پرده‌ی هفتم. در تدارک عملیاتِ بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزرگ

حسن باقری، فرمانده‌ اطلاعات عملیات، گفته بود همه چیز را گزارش کنید. حتی این‌که فلان‌جا هیچ خبری نیست، برای من خبر است. می‌گفت: «پشت دوربین دیده‌بانی هم که می‌نشینی باید با دقت از منطقه عبور کنی و خودت را همان ‌جا ببینی که داری نگاهش می‌کنی. قدم به قدم هدف‌ها را تعقیب کن. آن‌قدر تمرکز کن که به جای دیگری توجه نداشته باشی. باید به عمق منطقه بروی و حس‌ کنی روی زمین راه می‌روی. همان اندازه که روی زمین رفتنت طول می‌کشد با چشم برو. تمام پستی‌بلندی‌ها را طی کن. وقتی به دکل ابوذر برمی‌گردی باید همان‌قدر خسته باشی که انگار پیاده رفته‌ای.»

ماموریت سخت  
حالا با آزادی سرزمینی وسیع در عملیات فتح‌المبین، خرمشهر نمادی مهم بود که به نوعی آزادی آن سرنوشت جنگ در این دو سال را مشخص می‌کرد و حفظ آن برای صدام و آزادی‌اش برای ایران حیاتی بود.
طراحان ارتش و سپاه با تکیه بر گزارش‌های شناسایی، عکس‌های هوایی و تجربه‌ی گذشته طراحی عملیات را شروع کردند. برای رسیدن به خرمشهر، یک ‌راه، حمله از شمال منطقه‌ی اشغالی بود؛ مشابه عملیات نصر که زمان فرماندهی بنی‌صدر انجام شد. یعنی از شمال خط دشمن را بشکنیم، بعد صد کیلومتر برویم و به خرمشهر برسیم. این راه غافلگیری نداشت و نیروهای عراق هم در این مسیر آماده بوند. زمین را هم مسلح کرده بودند. پس معقول نبود. این طرح را کنار گذاشتند. طرح بعدی بر گذشتن از کارون تکیه داشت. گذر از جایی حدوداً چهل کیلومتری خرمشهر و در میان نیروهای عراق. البته می‌بایست همزمان بخشی از نیروها هم از شمال حمله می‌کردند. گذشتن از رودخانه از سخت‌ترین عملیات‌های نظامی دنیا بود.
قبل از انقلاب، ایران در منطقه‌ی خوزستان چند مانور انجام داده بود. در این مانورها دشمن فرضی از مرز خوزستان گذشته و به کارون چسبیده بود. نیروها هم می‌بایست از کارون می‌گذشتند و به دشمن فرضی در غرب کارون حمله می‌کردند. مانورها هیچ‌کدام موفقیت‌آمیز نبود و فرماندهان ارتش پیش از انقلاب به این نتیجه رسیده بودند که رسیدن دشمن به کارون یعنی خط قرمز خوزستان. آن مانورها با کمک مستشارهای خارجی بسیاری انجام شده بود و بعید نبود در سال 61 آن مستشاران کنار ارتش صدام باشند یا اطلاعات مانورهای ایران را به او رسانده باشند. یعنی گفته باشند که ایرانی‌ها نمی‌توانند از کارون عبور کنند. چه متأثر از این اخبار چه به هر دلیل دیگر، عراق حاشیه‌ی کارون را رها کرده و کنار جاده‌ی اهواز-خرمشهر دژ محکمی ساخته بود که بر ساحل کارون مسلط بود.
اما ایرانی‌ها تصمیم گرفته بودند از کارون بگذرند. ساعت‌ها جلسه گذاشتند تا عملیات گذر را طراحی کنند. گذشتن از کارون یک مسئله بود، چگونگی ادامه‌ی عملیات پس از گذر، مسئله‌ی دیگر. آیا نیروها باید پخش شوند و جلو بروند یا بدون گسترش پیش بروند؟ خستگیِ ناشی از بیست کیلومتر پیاده‌روی را چگونه باید تدبیر می‌کردند؟ فرماندهان سپاه می‌گفتند نباید عملیات را در چند مرحله طراحی کنیم. می‌گفتند ممکن است بعد از هر مرحله نیروها خسته شوند و کار سخت شود. ارتشی‌ها می‌گفتند مرحله‌ای شدن به فرماندهی امکان می‌دهد که دقیق‌تر برنامه‌ریزی کند. تصمیم نهایی چیزی بود میان مرحله‌ای شدن و مرحله‌ای نشدن. در طرح عملیات به‌جای مرحله نوشته بودند ابتدا چنین می‌کنیم سپس چنان.
تلاش همه‌جانبه  
نیروهای جهاد سازندگی و مهندسی سپاه و ارتش پل‌هایی را آماده‌ی عملیات می‌کردند که ماشین‌های زرهی و جنگی از آن‌ها بگذرند. مهندسی ارتش از پادگان‌های سراسر کشور هرچه قطعه داشت جمع کرد در منطقه. جوشکاری‌های طولانی و آماده کردن ساحل دو سوی رودخانه در شرایطی که دشمن هم نباید متوجه می‌شد کار بسیار پیچیده‌ای بود که رزمنده‌های جهاد و مهندسی ارتش و سپاه آن را به سرانجام رساندند. هرکس پی کاری بود. گروهی قایق می‌آوردند برای عبور نیروهای پیاده. عده‌ای در شهرها دنبال جذب نیرو بودند. محسن رضایی هم از صیاد خواست بسیجی‌ها را در پادگان‌های ارتش آموزش دهند که ارتشی‌ها با جان و دل همکاری کردند. آموزش‌ها کوتاه‌مدت بودند، اما سخت و نفس‌گیر.
بهداری، هوانیروز و نیروی هوایی سخت کار کردند. نیروهای بهداری پزشک‌ها را سازمان‌دهی کردند و بیمارستان‌های صحرایی را برپا. تكنسین‌های هوانیروز بالگردهایی را كه در فتح‌المبین شركت كرده بودند یك‌ماهه آماده كردند. آن‌ها باید پشتیبانی عملیات، جابه‌جایی نیروها و انتقال مجروحان را دقیق و سریع انجام می‌دادند. نیروی هوایی چند پایگاه موشكی ساخت تا از نیروهایی كه از كارون می‌گذرند پشتیبانی كند. در ده روزِ قبل از شروع عملیات، خلبان‌های نیروی هوایی حدود صد تن بمب روی نیروهای عراق در محور شمالی ریختند و عراقی‌ها تصور كردند جهت اصلی حمله‌ی ایران محور شمالی است. عكس‌های هوایی آن‌ها هم نقش مهمی در طراحی‌ها داشت. در جبهه‌ی ایران همه منتظر شروع عملیات بودند.
سه‌قرارگاه عملیاتی برای عملیات بیت‌المقدس طراحی و تشکیل شد:
قرارگاه قدس (محورِ شمالی)  
باید به خاكریزهای مقدم دشمن در جنوب رودخانه‌ی كرخه حمله می‌کرد، سرپل مناسبی می‌گرفت و دشمن را درگیر نگه می‌داشت تا نیروهای قرارگاه‌های نصر و فتح به ‌سمت اهدافشان پیش‌روی كنند.
قرارگاه فتح (محورِ میانی)  
نیروهای قرارگاه فتح باید در جبهه‌ی میانی از كارون عبور می‌کردند، در غرب رودخانه سرپل می‌گرفتند و اول خود را به جاده‌ی اهواز-خرمشهر می‌رساندند.
قرارگاه نصر (محور جنوبی)  
نیروهای قرارگاه نصر در محور جنوبی و جناح چپِ نیروهای قرارگاه فتح بودند. باید از كارون می‌گذشتند، سرپل‌شان را می‌گرفتند و تأمین می‌کردند. بعد پیش‌روی می‌کردند و پس از نابود کردنِ دشمن، خرمشهر و مرز را هم تأمین می‌کردند.

به روایت کتاب جنگ؛ بازیابی ثبات: «نكته‌ی مهم در سازمان رزم این عملیات همكاری نزدیك سپاه و ارتش بود كه در طول دوران جنگ نظیر نداشت. استعداد نیروهای ارتش در این عملیات، شامل دو لشكر زرهی، یك لشكر پیاده، چهار تیپ مستقل و یك تیپ تحت امر بود كه عبارت بودند از: لشكر 16 زرهی قزوین با سه تیپ، لشكر 92 زرهی اهواز با سه تیپ، لشكر پیاده ی 21 حمزه با چهار تیپ و تیپ‌های 58 ذوالفقار، 55 هوابرد، 23 نوهد (تكاور)، 37 زرهی شیراز و نیز تیپ 3 پیاده از لشكر 77 خراسان. در مجموع، استعداد این نیروها بالغ بر 24 گردان زرهی و مكانیزه و 14 تا 15 گردان پیاده بود.
استعداد نیروهای سپاه نیز عبارت بود از: تیپ‌های 25 كربلا، 8 نجف‌اشرف، 14 امام‌حسین(ع)، 31 عاشورا، 21 امام‌رضا(ع)، 37 نور، 41 ثاراللّه(ع)، بیت‌المقدس، 7 ولی‌عصر(عج)، 27 محمدرسول‌اللّه(ص)، 46 فجر، 22 بدر خرمشهر و 30 زرهی. استعداد هر یگان سپاه بالغ بر هفت تا 10 گردان نیرو بود. گفتنی است استعداد نیروهای سپاه تا پیش از شروع عملیات، بین 85 تا 95 گردان پیاده و چهار گردان زرهی بود كه با آغاز عملیات به 100 گردان پیاده و زرهی رسید.»