رویای صدام
این بخش مرورمتنپیادهشدهی نوار جلسهی صدام و تعدادی از مقامات حزب بعث در تاریخ 25 شهریور 1359 است. نوارهای جلسات پس از سقوط صدام، توسط آمریکاییها به ایالات متحده برده شده است. این جلسه یک روز پیش از آن استکه صدام قرارداد الجزایر را ملغی اعلام کند. یک هفته پس از این جلسه نیز هجوم سراسری ارتش عراق به ایران آغاز شد. کوین وودز و همکارانش در کتاب نوارهای صدام بخشهایی از این جلسهی مهم و تاریخی را آوردهاند. محتوای این جلسه بهصورت اختصاصی توسط تیم تحقیقاتی خارج از مرز ترجمه شده است.
شهریور 59
کوین وودز و همکارانش در آمریکا در توضیح این نوار نوشتهاند: «پس از درگیریهای مرزی اخیر با ایران، صدام در دیدار با شورای فرماندهی انقلاب و فرماندهانش(16 سپتامبر 1980) اهداف سیاسی و نظامی خود را موردبحث قرار میدهد.» البته وقایعی که پیش از این جلسه روی داده فراتر از درگیریهای مرزی است. محتوای جلسه نیز این مسأله را بهخوبی نشان میدهد. برای درک بهتر محتوای این جلسه باید بدانیم که ارتش عراق در روز 16 شهریور 59 ارتفاعات خانلیلی و زینلکش در استان کرمانشاه را اشغال کرد و 19 شهریور با هجوم به منطقهی میمک بخشهایی از این منطقه را نیز تصرف کرد. بعثیها مدعی بودند که طبق قرارداد الجزایر ایرانیها باید این مناطق را به عراق واگذار میکردند اما نکردهاند و حالا آنها با زور حقشان را پس گرفتهاند. جالب است بدانید در عراقِ دوران صدام 19 شهریور همواره گرامی داشته میشد؛ چیزی شبیه هفتهی دفاع مقدس در ایران. از 19 شهریور درگیریهای مرزی بهشدت افزایش یافت. این جلسه یک هفته بعد از 19 شهریور برگزار شده است.
توضیح صدام
صدام در ابتدای جلسه میگوید: «رفقای من، در جلسهی قبلی وضعیت نظامی پیش رو و تصمیم برای بازپسگیری اراضیمان از ایران را بررسی کردیم. موضع نظامی در مورد بازپسگیری مناطق زینالقوس و سیف سعد را برایتان توضیح دادیم.» آمریکاییها نوشتهاند که هیچ سابقهای از جلسهی قبلی که مورد اشارهی صدام است پیدا نکردهاند. صدام در ادامه میگوید که این حملهها برای پس گرفتن زمینهایی بوده که متعلق به عراق است. بعد از عدنان خیرالله سوال میکند که آیا همهی مناطق را پس گرفتهاند و عدنان هم تأیید میگوید؛ «چیزی نمانده آقا.» و صدام میگوید: «امروز میشود گفت که تمام سرزمینهایی که ایران گرفته بود، دوباره تحت حاکمیت ماست. ما در مرزهای بینالمللیِ موردتوافق در همهی توافقات تاریخی، حضور داریم.»
در ادامهی جلسه صدام به مخالفان بعث در عراق اشاره میکند و میگوید: «ایران از اینکه میتوانیم عواملش را بکشیم، مرزها را ببندیم و از رسیدن تدارکات به مأمورانش [نامفهوم] جلوگیری کنیم عصبانی است.»
قرارداد الجزایر
صدام از سویی از آزادی زمینیهایی میگفت که بر اساس قرارداد الجزایر باید توسط ایران تخلیه میشد و از سوی دیگر در فردای این جلسه قرارداد الجزایر را پاره کرد. ادامهی جلسه دربارهی قرارداد الجزایر است. صدام که در مقابل رسانهها نیست و در جمع نزدیکانش سخن میگوید بهراحتی میگوید: «بهانههای حقوقی را باید به افکار عمومی بینالمللی منتقل کرد... در رویارویی با وضعیت بینالمللی و عربی، اینها همانند سلاحی در دستانمان هستند. در واقع ایرانیها این سلاح را به ما دادند. این برای قبل از وقتی است که آمدند و اعلام کردند که قرارداد 1975 یک قرارداد استعماری است [نامفهوم]. بعد از اینکه اینها [رژیم جدید ایران] آمدند اعلام کردند که موافقتنامهی 1975 را تأیید نمیکنند و اخیراً یکی از مقامات مهم این موضوع را اعلام کرده است.» نقطهچین میان جملات بالا مربوط به متن اصلی است.
این جملات از اهداف بزرگتر صدام پرده برمیدارد و نشان میدهد که موضوع، گرفتن سرزمینهایی کوچک در مرز ایران نیست. صدام در ادامه توضیح میدهد که از نظر او این ایرانیها هستند که قرارداد الجزایر را زیرپا گذاشتهاند؛ «بین ما توافقی وجود دارد [نامفهوم]. سرزمینهای اشغالشدهی عراق باید با آرامش بازگردد و ملا مصطفی بارزانی، اسب ایرانی-آمریکایی، از این موضوع پریشان خواهد شد. این لقمهای است که ایران برای عراق گرفت. عراق [نامفهوم] در شطالعرب را به ایران داد. ما این فرصت را به ایران دادیم تا زمینها را پس بدهد، اما ایرانیها طبق قرارداد آن را پس ندادند. ما باید با خون سربازانمان و به زور آن را پس بگیریم... وقتی توان برگرداندن حق خود را داریم، این کار را انجام خواهیم داد. هیچ وطنپرستی از حق خود نمیگذرد.»
توضیح ضروری
در اینجا لحظاتی از نوار صدام بیرون میآییم تا با توضیحی اندک واقعیتهایی را دربارهی وقایع مورداشارهی او مرور کنیم. در اسفند سال 1353 (1975) سران اوپک در الجزایر جمع بودند که هواری بومدین، رییسجمهور الجزایر، بعد از جلسهی مشترک با محمدرضا، شاه ایران، و صدام، معاون رییسجمهور عراق، گفت: «خوشوقتام به اطلاع شما برسانم روز گذشته توافقی کلی بین دو کشور برادر ایران و عراق برای پایان دادن به اختلافات آنها حاصل شد.» 15 اسفند همان سال (ششم مارس 1975) متن توافقنامهی ایران و عراق منتشر و به قرارداد الجزایر معروف شد. پس از سالها درگیری و اختلافْ قرارداد الجزایر مفصلترین قراردادی بود که به جزییات اختلافات هم توجه کرده بود. قرارداد الجزایر هم دربارهی اختلاف در مرزهای آبی و خاکی بود هم دربارهی کردهای دو کشور هم دربارهی دخالت در امور یکدیگر و جنگ تبلیغاتی علیه هم. در اروند هم خط تالوگ مبنای مرز شد. بر اساس قرارداد، میلهگذاری مرزی در غرب کشور حدود زمینهای طرفین را مشخص میکرد. همان زمینهای موردادعای صدام در این جلسه. در بهار سال 1357، زمانی که حکومت شاه ایران متزلزل شده بود، ایران و عراق میلهگذاریهای مرزی را با نظارت ناظران بینالمللی آغاز کردند. در اردیبهشت وقتی نوبت رسید به میلهگذاری در منطقهی مرزی میمک، ارتش ایران میبایست بخشهایی از میمک را ترک میکرد. هنوز ارتش ایران جابهجا نشده بود که عراقیها، ناگهان، کار را نیمهتمام رها کردند و رفتند. تحلیلی هست که میگوید آن روزها عراق از پروژهی میلهگذاری کنار کشید تا بعدها آن را بهانهای کند علیه حکومت متزلزل شاه یا حکومت انقلابی بعدی. امیر یعقوب حسینی، از فرماندهان ارتش در آن روزها: «اینکه چرا در آخرین لحظات نمایندهی عراق از امضای اسناد و مدارك نهایی و مبادلهی آن خودداری كرد بحثی است كه باید در تحلیل سیاسی جنگ به آن پرداخته شود. اما نکتهی مهم من این است که جرقهی جنگ علیه ایران از محل همان میلهها در منطقههای زینالقوس، سیفسعد و حوض میمك زده شد. این حادثه در ذهن انسانِ بررسیكننده این تصور را به وجود میآورد كه آیا اقدام عراق بر اساس طرح و راهبردی پیشبینی شده نبوده است تا ایران را وادار كند در قرارداد 1975 الجزایر تجدید نظر کند؟»
بهانههایی برای جنگ
به نظر میرسد صدام میدانست بهانهجویی در اینباره برای هجوم سراسری به ایران کفایت نمیکند. او در ادامهی جلسه توضیحاتی داد که بگوید قرارداد الجزایر قرارداد مناسبی نبوده است و عراق از روی ضعف به آن روی آورده. صدام گفت: «حقایقی وجود دارد که باید رفقا را مجبور کنیم آنها را به خاطر بسپارند. سال 1975 تقریبا از تمام مهمات توپخانهای که در اختیار داشتیم استفاده کردیم. شرایطمان طوری بود که در نیروی هوایی فقط سه بمب سنگین داشتیم. فرمانده ستاد را به اتحاد جماهیر شوروی فرستادیم که آنجا قراردادی امضا کرد. آنها به او گفتند که فقط 1200 گلولهی توپ در اختیار دارند. در آن زمان، 1200 گلولهی توپ تنها برای یک روز جنگ [کافی] بود.» عدنان در اینجا به کمک صدام میآید و میگوید: «فقط از یک آتشبار استفاده میکردیم آقا.» و صدام ادامه میدهد: «بله، با یک آتشبار. اینها حقایق نظامی است. بهخاطر حقایق سیاسی... اعلام کردیم که برای حل مسالمتآمیز مسائل بین خود و ایران آمادهی گفتگو هستیم... ارتشِ خود را از جبهه بیرون کشیدیم. همزمان با بسیج شدن ارتش شاه در مقابل ارتشمان، جبهه را بدون نیرو ترک کردیم... این چیزی است که از انعطافپذیری بهدست میآورید. به هر حال، اگر مهمات داشتیم، نه انعطافی به او نشان میدادیم و نه [نامفهوم] در شطالعرب را به او میدادیم. اگر شرایط سیاسی و نظامیمان به ما اجازهی موقعیت متفاوتی میداد، ما را به سمت چیزی که نمیخواستیم سوق نمیدادند ... من با دیدن همهی اینها، رنج کشیدم. با درد برگشتم ... شاید یکی از شما بپرسد چرا در زمان شاه ساکت بودید؟ ما آن را در زمان شاه امضا کردیم، نه در زمان دیگری... اگر پدر کسی کشته شود، میتواند از پسرش بخواهد که انتقامش را بگیرد. این یک واقعیت است. گاهی انسان خودش نمیتواند یک قصر بزرگ از خود به جا بگذارد، بنابراین از کسانی که پس از او هستند میخواهد که آن را بسازند. بسیاری از اجداد ما در یک نبرد نظامی شکست خوردند و سپس خود را جمع کردند و بازگشتند تا در نبرد دیگری پیروز شوند. بالاترین راهنمای ما محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم اینگونه عمل میکرد...» نقطهچینهای درون متن مربوط به متن اصلی است.
توجیه جنگی
در ادامهی جلسه و پس از توضیح دربارهی وضعیت عراق در زمان قراداد الجزایر صدام از نگرانیهایش دربارهی وضعیت نظامی عراق میگوید: «برخی میگویند: "اگر قرار باشد همان شرایطی که در سال 1975 پیش آمد، اتفاق بیفتد، آیا تضمین میکنید که اتحاد جماهیر شوروی همچنان به شما تسلیحات بدهد؟" پاسخ این است که کسی نیست که این را تضمین کند. شما میتوانید تضمین بدهید که ایران با نیروی نظامی با شما مقابله نکند و ایران کار را به سمت یک جنگ تمامعیار پیش نبرد؟ کسی نیست که چنین ارزیابی ای در اختیارمان قرار دهد. محاسباتی که ما دربارهی جهان عرب، جامعهی بینالمللی، عراق و ایران انجام دادیم به ما میگوید که این نوع تصمیم درست است و اینکه با فرماندهی ما و بسیج مردم و شور ارتش قابل انجام است.» او مردم عراق را هم همراه با تصمیمش برای جنگ معرفی میکند؛ «مردم شور و شوق کافی دارند ... اگر میتوانستید به مردم عرب اجازه دهید که خودشان تصمیم بگیرند و به آنها میگفتید که بخشی از سرزمین عرب اشغال شده، از من نپرسید چطور اشغال شده [این مهم نیست]، فقط اشغال شده و بخشی از عراق بوده و من توانایی برگرداندن آن را دارم، سوال این است که آیا باید آن را پس بگیرم یا نه؟ همهی مردم عرب پاسخ میدادند آن را پس بگیر ... [نامفهوم] همهی افرادی که زمین اشغالشده دارند و میتوانند آن را پس بگیرند. این یک واقعیت است. پس گرفتن سرزمینتان آنها را میترساند، زیرا شما را به سطح دیگری از توانمندی و تأثیر روانی بر مردم عرب و افکار عمومی ملی [یعنی پان عرب] میبرد. طبیعی است که حکومتهایی که نسبت به نظام و حزبتان دیدگاه متعصبانه دارند آرام نخواهند گرفت.» آمریکاییها در اینجا نوشتهاند که در بند آخر صحبت؛ « احتمالاً صدام در اصل به اسرائیلیها اشاره میکند. همانطور که در این جلسه توضیح میدهد، بازپسگیری شطالعرب توسط عراق، به اعراب نشان میدهد میتوانند سایر زمینهای اشغالشده (یعنی فلسطین) را هم بگیرند.»
آزمایش ایرانیها
ادامهی سخنان صدام در جلسه نشان میدهد که حملههای 16 و 19 شهریور بیشتر برای سنجش واکنش ایران بود. جالب اینکه در ایران اینروزها مسألهی اصلی درگیری میان بنیصدر و مخالفانش از حزب جمهوری اسلامی بود. 17 شهریور بنیصدر در جمع دهها هزار نفری مردم از نخستوزیر رجایی، کابینهاش و نمایندگان مخالفش در مجلس بهشدت انتقاد کرد. تیترهای جنجالی روزنامهها سخنرانی رییسجمهور را به جنگی تمامعیار بدل کردند و حملهی عراقیها در لابهلای تیترهای درشت دیده نشد و در مرزها نیروهای کمکی با عراقیها درگیر بودند.
صدام واکنش ضعیف ایران به تهاجم عراق را در جلسه اینگونه تحلیل کرد: «... [عراق محاسبات را انجام داد] تا در صورتی که ایرانیها دست به کاری زدند [آماده باشد]، هر چند واکنش آنها تاکنون [فقط] یک واکنش میدانی بوده است. با این حال، این نوع وضعیت را نمیتوان با توجه به آنچه در ظاهر نمایان است ارزیابی کرد. باید آن را بر اساس بدترین سناریوی [ممکن] محاسبه کنید. باید خود را برای رویارویی با بدترین سناریو آماده کنید. در عین حال، ما نمیخواستیم برای مدت طولانی مکث کنیم و ایدهی اصلی را از دست بدهیم. ارتش در ده روز گذشته یا حتی بیشتر، شاید پانزده روز است که در مرز آنها [ایرانیها] بسیج شده است. اوایل بسیج محدود بود اما الان لشکرهای کاملی داریم که در مرزها بسیج میشوند. آنها [ایرانیها] احتمالا فکر میکنند که آنها [عراقیها] این تکهزمین کوچک و چندین پست را گرفتند، پس چرا این همه نیروی مسلح آوردهاند؟ چه نیازی است؟ ممکن است آنها اشتباه محاسباتی کنند و دچار توهم شوند که خودشان و ما را به موقعیتی که هیچیک نمیخواهیم سوق دهد.»
رجزخوانیهای بیپایان
حملههای نیمهی شهریور سرمستی زیادی برای صدام آورده بود و در ادامهی صحبتهایش گفت: «بعد از اینکه نیروهای ما زمین را پس گرفتند، به آنها خواهیم گفت؛ خواهیم گفت که نیروهای ما در این تاریخ و در این زمان این زمین را از شما پس گرفتند، اکنون باقیماندهی زمین را به ما بدهید وگرنه به زور آن را میگیریم. اگر آن را به ما ندادند، آن را پس خواهیم گرفت. هزینهی نظامی این کار بیشتر خواهد بود. در سیف سعد و پستهای دیگر میشد تلفات بیشتری به آنها وارد کرد و میشد ما تلفات کمتری بدهیم. اما در عوض برای اینکه قصد ما را بفهمند و بفهمند چرا اینطور عمل کردیم و چرا این همه نیرو بسیج کردیم، خواستیم که اینگونه عمل کنیم... این کار برای برگرداندن شطالعرب است، پس اگر آنطور که ما میخواهیم عمل نکردند، همانگونه که زینالقوس و سیف سعد را زدیم، به آنها و به هر پست دیگری [نامفهوم] که ضربه بزنند ضربه میزنیم.»
یکی از اعضای جلسه میگوید: «این فرصت برای ماست. یک فرصت تاریخی است. این فقط به معنای برگرداندن شطالعرب نیست و ما [نامفهوم] را میبینیم، بلکه حتی معنایی فراتر از این هم دارد. این یعنی عراق از یک مرحله به مرحلهی دیگر رفته است. به نظر من در جهان عرب و در سطح بینالمللی تأثیر مثبتی خواهیم داشت؛ بهویژه در جهان عرب و برای مردم عرب و رژیمهای عرب، چیزی شبیه به آن وجود ندارد... اگر این روند کامل شود، عراق را به موقعیتی بزرگ و فوقالعاده موثر سوق خواهد داد. عراق از این طریق، میتواند در آینده برای تحقق اهداف خود گامهای بزرگی بردارد، خواه در داخل کشور باشد یا در حوزهی ملی [یعنی پانعربی]. بهعلاوه، ایجاد یک ارتش انقلابی و ایدئولوژیک مزایایی دارد... شرایط بینالمللی و شرایط عربی در بهترین وضعی که تا به حال بوده قرار دارد. بازگرداندن این بخش از کشور، به ویژه شطالعرب، در هر زمان دیگری [نامفهوم] احتمالاً سختتر است. من میبینم که این بهترین فرصت برای بازگرداندن بخش تحت کنترل ایران در شطالعرب است. آنچه موردنیاز است محاسبهی احتمالات است، و همانطور که جنابعالی ذکر کردید محاسبهی بدترین سناریو است. بدترین سناریو این است که ایران ممکن است سطح نظامیاش را بالا ببرد، یا واکنشش گسترده باشد. اتحاد جماهیر شوروی ممکن است از مسیر مهمات به ما فشار بیاورد [نامفهوم]. ما باید برای واردات مهمات به دنبال منبع دیگری یعنی کشورهای دیگر جهان باشیم. بیایید به خدا توکل کنیم و طبق زمانی که تعیین کردیم کار را شروع کنیم. اعتقاد من این است که ایران رفتار گستردهای نخواهد داشت. اگر آنها واکنش بزرگی نشان دهند، تا کجا پیش میروند و چطور میبازند؟»
پیشبینی نتیجهی جنگ
در ادامهی جلسه صدام از اعضای جلسه میپرسد که آیا فکر میکنید ایرانیها؛ «در این شرایط بد نظامی به این فکر میافتند که با ما بجنگند؟» یکی از اعضای جلسه میگوید: «پس گرفتن زمین حرکت بزرگی است. تصمیم برای برگرداندن شطالعرب نیز چیزی است که ما را خوشحال میکند و بسیار عالی است. این چیزی است که به ما نسبت به ارتش، مردم و فرماندهی اعتماد به نفس میدهد. با این حال من چند سوال دارم. شما ارزیابی من را میدانید و حتما آن را در نظر گرفتهاید. شکی نیست که در حال حاضر، شرایط بینالمللی به نفع ما است تا زمین را پس بگیریم و عملیات بینالمللی انجام دهیم. در آینده، اگر وضعیت به درازا بکشد، ممکن است شرایط بینالمللی به همین شکل باقی نماند. بنابراین، برای حل این مسائل آیا میتوان کاری انجام داد تا به درازا نکشد؟ زیرا زمان طولانی به این معنی است که منابعمان را خالی خواهیم کرد. بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی قرارداد ترانزیت وجود دارد. ایرانیها به کالاهای شوروی اجازهی عبور از سرزمینشان را میدهند و شوروی در مقابل به کالاهای ایرانی اجازه میدهد از سرزمین آنها عبور کند. همینطور وضعیت گروگانها... اگر هر دو طرف از برخی شروط عقبنشینی کنند، ممکن است برایش راهحلی بیابند. اگر این مشکلات حل شود، ممکن است هر دو کشور [آمریکا و شوروی] ما و ایران را به طور همزمان خالی کنند. بهویژه، شما نمیتوانید به حاکمان عرب تکیه کنید. مردم، همانطور که شما گفتید [نامفهوم].» صدام به او میگوید: «اگر نمیخواهی احتمالات دشمنی را محاسبه کنی، پس احتمالات دوستی را هم محاسبه نکن.»
صدام در عین رجزخوانیها هنوز هم سعی میکند وجههی برحق بودنش را حفظ کند و در ادامه توضیح میدهد: «فرماندهی نباید خالی شدن منابع را بپذیرد. به عبارت دیگر آنها [ایرانیها] نباید بعد از این همه گامی که برداشتهایم ساکت بمانند. ایران نباید بدون پاسخ بله یا نه، ساکت بماند. باید سرش را در گل فرو کنیم و بگوییم راستش را بگوید. به این ترتیب ما بهسرعت این موضوع را حل خواهیم کرد. اگر بدون بله یا نه گفتن [نامفهوم] ادامه دهند و در حالی که ارتش ما در مرز ایران بسیج شده است ما را با توپخانه بمباران کنند، این وضعیت قابلپذیرش نیست. وضعیت صحیح این است که باید از نظر سیاسی و نظامی آنها را در موقعیتی قرار دهیم تا پاسخ بله بدهند. یا باید ارتش خود را عقب بکشند و موضوع را تمامشده فرض کنند و در این صورت ما میتوانیم هر کاری که بخواهیم انجام دهیم. نمیتوانیم تا ابد در مرز بمانیم. این همان چیزی است که ما همهجانبه به آن فکر میکنیم. آنچه شما گفتید درست است - وضعیت بینالمللی به نفع ماست. با این حال، چه کسی تضمین میکند که وضعیت بینالمللی برای همیشه به همین منوال ادامه پیدا کند؟ این یک سوال خوب دیگر است. انتظار این را داشته باشید که وضعیت در ایران تغییر کند. بنابراین مهم است که موضوع را حل و فصل و تعیین تکلیف کنیم و آن را به واقعیتی که باید با آن کنار بیایند، تبدیل کنیم. یا باید آن را بهصورت حقوقی تمام کنیم و با ...»
صلحطلب یا جنگجو
در ادامه صدای نامفهومی هست ولی از پاسخ صدام مشخص است که بحثی دربارهی میانجیگری سیاسی مطرح شده است و صدام میگوید: «ما میانجیگری را پذیرفتیم. من به رفقا گفتم اگر کسی به شما مراجعه کرد و خواستار وساطت شد، به او بگویید که این کار موردپذیرشمان است که ما دوست داریم شما واسطه شوید.» و فردی از جلسه توضیح میدهد که میانجی وجود ندارد؛ «چیزی که دردناک است این است که پاسخ اعراب و رژیمها منفی است. آنها یا تماشاگرند و از دیدن بدبختی ما شادی میکنند یا توطئهگران مزدبگیرند. همانطور که رئیسجمهور اشاره کرد، انتظار ندارم که رژیمهای عربی به ما کمک کنند. در مورد مردم عرب، بدون در نظر گرفتن تأثیر منفی رژیمهای عربی، مسلّم است که وضعیت متفاوت است. اگر نتیجه موفقیتآمیز باشد، مردم عرب خوشحال خواهند شد و در آن صورت رژیمهای عربی تأثیری نخواهند داشت. همانطور که میدانید کارها بر اساس نتیجهی نهایی قضاوت میشوند. بر همگان روشن است که وضعیت شطالعرب مانند زینالقوس یا سیف سعد نیست. وضعیت بسیار پیچیده است و ممکن است به یک جنگ تمامعیار منجر شود. این نظر من است. بهخصوص که ایرانیها نیروی دریایی بهتری دارند و با پایگاههای نظامی زیادی که در ساحلی به طول 860 کیلومتر پخش شدهاند متمایز شدهاند. همینطور موضوع نتیجهی درگیری و تأثیر آن بر ناوبری بینالمللی نفت در تنگهی هرمز [مطرح است]. همهی این مسائل باید بهخوبی سنجیده شود.
یک موضوع باقیمانده که شاید رفقا هضم نکرده باشند و آن این است که مرزهای عراق حدود پنج یا هفت کیلومتر قبل از محمّره [خرمشهر] تمام میشود. درست پس از آن مرزهای ایران مستقیماً از این ساحل شروع میشود. به عبارت دیگر، آن طرف هیچ خاک عراقی وجود ندارد که بتوانیم برای کنترل ناوبری ایمن و پایدار رویش حساب کنیم. این وضعیت باید بسیار دقیق محاسبه شود. عراق از هر دو طرف زمین دارد که تا بعدِ بصره به 72 کیلومتر میرسد. عراق از آنجا به بعد فقط ساحل غربی دارد. طرف دیگر متعلق به عربستان است. با این حال، از سال 1954 تحت حاکمیت ایرانی بوده است. پس سرباز عراقی نمیتواند به ساحل دیگر برود.»
در ادامه صدام دربارهی احتمال آسیب رسیدن به منابع نفتی و شهرهای عراق میگوید که چارهای جز جنگ وجود ندارد؛ «[تأسیسات نفتیِ] هر دوی ما ممکن است بسوزند. جنگ است. در زمان جنگ نمیتوانید بگویید که من تضمین دارم که تأسیسات نفتیام نسوزند. وقتی تأسیسات ما آتش میگیرند، تأسیسات آنها هم آتش میگیرند. یعنی یک موقعیت با موقعیت دیگر مواجه میشود. نه فقط ما، همهی دنیا این را میدانند. این موضوع فقط توسط یک نهاد کنترل میشود. اگر در کنترل ما بود، که خواهان جنگ تمامعیار نبودیم. ما خواهان نابودی نفت و یورش به شهرها نیستیم. میخواهیم اهداف نظامی را بمباران کنیم. میخواهیم دست آنها را بپیچانیم تا واقعیت حقوقی را قبول کنند. چه چیزی میتواند مانعمان شود هر زمان بخواهیم با نیروی نظامی قصر [نامفهوم] را بگیریم؟
سرمست قدرت
اعضای جلسه نیز هم آهنگ با صدام رجزخوان هستند و صدام نیز که کاملاً به وجد آمده است خطاب به وزیر دفاع میگوید: «وزیر دفاع! چه چیزی میتواند مانعمان شود هر زمان بخواهیم با نیروی نظامی قصر [نامفهوم] را بگیریم؟ چه چیزی مانع حرکت ما در همهی محورها و محاصرهی ارتش آنها و بستن راه آنهاست؟ یا [چه چیزی مانع ماست] تا هر کاری که میخواهیم با برخی مناطق [نامفهوم] انجام دهیم؟ داخل زمین [نامفهوم] و [نامفهوم]. کسی نمیگوید مقاومتی وجود نخواهد داشت. کسی نمیگوید که هیچ تلفات یا مردهای وجود نخواهد داشت. نتیجهی محاسبات ما این است که میتوانیم به قلب ایران برسیم. ما میخواهیم به مرزهای بینالمللی خود برسیم [نامفهوم]. ممکن است علیه ما حمله کنند [یعنی با ما درگیر شوند]. یک هواپیما میآید و ما آن را پایین میآوریم. این مرحلهی فعلی متفاوت از مرحلهی قبل است. به آنها زمان کافی خواهیم داد تا کمی گرد و خاک کنند. اما به محض اینکه هواپیمایی بلند شود و به بغداد حمله کند، کار تمام است. همهچیز تمام است. اکنون همهچیز متفاوت است. اگر با مقداری فشار بپذیرند که شأن و منزلت را حفظ کنند، اشکالی ندارد. اما اگر بخواهند تأسیسات نفتی را بمباران کنند، اوضاع تشدید خواهد شد. دیگر خبری از نشستن و بحث کردن نخواهد بود. بلافاصله تلافی میکنیم. به اندازهی یک تماس تلفنی طول میکشد و تصمیم سریعاً به آنها منتقل میشود... شما میگویید میتوانیم زمینهای خود را با تلفات اندک پس بگیریم. ما باید احتمالات بد را بپذیریم. از نظر تاریخی چه میتوانیم بگوییم؟ اگر بتوانیم سرزمین خود را پس بگیریم، اما کاری انجام ندهیم، از نظر تاریخی چه میتوانیم بگوییم؟ نمیتوانیم این را بپذیریم.»
نگرانی از شوروی
شوروی با عراق قراداد نظامی داشت و در جلسه مطرح میشود که ممکن است روسها با حمله به خاک ایران موافق نباشند و یکی از اعضای جلسه از صدام میپرسد: «اگر صلاح بدانید، موضوع دیگر در مورد اتحاد جماهیر شوروی است. مطمئنم شما بیشتر از من اوضاع را دنبال میکنید و از نیت شوروی نسبت به ما آگاه هستید. به نظر من شورویها دارند بیش از قبل به ما نرمش نشان میدهند. با این حال، فکر نمیکنم آنها از عراق حمایت خوبی کنند.» صدام میگوید: «آنها تاکنون چیزی نگفتهاند.» و مرد توضیح میدهد: «بله موضوع همین است. مسائل فقط به محاسبات شوروی بستگی ندارد. منظور من این است که موضوع فقط روابط شوروی با ایران و عراق نیست. محاسبات دیگری نیز مربوط به سوریه و گروههای دیگر هست که نمیخواهند عراق این موقعیت یا این نقش را داشته باشد و بنابراین، به نظر من، اتحاد جماهیر شوروی در مورد تأمین مهمات سختگیر خواهد بود. این در صورتی است که اوضاع تشدید شود. اگر جنگ فقط چند روز باشد، به آنها نیاز نداریم. با این حال، اتحاد جماهیر شوروی [ما] را برای مدت طولانی تأمین نخواهد کرد. لطفاً این را در تصمیمگیری محاسبه کنید. این یک موضوع بسیار دقیق است. نکتهی دیگری که در ذهن من وجود دارد این است که الان در ایران هیچ مرجعی جز خمینی نیست که بتواند تصمیم بگیرد. او مردی سرسخت است...»
تصمیم نهایی
فردای این جلسه صدام مسرور و مغرور اعضای مجلس ملی عراق را به جلسهای اضطراری دعوت کرد و اعلام کرد حالا که ایرانیها به قرارداد الجزایر پایبند نیستند، ما هم آن را بیاعتبار میدانیم. صدام در نطقی حماسی گفت که عراق تصمیم تاریخی اش را برای پس گرفتن آب و خاکش با زور گرفته است.