نگاهی به فیلم «دسته دختران» ساخته منیره قیدی ؛
دسته دختران دستهای که از ویلاییها جا ماند!
زینب رازدشت
روزنامهنگار
«جنگ چهره خشنی دارد و نمیتوان بدون نشان دادن آن چهره خشن، از جنگ تحمیلی صحبت کرد.» این بخشی از صحبتهای منیر قیدی کارگردان فیلم سینمایی «دسته دختران» است. راست میگوید، جنگ فینفسه خشن است و با دیدنش قلب هر آدمی را به درد میآورد. این فیلم از جمله فیلمهایی بود که پس از پایانش حس غمگین بودن را خواهی داشت، آن سکانسهایی که جنازهها روی هم تلنبار شدهاند و با صدای جیغ دختر نوجوان پشت وانت، تلنگری به مخاطب میخورد که این چهره اصلی جنگ است. جنگ با کسی شوخی ندارد. جنگ تلخی دارد، غم دارد، غصه دارد، ویرانی دارد، بدبختی دارد... فیلم سینمایی «دسته دختران» دومین فیلم منیره قیدی است که پیش از آن فیلم «ویلاییها» را ساخته بود. به زعم بسیاری از کارشناسان و حتی تماشاگران، این فیلم قویتر از فیلم دومش بود و شاید بتوان اصطلاح «بخت تازه کارها» را برای قیدی به کار برد که بخت یارش بود تا در اولین ساخت فیلم بلندش موفق باشد. او در «ویلاییها» توانسته بود با تمرکز روی داستان و شخصیتها، کار خود را پیش ببرد. منیر قیدی حالا در «دسته دختران» اما بودجه بیشتری در اختیارش گذاشته شده و این بار در دل میدان جنگ میرود، زنانی که تفنگ به دست هستند و با آموزشهای نظامی، دوشادوش دیگر سربازان از میهن خود دفاع میکنند. باید صادقانه گفت که قیدی در ساخت «دسته دختران» چندان موفق نبود و شاید بهتر است بگوییم که اگر نیکی کریمی جایگزین لیلا حاتمی نمیشد، امروز میتوانستیم از یک اثر قدری موفق، یاد کنیم. به نظر میرسد بازی نیکی کریمی بینهایت به فیلم «دسته دختران» آسیب وارد کرد و آن را بهعنوان یک اثر ضعیف در تاریخ سینما به ثبت رساند.
البته منیر قیدی درباره جایگزین شدن نیکی کریمی گفت: درباره خانم حاتمی اطلاعرسانی کرده بودیم. ایشان به دلیل کرونا، از همراهی با پروژه انصراف دادند و مسأله پیچیدهای هم نبود. درباره خانم کریمی هم فکر میکنم یکی از بهترین نقشآفرینیهای سالهای اخیر خود را داشتهاند. وقتی فیلم را روی پرده میبینم، احساس میکنم چقدر بازی خانم کریمی در قیاس با بازی دیگر بازیگران بهاندازه است و به خوبی از عهده نقش برآمدهاند.
اساساً انتخاب غلط هنرپیشه فیلم بر سر معرفی نیکی کریمی بهعنوان بازیگر اصلی این اثر، ضربه بدی به دسته دختران زده است. نیکی کریمی نه به یک فرمانده زن جنگی میخورد و نه سن و سال مناسبی برای ایفای نقش یک مادر جوان دارد. پیشینه داستانی او در فیلمنامه نیز از همه بدتر است و باعث شده که کریمی حتی اگر بخواهد هم نتواند از دل این کاراکتر، چیز دندانگیری به نمایش در بیاورد. ما مثلاً قرار است با کابوسهای شخصیت او همراه شویم و برایمان سؤال ایجاد شود که گذشته او چیست در صورتی که در همان اولین کابوس و اولین دقیقه میتوانیم بفهمیم پیشینه او چیست! کارگردان اما به خیال خود این چرخش داستانی را نگه میدارد و در دقایق پایانی راز آن را برملا میکند؛ رازی که همه درباره آن میدانند!
منیره قیدی درباره شخصیت داستان و اینکه چقدر بر اساس واقعیت است، گفت: 100 درصد نیست اما صرفاً اینکه شخصیت از میان کتابها باشد هم نیست و همه کاراکترها ساختگی هستند.
وی افزود: فیلمسازی هستم که تا زمانی که احساس نکنم باید بسازم، وارد عمل نمیشوم. فشار کار بسیار سخت بود و از خدا میخواستم که به من عمر دهد تا فیلم را ادامه بدهم.
این کارگردان همچنین درباره اینکه آیا فیلم شما در بخش جلوههای ویژه تحت تأثیر تنگه ابوقریب است، گفت: الگوهای خیلی بهتری در جهان و ایران داریم، نمونههای خوبی از آن را سالهای قبل آقای درویش و حاتمیکیا ساختند و با اینها کار کردم ولی من هم سعی کردم سینمای خودم را داشته باشم اما اگر قرار بوده الگو داشته باشم، تنگه ابوقریب نبوده است. ما درباره جنگ صحبت کردیم و باید صحنههای جنگی را نشان داد و من صحنهای حماسی را نشان دادهام.
قیدی در پاسخ به این پرسش که چرا فیلم مقاومتی در حال فرار و سقوط تمام میشود، گفت: ما درباره شکست خرمشهر فیلم ساختیم. باید شهر در حال سقوط را نشان داد اما فیلم ما در مورد عشق، اتحاد و امید به آینده بود. همچنین پایانبندی فیلم درباره مفاهیم دیگری است.
او در ادامه گفت: به اندازهای که وقت داشتیم تلاش کردیم به سرنوشت تمامی آدمهای فیلم بپردازیم تا شکل گرفته باشند.
البته براساس گفتههای منیره قیدی در رسانههای مختلف متوجه میشویم که او در زمان جنگ سن زیادی نداشته و هر چه از جنگ میداند از کتابها و آثاری است که مطالعه کرده است.
منیره قیدی پیش از کارگردانی، سالهای مختلفی را در مقام دستیار کارگردان فعالیت کرده و شاید همین تجربیاتش در ساخت فیلم به او کمک کرده است تا بتواند سختیهای بسیاری را متحمل شود و فیلمی در ژانر دفاع مقدس بسازد.
طی این سالها فیلمهای بسیاری را از سقوط و آزادسازی خرمشهر شاهد بودهایم اما به نظر میرسد قیدی در فیلم دسته دختران سعی کرده است تا روایت جدیدی را در مقطع سقوط خرمشهر بیان کند. به نوعی او سعی کرده است تا داستان یک عشق را بگوید؛ عشق به وطن.
قیدی درباره اقتباس از فیلم یا کتاب عنوان کرد: «هیچ شخصیتی بهطور مستقیم از کتاب یا ماجرا یا حقیقتی شکل نگرفته بود اما شخصیتها برآوردی از مطالعات من هستند. همه کاراکترها ساختگیاند و باید بگویم که من تنها فیلمهایی را میسازم که به موضوع آن اشراف و احاطه داشته باشم.»
او ادامه داد: «ما فیلمهای بسیاری داریم که در سینمای دفاع مقدس الگو میشوند اما من سعی میکنم سینمای خود را داشته باشم و اگر قرار باشد الگویی داشته باشم، آن الگو بیشک فیلم «تنگه ابوقریب» نیست.
قیدی درباره پردازش شخصیتهای فیلم بیان کرد: فیلم ما کاراکترمحور نبود. وقتی درباره ۵ شخصیت صحبت میشود که هرکدام برای خودشان شخصیتی اصلی هستند، هر کدام زمان مخصوص به خود را نیاز دارند و من فکر میکنم به اندازه زمان فیلم به سرنوشت همه آثار پرداختیم.
البته کم نیستند فیلمسازانی که پس از تجربه فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس، بهدلیل دشواریها و بیمهریهایی که مشاهده میکنند، از ادامه این مسیر دلسرد میشوند و ترجیح میدهند سراغ حوزههای موضوعی دیگر بروند. منیره قیدی بعد از حواشی «ویلاییها» و شرایطی که تجربه کرد، انگیزه جدیدی را برای ادامه راه پیدا کرد و دسته دختران را رقم زد.
وی در این باره گفت: واقعیت این است که بعد از «ویلاییها» من هم تصمیم نداشتم دیگر فیلم جنگی بسازم که دلیلش هم همان حواشیای بود که به آن اشاره کردید اما مجموعه اتفاقی رخ داد که به سمت این قصه کشیده شده و آنقدر مجذوب آن شدیم که به نوعی میتوان گفت قصه «دسته دختران» بود که خودش را به ما تحمیل کرد. اما ما داشتیم روی پروژه دیگری کار میکردیم که حین مطالعه یک سری کتاب برای تکمیل آن طرح، به این داستان برخوردیم که بدین ترتیب همه طرحهای دیگر کنار رفت و تمرکزمان متوجه این قصه شد.
قیدی گفت: به نظرم «دسته دختران» هم به لحاظ فضای داستانی و هم به لحاظ ساختاری کاملاً متفاوت از «ویلاییها» است. نمیتوانم بگویم اگر «ویلاییها» موفق بوده است، حتماً «دسته دختران» هم موفق خواهد بود، چون ساختار، موضوع و جزئیات این دو پروژه روندی کاملاً متفاوت داشتهاند.
وی افزود: «دسته دختران» اساساً در ادامه «ویلاییها» نیست و حتی میتوانم بگویم بهنوعی مسیر فیلمسازیام از نظر سینمایی بهکل متفاوت شده است. تنها وجه اشتراک این دو فیلم همان زن و جنگ است اما در دو فضای کاملاً متفاوت.
این کارگردان زن سینمای کشور گفت: حتی میتوان گفت کاراکترهای ما هم به هیچوجه واقعی نیستند ولی برخی از حوادثی که در طول این مسیر بر این کاراکترها میگذرد، برگرفته از واقعیتهایی است که شاید در موقعیتهای دیگری تجربه شده باشد. ما همه این وقایع را به مسیر ساختگی داستان فیلم آوردهایم.
وی افزود: در برخی موارد حتی شاهد قصههای مشترک در برخی کتابها بودیم. بدین صورت که داستانها به هم میرسیدند و گاهی هم در تضاد با یکدیگر میشدند.
فیلم دسته دختران براساس یک کاراکتر اصلی پیش نمیرود بلکه چندین کاراکتر اصلی را در این فیلم شاهد هستیم. موقعیت داستانی هر کدام از این کاراکترها براساس تفکری نوشته شده است.
قیدی با اشاره به موقعیت داستانی هر کدام از کاراکترهای فیلم گفت: فرایند نگارش فیلمنامه یک روند خیلی سخت بود و به سختی هم به تفاهم رسیدیم. من به دلایلی، برخی علایق شخصی داشتم که بچهها با بخشهایی از آن مخالف بودند اما در نهایت زور من چربید. واقعیت این است که در انتخاب کاراکترها، نگاهم به امروز هم بود. درست است که ما میخواستیم قصه زنان آن دوران را روایت کنیم اما وقتی فکر میکردم که برای چه کسی میخواهیم این داستان را روایت کنیم، میدیدم که مخاطب ما، جامعه امروز و جوانان امروز هستند.
وی ادامه داد: در زمان «ویلاییها» هم چنین بحثی وجود داشت. ما میخواستیم برای افرادی که با این موقعیتها آشنایی نداشته و ندارند، قصهای را تعریف کنیم اما نه لزوماً برای افرادی که خودشان آن سالها را تجربه کرده و از آن خاطره دارند. به همین دلیل سعی کردم با نگاهی که به امروز و مخاطب فعلی اثر داشتم، تعمداً در برخی ویژگیهای کاراکترها دست ببرم و آنها را به گونهای طراحی کنم که مخاطب امروز بتواند خودش را در هر کدام از این کاراکترها پیدا کند.البته در خلال فیلم شاهد هستیم که کاراکتری که فرشته حسینی نقشش را ایفا میکند، قدری پررنگتر است.
قیدی در این خصوص گفت: بله همینطور است؛ هر کدام از کاراکترها به نوعی در ویژگیهایی قرار داشتند که گویی قشر مشخصی را نمایندگی میکنند. در این زمینه تعمد داشتیم و اصرار من بود که به این سمت برویم تا بچههای امروز راحتتر بتوانند با این کاراکترها همراهی کنند، نه اینکه احساس کنند ما داریم درباره آدمهایی دستنیافتنی و فراانسانی صحبت میکنیم که شما نمیتوانید به موقعیت آنها نزدیک شوید.
قیدی با اشاره به انتخاب بازیگران اصلی فیلم دسته دختران گفت: این سؤال همیشه برایم سؤال عجیبی است. مگر مهم است که در چه فرایندی ما به این ترکیب از بازیگران رسیدهایم و قبل از آنها چه گزینههایی داشتهایم که محقق نشده است؟ به نظرم مهم این است که چه چیزی روی پرده میبینیم. مهم این است که حتی اگر گزینهای انتخاب دهم ما بوده است، در فیلم جای درستی قرار گرفته باشد. طبیعتاً درباره «دسته دختران» هم برای برخی نقشها گزینههای دیگری مدنظر داشتیم اما اتفاق اصلی این است که در حال حاضر ترکیب بازیگران درستی مقابل دوربین قرار گرفتهاند.
فیلم دسته دختران از ویژگیهای بسیاری برخوردار بود؛ فیلمی مملو از صحنههای جنگی و پر از انفجار و تیراندازی. گرچه به نظر میرسد دلیل این امر اعتبارات مناسبی باشد که برای این فیلم اختصاص داده شده بود.
قیدی همچنین در خصوص این بخش گفت: البته این صحنه چندان هم پرهزینه نبود! نهایت چند لاستیک در اختیار داشتیم ولی واقعیت این است که از همان ابتدا هر کسی فیلمنامه را میخواند، میگفت سراغ چه فیلم سختی رفتهاید. همه این پروداکشن در همان فیلمنامه هم وجود داشت. این ضرباهنگ کاملاً در فیلمنامه بود و در هر گام قرار بود موقعیت خطرناک جدیدی برای کاراکترها بهوجود بیاید. البته باید تأکید کنم که انتخاب عوامل در نتیجه نهایی بسیار مؤثر است. اگر تهیهکننده فیلم فرد دیگری بود شاید نتیجه به گونهای دیگر میشد. این بسیار مهم است که تهیهکننده چقدر پای کار است و تا زمانی که از کار راضی نشود، اجازه ندهد سراغ سکانسهای بعدی برویم. طراح صحنه، مدیر فیلمبرداری، مسئول جلوههای ویژه و سایر عوامل هر کدام آوردهای به همراه دارند. ما از این بابت خوششانس بودیم که عوامل درستی برای کار در کنار هم قرار گرفتند. من هم بهعنوان کارگردان وقتی این حجم از انرژی و زحمت را میدیدم، رویم نمیشد بدون رسیدن به نتیجه مطلوب سراغ سکانسهای بعدی بروم. واقعاً هم اینگونه نبود که هر آنچه از امکانات میخواستیم در اختیارمان باشد اما تلاش میکردیم از همان امکانات حداقلی استفاده درست کنیم.
نکته دیگر در این فیلم به نظر میرسد، نوعی از خشونت عریان در نشان دادن جراحتها و اجساد مردگان در بسیاری از صحنههاست که این نکته در بخشهایی از فیلم ممکن است موجب آزار مخاطب هم شود.
قیدی در خصوص این حجم از خشونت در فیلم دسته دختران گفت: وقتی بحث جنگی پیش میآید که بچه و زنان درگیر آن هستند، این خشونتها هم بخشی از ماجرا میشود که از نمایش آن ناگزیر هستیم. بخشی از این خشونتها مستقیماً از همان کتابهای خاطراتی که خوانده بودیم، آمده است. اینها نمایش خشونت اضافه و بیخودی نیست. اگر نشان نمیدادیم، به نظرم سهلانگارانه از کنار ماجرا عبور کرده بودیم. به تعبیر میلاد اکبرنژاد، به هر حال این فیلم روایت یک تراژدی است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، هر تراژدی این غم را با خود به همراه دارد.
وی ادامه داد: اساساً آن فیلم روایتی در خط مقدم دارد و فضایی به طور کامل متفاوت از «دسته دختران» دارد. در عین اینکه بالاخره هر جنگی خشونت در دل خود دارد. در همه جنگها دست و پا قطع میشود و عدهای زیر آوار میمانند. اگر به این دلیل که در «تنگه ابوقریب» دست و پای قطعشده تصویر شده میخواستیم از آن پرهیز کنیم، گویی دیگر هیچ فیلم جنگیای نباید ساخته شود چرا که در همه جنگها این خشونت وجود دارد و نمیتوان آن را از جنگ سوا کرد.
نقدهای بسیاری بر فیلم «دسته دختران» وارد شد که در این میان سید حسین متولیان در نقد این فیلم گفت: با اینکه اصلاً تقسیمبندیهایی از جنس تقسیم سینما به زنانه و مردانه را دوست ندارم، اما نمیتوان کارکرد زنانگی یا مردانگی را در برخی ساختههای سینمایی انکار کرد…
وی افزود: پیشتر از این فیلمسازان زن صاحب عیاری در عرصه سینمای ایران ظهور کردهاند؛ رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده، منیژه حکمت از این دستهاند… در این میان کماند بانوانی که مانند نرگس آبیار موضوع جدی و زمخت جنگ را دستمایه فیلمسازی خود قرار دادهاند… و معدودترند فیلمسازانی که چون انسیه شاهحسینی و منیر قیدی که از حواشی جنگ خارج و بهطور مستقیم وارد میدان جریان جنگ شدهاند، اما منیر قیدی آنجایی منحصر به فرد میشود که در آثار خود «ویلاییها» و ساخته اخیر خود «دسته دختران» که با حمایت حوزه هنری تولید شده زبان و نگاهی کاملاً زنانه را به واقعه جنگ برگزیده است.
این منتقد سینما گفت: زبانی که به عقیده نگارنده در فیلم ویلاییها از منظر سینمایی بومیتر، نزدیکتر به حقیقتِ جنگ و بالغتر تحقق یافته است. دسته دختران روایت قصه چند زن است که تصمیم گرفتهاند بمانند و دوشادوش مردان بجنگند. آنها به کمکهای امدادی و حمایتهای پشت جبهه قانع نیستند و البته هر کدام دلیلی برای این انتخاب دارند.
وی افزود: نکتهای که فیلم را به سمت کلیشه فیلمهای فمینیستی هدایت میکند و با حکایتِ اصیلِ جنگ و فرهنگِ ایرانی در زمان جنگ تحمیلی فاصله میدهد، این است که بر حسب اتفاق سه زن از این پنج نفر از خانواده خود بریدهاند! یکی به درخواست شوهرش برای رفتن به نقاط امن پاسخ منفی میدهد! دیگری از شوهر قمار باز و لاابالی خود فرار میکند و آن یکی دختری است که برخلاف عدم موافقت و رضایت پدرش حتی حاضر نیست برای خداحافظی با مادرش برگردد و برای هدف مقدسی به نام دفاع از میهن به دام اتفاقی مانند طرد شدن از سوی خانواده و در عمل، فراری بودن از خانه میافتد.
این منتقد سینما گفت: فارغ از اینکه چقدر کنشگری این بانوان با آموزههای خانوادگی ایران در دهه اول انقلاب هماهنگ و همسان است، میتوان یک حُسن برای آن در نظر گرفت که مخاطب امروزی که گویا نمونههایی از این ناهنجاریهای اجتماعی را در سال 1400 در اطراف خود میبیند، میتواند نمایندگانی از شرایط امروز را در روزهای جنگ بر پرده نقرهای مشاهده و با آنها همذاتپنداری کند.
وی افزود: دسته دختران، مخاطب را با صحنههای درخشان جنگ و تلخیهای پشت سر هم که مثل سیلی بر صورت مخاطب مینشیند، مرعوب میکند تا چنان درگیر فرم شود که به محتوا فکر نکند… برای مثال صحنه افتادن سرِ یک نخل یا صحنه حمله هواپیماها به گورستان جنتآباد از جمله صحنههایی هستند که به ستودنیترین شکل ممکن از پس این اتفاق برآمدهاند.
متولیان گفت: اما همه اینها باعث نمیشوند که ضعف فیلمنامه و محتوای دراماتیک فیلم به چشم نیاید. این ضعف تا بدانجا پیش میرود که منیر قیدی بعد از خلق یک اکشن تمام عیار سینمایی که انفجارها و تلخیهایش لحظهای یقه مخاطب را رها نمیکند، نمیداند چطور باید در پایان فیلم نقطه بگذارد و برای پایانبندی متوسل به قرار دادن یک نریشن در فیلم خود میشود! فارغ از اینکه میتواند برای پایان فیلمِ خود از کاشتهای داستانی پیشینِ خود بهره ببرد و برای مثال با یک انفجار یا ترکش پرندههای داخل خانه را در پلانی باشکوه آزاد کند.
وی افزود: دسته دختران برای هر فیلمسازی، فیلم سخت و دشواری است… میزانسنهای سخت و پراتفاق و تعدد صحنههای انفجار و تیراندازی و به خدمتِ فیلم گرفتن همه اینها کاری است که قیدی خوبتر از هر فیلمسازی از پس آن برآمده است؛ اما او برگ برندههایی نیز دارد که میتوان آنها را برآمده از هوشمندی او و هدایت درستش در مقام کارگردان دانست.
این منتقد سینما گفت: حسین سلیمانی بدون شک یکی از بزرگترین برگ برندههای قیدی است! بازی شیرین و روان سلیمانی که با چاشنی طنزِ درونی او و هدایت درست و استادانه کارگردان همراه شده به نوعی نجاتدهنده فیلم است.
وی افزود: دسته دختران بدون حسین سلیمانی آنقدر تلخ است که قابلیت در هم مچاله کردن مخاطب را دارد اما حضور بازیگری مثل او که بعد از ربع قرن بازیگری حالا در قواره یک ستاره بر پرده سینما ظاهر میشود، همان جای نفسی است که یک فیلمساز حرفهای به مخاطب میدهد تا ضربان قلب مخاطبش را کنترل کند و تلخیهای مکرر، تماشاچی را از نشستن بر صندلی سینما پشیمان نکند…
متولیان گفت: علاوه بر حسین سلیمانی، فرشته حسینی نیز بازی قابل تحسینی از خود ارائه میدهد که تماشای بازی او بهعنوان یک بازیگر جوان مخاطب را با یک حسرتِ عمیق مواجه میکند که ای کاش بازیگرانِ نامدار و شناخته شده نیز وقتی به کارگردانی اعتماد میکنند، خود را به او بسپارند تا او بتواند همه ظرفیتهای مورد نیاز کاراکترها را از بازی بازیگرانش استخراج کند.
در مجموع دسته دختران فیلمی است که با وجود گرفتن نمره قبولی از سوی مخاطب، حسرتهایی بزرگ را با خود به همراه میآورد که بیشتر این حسرتها در نقصان درام و سیر داستانی و محتوایی فیلم بروز و ظهور مییابند و امید میرود که فیلمساز باهوش و توانمندی چون منیر قیدی در آثار بعدی خود همانقدر که به فرم اهمیت میدهد، محتوای اثر خود را نیز بپرورد.
فیلم دسته دختران همچنان در پردههای سینماهای مختلف شهر درحال اکران است؛ این فیلم به یکبار دیدن میارزد. گاهی مخاطب خودش باید پای فیلم بنشیند و آن را از زوایای مختلف تماشا کند.