در حافظه موقت ذخیره شد...
پردهی ششم. فرماندهان جوان
فرماندهی محسن رضایی در سپاه حدود دو هفته پیش از عملیات ثامنالائمه آغاز شد و فرماندهی صیاد شیرازی در نیروی زمینی ارتش چند روز پس از عملیات ثامنالائمه. این ترکیب در شکستن حصر آبادان نقشی نداشت اما در پیروزیهای بعدی تا آزادی خرمشهر نقش مهمی ایفا کرد. همراهی همدلانهی این دو فرمانده جوان و تیمشان در ارتش و سپاه نقشی کلیدی در آزادسازی مناطق اشغالی ایران و پیروزی بزرگ خرمشهر داشت.
پس از عملیات ثامنالائمه فرماندهان این نبرد پیروز، هفتم مهر با پروازی راهی تهران شدند تا به آیتالله خمینی گزارش دهند. این پرواز به تهران نرسید و سقوط کرد. تیمسار فلاحی، سرهنگ فكوری، سرهنگ نامجو، وزیر دفاع، كلاهدوز، قائممقام فرمانده سپاه، و جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر، شهید شدند. ظهیرنژاد، فرمانده نیروی زمینی ارتش که همواره از پرواز با هواپیما حذر میکرد، جان سالم به در برد.
پس از شهادت فلاحی و کلاهدوز که سپاه و ارتش را هماهنگ کرده بودند و مسئولان پیروزی را نتیجهی این هماهنگی میدیدند، برای هماهنگی بیشتر، امام خمینی که در شهریور همان سال به محسن رضاییِ 27 ساله حکم فرماندهی سپاه را داده بود، صیاد شیرازیِ 36 ساله را فرمانده نیروی زمینی ارتش کرد كه بین ارتشیها فرمانده جوانی بود.
سپاه سازمانی نوپا بود و انتصاب محسن رضایی به راحتی در سیستم پذیرفته شد. محسن رضایی، مسئول موفق اطلاعات سپاه بود و وجههی خوبی بین اغلب سپاهیها داشت. اما در ارتش که همواره سلسلهمراتب در آن اهمیت زیادی داشت، پذیرش یک فرمانده جوان برای فرماندهان کارکشته چندان آسان نبود.
ظهیرنژاد نیز که جایش را به صیاد شیرازی داد از این تغییر ناراضی بود و همچنین برخی فرماندهان ارتش که نقش پررنگی در نبرد ثامنالائمه داشتند، حاضر به کارکردن تحت فرماندهی صیاد شیرازی نشدند.
سرهنگ شریفالنسب که از فرماندهان حاضر در مقاومت خرمشهر نیز بوده است، هنوز هم منتقد جایگزینی صیاد شیرازی در فرماندهی نیروی زمینی ارتش است. او میگوید: «زمانی که این هواپیما سقوط کرد و فلاحی شهید شد، شرایط ارتش به هم ریخت. شهید صیاد شیرازی از رفقای ما بود؛ اما جوان و بیتجربه بود. او را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب کردند و شرایط کاملا تغییر کرد؛ یعنی جوانگرایی که از آن میترسیدیم محقق شد. جایی تخصصی است و نباید در آن ریسک کرد. جوانگرایی بیجا انجام دادند و باعث شد هم شرایط جنگ به هم بریزد و هم اتفاقات نامطلوبی رخ دهد.» اشارهی او به اتفاقاتی است که بهویژه پس از آزادی خرمشهر رخ داد. با این وجود برخی فرماندهان باسابقهی ارتش حضور صیاد شیرازی در این مقطع را بسیار تأثیرگذار در پیروزیهای ایران میدانند. امیر عبدالحسین مفید در کتاب بازخوانی جنگ تحمیلی، فعالیت صیاد شیرازی در رأس فرماندهی نیروی زمینی ارتش را «کاملاً با برنامه» میداند.
تیم جدید
محسن رضایی و صیاد شیرازی هر کدام با تیمشان از فرماندهان ارتش و سپاه بررسیهای عملیاتی را انجام میدادند و در جلساتی مشترک عملیاتها را طراحی میکردند. از ویژگیهای دورهی جدید قدرت گرفتن و توسعهی سپاه هم بود. به روایت کتاب «جنگ؛ بازیابی ثبات» محسن رضایی این دوره را اینگونه معرفی کرده است: «ما بچههای سپاه را كاملاً جدا كردیم و گفتیم شما یك تیمی بشوید، طراحی عملیات بكنید و برادران ارتش هم یك تیم درست كنند [و] به صورت جداگانه، طراحی عملیات كنند، ولی بعد، در جلسهی مشترك نظرمان را بگوییم، آنها هم نظرشان را بگویند. علت این تفكیك به خاطر این بود كه میخواستیم به سپاه شكل بدهیم، یك سازمان درست كنیم. اینكه همین طوری بنشینیم در جلسات و معلوم نباشد كی چه میگوید، این یعنی اینكه هیچ وقت سپاه راه نیفتد و سازمان رزم سپاه شكل نگیرد، بنابراین، اولین تفكیك را ما قبل از عملیات طریقالقدس انجام دادیم و گفتیم سپاه با هویت سپاهیگری باید طرحریزی كند و ارتش هم با هویت ارتشیگری طرحریزی كند. برادرمان صیاد خیلی مخالف بود، ولی ما محكم گرفتیم و گفتیم نه.» فرماندهانی که در تیم محسن رضایی و صیاد شیرازی جمع شده بودند با وجود اختلافنظرهای طبیعی همدلیهای عجیبی هم داشتند. در این دوره معنویت نیز نقش مهمی داشت و قرارگاه مشترک فرماندهی سپاه و ارتش نیز به نام قرارگاه کربلا نامگذاری شد. عملیات طریقالقدس اولین پیروزی با این ترکیب جدید در جنگ بود. در مرحلهی طراحی اختلاف نظرهایی میان فرماندهان سپاه و ارتش بود اما اختلافات به چالشی بزرگ و غیرقابلحل تبدیل نمیشد. به روایت صیاد شیرازی پیش از عملیات طریقالقدس گروهی از فرماندهان ارتش و سپاه به صورت مشترک برای شناسایی منطقه عازم شدند که در میان گروه ارتشی، سرتیپ مسعود منفردنیاکی، فرمانده لشکر 92 زرهی که 58 سالش بود، هم حضور داشت. صیاد میگوید نگران اختلاف ارتشیها و سپاهیها در این مأموریت بود اما وقتی بعد از دو، سه روز برگشتند، صیاد دید که نیاکی مرتب میگفت: «مطمئنم پیروز میشویم. مطمئنم.» میگفت: «این برادران ما را جاهایی بردند که میتوان بهترین و کارسازترین ضربات را به دشمن وارد کرد.» و بعد وقتی نمایندهی سپاه گزارش داد، از نیاکی تعریف کرد و گفت: «من دیگر به ارتشیها اعتقاد پیدا کردم.» میگفت: «حقیقتش ما میخواستیم در این مأموریت به آنها نشان دهیم شناسایی چقدر سخت و طاقتفرساست و آنها نمیتوانند پا به پای ما بیایند. ولی هر جا رفتیم آمدند. کمکم احساس کردیم خودمان کم آوردیم. یک روز چون خیلی خسته بودیم بعد از نماز صبح، که خیلی سخت خواندمش، خوابیدم. تاریک روشن بود که چشمهایم را باز کردم دیدم سرتیپ نیاکی ورزش و نرمش میکند. سرحال و چابک. خیلی محبتش به دلم افتاد.» در این میان نیروهای دیگر بهویژه جهاد سازندگی نیز همدلانه در کنار ارتش و سپاه بودند و آمادهسازی جادهی رملی در عملیات طریقالقدس شاهکار بزرگ جهاد سازندگی بود که به جادهی پیروزی معروف شد و از کلیدهای موفقیت این عملیات بود.
روی نوار پیروزی
عملیات طریقالقدس در آذر 60 پیروزی بزرگی برای ایران رقم زد و در نوروز 61 عملیات فتحالمبین با همکاری ارتش و سپاه بزرگترین پیروزی از آغاز جنگ تا آن روز بود. در برابر روحیهی بسیار بالایی که نیروهای ایران پیدا کرده بودند عراقیها در بدترین وضعیتشان قرار گرفته بودند. در عملیات فتحالمبین نیروهای ایرانی پس از حركت در شب هفتم عملیات متوجه شدند كه دشمن بسیاری از مناطق را تخلیه و عقبنشینی كرده است. عراقیها از رقابیه تا دوسلک و واوی عقب نشستند تا نیروهایشان دور نخورند. در منطقهی عینخوش هم نیروهای عراق دشت عباس (امامزاده عباس) و ارتفاع 202 را رها کردند و تا ابوغریب عقب كشیدند. در محور شوش، نیروهای عراقی کمی مقاومت کردند، اما رزمندگان ساده و سریع سایت رادار را گرفتند. در این محور برای نخستین بار نیروهای قرارگاه فجر خط دشمن را شكستند و عراقیها را عقب راندند. پس از این هم دیگر جنگ سختی درنگرفت. عراقیها گامبهگام عقب نشستند و رزمندگان گامبهگام پیش رفتند.