مناقشه بر سر کیو
حدود یک سال و نیم پیش از آغاز جنگ، آمریکاییها در تهران به مقامات دولت موقت خبر از نقشههای صدام برای حمله به ایران دادند. جرج کِیو، مأمور کهنهکار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا که زبان فارسی را هم خوب میداند، اطلاعات را به ایران آورد و با ابراهیم یزدی، وزیر خارجه، و عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت، در میان گذاشت. کیو پس از سالها در اینباره به بیبیسی میگوید عباس امیرانتظام هشدار دربارهی مقاصد عراق را جدی گرفت و از اطلاعات دریافتی نگران شد، اما ابراهیم یزدی حرفی زد که او هیچ وقت فراموش نمیکند؛ «یادم هست بعد از اینکه گزارش را دادیم یزدی گفت جرأت نمیکنند حمله کنند.»
آمادگی بعثی
مرور اسناد آمریکایی نشان میدهد آمریکاییها اطلاعات دقیقی از فعالیتهای ارتش عراق در مرز ایران پیش از آغاز جنگ داشتند. اطلاعاتی که جزییات فراوانی از تعداد نیروها، آمار دقیق تجهیزات و فعالیتهای روزبهروز آنها دارد. جرج کیو که بخشی از این اطلاعات را در مهرماه 1358 به تهران آورده بود، میگوید: «عراقیها مانور تمرکز نیرو در مرزهای جنوبی ایران برگزار میکردند تا حساب کنند چقدر طول میکشد برای حمله نیروهای لازم را آماده کنند. چند مرتبه این کار را تمرین کرده بودند. همچنین، اطلاعات دیگری دربارهی نقشهی جنگی عراقیها و اهداف اولیهی آنها به ما رسیده بود. آنها امید داشتند آبادان را تصرف کنند.» دربارهی طراحی ارتش بعثی هم میگوید: «مرحلهی اول، حمله به خرمشهر بود، با این هدف که بعد آبادان را هم تصرف کنند که عملیات بزرگ آنها به حساب میآمد. عراق نقشههای بلندپروازانهای داشت و میخواست بخشهای وسیعی از جنوب غربی ایران را اشغال کند.» کیو میگوید میخواست بازرگان، نخستوزیر، و چمران، وزیر دفاع، را ملاقات کند و اطلاعات را در اختیار آنها قرار دهد اما دیدار با آنها مقدور نشد و اطلاعاتش را به یزدی و امیرانتظام داد و همچنین به آنها گفت: «اطلاعات موثقی دریافت کردهایم که عراق روند کنار زدن افسران ارشد ارتش ایران را زیر نظر دارد. آنها میخواهند صبر کنند تا این روند ادامه پیدا کند و به جایی برسد که فقدان رهبری در ارتش باعث شود که ارتش توان مقاومت در برابر حمله را نداشته باشد.»
این دیدارها در زمانی انجام شده است که هنوز ماجرای گرفتن سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری انجام نشده بود و این موضوع قصد جدی صدام برای حمله به ایران را پیش از این جریان تأیید میکند. از سوی دیگر ادعای بسیاری از ژنرالهای صدام را که این روزها مدعی هستند تا نزدیکیهای جنگ از قصد صدام برای حمله به ایران آگاه نشدهاند زیر سوال میبرد.
چالش دیدار
محمد درودیان، نویسنده و تحلیلگر جنگ، سالها پیش در گفتگویی که با مارک گازیوروسکی داشت از او شنید: «هنگامی که برای تحقیق در زمینهی کودتای نوژه در پاریس با رئیس سابق سازمان سیآیای در ایران ملاقات کردم، رئیس سیآیای این خبر را نقل کرد که 10 روز قبل از تصرف سفارت آمریکا در ایران با آقای یزدی ملاقات کردم و به آقای یزدی گفتم با اطلاعاتی که ما داریم، عراق میخواهد به ایران حمله کند.» سردار حسین علایی در کتاب تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق این توضیح را به نقل از محمد درودیان آورده است. شواهد و اسناد نشان میدهد که این دیدار در مهر 58 بوده است. درودیان میگوید مدتی بعد در دیدار با یزدی این موضوع را از یزدی پرسیده است و یزدی شگفتزده شده و پرسیده که درودیان از کجا به این ماجرا پی برده است؟چند سال بعد گازیوروسکی در مقالهای در ژورنال میدل ایست به ماجرای اطلاعات داده شده از سوی آمریکاییها به دولت موقت دربارهی حملهی عراق پرداخت. مدتی پس از آمدن کیو به تهران، با اشغال سفارت آمریکا، بازرگان و دولتش استعفا دادند و کنار رفتند و گازیوروسکی در مقالهاش نوشت: «پس از استعفا، بازرگان اطلاعات موجود در گزارش کیو را به جانشینانشان نداد، اطلاعات در مورد تدارک حمله عراق به ایران و اینکه چطور میتوان به یاری آیبکس(طرح سرّی آمریکا در ایران) این تدارکات را رصد کرد. مقامات ایرانی غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجهشان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آنها همچنین به رغم درگیریهای مکرر با نیروهای عراقی طی ماههای پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی در مناطق مرزی نکردند. ایران یگان جنگی بزرگ، گردان توپخانه، گردان مسلح، یا یگانهای هلیکوپتری در مناطق مرزی که عراق شهریور از آنجا حمله کرد نداشت.»
سطرهای ناخوانده
سال 93 در برنامهی سطرهای ناخوانده، امیر شمخانی، از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، گفت که برای پرسش به ابهامات جنگ فردی را نزد اعضای نهضت آزادی از جمله ابراهیم یزدی فرستاده است. پس از این سخنان یزدی هم دربارهی ادعاهای گازیوروسکی و هم دربارهی ادعای شمخانی موضع گرفت. یزدی گفت مدتها پیش از رسیدن اطلاعات کیو، در اسفند 57 جنگ را پیشبینی کرده بودند و فعالیتهای دیپلماتیک برای جلوگیری از جنگ را در پیش گرفته بودند؛ «ما موافق دخالت ارتش و اعزام نیروی نظامی به مرز نبودیم. به آقای مهندس بازرگان گفتم ارتش ایران از انقلاب شکست خورده است، هنوز هم تصفیه نشده است. ما نمیدانیم که در ارتش چه خبر است. اگر شما به ارتش مأموریت دهید به کردستان برود، چه بسا در یک جنگ با عراق پیروز شود، اما به عنوان ارتش جمهوری اسلامی بیاید و مدعی انقلاب شود؟ ارتش به انقلاب تسلیم شده بود اما هنوز نیروی قابل اعتمادی نبود.» یزدی گفت که پیشتر هم در پاسخ به ادعای گازیوروسکی نوشته است: « اطلاعات ما از آمادگی عراق برای حملهی نظامی بیشتر از آنچه بود که کیو داد، چون از کانالهای مختلف اطلاعات به ما میرسید. هم آقای حمید آهنگران(خبرنگار) اطلاعات را به ما میداد، هم افسران شیعهی عراقی که در عراق بودند، با ترتیبی که داده شد به دیدار آقای دکتر علی شمس اردکانی، سفیر ایران در کویت، میرفتند و گزارش فعالیتهای ارتش عراق را به او میدادند. این افسران عراقی حتی به آقای شمس اردکانی گزارش داده بودند که ارتش عراق در چه روز و ساعتی و از کدام نقطه به ایران حمله خواهد کرد. آقای شمس اردکانی هم این را به صورت تلگراف و رمز به وزارت امور خارجه فرستاد. کسی که در دولت به عنوان کفیل وزارت امور خارجه معین شده بود، بدون توجه به اهمیت این تلگراف، در حاشیهی آن مینویسد که ملاحظه شد، بایگانی شود. در حالی که این باید فوری به نظر امام و دولت و شورای انقلاب رسانده میشد.» او دربارهی ادعای شمخانی هم گفت: «یادم نمیآید کسی آمده باشد. شاید منظورشان آقای درودیان بوده، ولی او اولا نگفت از طرف آقای شمخانی آمده و ثانیاً بحث او این نبود که نهضت آزادی دربارهی خاتمهی جنگ بیانیهای داده است یا نه. پرسش او بیشتر دربارهی پرداخت غرامت جنگ توسط اعراب بود که مستندات را به ایشان ارائه دادم.»
پاسخ درودیان
پس از گفتگوی یزدی، درودیان به یزدی پاسخ داد؛ پاسخی که بخشی از آن میتوانست پاسخ گازیوروسکی هم باشد. درودیان به مصاحبهی یزدی اشاره کرد و گفت: «شما در این گفتگو مدعی هستید پیش از ملاقات با کیو، اقدامات یاد شده از سوی آقای آهنگران انجام شده و این ملاقات نقشی در اطلاعات جدید شما دربارهی اقدامات عراق در مرز نداشته است. حال آنکه شما در ملاقات با اینجانب و پس از آنکه مطلع شدید از خبر ملاقات شما با مأمور سیا در ایران خبر دارم، ابتدا شگفتزده شده و سؤال کردید این خبر را چگونه بدست آوردهام؟ سپس ملاقات با کیو را کامل توضیح دادید. گفتید برای روشن شدن صحت اخبار کیو، آقای آهنگران را با پوشش فیلمبرداری با هلیکوپتر صداوسیمای خوزستان، به منطقهی مرزی فرستادم. در صورتی که در این گفتگو دو موضوع یاد شده را از هم تفکیک کرده و مدعی هستید پیش از این اقدام کرده و اطلاعات داشتید. توضیحات جدید شما با آنچه به اینجانب گفتید کاملاً متفاوت است، در عین حال ناظر بر این معنا است که شما قبل از ملاقات با رئیس ایستگاه سیا در ایران در آبان [مهر] سال ۵۸، با اطلاعاتی که داشتید، از احتمال حملهی عراق به ایران آگاه بودید. با این توضیح چرا این موضوع را تاکنون در هیچ یک از گفتگوها و یا بیانیههای نهضت آزادی بیان نکردید تا افکار عمومی مطلع شود که عراق قبل از تصرف سفارت آمریکا، به دنبال حمله به ایران بود؟ با تأکید بر اطلاعاتی که میگویید از حملهی عراق به ایران داشتید، چرا ادعای رئیس سیا مبنی بر اینکه آمریکا گزارش آمادگی عراق برای حمله به ایران را اطلاع داده است، تکذیب نکردید؟»
درودیان دربارهی اینکه یزدی گفته بود اسناد مربوط به پیشنهاد پرداخت غرامت را به او داده است به تندی موضع گرفت و نوشت: «ادعای شما دربارهی موضوع بحث و تحویل اسناد به اینجانب کذب محض است.» بعد بحث را به موضوع موضوع پیشنهاد غرامت به ایران کشاند و دو طرف در چند نوشتهی مکتوب پاسخ یکدیگر را دادند.
پاسخ دکتر یزدی
یزدی ادعای درودیان دربارهی گفتگوی دونفرهشان پیرامون ماجرای سفر کیو به تهران را غلط میدانست و نوشت: «این ادعا به کلی بیاساس است. ایشان در دیدار با من هرگز این مسئله را مطرح نکردند. این ادعا که از سفر آقای کیو به ایران اطلاع داشتهاند، نیز بیاساس است. آقای درودیان از شخصیتهای برجستهی سپاه پاسداران هستند و منظورشان این نیست که شخصاً اطلاع پیدا کرده بودند. بلکه لابد منظور این است که سپاه پاسداران مطلع بوده و به ایشان هم خبر داده است. برای اطلاع علاقهمندان به حقایق رویدادهای تاریخی و تذکری به ایشان یادآور میشوم که در اردیبهشت سال ۱۳۸۱، که بعد از پایان یافتن درمان بیماری سرطانم از سفر به آمریکا برگشتم، به دادگاه انقلاب احضار شدم. ادعانامهی بلندبالایی علیه من صادر و ۵۲ جلسه بازجویی شدم که در هیچ یک از جلسات چیزی در مورد دیدار کیو با مهندس بازرگان سؤال نشد. آیا پذیرفتنی است که نهادهای امنیتی از آن دیدار آگاه بوده ولی آن را در بازجوییها مطرح نکرده باشند؟» البته در اینجا آقای یزدی اشتباه میکند و کیو با بازرگان دیداری نداشت. چالش میان این دو ادامه یافت، در حالی که هر دوی آنها حتی دربارهی محتوای گفتگوی حضوریشان با هم تفاهم نداشتند و هر کدام دیدار و گفتگوی انجام شده را کاملاً متفاوت روایت میکردند و نکتهی جالب ماجرا اینکه گفتگوی دو نفرهشان ضبط نشده بود و حالا هر کدام دیگری را متهم میکرد که روایت درستی از این گفتگو مطرح نمیکند. یزدی بسیاری از محتوای گفتگوها را تکذیب میکرد و اطلاعاتی دربارهی نحوهی ارتباط و اسناد رد و بدلشدهی درودیان با خودش میداد که مورد تأیید درودیان نبود و درودیان روایت خودش را از ماجرای این دیدارها داشت و با قاطعیت میگفت: «از نظر اینجانب، هرگونه توضیح دیگری غیر از آنچه رخ داده و اکنون نوشتهام، کذب محض است.»
نکات مغفول
مناقشاتی از این جنس بسیاری از مسائل را در پردهی ابهام میبرد و این در حالی است که مطالبی مانند مقالهی منتشرشده توسط گازیوروسکی و همچنین سایر اسنادی که به زبانهای غیرفارسی منتشر شده است میتواند راهگشای بسیاری از مسائل تاریخی ما باشد. دولت موقت در آن زمان به نتیجه رسیده بود که باید با آمریکاییها ارتباطهایی برای گرفتن برخی اطلاعات مهم داشته باشد. آنگونه که یزدی روایت کرده است، گرفتن اطلاعات از آمریکا و شوروی ایدهی مقامات دولت موقت بود. او معتقد است شوروی اطلاعات نمیداد و آمریکاییها هم اطلاعات باارزشی نمیدادند. اما تحقیقات گازیوروسکی نشان میدهد موضوع عمیقتر بوده است و 16 اردیبشت 1358 بازرگان و امیرانتظام با استمپل و چارلز ناس، کاردار سفارت آمریکا در ایران، دیدار کردند و در این دیدار بازرگان درخواست اطلاعاتی کرد که «به ایران برای دفاع از استقلالش در برابر دشمنان کمک کند» و خواست که این اطلاعات از طریق امیرانتظام به دولت منتقل شود.» او ماجرای این ارتباط را با جزییات شرح داده است که البته میتواند سرنخی برای تحقیقهای بعدی هم باشد. اما تا وقتی دعواهای سیاسی غالب باشد تحقیق پیرامون چنین موضوعی با حاشیههایی همراه خواهد بود که مخلّ تجربهاندوزی است. اما میتوان این دیدگاه و تجربه در دولت موقت را دور از مناقشات سیاسی بررسی کرد.