متاستازی که از جنس کتاب نیست

غلبه حاشیه‌ای از نمایشگاه کتاب بر متن

محمد وحیدی
کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی 

 

 

کلمه متاستاز را کسانی که با بیماران سرطانی در ارتباط‌اند، بیشتر شنیده‌اند. وقتی که غده سرطانی، یعنی همان سلول‌های بدن، که بی‌رویه رشد کرده و به سایر اندام‌ها هم سرایت کند، اصطلاحاً می‌گویند که بیمار وارد مرحله متاستاز شده. ‌این حالتی است که وقتی وارد نمایشگاه کتاب می‌شوید، خدماتی را می‌بینید که از جنس کتاب نیستند و هرسال هم اتفاقاً بیشتر و بیشتر بر متن نمایشگاه، یعنی فروش کتاب غلبه می‌کنند.
 
تونل وحشت پکیج فروش‌ها
شاید ابتدا فکر کنید که منظور، حضور گسترده بیش از حد اغذیه‌فروشی‌های محوطه مصلی باشد که چون هدف من ‌این نیست ماجرا را فعلاً مسکوت می‌گذارم. جلوی همان راسته ‌ایستگاه شکم، جلوی در اصلی شبستان، تونل وحشتی درست شده شبیه میدان انقلاب. پکیج‌فروش‌هایی که از موفقیت در کنکور و راه موفقیت در تست‌زنی تا موفقیت در کسب و کار و جدیداً راهای پولدار شدن تا حتی خودشناسی و روانشناسی زرد را ارائه می‌دهند. شاید با اغماض بتوان کنکوری‌ها را به فضای کتاب ربط داد، اما محتوای بعضی از‌ این غرفه‌ها و مباحث مطرح شده در‌ این مستر کلاس‌های بدون نظارت نه تنها ربطی به کتاب ندارد، که حتی ضد تبلیغی برای کتابخوانی هم محسوب می‌شود. در نمایشگاهی که کتاب‌های دانشگاهی و کنکوری غرفه جدا و طویلی دارند و اصل بر خواندن کتاب است، فروش سی‌دی و سخنرانی انگیزشی و تداِکس هیچ توجیهی ندارد.
 
برویم من یه سیم‌کارت هم بخرم!
این جمله‌ای است که بارها از نزدیکان و آشنایان شنیده‌ام. بارها اتفاق افتاده که افرادی با دلیل اصلی خرید سیم‌کارت با قیمت کمتر، تنها به خاطر تخفیف‌ها، به نمایشگاه رفته و بعد هم لطف کرده، نگاهکی هم به کتاب‌ها انداخته‌اند. تا جایی که چشم من کار می‌کند، در سطح شهر کم نیست محل‌هایی که سیم‌کارت می‌فروشند، اما‌ این حجم از اختصاص فضا به شرکت‌های عرضه‌کننده سیم‌کارت، در نمایشگاه کتاب ربطی به ‌این حوزه ندارد، تنها ‌این دلیل را به ذهن متبادر می‌کند که دستگاه متولی نمایشگاه، بودجه کم آورده‌اند، مثل همان غرفه‌‌های تونل وحشتی پکیج فروش. عملاً خود مدیران هم با ‌این زبان بی‌زبانی دارند می‌گویند که تراکم‌فروشی و اجاره گرفتن از شرکت‌های بی‌ربط به فضای نشر، سود بیشتری نسبت به حوزه کتاب دارد که البته با‌ این اوضاع همیشه خراب نشر و کاغذ، چندان هم مطلب نو و جدیدی نیست؛ زخمی است کهنه که اَظهَر مِن الشمس است.
من واقعاً یار مهربانم؟!
غده سرطانی دیگر که اتفاقاً بیشتر و بزرگ‌تر هم دارد می‌شود عرضه اسباب‌بازی برای کودکان است. شاید به ظاهر‌ این هم منافاتی با کتاب نداشته باشد، اما سؤال؛ در نمایشگاهی که نامش کتاب بوده و قرار است که کتاب، یار مهربان بچه‌ها باشد و هر دوره، شبستانی جدا دارد با ناشرانی تخصصی در‌این حوزه که باز قرار است مشتری‌شان بچه‌ها باشند، فروش اسباب‌بازی که هرسال هم تعداد و اندازه غرفه‌هایشان در حال بزرگ‌تر شدن هستند، چه ضرورتی دارد؟ بحث‌ این است که در حوزه پرورش فکری و سرگرمی کودکان، کم جشنواره و مناسبت و نمایشگاه برگزار نمی‌شود که باید بیشتر هم شود، اما یادمان نرود که نام ‌این نمایشگاه کتاب است. با‌این اوضاع و آمار پایین کتابخوانی، در میان نسل جدید بخصوص، حداقل با دست خود برای یار مهربان رقیب نتراشیم. رقیبی که به ذات جذاب است و زرق و برق هم دارد. حتی اگر ‌این رقیب، بازی فکری باشد. یاد بگیریم تخصصی کار کنیم.