دفن دلارهای سرقتی در باغ اجاره‌ای

مرضیه همایونی/ حسابدار صرافی پس از اجرای نقشه سرقت 560 هزار دلاری، برای اینکه پلیس به او شک نکند، دلارها را داخل خانه باغی دفن کرد تا بعد از گذشت چندین سال به سراغ‌شان برود و آنها را خرج کند.
24 اسفند سال گذشته گزارش سرقت مسلحانه‌ای به کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد. به‌دنبال این خبر، کارآگاهان راهی محل حادثه که خیابانی در میرداماد بود شدند. زن جوانی که از کارمندان صرافی بود و از ناحیه دست مورد هدف گلوله قرار گرفته بود، گفت: 560 هزار دلار داخل کیف گذاشتیم تا به یک شرکت ببریم و تحویل بدهیم، من به همراه دو نفر از همکارانم سوار ماشین صرافی شدیم، ناگهان موتورسواری مقابل‌مان توقف کرد. هر دوی آنها کلت کمری داشتند. یکی از آنها پیاده شد و ابتدا یک تیر هوایی شلیک کرد، بعد به سمت ماشین سه تیر شلیک کرد و یکی از تیرها به دستم اصابت کرد بعد آنها کیف دلارها را سرقت کردند.
در ادامه تحقیقات، فرضیه‌های متعددی برای این سرقت میلیاردی مطرح شد و یکی از فرضیه‌ها این بود که سرقت با طراحی و همدستی یکی از کارمندان صرافی صورت گرفته است. تحقیقات روی این شاخه متمرکز شد و در بررسی‌ها، کارآگاهان به حسابدار صرافی مشکوک شدند.
در ادامه مشخص شد وی با دو نفر دیگر ارتباط مشکوکی داشته و برای تحقیقات بیشتر دستور دستگیری آنها صادر شد، اما زمانی که دو نفر از آنها دستگیر شدند و کارآگاهان برای دستگیری سومین متهم وارد عملیات شدند مشخص شد وی مخفیانه به ترکیه فرار کرده است.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اعلام این خبر گفت: مرد حسابدار در مواجهه با مدارک پلیسی به سرقت از صرافی با همدستی دو نفر از دوستانش اعتراف کرد. با اعتراف متهمان، دلارهای سرقتی کشف شد و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شده و تحقیقات برای دستگیری سومین عضو باند ادامه دارد.

گفت‌و‌گو با مرد حسابدار
چه شد که نقشه سرقت از صرافی را کشیدی؟
می‌دانستم که چه زمانی همکارانم در صرافی برای انتقال دلارها می‌روند و اطلاعات را به همدستانم دادم. آنها هم به صورت نامحسوس همکارانم را که 560 هزار دلار برای شرکتی در میرداماد می‌بردند تعقیب کردند و در نهایت هم راه را بر آنان سد کرده و با شلیک گلوله ساک دلارها را سرقت کردند.
با دلارها چه کردی؟
تقسیم بر سه کردیم و من سهم خودم را در باغی که در چهاردانگه اجاره کرده بودم دفن کردم. فکر می‌کردم اگر چند سال بگذرد دیگر کسی نمی‌تواند رد دلارها را بزند. به همین دلیل آنها را داخل تیوپ دوچرخه قرار دادم تا رطوبت زمین خرابش نکند.