تصاحـب ویلای 170 میلیـارد تومانـی به قیـمت جان زوج سالخـورده
مرضیه همایونی / اواسط اردیبهشت بود که مرد جوانی قدم در اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت گذاشت و از ناپدید شدن دایی و زنداییاش خبر داد. مرد جوان گفت: داییام رضا پزشک معروف و متخصص گوش و حلق و بینی است و همسرش فاطمه نیز دکترای اقتصاد دارد. آنها یک زوج سالخورده بودند که تنهایی در طبقه هفتم برجی در ولنجک زندگی میکردند. وضع مالی خوبی داشتند اما سرایدار خانهشان امروز با من تماس گرفت و گفت آنها از یک هفته قبل که خانه را ترک کردند، دیگر برنگشتهاند و دو روز قبل هم سه مرد ناشناس به برج رفته و 2 خودروی سانتافه داییام را با خود بردهاند.
با شکایت مرد جوان، تحقیقات آغاز شد و تیم جنایی راهی خانه دکتر شدند. خانه دکتر بههم ریخته و وسایل خانه سرقت شده بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد آقای دکتر 80 ساله خانهای ویلایی به مساحت هزار متر در منطقه سعادتآباد تهران دارد اما چند هفته قبل از ناپدید شدن، خانه را به نام مردی جوان کرده است، با این حال هیچ پولی به حسابش واریز نشده بود.
با بهدست آمدن این سرنخ، مرد جوان به نام سعید بازداشت شد اما در تحقیقات گفت: من این خانه را به دستور مردی به نام سروش خریداری کردم و قرار بود مدتی بعد این خانه را بفروشم. زمانی که تیم جنایی درخصوص وضعیت پرداختی پول خانه ویلایی به دکتر تحقیق کردند، مرد جوان مدعی شد که پولها را سروش پرداخت کرده و من از ماجرای نحوه پرداخت و میزان آن بیاطلاع هستم.
سارقان خودروی مدل بالا
در ادامه بررسیها، کارآگاهان موفق شدند سه مردی که وارد خانه دکتر شده و با خودروی مدل بالای او خانه را ترک کرده بودند نیز دستگیر کنند. آنها نیز در تحقیقات مدعی شدند به دستور سروش وارد طبقه هفتم برج محل سکونت دکتر شده و سرقت را انجام دادهاند.
بدین ترتیب شماره پلاک خودروها به تمامی واحدهای گشت اعلام شد و مدتی بعد پدر و پسری که سوار بر یکی از خودروهای دکتر بودند، دستگیر شدند.
پسر جوان در تحقیقات گفت: من راننده تاکسی اینترنتی بودم. سه سال قبل با سروش آشنا شدم و به عنوان راننده برای او کار میکردم. پدر من زمین کشاورزی داشت که خیلی اتفاقی ۶۰ سکه طلای قدیمی از زیر زمینها پیدا کرده بود. من به سروش گفتم و او گفت من سکهها را میخرم اما سروش بعد از گرفتن سکهها برای دادن پولش مدام امروز و فردا میکرد تا اینکه چند روز قبل به من و پدرم زنگ زد و از ما خواست برای حساب و کتاب به خانهاش که در سعادت آباد بود، برویم.
او ادامه داد: وقتی با پدرم به خانه ویلایی رفتیم به محض ورود سروش اسلحهاش را به سمت ما گرفت و از ما خواست تا اجسادی را که داخل نایلون پیچیده و درون خودروی سانتافهای قرار داده بود، دفن کنیم.
قرار شد برای این کار 4 میلیارد به ما بدهد و گفت سه میلیاردی هم که از او بابت سکهها میخواستیم، پرداخت خواهد کرد. بعد فهمیدیم اجساد متعلق به یک زوج سالخورده بوده که در ایران تنها زندگی میکردند و سروش میگفت با مرگ آنها کسی پیگیر ناپدیدشدنشان نمیشود و میتوانند تمامی اموال دکتر را با مدرکسازی به نام خودشان کنند. از طرفی ما که چارهای نداشتیم، اجساد را به بیابانهای اطراف شهریار برده و در آنجا دفن کردیم.
با اعترافات این پدر و پسر راز قتل دکتر و همسرش فاش شد و کارآگاهان با حضور در محل دفن اجساد موفق شدند جسد دکتر رضا و همسرش را پیدا کنند.
دستگیری سردسته باند
کارآگاهان در تمامی شاخههای تحقیقات خود به مردی به نام سروش رسیدند و بدین ترتیب با حضور در خانه سعادتآباد سروش را دستگیر کردند.
مرد جوان در حالی که دستبند به دست داشت در کنار اعضای باندش ایستاده بود.
در این پرونده 10 مرد که همگی برای سروش کار میکردند، بازداشت شده بودند. برخی در کار جعل سند بودند و برخی سارق و دو نفر هم که برای دفن اجساد با او همراهی کرده بودند.
مرد جوان خود را تولیدکننده محصولات بهداشتی، آرایشی و تجهیزات پزشکی معرفی کرد اما مدعی شد قتل دکتر و همسرش کار همان پدر و پسر بوده است.
خانه 170 میلیاردی
او زمانی که مقابل افسر پروندهاش قرار گرفت، گفت: دنبال خانه اجارهای بودم که با دکتر آشنا شدم، او میخواست خانهاش در سعاتآباد را که خانهای ویلایی به مساحت هزار متر بود، بفروشد. من خانه را به شرط تملیک به مدت سه ماه از او اجاره کردم و قرار شد که 170 میلیارد تومان بپردازم. پول را اسفند پارسال به دکتر دادم و او هم سند را به من داد اما سند را به نامم نزد.
علتش هم این بود که مدام قیمت دلار بالا میرفت و دلار هر بار یک مقداری را به پول خانه اضافه میکرد. هر روز صد تا دویست هزار دلار بهانه میکرد.
در نهایت محضرخانهای پیدا کردم که با سندسازی برایم وکالتنامهای جعل کردند که به دکتر بگویم اگر سند نزنی، میتوانم با این وکالت سند را به نام خودم بزنم.
او ادامه داد: یک روز که در کارگاه در حال صحبت تلفنی با دکتر بودم، رانندهام موضوع را شنید و از ماجرای درگیری ما با خبر شد. خودش پیشنهاد داد که دکتر را بترساند تا سند را به نامم کند. من هم قبول کردم.
روز حادثه دکتر به همراه همسرش به خانه سعادتآباد آمد. در همین موقع رانندهام با پدرش جلو آمدند و اسلحهای را به سمت دکتر و همسرش گرفتند. ناگهان یک تیر به دکتر و یک تیر هم به همسرش زدند و در ازای این کار هم قرار شد خودروی سانتافه دکتر را بردارند.
در حالی که سروش چنین ادعایی داشت اما کارآگاهان با بررسی مدارک و شواهد دریافتند عامل قتلها خود سروش بوده است که به طمع تصاحب اموال دکتر این سناریوی شوم را اجرا کرده است.
سالخوردگان را تنها نگذارید
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با توجه به پرونده قتل پزشک متخصص گوش و حلق و بینی و همسرش که دکترای اقتصاد داشت، گفت: این زوج ثروتمند و سالخورده از آنجا که تک فرزندشان در خارج از کشور زندگی میکرده در ایران به تنهایی زندگی میکردند. در این پرونده میبینیم که انگیزه اصلی مرد جنایتکار که به قصد تصاحب اموال آنها قدم پیش گذاشته بود، سوءاستفاده از تنهایی این زوج بوده یعنی در اعترافاتش گفته که چون فهمیده این زوج تنها هستند و در صورت هر اتفاقی کسی تا مدتها پیگیر سرنوشت آنها نخواهد شد اقدام به قتل و جعل اسناد خانه و مدارک آنها کرده است.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت در ادامه به خانوادهها هشدار داد در صورتی که پدر و مادر سالخورده دارید یا افراد سالمند تنهایی در میان بستگانتان وجود دارد، مدام از حال آنها باخبر شوید. حتماً هر روز با آنها بهصورت تلفنی یا حضوری در رابطه و جویای احوالشان باشید.
همچنین وی به سالخوردگان نیز تأکید کرد، چنانچه قصد معامله یا انجام کاری دارند، از افراد مورد اعتماد بخواهند که این کار را برایشان انجام دهند چرا که همواره خلافکارانی در کمین هستند که با طرح دوستی به آنها نزدیک شده و با جلب اعتماد خیانت کرده و به قصد تصاحب اموال دست به جنایات هولناکی میزنند.