این تحلیل، شاید بتوان نکته دیگری را نیز به آن افزود. میدانیم که سالها پیش از مباحث حق رأی زنان در دهه چهل، این بحث باز هم طرح شده و شهید مدرس با آن مخالفت کرده بود. ایشان در سال 1290 با تأکید بر جنسیت، زنان را فاقد صلاحیت در امور سیاسی میانگاشت، باوری که البته مخصوص به وی نبود و به نوعی در میان اغلب عقلای آن زمان مقبول بود. ولی در رابطه با امام خمینی(ره) باید توجه داشت استدلال ایشان در مخالفت با حق رأی زنان به کلی با شهید مدرس متفاوت است «آقایان نمیدانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده است که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند؛ نه آنکه خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلسها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اول نظام بری و بحری و صاحبمنصبان و اجزای امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصی که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند!» (1/12/1341)
به این ترتیب در همین نامه امام با محجور تلقی کردن زنان، مخالفت میکنند و ایشان را در کنار سایر افراد توانمند و عاقلی که بنا به مصالحی حق رأی ندارند، میشمارند. این عبارت کوتاه اما نسبتاً مغفول نشان میدهد نظر امام در مورد زنان هرگز تغییر نکرد. آنچه تغییر کرد، شرایط پیرامونی و حتی شاید گرایش و بینش عموم زنان ایرانی بود: «جامعه ما، بانوان زمان پهلوی برگشتند به یک بانوانی که زینب گونه شدند و تابع فاطمه(س)... این یک تحولی است که بالاترین تحولات است در جامعه.خودتان مستقل فکر کنید و تابع افکار دیگران نباشید.» (25/12/59) امام خمینی(ره) معتقد بود در جریان انقلاب اسلامی با تحول روحی زنان و خروج ایشان از انفعال دربرابر ارزشهای غربی و همچنین متحجرانه، امکان مشارکت سیاسی آنان فراهم شده است و تا آخرین لحظه نه تنها مشارکت زنان را تقدیر و تشویق کرد بلکه در عمل نیز اقدامات بسیاری برای افزایش کمیو کیفی این امکان انجام داد. در واقع این مقدمات به امام و حکومت «اسلامی» این امکان را داد که نقشآفرینی سیاسی زنان را بهعنوان یک مرجع دینی، مشروع تلقی کند. امام خمینی(ره) فعالیت سیاسی را مانند هر فعل دیگری در بستر رشد انسانی و با شاخص «تکلیف» در محضر خداوند، ارزیابی میکرد. به این ترتیب زنان با الهام از این معیارهای روشن و در عین حال تکثرپذیر با توجه به ملاک «وسع» میتوانستند برای خود تصمیم بگیرند و هرگاه مشارکت در راهپیماییها، انتخابات، پشت جبهه، خود جنگ، تحصیل، اشتغال رسمی، جمعهای غیررسمی، فعالیتهای خانگی و خانوادگی و....هر آنچه را در مسیر رشد میدیدند، آن را انتخاب کنند و پیش ببرند و بتوانند با تغییر زمینهها و شرایط، عرصههای فعالیت خود را متحول کنند.
از اینرو آیتالله موسوی بجنوردی در مصاحبهای به مناسبت صدمین سال ولادت امام خمینی(ره) گفته است: «امام راحل کار بسیار مهمی که بعد از انقلاب انجام داد این بود که زن را در تمام ابعاد گوناگون جمهوری اسلامیایران، در کل جامعه، یعنی چه در حوزههای علمیه چه در دانشگاهها چه در همه مراکز فرهنگی، چه در مراکز تجارتی، در همه ابعاد زندگی در ایران مورد تکریم قرار داد، به زن ارزش داد، اجازه حضور فعال به او داد، در راهپیماییها ... زنهای ما در ایران نقش فعال داشتند... و این سد را کی شکست؟ این سد را امام راحل شکست، او دستور داد، حکم کرد... به جهات مختلف به این که زنها هم باید بیایند بیرون...آمدند شرکت کردند و انقلاب پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب برای تداوم انقلاب ما میبینیم باز زنها حضور فعال داشتند در همه ابعاد و امام آنی از این مسأله غافل نبود، همیشه سعی میکرد که ارزشهای زن را جلوهگر سازد و ارزش واقعی زن را به او برگرداند. این نکته را در اینجا توضیح بدهم امام در حقیقت میخواست دنبالهرو پیغمبر اکرم(ص) باشد، چون همین کار را پیغمبر اکرم(ص) در ابتدای اسلام کرد، امام راحل دنبالهرو جد بزرگوارش پیغمبر اکرم(ص) است. او همین مسأله را در ایران اسلامی شروع کرد. از اول شما از آن مجلس بگیرید تا... زن حضور داشت. در سپاه ما در همه جا میرویم میبینیم زنها حضور دارند، فرمان بسیج را که صادر کرد در کنارش بسیج خواهرها را هم تشکیل داد، در نهضت سوادآموزی که به راه انداخت، فرق نگذاشت بین زن و مرد، فرمود مال همه است. یعنی هر چیزی را که ایشان تشکیل داد، زنها را فوری کنار مردها قرار میداد، یعنی عملاً در جامعه طوری رفتار کردند که همه مردم پذیرفتند تبعیض بین زن و مرد نیست.» (1378، 55)
منبع:
مجموعه مصاحبهها و گفتمانهای علمی کنگره جهانی جایگاه و نقش زن از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)، 1378، تدوین کمیته علمی کنگره یکصدمین سال میلاد امام خمینی(ره) ناشر: کمیته تبلیغات و انتشارات ستاد تهران