سند کلیدی

در اسناد سی‌آی‌ای به سندی جالب به تاریخ 18 خرداد 1361 برمی‌خوریم؛ روزهایی که در ایران غوغای جنگ با اسرائیل همه‌چیز را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. این سند ارزیابی سازمان سی‌آی‌ای درباره‌ی وضعیت جنگ ایران و عراق و پیامدهای بعدی آن پس از پیروزی‌های ایران است. در این تاریخ دو هفته از فتح خرمشهر می‌گذرد. آژانس اطلاعات مرکزی، آژانس اطلاعات دفاعی، آژانس امنیت ملی و سازمان های اطلاعاتی وزارت کشور، وزارت نیرو و وزارت دارایی در آماده‌سازی این گزارش مشارکت داشتند. همچنین در سند از افرادی نیز نام برده شده که در تهیه‌ی این برآورد حضور داشتند؛ معاون اطلاعاتی ستاد کل وزارت دفاع، مدیرکل اطلاعات نیروی دریایی، وزارت نیروی دریایی، معاون اطلاعاتی ستاد کل، وزارت نیروی هوایی و مدیرکل اطلاعات قرارگاه تفنگداران. در این بخش این سند مهم را مرور می‌کنیم.

قضاوت‌های کلیدی  
در سند آمریکایی‌‌ پس از فهرست، تیتری تحت عنوان «قضاوت‌های کلیدی» آمده که در زیر این تیتر، توضیحی از وضعیت جنگ آمده است و قضاوت تهیه‌کنندگان گزارش درباره‌‌ی این وضعیت. درباره‌ی جنگ نوشته‌اند: «عراق اساساً جنگ با ایران را باخته است. حالا دغدغه‌ی اصلی بغداد جلوگیری از تهاجم ایران است.» و این‌که از عراق و کشورهای عربی کار چندانی برای تغییر وضعیت جنگ برنمی‌آید. در این زمان در ایران صحبت از سقوط صدام بود اما گزارش سی‌آی‌ای با وجود آن‌که تأکید دارد رژیم صدام آسیب شدیدی دیده است اما با توجه سابقه‌ی شخصی صدام و روش او، آن‌ها معتقدند سقوط رژیم صدام نزدیک نیست و از صدام به عنوان فردی یاد کرده‌اند که از توطئه‌های پیشین جان سالم به در برده است. در ادامه نوشته‌اند: «اگرچه ایران عملیات‌های زمینی بزرگی را در خاک عراق انجام نداده است...» در این‌جا ادامه‌ی سند کمی بیشتر از یک خط پاک شده و بعد نوشته‌اند: «ایران در موقعیت بهتری قرار دارد تا چند کار را انجام دهد.» و این گزینه‌ها را گزینه‌های پیش روی ایران معرفی کرده‌اند:
- افزایش شورش شیعیان و کردها در عراق و حمایت از درگیری نیروهای تبعیدی عراقی.
- حمله‌های هوایی و توپخانه‌ای و حمله‌های محدود توسط نیروهای معمولی.
- حمله‌ی بزرگ نظامی در داخل خاک عراق برای از کار انداختن ارتش عراق و ایجاد یک شورش عمومی.
در ادامه نوشته‌اند که اگر ایران دو گزینه‌ی اول را انتخاب کند احتمال کودتا علیه صدام افزایش می‌یابد اما بعید است حکومت، بعثی و سنی، به سرعت سرنگون شود. پیش‌بینی نویسندگان سند این است که تهران بدون حمله‌ی وسیع نظامی، از لحاظ نظامی و اقتصادی ماه‌ها یا سال‌ها بغداد را تحت فشار خواهد گذاشت. در این سند آمده است که ایرانی‌ها موفق شده‌اند کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس را وادار به پذیرش موضوع پرداخت غرامت کنند.
سقوط صدام برای ایرانی‌ها گزینه‌ای ایده‌آل بود و در ادامه‌ی گزارش نویسندگان نوشته‌اند که اگر دو گزینه‌ی اولِ پیش روی ایران برای سقوط صدام کافی نباشد یا کارهای تحریک‌آمیز عراق ادامه یابد؛ «تهران احتمالاً صبرش را از دست می‌دهد و یک عملیات گسترده را در خاک عراق شروع می‌کند.» همچنین اشاره کرده‌اند که اگر ارتش عراق در عملیات‌های ایران فلج می‌شد یا ایرانی‌ها می‌توانستند به بصره برسند حکومت بعثی به شدت آسیب می‌دید و «شانس صدام برای ماندن کم می‌شد.» حقیقت ماجرا این است که ایرانی‌ها در عملیات بیت‌المقدس قصد عبور از مرز و رسیدن بالاسر بصره را داشتند اما عراق با وجود شکست سنگین دو کار حیاتی انجام داد، یکی عقب‌کشیدن نیروهایش در مرحله‌ی دوم عملیات بیت‌المقدس، که با این عقب‌نشینی از انهدام سنگین‌تر نیروها و امکاناتش جلوگیری کرد، و دیگری این‌که به شدت در مقابل پیش‌روی ایرانی‌ها پس از مرز و در مسیر بصره مقاومت کرد و ایرانی‌ها با تغییر مسیر به گرفتن خرمشهر اکتفا کردند.
حکومت‌های پایدار  
گزارش در بخش قضاوت‌های کلیدی این‌گونه ادامه پیدا می‌کند که نویسندگان به دلایلی اشاره کرده‌اند که از نظر آن‌ها باعث پایداری هر دو حکومت ایران و عراق می‌شود. درباره‌ی عراق نوشته‌اند که در این کشور جانشینی برای صدام وجود ندارد و تشکیل یک جمع شورایی برای جانشینی صدام هم مقدور نیست چرا که کسانی که برای چنین شورایی پیش‌بینی می‌شوند بیش از هر چیز در تبانی و جاسوسی آموزش دیده‌اند و با هم رقابتی شدید دارند و شورایی شکل نخواهد گرفت. در این‌جا کمی بیشتر از دو خط پاک شده است و شاید جزییات بیشتری از افراد در آن وجود داشته باشد. جالب این‌که در این گزارش پیش‌بینی شده است رژیم مذهبی «ایران مدتی طولانی حتی پس از آیت‌الله خمینی همچنان بر سر کار باقی خواهد ماند.»
در ادامه‌ به همراهی لیبی و سوریه با ایران اشاره شده اما پیش‌بینی کرده‌اند که بعید است این اتحاد سه‌گانه پس از حذف صدام حسین ادامه پیدا کند. نوشته بودند حافظ اسد، رئیس‌جمهور سوریه، به حمایت از ایران ادامه خواهد داد اما اگر ایران عراق را تصرف کند، اسد خودش را کنار خواهید کشید و دلیلش را این‌طور نوشته‌اند: «اسد از تشکیل حکومت شیعه‌ی اصولگرا در عراق، که می‌تواند باعث افزایش حمایت عراق از اصولگرایان سوریه‌ایِ مخالف رژیم سکولار اسد باشد، ترس دارد.»
در ادامه پنج خط از سند آزاد‌شده‌ی سی‌آی‌ای پاک شده است و بعد نوشته‌اند که آن‌ها در این‌که حمله‌ی وسیع ایران به عراق باعث جنگ عربی-ایرانی شود، تردید دارند و توضیح داده‌اند به جز مصر هیچ کشور عربی دیگری توانایی ورود در چنین جنگی را ندارد و بعید است که قاهره نیز خطر درگیر شدن در یک جنگ طولانی و پرهزینه را که نتیجه‌ی مشخصی هم ندارد، بپذیرد. همچنین نوشته‌اند که کشورهای خلیج فارس در پی آرام کردن ایران هستند که یکی از راه‌هایش پرداخت غرامت به ایران است تا به جنگ خاتمه دهد.

جنگ و بازار نفت  
جنگ ایران و عراق در یک منطقه‌ی نفتی مهم دنیا جریان داشت و تأثیر آن بر قیمت نفت می‌توانست پارامتری تعیین‌کننده در موضع آمریکا و کشورهای صنعتی باشد. در سند سی‌آی‌ای اشاره شده که وضعیت جنگ تا آن زمان تأثیر کمی بر سازمان اپک و بازارهای جهانی داشته است. نوشته بودند که تنها حمله‌ی ایران به منابع نفتی کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس می‌تواند احساس کمبود نفت را ایجاد کند و البته تصریح کرده بودند این کار نیز در بدترین حالت تنها صادرات نفت را در چند ماه با کاهش روبرو می‌کند. در ادامه دو خط از سند پاک شده است.
جنگ و شوروی  
مسئله‌ی شوروی در رأس حساسیت‌های آمریکایی بود و در ادامه‌ی بخش «قضاوت‌های کلیدی» از این سند اشاره شده که جنگ برای مسکو تأثیرات مثبت و منفی داشته است و تأثیرات مثبت را این‌گونه نام برده است:
- فراهم شدن احتمال آشوب در برخی کشورها و جایگزین شدن رژیم‌های اصولگرای ضد غرب در برخی کشورهای منطقه.
- کمک به توسعه‌ی روابط تسلیحاتی ایران و شوروی و این‌که استفاده‌ی ایران از تسلیحات شوروی در آینده افزایش خواهد یافت.
-  منفعت شوروی از فروش تسلیحات  که به خاطر استفاده‌ی روزافزون ایران از تسلیحات شوروی در آینده افزایش خواهد یافت.
بند آخر جالب‌تر است و آن‌ها تضعیف رژیم صدام در عراق را به نفع روس‌ها می‌دانند.
در ادامه از تأثیرات منفی جنگ برای روس‌ها چنین یاد شده است که جنگ باعث می‌شود اعتراض‌ها به حضور آمریکا در خلیج‌فارس کم شود و هم‌اکنون کشورهای منطقه از ترس ایران و شوروی متحد شده‌اند. کم‌شدن اتحاد عرب‌ها دربرابر اسرائیل را دیگر نکته‌ی منفی جنگ برای شوروی معرفی کرده و در نهایت اشاره کرده‌اند استفاده‌ی هر دو کشور ایران و عراق از سلاح‌های شوروی می‌تواند نارضایتی‌ها از شوروی را در مردم دو کشور زیاد کند.
نویسندگان پیش‌بینی کرده‌اند شوروی تلاشش را برای تأثیرگذاری بر هر دو کشور ادامه می‌دهد و تلاش اصلی را بر ایران متمرکز می‌کند چرا که ایران دارای موقعیت استراتژیک مهم‌تری است. نوشته بودند که شوروی برای حفظ راه نفوذش در حکومت آیت‌الله خمینی تلاش می‌کند و تلاش خواهد کرد روابط با ایران را گسترش دهد. آن‌ها به یک امیدواری برای روس‌ها اشاره کرده‌اند و آن این‌که اگر ایران به خاک عراق حمله کند، روس‌ها بتوانند تلاش کنند تا فردی به قدرت برسد که بیشتر طرفدار شوروی باشد. با این وجود در گزارش تصریح می‌کنند که اهرم فشار شوروی و تأثیرگذاری‌اش بر ایران محدود است و بعید است شوروی حتی اگر بداند حمله‌ی ایران حکومتی غیردلخواه آن‌ها در عراق پدید می‌آورد، بتواند از این حمله جلوگیری کند.
در ادامه این جمله آمده است که «شوروی به حفظ راهی برای نفوذ به حکومت آیت‌الله خمینی ادامه می‌دهد و بر روابط قدم به قدم بین دو کشور تأکید می‌کند.» و بعد کمی بیشتر از سه خط سند پاک شده است.
از امیدواری شوروی برای روی کار آمدن فردی متمایل به خود در عراق نوشته‌اند اما توضیح داده‌اند که شوروی در تصمیم ایران برای ورود به خاک عراق یا عدم ورود به این کشور، تأثیرگذاری زیادی ندارد و اهرم فشار شوروی بر ایران محدود است.
پنج خط بعدی سند پاک شده و در انتهای بخش «قضاوت‌های کلیدی» این جمله آمده است: «مشکل اساسی برای آمریکا در وضعیت فعلی جنگ ایران-عراق، پیدا کردن راهی برای خنثی کردن تلاش های ایران برای صادر کردن انقلاب است و جلوگیری از افتادن ایران در دامن شوروی.»
طرح بحث  
پس از بخش «قضاوت‌های کلیدی» سند بخشی با عنوان «طرح بحث» دارد که بخش اصلی است و 84 بند دارد که زیرمجموعه‌ی یک تیتر قرار گرفته‌اند. دو بند اول اشاره‌ای کلی است. اول؛ تکرار این موضوع که عراق جنگ را باخته است و ایران مناطقی را که قبلا از دست داده بود، پس گرفته و حکومت ایران معتقد شده که اصول و سیاست‌هایش تثبیت شده و حکومتی باثبات و قوی شده است. نوشته بودند پیروزی‌های ایران قدرتش را افزایش داده است و حکومت صدام به شدت آسیب دیده است. دوم؛ عراق همچنان در پی سازش و مذاکره است و در مقابل، ایران علاقه‌مند به مذاکره با حکومتی که صدام را در رأس دارد، نیست. آن‌ها همچنین نوشته‌اند حتی حمایت عمومی از صدام و پیش کشیدن بحث غرامت برای آوردن ایرانی‌ها پای میز مذاکره کافی نیست و سقوط صدام یک انتخاب راهبردی برای ایران است.

چالش‌های صدام  
از بند سوم تا سیزدهم بخش «طرح بحث»، به چالش‌های پیش روی صدام پرداخته شده است.
سوم؛ به مشکلات صدام پرداخته شده و این‌که جنگ پرهزینه که مورد علاقه‌ی مردم نیست چالش‌های زیادی برای صدام ایجاد خواهد کرد. از تصمیم صدام برای آغاز جنگ به عنوان یک اشتباه فاجعه‌بار یاد کرده‌اند و این‌که سیاست جنگی او عراق را در وضعیت سختی قرار داده و به اقتصادش آسیب زده است.
چهارم؛ دو سال قبل صدام رویای رهبری جهان عرب را در سر داشت و می‌خواست با بهره‌برداری از صادرات نفت به این رویا برسد. اما حالا ذخیره‌های مادی و انسانی عراق در حال نابودی است. و اشاره کرده بودند که صادرات نفت عراق مختل شده و اقتصاد داخلی‌اش هم آسیب دیده و وجهه‌ی بین‌المللی عراق و نیروی نظامی آن در حال از بین رفتن است.  
پنجم؛ کاهش وابستگی نظامی به شوروی از دسترس دور شده است. تشدید جنگ می‌توانست سلاح‌های بیشتری را از شوروی روانه‌ی عراق کند و آمریکایی‌ها در این بند با اشاره به این‌که عراق حالا کشوری نیازمند شده است، نوشته بودند تلاش کشورهای محافظه‌کار عرب، به‌ویژه عربستان، مصر، کویت و اردن برای کمک مالی، لجستیکی و سیاسی به عراق در حال افزایش است. از آن‌جا که تجهیزات عراق اغلب از جنس تجهیزات روسی بود، سود این فرایند به جیب روس‌ها می‌رفت.
ششم؛ بند ششم به سوریه اختصاص دارد و این‌که سوریه در اتحاد با تهران دشمنی‌اش با عراق را افزایش داده است و همچنین با تأیید شوروی کمک‌های نظامی‌اش به ایران را افزایش داده و خط لوله ی نفتی عراق را هم بسته است و باعث کاهش صادرات سالانه شش میلیون دلار در صنعت نفت عراق شده است. در سند آمده که سوریه با بستن مرزهایش با عراق واردات به عراق را مختل کرده  و همچنین سوریه از مخالفان حکومت عراق حمایت می‌کند.
هفتم؛ در این بند اشاره شده که تبعات شکست، توطئه‌ها را علیه صدام افزایش خواهد داد. در این‌جا کمی بیشتر از یک خط سند پاک شده و در ادامه نوشته بودند با توجه به سابقه‌ی صدام در سرکوب و حمله‌ی پیش‌دستانه به توطئه‌چینان، سرنوشت این توطئه‌ها نامشخص است.
هشتم؛ در این بند از احتمال ترور صدام سخن گفته شده و این‌که شخصیت‌های سیاسی و نظامی ممکن است  چنین طرحی داشته باشند؛ شخصیت‌هایی که توسط صدام سرکوب شده‌اند. تلاش دیگر آن‌ها ممکن است تلاش برای عزل صدام باشد؛ پیش از این‌که اصل حکومت سنی در عراق به خطر بیفتد. این‌جا نیز کمی بیشتر از سه خط از سند پاک شده است.   
نهم؛ در این بند به تغییرات در سیستم بعثی عراق اشاره شده و این‌که حزب بعث در حال محکم کردن جایگاهش است و به فکر رویارویی بلندمدت با ایران و به تغییراتی اشاره می‌کند که در حزب بعث اتفاق افتاده و آن‌ها دخالت نظامیان در امور سیاسی را کاهش داده‌اند.
دهم؛ به عدم وجود جانشین برای صدام اشاره شده است و این‌که تغییرات جدی در سیاست خارجی عراق اتفاق نخواهد افتاد. عراق همچنان به دریافت کمک مالی از کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس وابسته است و همچنین رابطه‌‌ی شدیدی با غرب برای دریافت حمایت‌های نظامی و غیرنظامی خواهد داشت و همچنان به شوروی نیز به عنوان اصلی‌ترین منبع تجهیزاتی‌اش وابسته خواهد بود.
یازدهم؛ به بحث احتمال جانشینی حکومتی شورایی به جای صدام پرداخته‌اند و این‌که چنین شورایی به دلیل ویژگی‌های افراد آن و این‌که در تبانی و جاسوسی آموزش دیده‌اند و رقابتی شدید با هم دارند از هم فروخواهد پاشید.
دوازدهم؛ این بند با یک حذف نیم‌خطی آغاز شده است و پس از آن نوشته شده که وقوع یک شورش مردمی علیه بعثی‌ها در آینده‌ی نزدیک بعید است. نویسندگان نوشته‌اند که: «درخواست‌های آیت‌الله خمینی از اکثریت شیعیان عراق برای شورش تاکنون شنیده نشده است.» و همچنین تأکید کرده‌اند که کردها هم بیشتر ناراضی هستند و نه یک تهدید برای اصل حکومت و نتیجه گرفته‌اند که نیروهای مخالف حکومت صدام ناتوان از ایجاد یک شورش کلی علیه حکومت هستند؛ «مگر آن‌که اختلافات شدید مذهبی، قومی و سیاسی را کنار بگذارند.»
سیزدهم؛ این‌جا به موضوعی حساس برای آمریکایی‌ها در رابطه با عراق اشاره شده است و آن نگرانی از ایجاد دوره‌ی بی‌ثباتی طولانی با حذف صدام است و این‌که اگر این بی‌ثباتی ارتش را مختل کند احتمال تشکیل یک دولت اسلامی و بنیادگرای طرفدار ایران وجود دارد. آن‌ها نوشته‌اند که ارتش عامل اصلی برای کنترل شیعیان طرفدار ایران است و سقوط ارتش می‌تواند زمینه‌ساز شورش شیعی شود و آن‌گاه با شورش‌های کردها آمیخته شود که می‌تواند به سلطه‌ی بعثی سنی در عراق پایان دهد.
استراتژی ایران برای سقوط صدام  
بندهای 14 تا 16 به موضوع راهبرد ایران برای سقوط صدام پرداخته است.
چهاردهم؛ این بند مشابه موضوعاتی است که در بخش قضاوت‌های کلیدی به عنوان گزینه‌های پیش روی ایران مطرح شده بود و تأکیدی دوباره که سرنگونی صدام نزدیک نیست. بعد از این اشاره یک خط و نیم پاک شده است و بعد گزینه‌های ایران برای سرنگون کردن صدام آمده است؛ گزینه‌هایی مانند افزایش نارضایتی در مخالفان حکومت عراق، نبرد توپخانه‌ای و هوایی و نبردهای محدود زمینی و یا انجام عملیات گسترده برای فلج کردن ارتش عراق و زمینه‌سازی برای شورش عمومی.
پانزدهم؛ در این بند پیش‌بینی شده ایران مناطق مرزی را پاکسازی می‌کند. اشاره‌ای به حضور عراقی‌ها در مناطق مرزی مقابل دزفول شده و این‌که شکست عراق در این منطقه می‌تواند جنگ را به بغداد نزدیک کند.
شانزدهم؛ در این‌جا اشاره شده که ایرانی‌ها هر کدام از گزینه‌ها را انتخاب کنند فشار اقتصادی بر عراق افزایش می‌یابد، به‌ویژه اگر سوریه به سیاست‌هایش در بستن خط لوله‌ی نفت عراق ادامه دهد. عراق هم کمک بیشتری از کشورهای عربی منطقه خواهد خواست و تلاش می‌کند از طریق اردن و ترکیه راهی برای عبور نفتش بیابد. و پیش‌بینی کرده بودند ایران هم فشار بر کشورهای عربی برای محدود کردن کمک‌هایشان به صدام را افزایش می‌دهد.
بررسی احتمال شورش  
بند هفدهم تا بیستم با تیتر «افزایش نارضایتی و اقدام محدود نظامی» جدا شده است و در این بندها به این گزینه‌‌ی پیش روی ایران پرداخته‌اند.
هفدهم؛ در این بند تصریح کرده‌اند که این گزینه منجر به سقوط صدام نمی‌شود. اما شورش‌ شیعه‌ها و کردها احتمال کودتا علیه صدام را زیاد می‌کند. در این بند به تفاوتی میان شیعیان ایران و عراق اشاره شده است و نویسندگان آمریکایی معتقدند که بر خلاف شیعیان ایران، در عراق شیعیان سازمان‌دهی خوبی ندارند و به نظر می‌رسد تأثیرپذیری کمتری از رهبران دینی خود داشته باشند و از ترس مجازات رژیم تمایل زیادی برای اعتراض ندارند. همچنین مزایای اقتصادی و سیاسی که حکومت برای آن‌ها در نظر گرفته است وفاداری‌شان به حکومت را افزایش داده است. در ادامه به اختلافات کردها با هم اشاره کرده‌اند و این‌که آن‌ها نیز خطری جدی محسوب  نمی‌شوند.
هجدهم؛ به قدرت تبلیغات بعثی‌ها اشاره دارد و این‌که آن‌ها با مهارت از دشمنی دیرینه‌ی عرب و عجم در مقابل پیام‌های آیت‌الله خمینی استفاده کرده‌اند و همچنین تبلیغات حزب بعث موجب شده که رفتار تهران با اقلیت عرب شیعه در ایران و تنش‌های اقتصادی و اجتماعی در ایران از چشم شیعیان عراق دور نماند.
نوزدهم؛ این بند به تلاش ایران برای سازماندهی شورش در عراق اشاره دارد و این‌که به ادعای آن‌ها ایران در حال آموزش دادن به پنجاه‌هزار نفر از تبعیدی‌های عراق است.
بیستم؛ در این‌جا به گزینه‌ی ایران برای انجام عملیات‌های چریکی یا هوایی علیه برخی اهداف استراتژیک در قلب عراق اشاره شده است.

حمله‌ی گسترده  
بند 21 تا 24 زیر تیتر «حمله‌ی بزرگ زمینی» به بررسی گزینه‌ای می‌پردازد که در نهایت گزینه‌ی اصلی ایران شد.
بیست‌ویکم؛ آن‌ها در این بند نوشته بودند که معتقدند ایران گزینه‌‌‌های قبلی را انتخاب خواهد کرد و نه گزینه‌ی حمله‌ی وسیع زمینی را. جالب این‌که این سند تاریخ 18 خرداد را دارد و این همان زمانی است که امام خمینی با ورود به خاک عراق مخالفت کرده بود. در ادامه آمریکایی‌ها نوشته‌اند که اگر گزینه‌های قبلی منجر به سقوط صدام نشود کاسه‌ی صبر ایرانی‌ها در نهایت لبریز خواهد شد و احتمال دارد گزینه‌ی حمله‌ی وسیع زمینی را انتخاب کند. اما تأکید کرده بودند: «تهران می‌داند که حمله‌ی خارجی به عراق تا چه حد می‌تواند حس ناسیونالیستی را تقویت کند و از این موضوع می‌ترسند که این مسئله باعث مقاومت شدید در عراق و همچنین رشد حمایت‌های داخلی و بین‌المللی از صدام شود.» این دو گزینه نیز گزینه‌هایی بود که امام خمینی در جلسات با فرماندهان و مقامات سیاسی ایران در میان گذاشته بود و آن‌ها را از ورود به خاک عراق بر حذر داشته بود. آمریکایی‌ها همچنین با تأکید بر هزینه‌های جنگ نوشته بودند که این هزینه‌ها نیز ممکن است ایرانی‌ها را از حمله به خاک عراق منصرف کند.
بیست‌ودوم؛ هرچند در بند قبلی احتمال حمله‌ی گسترده‌ی ایران به خاک عراق را ضعیف می‌دانند اما در این بند تأکید دارند که موضع تهران در این‌باره ابهام دارد و نوشته‌اند که شخص صدام هدف اصلی تبلیغات ایرانی‌هاست و خروج او از قدرت برای آغاز مذاکره کافی است. نوشته بودند که اگر ایران احساس کند تهدیدها هدفش را برآورده نخواهد کرد ممکن است به فرصت‌های جنگی رو بیاورد.
بیست‌وسوم؛ در این بند اشاره شده که درصورت حمله‌ی گسترده‌، بصره که دومین شهر بزرگ عراق است، در شش ماه آینده هدف حمله‌های ایران خواهد بود و این شهر «۲۰ کیلومتر از مرز فاصله دارد و در دسترس نیروهای ایرانیست. نیروهای ایرانی می‌توانند به راحتی به شط‌العرب در شرق این شهر برسند.»
بیست‌وچهارم؛ این بند تحلیل جالبی درباره‌ی روحیه‌ی ‌نظامیان عراقی دارد. نسبت به عملیات‌های قبلی عراقی‌ها در خرمشهر بهتر جنگیده بودند و آمریکایی‌ها نیز به این موضوع توجه داشتند و پیش‌بینی کرده بودند که در مقابل حمله‌ی ایران به خاک عراق مقاومت خواهند کرد. همچنین اشاره کرده بودند در وضعیت فعلی برای حاکمیت سیاسی عراق از دست دادن نیرو و تجهیزات اهمیتی ندارد و از نظر آن‌ها عقب‌نشینی ممنوع است. در ادامه سه خط از سند پاک شده است. و بعد به برخی ضعف‌های ارتش عراق اشاره کرده‌اند از جمله قابلیت پایین فرماندهان ارشد عراق و این‌که اگر بصره اشغال شود شانس بقای صدام کم می‌شود.
وضعیت ایران  
بندهای 25 تا 35 با تیتر «وضعیت‌ داخلی ایران و خواسته‌های منطقه‌ای» به بررسی وضعیت داخلی ایران اختصاص دارد.
بیست‌وپنجم؛ در این بند اشاره شده که یک سال پیش از این ایران در محاصره بود اما به تدریج کنترلش را محکم کرد. نویسندگان گزارش نوشته بودند که انقلاب ایران تنها تغییری در سطح نخبگان نبود و یک دگرگونی اساسی اجتماعی بود که در حال ساختن ایرانی جدید است. از اختلافات رهبران مذهبی حاکم در ایران نوشته بودند اما تصریح داشتند که آن‌ها در اصل نفوذ مذهب و مقابله با غرب و تشویق خودکفایی اقتصادی با هم تفاهم دارند.
بیست‌وششم؛ در این بند نوشته‌اند که حکومت ایران به دلیل نفوذ آیت‌الله خمینی در میان شخصیت‌های مذهبی و همچنین پاسداران و مردم عادی انسجام دارد. و البته اشاره کرده بودند که کنترل کاملی وجود ندارد اما رهبران مذهبی به خوبی از امکانات مذهبی استفاده می‌کنند. آمریکایی‌ها در این‌جا به نقش مسجد اشاره کرده‌اند و نوشته‌اند در مسجد علاوه بر تبلیغات مذهبی غذا هم توزیع می‌شود و نوشته‌اند حضور در نمازجمعه اجباری است و «نماز جمعه به مرکزی برای تبلیغات سیاسی تبدیل شده است.» که در آن با تبلیغ مسائل جنگ، توجه از مشکلات داخلی منحرف شده است.
بیست‌وهفتم؛ در این بند اشاره شده که پیروزی نظامی ایران، جایگاه در حال ضعیف‌شدن نیروهای نظامی را به صورت موقت متوقف کرده است. آمریکایی‌ها نوشته‌اند که پاکسازی‌های شدید و تکرارشونده در ایران نیروهای تخصصی را تغییر داده است و حالا رهبران روحانی، ارتش را عضو جدایی‌ناپذیر جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند. در ادامه‌ی این بند حدود بیست خط حذف شده است.
بیست‌وهشتم؛ بعد از عبور از بخش‌های پاک‌ شده به بند 28 می‌رسیم که درباره‌ی موضوع نظامیان است که در این بحث‌ها اغلب موضوع ارتش مورد نظر است. احتمالاً بخش پاک شده نیز با همین موضوع مرتبط باشد. این بند با این توضیح آغاز شده که در ایران هنوز نسبت به وفاداری نظامیان سوءظن وجود دارد؛ «با این حال وفاداری ارتش حرفه‌ای همچنان مورد تردید است و بسیاری در رژیم، خواستار هوشیاری [بیشتر] هستند. بعد از آن‌که جنگ تمام شود، بحث‌ها درباره‌ی ساختار و اندازه و حتی نیاز به یک ارتش عادی، احتمالاً دوباره بالا بگیرد؛ خصوصاً وقتی که برخی از رهبران، بخواهند ارتش را تحت کنترل خود درآورند یا چنانچه برخی از سران ارتش تلاش کنند نقشی سیاسی بر عهده بگیرند. روحانیون، شامل خود آیت‌الله خمینی، تلاش کردند جلوی چنین فعالیت‌هایی را  با تزریق شبکه‌ای از وفاداران در تمام سطوح و دستور عمومی به تمام نظامیان برای پرهیز از فعالیت حزبی، بگیرند.»
بیست‌و‌نهم؛ پس از جملات بالا در بند بیست‌وهشتم حدود 40 خط از سند پاک شده و کل بند 29 که نمی‌دانیم با چه موضوعی بوده حذف شده است.
سی‌ام؛ در این بند اشاره شده که آیت‌الله خمینی به احتمال فراوان نیروهای زیادی از نظامیان را پس از پایان درگیری‌ها با عراق در مرز غربی حفظ خواهد کرد. همچنین اشاره شده که حکومت ایران از نیروهای مردمی که در جنگ حضور پیدا کرده‌اند برای بازسازی مناطق جنگ‌زده و پروژه‌های توسعه‌ای استفاده خواهد کرد. و همچنین نیروهایی در کردستان نگه خواهد داشت، جایی که تهران برای کنترل اقلیت‌های مخالف مشکل دارد.
نگاه تسلیحاتی ایران  
سی‌و‌دوم؛ در این بند و بندهای بعدی تا بند 35، در ادامه‌ی‌ بخشی که مربوط به وضعیت ایران است، به موضوع نگاه‌های منطقه‌ای ایران پرداخته‌اند. اشاره شده که رژیم آیت‌الله خمینی خود را رهبر مستضعفین آسیب‌دیده از امپریالیسم، مخصوصاً امپریالیسم آمریکا می‌داند؛ «خصومت ایران با ایالات متحده بیش از هر چیز بر منافع ایالات متحده در خلیج فارس تأثیر می‌گذارد؛ جایی که پیروزی قاطع ایران بر عراق رژیمِ [آیت‌الله] خمینی را به قدرت غالب در آن تبدیل خواهد کرد. این موضوع، همراه با تعصب دینیِ روحانیون و بلندپروازی‌های سنتی ایرانیان، رژیم را به تلاش برای سلطه‌ی منطقه‌ای برمی‌انگیزد. از نگاه روحانیون، انقلاب فقط از آن ایرانِ شیعی نیست و به همه‌ی مسلمانان «مستضعف» تعلق‌ دارد.»
سی‌و‌سوم؛ «ایران می‌کوشد دیگر رژیم‌های عرب خلیج [فارس] را از همکاری با ایالات متحده دور کند.» و آن‌ها را با خودش همراه کند. در این‌جا اشاره شده که ایران از این کشورها خواسته که به حمایت از عراق پایان دهند چون رابطه با ایران آینده‌شان را تأمین خواهد کرد. در این بند اشاره شده که ایران برای رسیدن به هدف‌هایش از این روش‌ها استفاده خواهد کرد؛ «خرابکاری، تهدید، دیپلماسی، و احتمالاً اقدام نظامی. با توجه به جمعیت، منابع و جاه‌طلبی‌های تاریخی‌ ایران، می‌شود انتظار داشت که این کشور، پس از جنگ، توجهش را به شکلی فزاینده بر خلیج [فارس] متمرکز کند تا بر این منطقه سیطره یابد.»
سی‌‌وچهارم؛ نوشته بودند که مشخص نیست مشکلات داخلی ایران چقدر اقداماتش در منطقه‌ی خلیج فارس را محدود خواهند کرد؛ «اما احتمالاً روحانیون ایران نمی‌توانند در برابر وسوسه‌ی پرچمداریِ آرمان انقلاب در خلیج [فارس] -چه از سر اعتقاد و چه به اقتضای مسائل سیاسی- مقاومت کنند. تهران برای تحقق اهدافش احتمالاً به دیپلماسی متعارف (توأم با تهدیدهای در لفافه) و خرابکاری متکی خواهد بود، نه به قدرت نظامی. ایرانی‌ها پیش از این هم -‌در دسامبر گذشته و با بهره‌گیری از مخالفان شیعی‌- برای براندازی دولت بحرین تلاش کرده‌اند. آن‌ها به آموزش، تسلیح و تأمین مالیِ دیگر انقلابی‌های همدل با ایدئولوژیِ بنیادگرایانه‌ی ایران در خلیج [فارس] ادامه خواهند داد.»

تأثیر ایران در منطقه  
سی‌وششم؛ در این بند و چند بند بعدی گزارش، به تأثیر منطقه‌ای ایران پرداخته‌اند. در بند سی‌وشش اشاره دارند که فعالیت‌های ایران در منطقه بیشتر بر شیعیان متمرکز است و ایرانی‌ها در این منطقه چندان با گروه‌های چپ و جریان‌های اخوانی همکاری نمی‌کنند.
سی‌وهفتم؛ خطرهای کوتاه مدتی که کشورهای منطقه را از سوی ایرانِ پیروز تهدید می‌کند، خشونت‌های گروه‌های شیعه‌ی متأثر از ایران است. خشونت‌هایی که ممکن است با واکنش دولت‌ها «به تنش‌های عمومیِ سنی-شیعی دامن بزند و به خشونت‌های بیشتر بینجامد.»
سی‌وهشتم؛ با وجود آن‌که کویت از تأمین‌کننده‌های نیازهای تسلیحاتی عراق و مورد انتقاد ایران است، با این حال ایرانی‌ها در کوتاه مدت توان تحریک به شورش در این کشور را ندارند.
سی‌‌ونهم؛ در این‌جا اشاره شده که اگر ایران به خاک عراق حمله کند «انسجامِ شورای همکاریِ خلیج [فارس] را که در سیطره‌ی عربستان سعودی است، متزلزل خواهد کرد و ممکن است اعتماد اعراب میانه‌رو به ایالات متحده را کم‌تر هم کند.»
عربستان و همسایه‌ها  
چهل‌ودوم تا چهل‌وچهارم؛ در این بندها به موضع کشورهای عربی پرداخته شده و این‌که «با وجود توانِ محدودشان، هرچه بتوانند می‌کنند تا رژیمی همدل با آن‌ها در عراق سرِ کار بماند. فارغ از بر باد رفتنِ اعتبار نیروهای عراقی در جنگ، کشورهای خلیج [فارس] همچنان معتقدند فقط عراق است که میان آن‌ها و افزایش نفوذ ایران و اعراب تندرو در خلیج [فارس] حایل شده است.» و این‌که این کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس از اردن و مصر نیز خواهند خواست «هر طور که می‌توانند به تقویت بغداد کمک کنند.» و از سوی دیگر تلاش می‌کنند رهبران ایران را به صلح ترغیب کنند و در همین مسیر پیشنهاد کمک برای پرداخت خسارت را مطرح کرده‌اند. همچنین پیش‌بینی کرده‌اند که هیچ کدام از این کشورها نیروی نظامی‌شان را درگیر جنگ نخواهند کرد؛ «آن‌ها می‌دانند چنین کاری نتیجه را تغییر نخواهد داد و فقط خطر تلافی‌جویی ایران را بیشتر می‌کند. در عوض، اگر ایران بخواهد به خاک عراق حمله کند یا مسیرهایی برای تأمین تسلیحاتی شورشیان شیعه و کردِ درون عراق بگشاید، سعودی‌ها و دیگران -‌ضمن اظهار نگرانیِ بیشتر نزد آمریکایی‌ها‌- احتمالاً دنبال راهی خواهند گشت تا برای تقویت صدام حسین یا رژیمی هم‌فکر در بغداد از اتحادیه‌ی عرب یا سازمان ملل متحد کمک بگیرند.»
در بند 42 که درباره‌ی اردن است حدود شش خط سانسور شده و بند 44 نیز مربوط به اردن است و این‌که «با افزایش احتمال شکست عراق، اردن تلاش‌هایش را برای افزایش پشتیبانی اعراب از عراق بیشتر کرده است. شاه [اردن] همچنان ایالات متحده را به مداخله به منظور تلاش برای پایان‌بخشی به جنگ تشویق خواهد کرد.»
مصر  
چهل‌وپنجم تا چهل‌وهفتم؛ این سه‌بند درباره‌‌ی مصر است. مصر را نگران از پیروزی ایران توصیف کرده‌اند. از طرف دیگر گفته‌اند که مصر از رویارویی «پرهزینه‌ و طولانی با تهران می‌پرهیزد.» یکی از کمک‌های مصر به عراق در سال‌های جنگ فرستادن نیروهای کارگری و کارمند به عراق بود تا جای خالی رزمنده‌های عراقی را در پشت جبهه پر کنند. عراق از برخی از این مصری‌ها در جنگ نیز استفاده می‌کرد. در این بخش نویسندگان اشاره کرده‌اند که احتمالاً مصری‌ها برای کمک به مهار ایران «به عراق اجازه خواهند داد داوطلبان بیشتری از میان کارگرانِ پرشمارِ مصری در عراق جذب کند.» همچنین پیش‌بینی کرده بودند که اگر پیش‌روی ایران در خاک عراق، عربستان و کویت را تهدید کند «ممکن است مصر خلبان‌هایش را برای تقویت توان دفاع هواییِ این کشورها اعزام کند یا تعداد اندکی از نیروهایش را به این کشورها بفرستد.»
سوریه و لیبی و اسرائیل  
در ادامه، در دو تیتر جداگانه به سوریه و لیبی پرداخته شده است.
چهل‌و‌هشتم و چهل‌و‌نهم؛ این دو بند درباره‌ی سوریه است و نوشته‌اند که سوریه تلاش می‌کند از ترس کشورهای عربی از اتحاد ایران و سوریه برای سود بردن بیشتر استفاده کند. همچنین آمده که سعودی‌ها نگران حرکت‌های خرابکارانه در کشورشان هستند که ممکن است از سوریه ریشه بگیرد و از همین جهت اعضای شورای همکاری خلیج [فارس] را متقاعد کرده‌اند که اقدامی علیه سوریه نشود و حتی عربستان به سوریه کمک مالی هم انجام داده. پیش‌بینی کرده‌اند سوریه از ایران حمایت می‌کند اما موافق اشغال عراق نیست و اگر چنین شود از ایران فاصله می‌گیرد. سوری‌ها در کشورشان همواره چالش‌هایی با گروه بنیادگرای اخوان‌المسلمین داشتند و نویسندگان گزارش نیز تأکید کرده‌اند به همین دلیل سوری‌ها نگران روی کارآمدن بنیادگرایان در عراق هستند.
پنجاهم؛ درباره‌ی لیبی است و نوشته‌اند که: «در صورتی که ایران همچنان فشاری اقتصادی و نظامی به عراق وارد کند، قذافی، رهبر لیبی، به حمایت محدود نظامی و سیاسی از ایران ادامه خواهد داد. بعید است که حمله‌ی ایران به خاک عراق، مخصوصاً با استفاده‌ی نیابتی از ناراضیان عراقی، خاطر لیبیایی‌ها را مکدر کند. هم‌زمان، در صورت آتش‌بس، ممکن است قذافی -‌برای حفظ وجهه‌ی بین‌المللی‌اش‌- بخواهد نقش واسطه‌ی مذاکرات صلح را ایفا کند.»
پنجاه‌ویکم؛ این بند درباره‌ی اسرائیل است که همان ابتدا دو خط از آن حذف شده است. بعد این جمله‌ی مهم آمده است: «تا زمانی که تنش در اطراف خلیج فارس بالا بماند، نیروهای عربی که ممکن است علیه اسرائیل صف‌آرایی کنند، بسیار کم‌تر خواهند بود.» و بعد حدود ده خط پاک شده است.
جنبش عدم تعهد  
پنجاه‌ودوم تا پنجاه‌وچهارم؛ بندهایی که واکنش کشورهای عدم تعهد را بررسی کرده و گروهی همچون هند، الجزایر و یوگسلاوی‌ را نگران ورود ایران به خاک عراق توصیف کرده‌اند و برخی نیز مانند کوبا که هم‌اکنون رئیس جنبش است و کشورهایی مانند کره‌ی شمالی و ویتنام که حمله‌ی ایران را دستاویزی برای تعویق جنبش عدم تعهد در بغداد و تمدید ریاست کوبا می‌دانند. گروه دوم در گزارش، تندروهای جنبش عدم تعهد نامیده‌ شده‌اند؛ دسته‌ای که «از برتری ایران در میدان جنگ خشنودند و بیشتر میانه‌روها -‌اکثریتِ اعضای جنبش عدم تعهد‌- طرفدار عراق‌اند. اگر ایران، به جای حمله به خاک عراق، برای سرنگونی رژیم عراق تلاش کند، میانه‌روها احتمالاً نه کاری بیش از اظهار نارضایتی خواهند کرد و نه اصلاً توانش را خواهند داشت.»

 

تأثیر بر بازار جهانی نفت  
بندهای 55 تا 63 به موضوع بازار نفت اختصاص دارد.
در بندهای پنجاه‌وپنجم تا شصت‌وسوم؛ تأکید شده که جنگ «تاکنون تأثیر چندانی بر اوپک و بازار جهانی نفت نگذاشته است. آتش‌بس، حمله‌ی ایران به خاک عراق یا حمله به تأسیسات نفتی می‌تواند پیامدهای متفاوتی بر جنبه‌های روانیِ بازار و بر دسترسی به منابع نفتی داشته باشد.» بعد به ماجرای نقش سوریه در بستن لوله‌های صادرات نفت عراق اشاره شده است و این‌که اگر سوریه محدودیت را بردارد عراق می‌تواند صادرات نفتش را به سرعت «از سطح کنونیِ حدود 650هزار بشکه در روز (که تمامش از طریق خط‌ لوله‌ی ترکیه منتقل می‌شود) به حدود 5/1 میلیون بشکه در روز برساند. این مقدار بیش از سهمیه‌ی 2/1 میلیون بشکه در روزی است که اوپک برای بغداد تعیین کرده است.» اما نوشته‌اند که عراق ترجیح می‌دهد راه جایگزین را فعال کند و صادرات نفت از خلیج‌ فارس را در پیش بگیرد؛ «عراق احتمالاً می‌تواند ظرف چهار تا شش ماه صادرات نفت خام از خلیج [فارس] را از سر بگیرد، چون بیشتر تجهیزات لازم برای تعمیر پایانه‌های دریایی عراق از هم‌اکنون در بحرین انبار شده‌اند. پس از آن، ظرف دو تا شش ماه، کل صادرات نفت عراق احتمالاً به سطح پیش از جنگ، یعنی بیش از دو میلیون بشکه در روز، باز خواهد گشت که بیشترش از پایانه‌های خلیج [فارس] صادر خواهد شد.» نفت پارامتری تأثیرگذار در مواضع پیرامون جنگ است و در گزارش آمده است: «تلاش عراق برای افزایش صادرات [نفت] به دو میلیون بشکه در روز احتمالا باعث کاهش دوباره‌ی قیمت‌ها در بازار جهانی نفت خواهد شد. دفاع از قیمت 34 دلاریِ مطلوب اوپک مستلزم استمرار پایبندی مؤثر به سهمیه‌بندی تولید اوپک و تمایل عربستان سعودی به ادامه‌ی تولید در سطوح پایین است. در چنین وضعیتی، عربستان سعودی احتمالا به عراق فشار می‌آورد تا صادرات نفتش را کم‌تر از سهمیه‌‌‌اش در اوپک نگه دارد. ممکن است عراق، در ازای استمرار استقراض از اعضای اوپک، حاضر باشد تولیدش را آهسته‌تر از آن‌چه توانش اجازه می‌دهد، افزایش دهد.» در بندهای بعدی تأثیر جنگ بر بازار نفت با جزییات تشریح شده است و همچنین توضیح داده شده که پیشروی نظامی ایران به سوی جنوب عراق هیچ تأثیر فوری‌ بر صادرات کنونیِ نفت خام عراق نخواهد گذاشت؛ «همه‌ی تولید و فرآوریِ نفت خام عراق در حال حاضر در شمال انجام می‌شود و صادرات فقط از خط لوله‌ی عراق-‌ترکیه صورت می‌گیرد. با این حال، اقدام نظامی در جنوب می‌تواند میدان‌های نفتی حاوی نیمی از ظرفیت تولیدی نفت عراق را به خطر بیندازد و بزرگ‌ترین پالایشگاه این کشور را تهدید کند:
• همه‌ی میدان‌های نفتی مهم جنوب عراق، که مجموع ظرفیت‌شان حدود دو میلیون بشکه در روز است، دست‌بالا 75 کیلومتر از مرز فاصله دارند.
• پالایشگاه نفت بصره، که حدود 45 درصد ظرفیت پالایشگاهی عراق را تشکیل می‌دهد، در کرانه‌ی غربی شط‌العرب، در فاصله‌ی حدود 20 کیلومتر از مرز، واقع شده است. این پالایشگاه اکنون فعال نیست.»
در بند 61 به حمله‌های هوایی عراق به تأسیسات نفتی ایران در خارک اشاره شده است که چندان موفق نبوده اما «با ادامه‌ی جنگ به زیانِ بغداد، ممکن است عراقی‌ها حمله‌های هوایی‌شان به تأسیسات نفتی ایران را تشدید کنند. با این حال، حتی حمله‌های هم‌زمان دو کشور به تأسیسات نفتی یکدیگر هم احتمالاً تأثیر محدودی بر سطح فعلی صادرات نفت‌شان خواهد گذاشت.» بند 62 در حدود ده خط بوده که حذف شده و در بند 63 می‌خوانیم: «حمله‌ی نظامی بزرگ ایرانی‌ها به یک یا چند کشور خلیج [فارس] بعید به نظر می‌رسد. با این حال، پیروزی‌های اخیر ایران در برابر عراق نگرانی‌های رهبران کشورهای خلیج [فارس] درباره‌ی نیات و مقاصد نظامی ایران را افزایش داده‌اند.» و بعد حدود 30 خط از توضیحات پاک شده است که بندهای 64 و 65 را به صورت کامل در برمی‌گیرد.
رویکردها و گزینه‌های مسکو   
بندهای 66 تا 75 درباره‌‌ی شوروی است. نکات کلی مشابه همان نکاتی است که در بخش قضاوت‌های کلیدی اشاره شده است ولی با جزییات بیشتر. نقاط منفی و مثبت جنگ برای شوروی همان‌هاست که در آن بخش آمده است. بعد به تلاش شوروی برای حفظ نفوذش بر هر دو کشور اشاره کرده‌اند و این‌که ایران برای روس‌ها کشور مهم‌تری است.
درباره‌ی همکاری شوروی و عراق آمده: «این کشور، از زمان ازسرگیری فروش سلاح [به عراق] در بهار 1981، نیازهای نظامی عراق را تأمین کرده است. روابط سیاسی هم کمابیش تحکیم شده‌اند. از ماه مارس، شوروی چند بار میزبان مقام‌های عراقی بوده و چند مقام بلندپایه‌ی اروپای شرقی و وزارت خارجه‌ی شوروی هم به بغداد سفر کرده‌اند. این مواضع مثبت سیاسی و نظامی شوروی در قبال بغداد نشانه‌ی علاقه‌ی مسکو به حفظ روابطش با عراق است. با وجود نارضایتی شوروی از نزدیک شدنِ صدام به غرب و اعراب محافظه‌کار، عراق از نظر مسکو همچنان دوستی هم‌پیمان، یکی از مخالفان سنتیِ سیاست‌های ایالات متحده در خاورمیانه، منبعی برای ارز احتیاطی، و بازاری ثروتمند و بالقوه برای جایگزینیِ سلاح‌های ازدست‌رفته در جنگ است.» و توضیح داده شده که همزمان شوروی تلاش کرده با ایران نیز رابطه‌ی خوبی داشته باشد؛ «تجارت دوجانبه با ایران در سال 1981 به سطح بی‌سابقه‌ی 1/1 میلیارد دلار رسیده و به این ترتیب، از متوسطِ پیش از انقلاب بالاتر رفته و در مقایسه با 515 میلیون دلارِ سال 1980 (که به شکلی استثنایی پایین بود) دو برابر شده است. در حال حاضر، دست‌کم دوهزار مستشار شوروی در ایران در پروژه‌های اقتصادی و فنی و بعضی برنامه‌های کمک نظامی دخیل‌اند. این عدد تقریباً برابرِ تعداد مستشاران روس در دوره‌ی شاه است اما از تعداد مستشارانِ حاضر در ایران در نخستین روزهای پس از انقلاب بسیار بیشتر است. به نظر می‌رسد هر دو طرف مایل‌اند پروژه‌های صنعتی مشترک بیشتری در ایران داشته باشند.» بعد حدود 15 خط پاک شده است و بند 70 در متن وجود ندارد و در بند 71 به چالشی میان ایران و شوروی اشاره شده است: «با وجود همگراییِ منافع اقتصادی و افزایشِ محدودِ تماس‌های سیاسی در ماه‌های اخیر، اختلاف‌های قابل توجهی درباره‌ی بعضی مسائل مثل سلاح‌فروشی شوروی به عراق و حضور نظامی شوروی در افغانستان وجود دارند. این عوامل، در کنار بدبینی رهبران ایران به شوروی، احتمالاً مانع تحکیم چشم‌گیرِ روابط دو کشور در کوتاه‌مدت خواهند شد.»
واکنش احتمالی شوروی در صورت حمله‌ی ایران به عراق  
در بندهای 72 تا 75 به این موضوع پرداخته‌اند و البته تصویر روشنی از موضع احتمالی شوروی ارائه نمی‌دهند؛ از طرفی شوروی را مخالف روی کارآمدن حکومتی بنیادگرا در عراق معرفی می‌کنند و از طرفی به سود شوروی از فروش تسلیحات به طرفین درگیری صحبت می‌کنند. در بند 74 نتیجه گرفته‌اند: «در صورت ادامه‌ی عملیات تهاجمی ایران در خاک عراق، ممکن است روس‌ها امیدوار شوند که این روند نهایتاً به سودشان تمام خواهد شد. شاید مسکو تصور کند این حمله سرانجام به سبب همان مسائلی که باعث شکست تجاوز عراق به خاک ایران شدند، شکست خواهد خورد: موفقیتِ مقدماتی [ایران] با مقاومت سرسختانه‌ی عراقی‌هایی که در خاک خودشان می‌جنگند روبه‌رو خواهد شد و تأمین مایحتاج حمله و حفظ انگیزه‌ی نیروهایی که در سرزمینی بیگانه با خطر مرگ مواجه می‌شوند، برای ایران دشوار خواهد بود. از این گذشته، ممکن است چنین حمله‌ای به سقوط صدام حسین و روی کار آمدنِ رهبران جدیدی بینجامد که برای کمک دست‌به‌دامان شوروی خواهند شد.»
در بند 75 یک پیش‌بینی جالب وجود دارد: «افزایش اعتمادبه‌نفس ایرانیان در پی شکستِ عراق می‌تواند باعث شود رژیم [آیت‌الله] خمینی برای قدرت‌نمایی، با حزب توده‌ی (کمونیست) ایران دربیفتد و شاید حمایتش از شورشیان افغان را افزایش دهد. به مرور زمان، شوروی احتمالاً از روابط تسلیحاتی‌اش با عراق برای حفظ نفوذش در بغداد بهره خواهد گرفت و امید خواهد بست که کم‌کم رژیمی شکل بگیرد که با شوروی روابط دوستانه‌تری داشته باشد.» چند ماه بعد، در پایان سال 61، ایران برخورد شدید با حزب توده را آغاز کرد.