جنگ تبلیغاتی

«نقشه‌ی امپریالیستی و صهیونیستی که برای منطقه برنامه‌ریزی شده، همزمان توسط چند دولت که یکی از آن‌ها ایران است، در حال عملی‌شدن است. از سویی با سرگرم کردن عراق و از سوی دیگر با محاصره‌ی مقاومت فلسطین در لبنان، در پی این است که مانع ایفای نقش ملی عراق برای دفاع از فلسطینی‌ها شود.» رادیو صوت‌الجماهیر، 6 تیر 1361

رسانه در تاریکی  
فضای بسته‌ی رسانه‌ای عراق جولانگاه دستگاه تبلیغاتی حزب بعث بود. پس از آغاز روند پیروزی‌های ایران فضای تبلیغاتی و رسانه‌ای عراق به شدت دست‌ به کار شده بود تا از ایران چهره‌ای جنگ‌سالار ارائه دهد و از سوی دیگر با بخش فارسی رادیو بغداد تلاش می‌کردند انگیزه‌ی نیروهای ایرانی را از بین ببرند و ایران را همدست امپریالیسم و صهیونیست‌ها معرفی کنند. همچنین در تلاش بودند تا حیثیت از دست‌رفته‌ی صدام را بازسازی کنند. دکتر مرتضی منطقی در کتاب «تحلیل تحولات و تاریخ جنگ تبلیغاتی در دفاع مقدس» سیاست‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی عراق در دوره‌های مختف جنگ را به دقت بررسی کرده است. در ادامه به بخش‌هایی از این سیاست تبلیغاتی در دوره‌ی پیروزی‌های ایران تا آزادی خرمشهر اشاره می‌کنیم که برگرفته از همین کتاب است که توسط جهاد دانشگاهی منتشر شده است.
دستگاه تبلیغاتی بعثی‌ها جمهوری اسلامی را ضداسلام و مردم ایران را آتش‌پرست و مجوس‌هایی در حال سوءاستفاده از دین معرفی می‌کرد. رادیو صوت‌الجماهیر در 6 تیر 1361 در یک برنامه می‌گفت: «ایران از دین به عنوان وسیله‌ای جهت تحقق مقاصد سیاسی خود استفاده می‌کند، ولی همان‌طور که رفیق صدام ‌حسین گفته است، ما میان ایمان و الحاد، بی‌طرف نیستیم، بلکه ما مومن هستیم و حزب، اسلام را یک انقلاب عظیم در تاریخ انسان می‌داند.»
هنگامه‌ی شکست  
هنگامی‌که ایران روی دور پیروزی بود دستگاه تبلیغاتی بعثی تلاش می‌کرد این پیروزی‌ها را غیرانسانی تصویر کند. تبلیغ می‌کردند ایران با «اعزام کودکان 9 ساله به خطوط مقدم جبهه‌ها» که آموزش هم ندیده‌اند و اغلب بدون اسلحه هستند در جنگ حضور دارد. از این کودکان برای پاکسازی میدان‌های مین استفاده می‌کند یا به صورت امواج انسانی در مقابل توپ و تانک عراقی‌ها.»
پس از آزادی خرمشهر دستگاه تبلیغاتی عراق حکومت بعثی را رژیمی صلح‌طلب معرفی می‌کرد و ایران را جنگ‌سالار. طارق عزیز می‌گفت ایران ادامه‌ی جنگ را برای خلاصی از دست رقیب سیاسی داخلی‌اش می‌خواهد و این‌که ارتش را از پایتخت دور نگه دارد و از ارتش ایران چهره‌ای در مقابل جمهوری اسلامی تصویر می‌کرد.
تبلیغات در این دوره به‌گونه‌ای بود که گویی ایران جنگ را آغاز کرده و ارتش صدام تمایلی به آغاز آن نداشته است. رادیو صوت‌الجماهیر می‌گفت: «از آن‌جا که عراق در جاده‌ی سازندگی و شکوفایی افتاده بود، صهیونیست‌ها و امپریالیست‌ها توسط حکام ایران که عروسک‌هایی در دست صهیونیست‌ها هستند، به عراق حمله‌ور شده‌اند تا عراق در راه سازندگی خود موفق نشود.»
ایران و اسراییل  
از محورهای اصلی تبلیغات بعثی همدست نشان دادن ایران و اسرائیل بود، در این میان گاه اظهارنظر برخی مقامات اسرائیلی درباره‌ی همکاری با ایران و از سوی دیگر بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق توسط اسرائیلی‌ها در 17 خرداد 1360 تا حدی این سناریو را برای مردم عراق باورپذیر می‌کرد.
آن‌ها به مردمشان می‌گفتند دست ایران و اسرائیل در یک کاسه است. کوروش با یهودیان مهربان بوده و این سیاست تا امروز در ایرانی‌ها هست و ایرانی‌ها امروز هم در خدمت اهداف صهیونیست‌ها هستند و طرح حمله به عراق را با اسرائیلی‌ها ریخته‌اند. رادیو صوت‌الجماهیر به رزمندگان عراقی می‌گفت: «شما شمشیر خدا در زمین هستید و گردن‌هایی که شما می‌زنید گردن مجوس‌های متجاوز از یاران خمینی است. ای برادران، شما فرزندان علی و حسین و فاروق و نواده‌های صلاح‌الدین ایوبی هستید. شما توانستید از آشیانه‌ی موشک‌های تاو و دفاع زرهی دشمن و همه نوع اسلحه‌ی آمریکایی مدرن آن‌ها بگذرید.»
پس از حمله‌ی اسرائیل به اوزیراک حجم تبلیغات عراقی‌ها بیش‌تر شد. صدام می‌گفت: «حمله‌ی اسرائیل در هفتم ژوئن به نیروگاه اتمی ما در نتیجه‌ی اطلاعات و تصاویر مبادله‌شده و همچنین هماهنگی‌های مداوم میان تهران و تل‌آویو بوده است و همدستی آن‌ها با هم بیش‌تر آشکار شده است. رسانه‌های آمریکایی هم رابطه‌ی ایران و اسرائیل را تأیید می‌کنند.»
محور تبلیغاتی دیگر حزب بعث معرفی جنگ به عنوان جنگی فراتر از ایران و عراق، یعنی جنگ ایرانی‌ها با عرب‌ها بود. پس از شکست‌های سنگین صدام، دستگاه تبلیغاتی بعث سخنانی مطرح می‌کرد که بعید بود برای مردم خودشان هم جا بیفتد. پس از عملیات آزادی خرمشهر صدام گفت: «برای نیروهای عراق خاک ایران هیچ ارزشی نداشت. نظامیان ما پس از انهدام ماشین نظامی ایران که توسط خارجی‌ها و برخی اعراب تجهیز می‌شد، خاک ایران را ترک کردند و دست به عقب‌نشینی زدند.»
مدال‌های شکسته  
صدام حتی در برابر دوربین‌های تلویزیونی به فرماندهانش در خرمشهر پس از شکست مدال افتخار داد. به روایت مرتضی سرهنگی و به نقل از خاطرات فرماندهان عراقی، هنگامی‌که مراسم اهدای مدال تمام شد و فیلم‌برداری پایان یافت، صدام بر صاحبان مدال خشم گرفت که «من از مقاومت شما در خرمشهر راضی نیستم. این مدال‏ها برای تسکین افکار عمومی است. آرزو می‏کردم در خرمشهر کشته می‏شدید و عقب‏نشینی نمی‏کردید. آیا شما واقعا شایستگی دریافت نشان شجاعت را دارید؟ نه؛ اصلا ندارید. وجدان من آرام نخواهد شد، مگر این‏که سرهای له شده‌ی‏ شما را زیر شنی تانک‏ها ببینم.» (در این حال، صدام از فرط عصبانیت لیوانی که جلوی دستش بود چنان روی میز می‏کوبد که تمام تکه‏های آن در کف سالن پخش می‏شود.)
صدام با یأس و ناامیدی ادامه می‏دهد: «...ای وای؛ خرمشهر از دست رفت. چگونه آن را دوباره بگیریم؟» در این هنگام، سرتیپ ستاد «ساجت الدلیمی» می‏گوید: «قربان ببخشید.» صدام، درحالی که از خشم دندان روی دندان می‏فشرد، نگاه تندی به ساجت می‏کند و می‏گوید: «ساکت باش بی‏شعور! ساکت باش ترسو! همه‌ی‏ شما ترسو هستید! همه‏‌ی شما مستحق اعدام هستید! چرا علیه ایرانیان از سلاح‏های شیمیایی استفاده نکردید؟» یکی از افسران در پاسخ صدام می‏گوید: «قربان! در این صورت سلاح شیمیایی بر سربازان ما هم تأثیر می‏گذاشت. چرا که نیروهای ایرانی به نیروهای ما خیلی نزدیک بودند.» صدام بلافاصله جواب می‏دهد: «سربازان تو بمیرند، مهم نیست. مهم این است که خرمشهر در دست ما باقی بماند... ای حقیر... ای پست....» وقتی سرتیپ ستاد «نبیل الربیعی» شروع به صحبت می‏کند، صدام کفش خود را از پای درآورده، به طرف سرتیپ نبیل پرتاب می‏کند. محافظان او فوری کفش را به صدام برمی‏گردانند. صدام در پایان سخنانش، با لحنی که نفرت و خفت از آن می‏بارید، می‏گوید: «من در مقابل خودم چهره‏‌ی مرد نمی‏بینم. همه‏‌ی شما زن هستید. غیرت زنان عراق از شما بیشتر است.» بعضی از فرماندهان هنگام خروج از سالن گریه می‏کردند؛ چون صدام برای سومین بار در این جلسه به صورت آن‌ها تف کرده بود.