بازی اسرائیلی
حملهی اسرائیل به جنوب لبنان دو هفته پس از آزادی خرمشهر در معادلات جنگ تاثیرگذار شد. امام خمینی دو هفته پس از این حمله در سخنرانیاش این حمله را کاملا مرتبط با جنگ ایران و عراق و حاصل طراحی آمریکاییها برای حفظ صدام تحلیل کرد. درگیری صهیونیستها و فلسطینیهایی که برخی از آنها در جنوب لبنان بودند، ماهها پیش از آزادی خرمشهر شدت گرفته بود و حملهی اسرائیلیها میتوانست عادی تلقی شود اما برخی شواهد دیگر از ارتباط این جنگ با جنگ ایران و عراق حکایت میکند. بررسی این موضوع نیازمند پژوهشهای بیشتر و دسترسی به اسناد دقیقتری است. در اینجا مروری مختصر بر این ماجرا داریم که ممکن است سرنخهایی برای پژوهشهای بیشتر در اختیار مخاطبان قرار دهد. برای این تحقیق مروری هم بر دو روزنامهی عبریزبان داوار و هاآرتص از اسرائیل و برخی روزنامههای انگلیسیزبان داشتهایم و ترجمههایی که از این روزنامهها در متن آمده است، ترجمهی اختصاصی تیم تحقیق نشریه است.
حملهی صهیونیستی
درگیری چندین ماههی صهیونیستها با فلسطینیهایی که در جنوب لبنان بودند هر روز شدت میگرفت تا اینکه به حملهی اسرائیل به جنوب لبنان ختم شد. پس از سخنرانی امام و گفتن این تحلیل که این حمله حاصل طراحی آمریکا برای نجات صدام بوده است، تحلیلهای سیاسی در ایران به همین سو رفت. هرچند این روزها برخی تحلیلها ربطی میان این موضوع و جنگ ایران و عراق قائل نیست. از جمله سردار محمد درودیان، از نویسندگان مطرح تاریخ جنگ در سپاه، در اینباره مینویسد: «حملهی اسرائیل به لبنان، نسبتی با مسئله و نتایج جنگ ایران و عراق نداشت، بلکه در چارچوب مقابله با فلسطینیهای مستقر در جنوب لبنان طراحی و انجام شد.» اما بهنظر میرسد این موضوع همچنان نیازمند بررسی بیشتر و دقیقتر است. کان کاگلین، روزنامهنگار و پژوهشگری است که برای رسانههای بریتانیایی و آمریکایی کار میکرد و در دوران صدام بارها برای تهیهی خبر و گزارش به به عراق سفر کرده بود. او نویسندهی کتاب زندگی صدام است و در این کتاب به موضوعی مهم اشاره میکند که میتواند سرنخهایی برای پژوهش بیشتر دربارهی این حمله باشد.
طرح صدام
کان کاگلین پس از توضیح اوضاع وخیم صدام پس از شکست در خرمشهر مینویسد: «گاهی وقتها موقعیتهای نومیدانه مستلزم راهحلهای نومیدانه است.» او میگوید صدام که امیدی برای رهایی از وضعیتی که در جنگ گرفتارش شده بود نداشت؛ «دست به قمار پرمخاطرهای زد تا بلکه ابرقدرتها را وادار به دخالت در جنگ» کند. کاگلین توضیح داده که پس از تنشها میان اسرائیل و «جبههی آزادیبخش فلسطین» مناخیم بگین در اسرائیل «بیتابانه منتظر حملهی نظامی به لبنان با هدف نابود کردن «جبههی آزادیبخش فلسطین» بود. این سازمان فلسطینی هم با توجه به اینکه از نیات و مقاصد اسرائیلیها خبر داشت، حواسش را کاملاً جمع کرده بود تا هیچ بهانهای به آنها برای حمله ندهد. سپس در غروب سوم ژوئن 1982 (13 خرداد 1361) به جان شلامو آرگوف، سفیر اسرائیل در لندن، سوءقصد شد.» سفیر اسرائیل به شدت مجروح شد اما جان سالم به در برد. مأموران انگلیسی ضاربان را دستگیر کردند. ضاربان وابسته به گروههای فلسطینی از سازمان ابونضال بودند؛ «سازمانی که آن زمان پایگاه اصلیاش همچنان در بغداد بود. یکی از این سه مرد از اقوام ابونضال و فرد سازماندهندهی حمله نیز سرگردی عراقی بود که در بخش ضداطلاعات ارتش عراق کار میکرد. همچنین کاشف به عمل آمد که اغلب سلاحهای مورد استفادهی آنها را دفتر رایزن نظامی عراق در سفارت این کشور در لندن تهیه کرده و در اختیارشان گذاشته بود.» کان کاگلین معتقد است چنین حملهای نمیتوانسته بدون اطلاع قبلی صدام انجام شود؛ «ابونضال هنوز به صورت منظم با دفتر خصوصی صدام در تماس بود و وابستگی شدیدی به حمایتهای مالی و لجستیکی او داشت. صدام و ابونضال، هر دو، به خوبی آگاه بودند که تلاش برای قتل سفیر اسرائیل در لندن میتواند چه عواقب احتمالیای داشته باشد. مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، و آریل شارون، وزیر دفاع اسرائیل، نیز از آن نوع آدمهایی نبودند که دست روی دست بگذارند تا ببینند نتیجهی تحقیقات دولت بریتانیا دربارهی هویت و انگیزهی ضاربان چه میشود. از نظر آنها ضاربان وصل میشدند به «سازمان آزادیبخش فلسطین» و ترور سفیرشان همان بهانهای را به دستشان میداد که خواهانش بودند.» حملهی اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد و کاگلین این ترور را مرتبط به آغاز تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان میداند؛ موضوعی که نیازمند تحقیقات بیشتری است، چراکه در زمان واقعه نیز تحلیلهای مختلفی در این باره وجود داشت. از جمله اینکه روزنامهی اسرائیلی داوار در 18 خرداد 1361، از زمان حملهی اسرائیل انتقاد کرد و نوشت: «ایالات متحده خواهان تشکیل جبههای ضدایرانی است که شامل عربستان سعودی، مصر، اردن و عراق است. تهاجم ارتش اسرائیل به لبنان با این برنامهی آمریکایی همخوانی ندارد، چرا که توجهات را از آیتالله به جای دیگری پرت خواهد کرد. عربستان سعودی و اردن خواستار مداخلهی واشنگتن و توقف اسرائیل هستند و بهعنوان اولین گام سلاحهای مدرن برای اردن تأمین خواهند کرد. تهاجم به لبنان مگر چیزی غیر از این را اثبات میکند که همسایههای اسرائیل به سلاح نیاز دارند؟»
اما هر چه بود خیلی زود این جنگ برای مدتی کوتاه بر مسائل جنگ ایران و عراق سایه انداخت.
سایه بر جنگ
حملهی اسرائیل به جنوب لبنان خیلی فوری با واکنش طرفین جنگ ایران و عراق روبهرو شد. در روز 16 خرداد هاشمی رفسنجانی از شرکت در دو جلسه نوشته است که در هر دو دربارهی این حمله نیز بحث شده است؛ یکی جلسهی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که در آن وقت زیادی به بحث دربارهی خبر حملهی اسرائیل به لبنان گذشت و بعد جلسهی سران قوا که به روایت هاشمی در آن «دربارهی كمك به فلسطینیها و لبنانیها بحث كردیم و قرار شد كه وزیر دفاع را بفرستیم.» همین روز رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع هم بود، این حمله را محکوم کرد و از آمادگی ایران برای اعزام نیرو به جنگ با صهیونیستها خبر داد و حتی گفت: «بخشی از نیروهای پیاده و زرهی خود را برای این منظور آماده کردهایم.» موضوع حملهی اسرائیل به لبنان موضوع داغ سیاسی روز ایران بود و هاشمی، رئیسمجلس، نیز در نطقش در مجلس گفت: «ما با همهی وجودمان، هم برای حقمان در كشور خودمان میجنگیم و دفاع میكنیم و هم نیروی آن را داریم كه در منطقه و در كنار برادران عرب و مسلمان با اسرائیل رسماً وارد جنگ بشویم.» در ایران فرایند اعزام نیرو به سرعت طی شد. هیأت ایرانی به سرعت به منطقه اعزام شد. 18 خرداد، دو روز از آغاز جنگ گذشته بود که هاشمی رفسنجانی در یادداشت روزانهاش نوشته است: «جنگ در لبنان شدت یافته و از كشورهای عربی كمكی به فلسطینیها و لبنانیها نرسیده. قرار بود كه تیم اعزامی ما وضع آنجا را امشب اطلاع دهد ولی خبری ندادند.»
تجهیز برای نبرد
18 خرداد نیروی بسیج شرایط اعزام نیرو برای جنگ با اسرائیل را اعلام کرد؛ نیروهای 18 تا 35 سال که سابقهی حضور در یک عملیات جنگ را داشته باشند، برای چهار ماه مأموریت خارجی تعهد بدهند، با زبان عربی و انگلیسی آشنا باشند و تخصصی نظامی یا غیرنظامی داشته باشند. هاشمی، رئیس مجلس، گفت وقتی گزارش هیأت نظامی از سوریه برسد برای کمک به فلسطینیها و لبنانیها «در هر حدی که نیاز باشد به آنجا خواهیم رفت.» همچنین مهندس موسوی، نخستوزیر، در پایان جلسهی هیأت دولت از تصویب بودجهی موردنیاز برای «مقابله با رژیم صهیونیستی خبر داد.»
در این چند روز هاشمی اشارهای به دیدار با امام ندارد تا روز 20 خرداد که نوشته است جلسهی شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد. هاشمی توضیح داده که در این جلسه فرماندهان با امام دربارهی مسئلهی جنگ ایران و عراق گفتگو کردهاند. در این جلسه دربارهی جنگ لبنان نیز بحث شده بود.
امام گاهی در بخشی از جلسه شرکت میکرد و نمیدانیم در بحثی نیز که دربارهی مسئلهی لبنان شده حضور داشته است یا خیر؟ هاشمی نوشته است در این جلسه هیأت نظامی ایران از سوریه بازگشته بود و گزارشی از سفر داد و پس از گزارش آنها، «تصمیم گرفتیم كه كمكی به لبنان بشود.» ایران برای اعزام نیرو به سوریه راه زمینی نداشت و هاشمی در یادداشت همین روز نوشته است: «تركیه حاضر نیست كه از مسیر كشور او خیلی استفاده شود و با عبور یك هواپیمای حامل كمك در هر روز موافق است.» گویا در همین جلسه بوده که شورای عالی دفاع مصوب میکند که یک شرط به شرطهای ایران برای صلح اضافه شده است. همین روز هاشمی به رسانهها خبر داد که آن شرط «این است که چون ما راه به مرزهای اسرائیل نداریم، باید از داخل عراق یک راه به ما بدهند تا به سرعت بتوانیم نیروهای زرهی خودمان را به سوریه منتقل کنیم و این جزو شرایط مهم ماست. چون ما معرکه را بعد از پایان جنگ عراق در اسرائیل میبینیم که این راه را به عنوان یک ضرورت لازم داریم.»
شواهدی به ما میگوید که امام در بخشی از جلسه که دربارهی مسائل لبنان تصمیمگیری شده حضور نداشته است. شاهد مهم اینکه تمام مقامات میگویند امام در جریان اعزام نیروهای نظامی به لبنان نبوده است.
اعزام به لبنان
همهچیز به سرعت اتفاق افتاد و بلافاصله در روزهای بعد واحدهایی از رزمندههای ایرانی برای جنگ با اسرائیلیها راهی دمشق شدند. یک گردان از لشکر 58 ذوالفقار ارتش و بعد از آن یک گردان از لشکر 27 محمد رسولالله. جالب اینکه فرماندهان لشکر 27 از جمله احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت نیز به سوریه رفتند. 23 خرداد خبر دادند که دومین گروه از نیروهای داوطلب ایران وارد سوریه شدهاند. همین روز محسن رضایی، فرمانده سپاه، گفت فرصت دادن به آمریکا و رژیم صهیونیستی به نفع مستضعفان جهان نیست و «تنها راه رهایی از شر اسرائیل، فقط و فقط مبارزهی مسلحانه است.» وقایع سریع و پشت سر هم این چند روز بسیار عجیب است. شورای عالی دفاع شرطی به شروط جنگ اضافه کرده بود که توسط مقامات دولتی و شخصیتهای مطرح تأیید میشد. نخستوزیر موسوی میگفت شرط جدیدِ ایران از حقوق اولیهی یک ملت مسلمان است و اگر مسلمانانِ دیگر خودشان نمیخواهند در این جنگ شرکت کنند و قدس را آزاد کنند سادهترین راه «دادن راه عبور برای انتقال نیروهای رزمندهی ما به جبههی نبرد با صهیونیسم» است. 21 خرداد آیتالله منتظری هم خطاب به ملتهای مسلمان گفت: «خود را آماده نمایید تا مسجدالاقصی را آزاد کنید و ما به دنبال شما از طریق خاک عراق راه خواهیم افتاد.»
مخالفت امام
جالب اینجاست که امام در سخنرانی 22 خرداد به تفصیل شرطهای ایران را برای پایان دادن به جنگ برشمرد که در بخشهای قبل به آن اشاره کردیم. امام هیچ اشارهای به شرط تصویبشده توسط شورای عالی دفاع نداشت و صدام زیرکانه شرطهای مهم امام را نادیده گرفت و به شرط موردنظر شورای عالی دفاع واکنش نشان داد و از آن استقبال کرد. عراق اعلام کرد اجازهی عبور به نیروهای ایران برای جنگ با صهیونیستها را میدهد اما به شرط آنکه آتشبس در جنگ را بپذیرند. اعلام کردند ایرانیها هر تعداد نیرو میخواهند میتوانند از عراق عبور دهند اما «عبور هر نیروی بیگانهای از خاک هر کشوری باید در حالت برقراری صلح» میان دو کشور باشد. از سوی دیگر امام به شدت با اعزام یگانهای نظامی برای جنگ لبنان مخالفت کرد. فرماندهان نظامی از ارتش و سپاه که گروهی از نیروهایشان به سوریه اعزام شده بودند به دیدار امام رفتند. سردار علایی مینویسد که امام به آنها گفت: «این نیروهایی که بردید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمیکنم. بگویید سریع برگردند...» صیاد شیرازی که در جلسه حاضر بود گفته است که امام خمینی از آنها پرسیده بود که در مقابل سیصدهزار نیروی اسرائیلی، سوریه حاضر است صدهزارنفر نیرو وارد جنگ کند؟ «جواب منفی بود.» از آنها پرسید فرض کنید حمله کردید و جای کوچکی را هم گرفتید آیا با عدهی کم میتوانید در مقابل حملات و پاتکهای اسرائیل مقاومت کنید؛ «جواب دوباره منفی بود.» و گفته بود کیفیت نیروی اسرائیل با عراق قابل مقایسه نیست و صریح به آنها گفت: «فداکردن نیروهای ما در آنجا بیش از این قابل قبول نیست و دستور بدهید یک نفر هم به آن نیروها اضافه نشود.»
بازگشت نیروها
با مخالفت امام اکثر نیروهای نظامی به ایران بازگشتند و گروهی محدود برای همکاری با نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه ماندند. تمرکز ایران از جبههی لبنان به جبههی خودی بازگشت. اول تیر هاشمی در خاطراتش نوشته است که امام گفته فعلاً کسی را به لبنان نفرستند اما چهارم تیر هاشمی با احمد خمینی تلفنی صحبت کرد و گفت که اسرائیل در حال پیروزی در لبنان است و خواست که با امام در اینباره گفتگو کند. همان روز احمد به دیدار هاشمی رفت و به او گفت: «امام مخالف اعزام نیرو به لبنان هستند.» با این حال پنجم تیر او و آقای خامنهای دوباره با امام دربارهی این موضوع صحبت کردند و هاشمی نوشته است: «راجع به کمک به سوریه در مقابل اسرائیل مذاکره کردیم. امام با حضور ما در آن جبهه در شرایط موجود مخالفت دارند و معتقدند که عربها جنگِ جدی نخواهند کرد و درگیری بیشتر ما باعث میشود در جبههی جنگ با عراق دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم. بالاخره توافق شد اگر به طور جدی از طرف سوریه جنگ شد شرکت کنیم.» اما به تدریج ایرانیها دریافتند که سوریها تن به چنین جنگی نخواهند داد.
موضع سوریه
هشتم تیر سفیر سوریه به دیدار هاشمی رفت و گفت از اینکه ایران به جنگ با عراق اولویت داده و دیگر با اعزام نیرو آنها را تحت فشار قرار نمیدهد خوشحال است و میگفت اسرائیل سلاحهای ناشناختهی جدیدی به کار گرفته است و فعلاً نمیخواهند با آنها بجنگند. شاید از ابتدا مشخص بود که سوریه قصدی برای گشایش جبههی جنگ با صهیونیستها ندارد. آنگونه که روایت شده احمد متوسلیان، از فرماندهان نیروهای ایرانی در سوریه، خیلی زود این موضوع را دریافت و به رفعت اسد، مرد دوم سوریه، گفت: «ما برای میهمانی به سوریه نیامدهایم. شما بهتر میدانید كه هنوز تكلیف ما با صدام یكسره نشده. اگر به هر علت قرار است حضور ما در سوریه صرفاً در حد وجهالمصالحه و برگ برندهای در مذاكرات سیاسی باشد، ما اهل آن نیستیم.»
احمد متوسلیان
نیروهایی که از لشکر 27 به سوریه رفته بودند، احمد متوسلیان، فرمانده لشکر، را در کنار خود داشتند اما هنگام بازگشت احمد همراه آنها نبود. او به همراه سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان، برای انجام مأموریتی با مدارک شناسایی دیپلماتیک در لبنان بودند که توسط شبهنظامیان مارونی که مسیحی بودند اما نزدیک به اسرائیلیها، در پست بازرسی «برباره» بازداشت شدند و تا امروز اطلاع دقیقی از سرنوشت آنها موجود نیست.