ملودرامی غمانگیز و جذاب از ایمان، شک و ریاکاری
تماشای این فیلم راحت نیست
نوشین تقیلی
نویسنده
«ما بدون قصه هیچ چیز نیستیم، بنابراین از شما دعوت میکنیم که این داستان را باور کنید.»
«شگفتی» فیلم جذاب سباستین للیو با پیش درآمدی آغاز میشود که شامل این نوشته است. نوشتهای که برای وارد شدن به فیلم بسیار مهم است. للیو نمیخواهد که شما داستانی را که روایت میشود منفعلانه تماشا کنید. این یک دعوت برای شنیدن یا دیدن این داستان نیست، بلکه برای باورکردن آن است. للیو نگران حقایق و دروغهای داستان نیست. او میخواهد ما بفهمیم منظورش از ساخت «شگفتی» چیست، درباره انسانیت چه میگوید و چگونه باورهای ما را مورد تفتیش قرار میدهد.
فیلم سینمایی «شگفتی» به کارگردانی سباستین للیو بر اساس رمانی به همین نام اثر اِما داناهیو (۲۰۱۶) ساخته شده است. اگرچه داستان فیلم در یک جامعه روستایی ایرلندی در سال ۱۸۶۲ اتفاق میافتد، بسیاری از مضامین «شگفتی» فراتر از زمان و مکان است و میتواند در گذشته، حال و آینده هر جامعهای که خرافهها و تعصبات مذهبی نیروی محرکه زندگی مردم است، اعمال شود. «شگفتی» اولین بار در جشنواره فیلم تلوراید ۲۰۲۲ و سپس در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۲۲ در کانادا به نمایش درآمد.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت این فیلم قطعاً بازی فلورانس پیو است. پیو نقش لیب رایت، یک پرستار انگلیسی در سال ۱۸۶۲ را بازی میکند. سالی که آثار دردناک قحطی گسترده دهه ۱۸۴۰ در سرتاسر ایرلند مشاهده میشود. او توسط کمیته به یک روستا احضار شده است که به دنبال کشف حقیقت در مورد یک دختر محلی هستند. دختری که به نظر میرسد یک معجزه است. آنا اودانل 9 ساله (با بازی فوقالعاده کیلا لرد کسیدی) چهار ماه است که چیزی نخورده است. او ادعا میکند که فقط با مائدههای بهشتی زندگی میکند و روش زندگی او باعث شده که مردم او را به عنوان یک قدیس بالقوه ستایش کنند و برای انجام کارهایشان از او راهنمایی بگیرند. مادرش روزلین (با بازی مادر واقعی کسیدی) اصرار میکند که هیچ حقهای در اینجا وجود ندارد، اما وظیفه لیب این است که بفهمد آیا غذا به نحوی به اتاق خواب آنا میرود یا خیر. روزنامهنگاری به نام ویلیام (تام برک) نیز به آنجا سفر کرده است تا به شک و تردید لیب دامن بزند.
در اولین جلسه لیب با کمیته، قاطعانه به او گفته میشود که وظیفه او مشاهده و صحبت با آنا است و هیچ کار دیگری انجام نمیدهد. او مجاز به دادن غذا، آب یا مراقبت پزشکی به آنا نیست. لیب نگران این دستور است، اما دکتر مک بریتی (یکی از اعضای کمیته) به لیب یادآوری میکند که مبلغ قابل توجهی پول به او پرداخت میشود تا هر کاری که کمیته به او میگوید انجام دهد.
به لیب دائماً گفته میشود که «شما فقط برای تماشا آمدهاید». او ناظر است، درست مثل ما. درباره این موضوع داستانهای جذاب زیادی نوشته شده است که برخی از آنها اغراقآمیز یا تند هستند. اما نکته جالب این روایت این است که به یک اندازه درباره ایمان و شک است و مستقیماً با مخاطبانش جدال نمیکند. طبیعتاً، احساس شک غریزی لیب از جایی شروع میشود که برای بیشتر بینندگان اتفاق میافتد، شک میکنند که آنا واقعاً غذا نمیخورد و سپس به طور فزایندهای نگران وضعیت فیزیکی رو به زوال او میشوند. پیو ما را با خود به سفری از شک وتردید به نگرانی میبرد و «شگفتی» تبدیل به همدلی و کمک میشود. تا چه زمانی میتوان انتظار داشت که وقتی زندگی یک کودک در خطر است فقط «نگاه» کنیم؟ وقتی خرافه و تعصب به حدی مخرب میشود که میتواند جوامع و خانوادهها را از هم بپاشد، چقدر میتوانیم منفعل بمانیم؟
درامی با این حجم از جاهطلبی نیاز به بازیگری جسور پیو دارد که دقیقاً میداند که چطور تعادل ظریف بین رئالیسم و ملودرام داستان را حفظ کند. پیو نمیتواند بیش از حد به سمت احساسات عاطفی متمایل شود و «شگفتی» را به یک ملودرام سنتی تبدیل کند. للیو این را نمیخواهد. او میخواهد که بینندگان به اندازه لیب احساس ناآرامی کنند، کسی که وقتی متوجه میشود از او خواسته شده تا شاهد یک معجزه باشد یا مرگ یک کودک، به طور فزایندهای بیقرار میشود. تردید و بیقراری لیب با موسیقی عالی آهنگساز همیشگی للیو، متیو هربرت، افزایش مییابد. «آری وگنر» خارقالعاده نیز فیلمبرداری را با یک پالت خاکستری تیره و تار انجام داده است که آن را بیشتر شبیه یک فیلم دلهره آور میکند. مواقعی وجود دارد که للیو کمی از جاه طلبی خود میکاهد و به سرعت و ریتم سنتیتری میرود، اما همیشه به نسخه جذابتر «شگفتی» برمیگردد. البته شخصیت روزنامهنگار برک کمیتأسف بار است. به جای یک همتای درخشان برای لیب، بیشتر مانند یک ابزار داستانی است. او بد نیست اما از نظر شخصیتی به طرز ناامیدکنندهای درجا میزند. برک همیشه یک بازیگر جذاب است، اما سکانسهایی از این فیلم که او حضور دارد کمی لنگ میزند، گویی به جای تقویت فضا بین آنا و لیب، به فضا بین آنا و لیب حمله میکند.
حتی اگر سؤالات ایمانی «شگفتی» مخاطبان را مجذوب خود نکند، بازیها این کار را خواهند کرد. للیو ثابت کرده است که یک کارگردان خارقالعاده در زمینه استفاده از بازیگران زن است و نقشهای فوقالعادهای با دانیلا وگا (یک زن شگفتانگیز)، جولیان مور (گلوریا بل) و ریچل مکآدامز (نافرمانی) آفریده است. اکنون میتوانیم پیو (و حتی کسیدی) را به عنوان زنی دیگر به آن فهرست اضافه کنیم که مردان حاضر در فیلم مدام از او میخواهند کنار برود و صرفاً مشاهده کند. او فقط به تماشای فیلم میپردازد، اما داستان را با عزمی متفاوت به پایان میرساند، تصمیمی که ناشی از باور تزلزلناپذیر اوست.
تماشای این فیلم راحت نیست. «شگفتی» صبر تماشاگران را میآزماید. اما ظرافتهای فیلم و بازی برجسته فلورانس پیو، پاداش بزرگی برای افرادی است که میخواهند درامی خوب درباره دین و ریاکاری اخلاقی ببینند. «شگفتی» از آن نوع فیلمهایی است که برخی از بزرگترین افشاگریها را با صدای بلند و لحن غمانگیز جار نمیزنند، بلکه با لحن خاموش و زمزمههایی رخ میدهند که گاهی در پردهای از شرم پنهان میشوند.