از جنگ و خرمشهر
بنا بر گزارش گازیوروسکی، مورخ آمریکایی، در شهریور 58 بخشهایی از جامعهی اطلاعاتی امریکا به نتیجه رسیده بودند که عراق در حال آماده شدن برای حمله به ایران است؛ «حدس سفارت امریکا در عراق این بود که عراق میخواهد «ضرب شستی سریع» به ایران نشان دهد.» در بخش قبلی به برخی اسناد مربوط به پیش از ماجرای اشغال سفارت آمریکا اشاره کردیم. در این صفحات مروری خواهیم داشت بر برخی اسناد سازمان سیآیای پیرامون آغاز جنگ و مسئلهی خرمشهر. اسناد و مطالب این بخش به صورت اختصاصی توسط تیم تحقیقاتی «خارج از مرز» از اسناد سازمان سیآیای گردآوری و ترجمه شده است و تصویر اصل اسناد در آرشیو تیم تحقیقاتی «خارج از مرز» موجود است.
زیرنظر سیآیای
13 آبان 1358، دانشجویان ایرانی سفارت آمریکا را تسخیر و کارمندان سفارت را گروگان گرفتند. این موضوع 444 روز روابط میان ایران و آمریکا و فضای رسانهای آمریکا را تحتالشعاع قرار داد. آمریکاییها که چند هفته پیش از این ماجرا به ایرانیها از احتمال حملهی صدام خبر داده بودند همچنان تحرکات مرزی میان ایران و عراق را زیر نظر گرفته بودند. از اولینگزارشهای این دوره گزارشی مربوط به سه روز پس از ماجرای گروگانگیری است. در این گزارش وضعیت نیروهای مسلح ایران به طور مفصل بررسی شده است. مهمترین نکات مورد اشاره در گزارش این است که توان نیروهای زمینی کمی بهبود پیدا کرده و در بخش نیروهای هوایی و دریایی، ایران به دلیل نبودن قطعات یدکی و عدم نگهداری مناسب تجهیزات، با مشکل مواجه شده است. به گفتهی یک «منبع مطلع» در این گزارش، هیچ سیستم I-HAWK (سامانهی موشکی زمین به هوا)ی فعالی در ایران وجود ندارد.
این گزارشها تا شروع جنگ همچنان تهیه میشد؛ به عنوان نمونه یکماه بعد در 13 آذر 58، سیآیای گزارشی مفصل دربارهی خوزستان منتشر کرد که در آن به مسائل جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی این منطقه پرداخت. عنوان گزارش چنین بود: «خوزستان؛ پاشنه آشیل ایران». این سند 23 صفحه دارد؛ در بخش نخست آن وضعیت زمینهای خوزستان بررسی شده، بعد وضع اقلیمی آن و در ادامه تاریخ و مردمش. چالش میان عربهای خوزستان و حکومت مرکزی ایران، پیش و پس از انقلاب، از محورهای این بخش است. اقتصاد، کشاورزی، راهها و محورهای مواصلاتی، راهآهن، راههای آبی و فرودگاههای خوزستان بخشهای دیگر این گزارش را شکل میدهند. برخی از این موارد با نقشهها و جداولی خلاصه، تکمیل شدهاند. این سند یک ضمیمهی مهم نیز دارد؛ بررسی امکان انجام عملیات نظامی در محدودهی خوزستان؛ که مجموعاً برای انجام عملیات زمینی و نفوذ به سرزمینهای مرکزی ایران، مناسب ارزیابی شده است.
گزارشهایی از جنس آنچه اشاره کردیم نشان میدهد که اگر در شهریور 58 هنوز آمریکاییها حملهی صدام به ایران را یک احتمال میدانستند با زیرنظر گرفتن تحرکات عراق پس از آن و بهویژه در سال 59 به خوبی از ابعاد ماجرای پیش رو خبر داشتند. آنتونی کردزمن مینویسد که مرداد 1359، صدام، رئیسجمهور عراق، طرحهای نظامیاش را با کشورهای حاشیهی خلیج فارس در کنفرانس سران عرب در عربستان مطرح کرد. او مینویسد: «برخی مقامات منطقه بر این باورند که عمان و امارات با حملهی عراق موافق بودهاند. گزارشهای تأیید نشدهای نیز مبنی بر حمایت مالی و تسلیحاتی بحرین، کویت، قطر و عربستان از عراق، دو روز قبل از حملهی این کشور به ایران وجود دارد. شکی نیست که صدام در ماههای جولای و اوت(مرداد) بسیاری از سران کشورهای منطقه را از تصمیم خود مبنی بر حمله به ایران آگاه کرده است و نویسنده شخصاً این مسئله را از برخی از آنها شنیده است، اما اینکه آنها چک سفید به صدام داده باشند یا نه روشن نیست.» در شهریور 1359 که آغاز رسمی جنگ در نیمهی دوم این ماه بود همچنان گزارشهای آمریکایی تحولات مناطق مرزی را زیر نظر داشت.
به مجموعهی این اسناد در فرصت دیگری میپردازیم و در این نوشته نگاه ما بیشتر معطوف به مسئلهی خرمشهر است.
پس از آغاز جنگ
با آغاز جنگ گزارشها جزییات دقیقی از تحولات جنگ دارد. در سندی به تاریخ سپتامبر 1980، که به ابتدای جنگ مربوط میشود، تجهیزات ارتش عراق بسیار زیاد و مدرن توصیف شده و جزییات آن نیز شرح داده شده است؛ «حداقل 124 تانک، 105 نفربر زرهی،... سه سامانهی موشکی زمین به هوا،... 54 توپ،...» در یکی از گزارشها اشاره شده است که در عکسهای جدید، آسیبهایی در یکی از پایگاههای هوایی ایران و تأسیسات نفتی دو طرف مشاهده شده است. فعالیت مرزی عراق و رفتوآمد سنگین خودروهای عراقی در نزدیکی شهر زاخو که در مجاورت ترکیه است، نیز مورد اشاره قرار گرفته. بخش بعدی، گزارش تحلیل خطوط مقدم جنگ، در آبادان و خرمشهر است؛ «آسیب جدید قابل تشخیصی در پل کارون که خرمشهر و آبادان را به هم وصل میکند، مشاهده نشد.» در عکسهای هوایی همچنین توپخانههای ایران در «جنوب شرقی» آبادان مشاهده شده بود. ادامهی گزارش، بررسی وضعیت نیروهای ارتش ایران در اهواز و دزفول بود؛ سپس وارد بخش عراقی میشد. وضعیت نیروهای هوایی و دریایی نیز در دو طرف بررسی شده بود. حملات هوایی ارتش عراق به ایران به طور مداوم انجام میشد و گزارشگر از چالهای که در اثر اصابت بمب در جادهای منتهی به پایگاه هوایی تبریز ایجاد شده بود، خبر میداد و صدماتی که جزئی بود. ادامهی گزارش، به بررسی وضعیت تأسیسات نفتی دو طرف اختصاص داشت.
پس از سقوط خرمشهر
عراقیها به سختی و با تلفات زیاد خرمشهر را اشغال کردند و مدتی پس از آن وضعیت جنگ به حالت ثابتی درآمد. ارتش بعثی مناطق اشغالی را در اختیار داشت و چند عملیات ایران برای بیرون راندن عراقیها ناموفق ماند. اسناد آمریکایی در این دوره نیز با دقت تمام تحولات نبرد را گزارش میکنند؛ به عنوان نمونه سندی به تاریخ 29 اسفند 59 وضعیت خطوط مقدم را «تقریباً» بدون تغییر ارزیابی میکرد. گزارشگر بر اساس عکسهای هوایی به این نتیجه رسیده بود که ایران در حال بهبود وضعیت جنگی نیروهایش در شمال غربی و جنوب غربی اهواز است. عراق برخی از تجهیزاتش را به شمال شرقی آبادان برده بود؛ از جمله سه گروهان تانکی و دو گردان پیادهنظام زرهی و دو آتشبار ضدهوایی. در ادامه تجهیزات دفاعی ایران و تعداد دقیقشان در آبادان ذکر شده بود و همچنین در اهواز. در این سند دربارهی منطقهی خرمشهر و آبادان در بندهای 4 تا 11 گزارش میخوانیم:
«4. در دورهی تحت پوشش این گزارش، سیطرهی نیروهای عراقی بر خرمشهر در شمال رود کارون ادامه داشت. با این حال، نیروهای ایرانی مستقر در منطقهی آبادان همچنان مشغول تقویت توان رزمیشان بودند.
5. نیروهای عراقی مستقر در شرق و شمالشرق آبادان، شامل سه گروهان تانک، دو گردان پیادهنظام مکانیزه و دو آتشبار ضدهواییاند.
6. دو گروهان تانک، یک دستهی پیادهنظام مکانیزه و یک یگان ترابری سنگین عراق از منطقهای در فاصلهی حدود نُه مایل دریایی از شمالغربی خرمشهر، به جایی دیگر منتقل شدهاند. یک یگان مهندسی و یک یگان ترابری و تدارکات در این منطقه باقی ماندهاند. یک یگان مهندسی دیگر، متشکل از دستکم هفت GSP (نوعی وسیلهی ترابری آبی-خاکی سنگین) و دو PTS (نوعی وسیلهی ترابری آبی-خاکی) هم از منطقهای در فاصلهی پنج مایل دریایی از شمال و شمالغربی خرمشهر، به جایی دیگر منتقل شدهاند. یک آتشبارِ توپخانهی صحرایی، همچنان در فاصلهی حدود پنج مایل دریایی از شمال خرمشهر مستقر است. در خرمشهر، یک دستهی تانک عراقی در منتهاالیه شمالشرقی پل رود کارون که آبادان را به خرمشهر وصل میکند، مستقر است. دو آتشبار توپخانهی صحرایی همچنان در فاصلهی شش مایل دریایی از شمالشرقی خرمشهر مستقرند. از مابقی نقاط استقرار نیروهای عراقی در شمالشرقی خرمشهر، در امتداد رود کارون، تصویری گرفته نشد.
7. در کرانهی غربی شطالعرب در عراق، سه آتشبار خمپارهانداز و یک آتشبار ضدهوایی عراقی همچنان در فاصلهی دو مایل دریایی از جنوب و جنوب غربی خرمشهر مستقرند. یک گردان توپخانهی صحرایی 130 میلیمتری ام 46، یک آتشبار خمپارهانداز و دو آتشبار ضدهوایی همچنان در فاصلهی پنج مایل دریایی از آبادان مستقرند. از تاریخ [پاک شده] یک گردان توپخانهی صحرایی، دو آتشبار توپخانهی صحرایی و یک آتشبار ضدهوایی از منطقهای در فاصلهی شش مایل دریایی از آبادان به جایی دیگر منتقل شدهاند.
8. نیروهای ایرانی مدافع آبادان، شامل چهار دستهی پیادهنظام، دو آتشبار توپخانهی صحرایی، یک آتشبار ضدهوایی و دو یگان پیادهنظاماند. بهتازگی، پل شناوری روی رود بهمنشیر، در فاصلهی پنج مایل دریایی از جنوبشرقی آبادان، در مختصات 11-19-30 شمالی و 31-20-048 شرقی مشاهده شده است. این پل در تاریخ [پاک شده] موجود بود.
9. یک آتشبار توپخانهی صحرایی بهتازگی در فاصلهی هفده مایل دریایی از جنوبشرقی آبادان، مستقر شده است. ممکن است این آتشبار از نقطهای در فاصلهی هفت مایل دریایی از جنوبشرقی آبادان منتقل شده باشد، یعنی از جایی که یک آتشبار توپخانهی صحرایی و یک آتشبار ضدهوایی هم از تاریخ [پاک شده] از آن به جای دیگری منتقل شدهاند. یک آتشبار توپخانهی صحرایی و یک آتشبار ضدهوایی دیگر در فاصلهی یازده مایل دریایی از جنوبشرقی آبادان باقی ماندهاند.
10. تحرکات در دو نقطهی تجدید قوای ایرانیها در جنوبشرقی آبادان در تاریخ [پاک شده] ادامه داشت. در شمالیترین نقطهی تجدید قوا در فاصلهی 5/14 مایل دریایی از آبادان، حدود 35 قایق کوچک و پنج شناور باری نزدیک ساحل پهلو گرفتهاند. دو جرثقیل قابل حمل با خودروهای باری، یک جرثقیل چرخزنجیری و 25 خودروی باری در منطقه حاضر بودند. در جنوبیترین نقطهی تجدید قوا در فاصلهی هجده مایل دریایی از آبادان، سه قایق کوچک و دو شناور باری نزدیک ساحل پهلو گرفتهاند. یک یگان پلسازی پیامپی، یک بالگرد RH-53، یک بالگرد CH-47، دو جرثقیل قابل حمل با خودروهای باری، دو جرثقیل چرخزنجیری روی عرشهی شناورهای باری، و بیست خودروی باری در منطقه بودند. یک آتشبار ضدهوایی از نقطهی تجدید قوا دفاع میکردند.
11. در تاریخ [پاک شده] نیروهای ایرانی مستقر در امتداد خط لولهی آبادان-بندر ماهشهر در فاصلهی شش مایل دریایی از شمالشرقی آبادان شامل دو دسته تانک و دو دسته پیادهنظام مکانیزه میشدند. تصویری از مابقی نقاط استقرار نیروهای ایرانی گرفته نشد.»
اهمیت اسناد
در تهیهی اسناد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا به اختصار سیآیای، تحلیلگران و سازمانهای فرعی زیادی دخالت دارند. در این سازمان بزرگ، زیرشاخههایی وجود دارد که هر کدام تخصصشان در یک حوزه است؛ در دورهی جنگ، بررسی و تحلیل مسائل ایران عموماً توسط تحلیلگران دفتر «شرق نزدیک و جنوب آسیا» انجام میشد و در اختیار روسای سازمان قرار میگرفت یا به درخواست وزارتخانههای خارجه، دفاع و... به دفاتر این وزارتخانهها فرستاده میشد. گاهی نیز مقصد این گزارشها دفتر ریاستجمهوری بود که بر اساس آن تصمیمهای مهمی در حوزهی سیاست خارجه اتخاذ میشد.
صدام در پرتگاه
نیمهی دوم سال 1360 ایران با عملیاتهایی موفق روی دور پیروزی افتاد؛ پیروزیهای بزرگی که در بهار 61 نیز ادامه یافت. نوروز سال 1361 با پیروزی بزرگ و غافلگیرکنندهی ایران در عملیات فتحالمبین، ناظران آمریکایی بدون آنکه منتظر پیروزی بعدی ایران در خرمشهر بمانند صدام را بر لبهی پرتگاه توصیف کردند. سوم اردیبهشت هنوز یک هفته مانده بود به آغاز عملیات بیتالمقدس، در بند 4 گزارش سازمان سیآیای به وضعیت جنگ پرداخته شده که در آن آمده است: «صدام حسین که موقعیتش به سبب عملکرد ضعیف عراق در جنگِ تا کنون نوزدهماههاش با ایران تضعیف شده، همچنان بر مسند قدرت مانده است. گرچه نمیتوانیم احتمال سرنگونی او در آیندهی نزدیک را منتفی بدانیم، ادامهی حکومت صدام حسین بر عراق محتملتر است. در صورتی که اوضاع جنگ همچنان وخیمتر شود (احتمالی قوی، با توجه به چشمانداز قریبالوقوع کارزار بزرگ دیگری از جانب ایران در منطقهی اهواز/خرمشهر، شاید در همین هفتهی پیش رو) ممکن است صدام با خطر ترور شدن به دست فردی تکرو یا فردی از درون حلقهی بعثیانِ حاکم مواجه شود. گزینهی کماحتمالتر، اما همچنان ممکنِ دیگر، مخالفت با صدام از جانب ردههای پایینتر حزب بعث و ارتش است. جامعه[ی اطلاعاتی] متفقالنظر است که سناریوی قیام مردمی احتمالِ بسیار کمتری دارد.»
در همین ایام در تهران نیز مقامات ایرانی گفتگوهایی دربارهی عبور از مرز و ورود به خاک عراق داشتند و جالب اینکه سند سیآیای نیز در بند 5 به این موضوع پرداخته است: «در پاسخ به این سؤال که آیا محتمل است نیروهای ایرانی زمانی از مرز بگذرند و وارد عراق شوند یا نه، این اتفاق نظر وجود دارد که سه تا شش ماه طول میکشد تا چنین اقدامی به لحاظ لجستیک ممکن شود.» در ادامه به نکتهی جالبی دربارهی تفاوت دیدگاه دو نمایندهی وزارت خارجه و سازمان سیا اشاره شده است و نوشته شده که نمایندهی وزارت خارجه معتقد است ایران ممکن است زمانی که توانایی گذشتن از مرز را به دست آورد، چنین اقدامی انجام دهد اما نمایندهی سازمان سیآیای میگوید که حکمی قرآنی دربارهی عدم تصرف خاک مردمان دیگر به زور وجود دارد و معتقد است ایرانیها به این موضوع پایبند خواهند بود و همچنین تأکید میکند که ایرانیها به مشکلات نظامی پیش رو در حمله به خاک عراق واقف هستند و احتمال میدهد ایران چنین تصمیمی نگیرد.
در آستانهی عملیات بیتالمقدس
یکی از اسناد سازمان سیا، تاریخ 10 اردیبهشت 1361 را با خود دارد و به احتمال فراوان همزمان با شروع عملیات ایران در همین روز تهیه شده باشد. آمریکاییها که به شدت تحولات نقاط جنگ را زیر نظر دارند نوشتهاند: «عملیات تهاجمی احتمالیِ جدیدی که ایران برای آن آماده میشود احتمالاً ظرف چند روز آینده صورت خواهد گرفت.» پس از این جمله، حدود هشت خط پاک شده است و در جایی دیگر از این سند اشارهای به طرح عملیات ایران شده که تا حدودی نزدیک به طرح ویژهی ایران برای این عملیات است. در سند میخوانیم: «ایرانیها احتمالا تلاش خواهند کرد تقاطع جادهایِ سید عبود را بگیرند و بعد به سوی جادهی اهواز-خرمشهر پیش بروند. در صورتی که عراقیها نیروهای بیشتری به منطقه نبرند، احتمالا متحمل شکستی دیگر خواهند شد.»
پس از آغاز عملیات
ایران 10 اردیبهشت عملیات بیتالقدس را آغاز کرد و جنگی سخت میان طرفین درگرفت. ایران تا پیش از دههی سوم اردیبهشت مناطق وسیعی از زمینهای منتهی به خرمشهر را آزاد کرده بود اما کار برای رسیدن به خرمشهر به حدی سخت شده بود که برخی فرماندهان ایرانی امید چندانی به فتح خرمشهر نداشتند اما گزارشگران سازمان سیا در تاریخ 22 اردیبهشت در گزارششان از جنگ ایران و عراق نوشتند: «ایران در آستانهی پیروزی نظامی بزرگی است که ممکن است به درهمشکستنِ مقاومت عراقیها و سقوط صدام حسین بینجامد. عقبنشینی عراقیها از خرمشهر، پیشرویهای متعاقب ایرانیها در خاک عراق و حملههای ایرانیها به اهداف مهمی مثل بصره میتواند به فروپاشی سریع نظامی و سیاسی [عراق] منجر شود. چشمانداز گسترش چشمگیر حوزهی نفوذ ایران در خلیج [فارس] دولتهای عرب را گوشبهزنگ و نگران کرده است. اردن، مصر، عربستان سعودی و کشورهای خلیج [فارس] توان مداخلهی نظامی [در جنگ ایران و عراق] برای تغییر نتیجه را ندارند و بنابراین ممکن است از ایالات متحده و اروپای غربی کمک بخواهند و، به عنوان آخرین تیر ترکش برای پیشگیری از پیروزی ایران، خواستار مداخلهی دیپلماتیکِ فوری آنها شوند.»
فتح خرمشهر
در پایان اردیبهشتماه ایران به دروازههای خرمشهر رسیده بود و مقاومت سرسختانهی عراقیها خرمشهر را دستنیافتنی کرده بود. ایرانیها در جستجوی راهی برای شکستن مقاومت عراقیها بودند. گزارشگران سازمان سیآیای خرمشهر را از دست رفته میدانستند. 28 اردیبهشت، 5 روز مانده به آزادی خرمشهر، مأموران سیا در گزارششان از جنگ ایران و عراق، از ایرانی جدید نوشته بودند؛ «ایران اندکاندک نشان میدهد که میخواهد به عنوان قدرت منطقهای اصلی خلیج [فارس] شناخته و پذیرفته شود. به نظر میرسد اکنون تهران مایل است نیروهای ایرانی را در مرز عراق نگه دارد و منتظر سرنگونی صدام حسین بماند و بکوشد کشورهای خلیج [فارس] را به قطع رابطه با بغداد متقاعد کند. صدام حسین که با دشواریهای فزایندهی داخلی روبهرو است، همچنان وقتکشی میکند. اگر شروط ایرانیها برای صلح پذیرفته نشوند، فشارها در تهران برای تعدی به خاک عراق افزایش خواهند یافت.
گرچه پیروزیهای ایران نشانهی قدرت منطقهایِ این کشورند، اظهارات و رفتارهای اخیر ایران نشان میدهند که تهران در حال حاضر قصد ندارد از برتریِ نظامیِ فعلیاش برای تحمیل دولتهای اسلامگرای تندرو به کشورهای همسایهاش استفاده کند. برعکس، ظاهراً رهبری ایران معتقد است که نمایش قدرت نظامی در مقابل عراق، در کنار جاذبهی محکنخورده اما قویِ انقلاب اسلامی، میتواند برای تضمین تحقق اهداف ایران بدون هزینههای بیشتر کافی باشد.
تهران در خلیج [فارس] ترکیبی پیچیده از دیپلماسی و تهدیدهای در لفافه را برای واداشتن کشورهای عربی خلیج [فارس] به بازنگری در حمایتشان از رژیم عراق که شکستش از هماکنون مسلم است، به کار میگیرد. در حال حاضر، تهران از تلافیجویی در قبال گمانهزنیهای حاکی از همکاری نظامیِ این کشور با بغداد در جریان درگیریهای اخیر خودداری میکند.»
دغدغهی مهم آمریکاییها تصمیم ایران پس از فتح خرمشهر بود. در همین گزارش میخوانیم: «آیتالله خمینی اخیراً گفت که نیروهای ایرانی قصدِ ورود به خاک عراق را ندارند. در واقع، نیروهای ایرانی پس از آخرین پیروزیهایشان در مرز توقف کردهاند. دعوت آیتالله منتظری، جانشین احتمالی [آیتالله] خمینی، به پیشروی تا شهرهای مقدس شیعیان در عراق که در زمان عملیات تهاجمی عراق در ماه مارس مطرح شده بود، دیگر تکرار نشده است. با این حال، ایران گزینهی حمله به عراق ـ در صورت ضرورت چنین اقدامی برای تحمیلِ خواستههای اصلی ایران ـ را کاملا منتفی نکرده است.» در اینجا سه خط از سند سانسور شده است و در ادامه میخوانیم: «پیروزیهای اخیر ایران، رژیم صدام حسین را با خطری جدی مواجه کردهاند. زمانی که خرمشهر، همانگونه که انتظار داریم، سقوط کند، پنهان کردن این واقعیت که عراق در حال باختنِ جنگ است دیگر محال خواهد بود. ممکن است این شکست به مخالفتهای مردمی دامن بزند (هفتهی گذشته، اعتراضهای شهریِ خشونتبار و بیسابقهای علیه رژیم [عراق] و جنگ در کردستان عراق اتفاق افتادند).»
پس از آزادی خرمشهر
در گزارشی که در تاریخ سوم خرداد تهیه شده و براساس شواهد، به احتمال فراوان باید ساعتهایی مانده به تکمیل پیروزی بزرگ ایران آماده شده باشد، دربارهی نبرد خرمشهر میخوانیم: «با وجود عزم عراقیها برای دفاع از خرمشهر، ایران در نهایت خواهد توانست شهر خرمشهر را بگیرد. رئیسجمهور صدام حسین با تصمیمش برای دفاع [از این شهر] چند لشکر مهمش را به خطر انداخته است و محتمل است که متعاقباً اوضاع سیاسیاش وخیمتر شود. ظاهراً ایران هنوز دربارهی حمله کردن یا نکردن به جنوب عراق تصمیم نگرفته، گرچه گزارشهای معدودی نشان میدهند که ایرانیها در پی سنجش و ارزیابی واکنش جمعیت محلی به چنین اقدامیاند. هیچیک از کشورهای عربی، از جمله مصر، تمایلی به کمک نظامی به طرف عراقی نشان نداده است. مخاطرات کوتاهمدت برای کشورهای عربی خلیج [فارس] در صورت استمرارِ پیروزیهای ایران به تحریک بالقوهی جمعیتهای شیعهشان توسط ایران مربوط میشوند. بحرین همچنان از همهی این کشورها آسیبپذیرتر است.»
عصر سوم خرداد ایرانیها خبر پیروزی بزرگشان در خرمشهر را به دنیا مخابره کردند. از این پس اغلب بحثها دربارهی تصمیم ایران پس از این پیروزی بزرگ است و گمانهزنی دربارهی سرنوشت صدام. در سندی به تاریخ پنجم خرداد، دو روز پس از پیروزی بزرگ ایران، میخوانیم: «تصمیم صدام حسین برای خروج از خرمشهر مانع خسارتهای سنگین جانی و تجهیزاتی شد؛ اما به قیمتِ تضعیف جدی موقعیت داخلی صدام. حتی اگر ایرانیها در حال حاضر تصمیم بگیرند از حمله به خاک عراق خودداری کنند، دستکم تلاشهایشان را برای تحریک شیعیان جنوب عراق به شورش تشدید خواهند کرد. تا زمانی که صدام حسین در مسند قدرت باشد، [آیتالله] خمینی از صلح سر باز خواهد زد و ایرانیها احتمالاً فشار بیشتری به کشورهای خلیج [فارس] برای توقف کمکهای مالی و لجستیکشان به عراق وارد خواهند کرد. این فشارها و احتمالِ فزایندهی سقوط رژیم بغداد باعث خواهند شد تا کشورهای خلیج [فارس] و اردن بیش از پیش خواستار مداخلهی دیپلماتیک ایالات متحده شوند.»
در سند دیگری که فردای این روز تهیه شده، آمده است: «ایران، پیش از تصمیمگیری دربارهی وارد شدن یا نشدن به خاک عراق، احتمالاً بررسی خواهد کرد که شکست در خرمشهر چه پیامدهایی در بغداد دارد.» بعد از این جملات، حدود 12 خط از سند پاک شده است و بعد با این جملات ادامه پیدا کرده است: «همزمان، کشورهای عربی میانهرو همچنان از توافق بر سر نحوهی کمک به عراق و کاهش حمایت اعراب تندرو از ایران عاجزند. شورای همکاری خلیج [فارس]، که نتوانست در جلسهی اخیرش در کویت به اجماع برسد، قرار است روز یکشنبه دوباره تشکیل جلسه دهد.» و باز 6 یا 7 خط پاک شده است.
عملیات رمضان
ایران پس از فراز و فرود فراوان در نهایت تصمیم به ورود به خاک عراق و تنبیه متجاوز گرفت. تصمیمی که در 22 تیرماه با عملیات رمضان آغاز شد. 17 تیر، پنج روز مانده به عملیات ایران، گزارش سازمان سیا اطلاعاتی از وضعیت جبههی ایران دارد؛ «آماده شدن ایران برای حمله به خاک عراق در منطقهی مرز جنوبی ادامه دارد.» و در ادامه آمده است: «توپخانهی ایران و نیروهای ذخیرهی پیادهنظام مکانیزه و یگانهای سیار زرهی در امتداد مرز در بخش شمالی جبههی خرمشهر در مقابل یکی از ضعیفترین نقاط شبکهی دفاعی عراق متمرکز شدهاند. پیشروی چشمگیر ایران در این بخش تهدیدی برای موقعیت نظامی عراق در شرق بصره خواهد بود.» و آرایش نیروهای ایرانی را هم توضیح دادهاند؛ «دستکم هفت گردان توپخانهی یدککش و خودران نزدیک مختصات 52-30 شمالی 08-048 شرقی متمرکز شدهاند. یکی از این گردانها به [پاکشده] رسیده است. نیروهای ذخیرهی یگانهای سیار زرهی ایران، از جمله عناصری از دستکم یک گردان زرهی و دو گردان پیادهنظام مکانیزه، در منطقهی پشت جناحینِ ناحیهی تمرکز نیروها مستقر شدهاند.»
در ادامهی سند نیز وضعیت دفاعی عراق با استفاده از عکسهای هوایی توصیف شده است: «عراقیها استحکامات دفاعی گستردهای در عمق خاکشان ساختهاند که شامل خطوط ممتد و درهمتنیدهی خاکریزهای پیادهنظام و جانپناههای سنگربندیشده و سنگچینشده است. در بخش شمالی، خندقی ضدتانک در امتداد بخش اعظمِ خط مقدم حفر شده است. پیادهنظام مکانیزهی عراق در این استحکامات خط دفاعی مستقرند یا از آنها پشتیبانی میکنند. یگانهای ذخیرهی سیار عراقی، شامل عناصری از دستکم سه تیپ پیادهنظام مکانیزه یا زرهی در قالب گردانهایی در فاصلهی یک تا دو مایل دریایی از خط مقدم مستقر شدهاند.» و اینکه «در مقابل منطقهی تمرکز نیروهای ایرانی، معبری با دفاعِ ضعیف وجود دارد. فقط یک ردیف پیادهنظام مستقر در خاکریز از این معبر دفاع میکنند. خندق ضدتانک در این منطقه کامل نشده و فقط یک جانپناه نزدیک خط مقدمش ساخته شده است. هیچ یگان زرهی یا مکانیزهی عراقیای در این بخش از خط دفاعی حضور ندارد.»
نبرد سخت
عملیات رمضان مطابق پیشبینیهای ایران پیش نرفت و به شکست سختی برای نیروهای ایران تبدیل شد. آمریکاییها صحنهی نبرد را با جزییات زیر نظر داشتند. در سندی به تاریخ 24 تیر 1361، گزارشگر به ضدحملههای ارتش عراق پس از شکستهایش در میدان جنگ اشاره کرد. سه روز بعد، گزارشی دیگر از این سازمان منتشر شد که خبر از پیشرویهای اندک ایران میداد و البته نوشته بود که شمال شرقی بصره «جایی که نیروهای ایران از مرز عبور کردهاند» به دلیل وجود گرد و خاک و دود، در عکس مشخص نبوده است اما همچنین گفته شده بود که ایرانیها موفق شدهاند خاکریز خط دفاعی تازهی خود را در داخل عراق تکمیل نمایند. موضع نیروهای عراقی نیز «دفاعی» عنوان شده بود. 31 تیر، عکسهای هوایی حاکی از ادامهی نبرد در خط مرزی بود. گزارشگر نوشته بود که عراقیها نیروهای زرهی بیشتری را به خطوط دفاعیشان آوردهاند و با 17 کامیونی که در عکسهای هوایی مشاهده شده، احتمالاً نیروهایشان را در خط، تأمین نمودهاند؛ «ایرانیها نیز به نظر میرسد در طرف مرزی خودشان به تقویت نیروهایشان مشغول باشند.»
تهیهی این گزارشات، در طول جنگ ادامه داشت؛ گزارشهایی که دسترسی هر کدام از طرفین جنگ به آنها، میتوانست بر سرنوشت میدان نبرد تأثیر اساسی بگذارد.
وضعیت جدید
شکست در عملیات رمضان ایرانیها را بهشدت غافلگیر کرد و نشان داد که جنگ در خاک دشمن بسیار سختتر از سرزمینهای اشغالشده است. دوم مرداد که تقریباً مشخص شده بود عملیات بزرگ ایران با شکست همراه شده است، در اسناد سیآیای به سندی برمیخوریم که نقاط ضعف و قوت جبههی ایران و عراق را بررسی کرده است؛ «تقریباً در همهی حوزههای متعارف، عراق سازوبرگ بسیار بیشتری در مقایسه با ایران دارد اما راهبرد دفاعی ایستای بغداد باعث شده ایران ابتکار عمل نظامی را به دست بگیرد و به بهترین شکل از پیادهنظام و توپخانهاش استفاده کند. بیکفایتی افسران ارشد عراقی و روحیهی ضعیف بسیاری از یگانهای ذخیره و شبهنظامی عراقی هم به ایران کمک کرده است. با این حال، به نظر میرسد نیروهای بغداد در نبرد اطراف بصره، در مقایسه با عملکرد چند ماه پیششان در دزفول و خرمشهر و شکست تحقیرآمیزشان در آنجا، از نقاط قوتشان به شکلی اثربخشتر بهره میگیرند.» در ادامه توضیحاتی دربارهی وضعیت منطقهی نبرد دادهاند؛ «درگیری در دشتی هموار و باز جریان دارد که برای بهکارگیری یگانهای زرهی بهترین شرایط را دارد و برای استفاده از انبوه پیادهنظام نامناسب است. بغداد بیش از 1200 خودروی زرهی در جبههی بصره مستقر کرده است.
عراقیها استحکامات چشمگیری در منطقه ساختهاند و به جای نیروهای شبهنظامی و ذخیرهای که در نبردهای پیشینشان به کار میگرفتند، یگانهای پیادهنظام ارتش را به منطقه آوردهاند. همچنین عراق بیش از 400 جنگافزار توپخانهای سنگین را در منطقهی بصره متمرکز کرده تا برتری آتش توپخانهی ایران در نبردهای پیشین را خنثی کند.»
نیروی زمینی ایران
در نبرد ایران و عراق نبرد زمینی جایگاه اصلی را داشت. در سند دوم مرداد که تحلیل ویژهی سازمان سیا است، دربارهی نیروی زمینی طرفین در جنگ میخوانیم: «بزرگترین نقطهی قوت ایران تعصب و حمیتِ پیادهنظامش- که عمدتاً از نیروهای سپاه پاسداران و بسیج تشکیل شده- و همچنین بهرهگیری اثربخش از این نیروها در عملیات مشترک نظامی است. نیروهای سپاه و بسیج دستکم به اندازهی نیروهای ارتشِ منظم پرشمارند و اساساً از میان حامیان پروپاقرص رژیم جذب شدهاند. آنها عموماً تجهیزات پیادهنظام سبک را دارند، گرچه در سپاه پاسداران چند یگان زرهی هم تشکیل شدهاند.» و بعد نوشته بودند که پاسدارها و بسیجیها پیشانی حملههای ایران هستند و یگانهای منظم ارتش؛ «از دستاوردهای مقدماتی آنها استفاده میکنند.» و به فرهنگ شهادت در میان نیروهای سپاه و بسیج اشاره کردند و اینکه این فرهنگ شیعی باعث شده که در موج حملههای انسانی تلفات را به جان بخرند.
نیروی زمینی عراق
در تحلیل ویژهی سازمان سیا، در مورد نیروی زمینی عراق به بیکفایتی فرماندهان بعثی اشاره شده؛ «بیکفایتی فرماندهان ارشد عراقی از ضعفهای مهم عراق بوده است. ژنرالهای عراقی، که بسیاری از آنها مقام و منصبشان را به سببِ وفاداری سیاسی و نه کفایت نظامی به دست آوردهاند، در نبردهای گذشته از ارزیابی صحیح شرایط منطقهای یا پیشبینی مسیرهای اصلی حملههای ایران ناتوان بودهاند. فرماندهان ارشد نیز در هدایت کلیِ مدافعان عراقی ضعیف عمل کردهاند، مخصوصاً در بهکارگیری نیروهای ذخیره.»
نیروی زرهی و توپخانه
در ادامهی سند به موضوع نیروهای زرهی و توپخانه پرداختهاند. در سالهای جنگ، ایران در نبرد زمینی بیشتر بر نیروی پیاده تکیه داشت تا تجهیزات زرهی. در این گزارش نیز آمده است: «در نبردهای زرهیِ معدودی که رخ دادهاند، عراق ایران را شکست داده است.» سپس حدود دو خط پاک شده و در ادامه میخوانیم: «در درگیریهای اطراف بصره، نیروهای بغداد از نظر کل تعداد نفربر زرهی و تانک برتریِ تقریباً سه به یک و از نظر تعداد خودروهای زرهی برتری دو به یک دارند. کیفیت سازوبرگ زرهی دو طرف کمابیش برابر است، گرچه احتمالاً عراقیها میتوانند وسایل نقلیهی بیشتری را در جریان نبرد نگه دارند.» بعد به برتری آتش توپخانهای ایران اشاره کردهاند: «با وجود تعداد بیشتر ادوات توپخانهایِ عراق، ایران در حوزهی کیفیت و، اغلب، کمیتِ پشتیبانی توپخانهای، برتریِ آشکاری داشته است. ایرانیها پیوسته آتش توپخانهشان را بر نقاط کلیدی جبهه متمرکز کردهاند در حالی که آتش عراقیها پراکنده بوده است. از این گذشته، بیشتر ادوات توپخانهایِ ایران خودران هستند و میتوانند بهسرعت حرکت کنند اما بیشتر ادوات توپخانهایِ عراق از نوع یدککشاند و معمولاً در نقطهی ثابتی مستقر میشوند.»
نبرد هوایی
جنگندههای ایرانی نیازمند قطعات یدکی آمریکایی بودند و این موضوع تاثیر زیادی در ادامهی کارآیی آنها داشت؛ نکتهای که مورد توجه تحلیلگران سازمان سیا نیز بوده است؛ «نیروهای هوایی هر دو طرف عمدتاً ناکارآمد بودهاند. محرومیت ایرانیها از قطعات یدکی و جایگزینِ ساخت ایالات متحده آنها را بسیار ضعیف کرده است. به علاوه، آنها همچنان با مشکلات مربوط به نگهداری و تعمیر هم دستبهگریباناند.» «برای تهران، فقط حدود 100 فروند هواپیمای جنگندهی عملیاتی باقی مانده و تحمل از دست رفتنِ تعداد زیادی هواپیما در حملههای هوایی بزرگ به خاک عراق یا میدان نبرد برایش بسیار دشوار است. در نتیجه، ایرانیها حملههای هوایی کوچک اما پرسروصدا انجام میدهند، مثل بمباران بغداد در روز چهارشنبه.» و بعد به وضعیت عراق پرداختهاند؛ «عراق هنوز حدود 300 فروند هواپیمای جنگندهی عملیاتی دارد و قطعات جایگزین را هم از شوروی و هم از فرانسه دریافت میکند. از پاییز گذشته، عراقیها در عملیات هواییشان تهاجمیتر شدهاند اما نتوانستهاند برتریِ عددیشان را به برتری در درگیریهای زمینی تبدیل کنند. حملههای زمینی ایران همیشه شبانه انجام میشوند؛ زمانی که نیروی هوایی عراق بهندرت وارد عمل میشود.»
عراق برتریِ آشکاری در دفاع هوایی دارد اما نمیتواند مانع حملههای هوایی کوچک ایران شود. تجهیزات عملیاتی دفاع هوایی ایران بسیار کمترند اما ایران میتواند تعداد کافی از آنها را برای دفاع از اهداف مهمی مثل جزیرهی خارک متمرکز کند.»؛ «ایرانیها نمیتوانند مانع حملههای هوایی بزرگِ عراق به تهران و شهرهای دیگر شوند. در حملههای هوایی عراق در هفتهی گذشته، بیش از هزار غیرنظامی آسیب دیدهاند.» و بعد میخوانیم: «از زمان آغاز جنگ، بیشترِ حدودِ 175 هواپیمای جنگندهای که ایرانیها از دست دادهاند با آتش زمینیِ عراقیها سرنگون شدهاند. ایرانیها هم حدود 100 هواپیمای عراقی را ساقط کردهاند.»