نگاهی بر پیدا و پنهان سریال «رهایم کن»
سایه روشنهای حاشیه روی سر یک سریال شبکه نمایش خانگی
هانیه شجاعی زند
نویسنده
این روزها اگر از بینندگان سریالهای نمایش خانگی برای ملحق شدن به فیلمهای پر مخاطبشان بپرسی فیلم «رهایم کن» را پیشنهاد میدهند. فیلمی به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیهکنندگی مجید مولایی که به سفارش پلتفرم فیلیمو ساخته شد است. سریال سفارشی که به گفته تهیهکننده آن به خواست سرمایهگذاران آن یعنی فیلیمو داستان خود را از زمان حال به پیش از انقلاب برده است. سریالی که احتمالاً به درخواست صاحبان اصلی اثر متحمل ملحقات دیگری هم شده که از این نظر نمیتوانیم این فیلم را تنها به مجید مولایی و شهرام شاهحسینی نسبت دهیم. سریالی که این روزها در فضای رسانهای توجه مخالفان و موافقان زیادی را جلب کرده که این تفاوت در دیدگاهها حکایت از سریالی چند لایه میدهد که سبب شده هر کس از پس زاویه نگاه خود آن را نقد کند.
لایه اول این سریال داستان جذاب خانواده سرشناس «نایب سرخی» ساکن سیاهرود است که هر نفر از اعضای این خانواده، داستانی دارند و توانستهاند هر کدام مخاطبان خاص خود را جذب کنند و داستانی که خلاقیتش در طراحی صحنه و فضاسازیهای قصه خودنمایی میکند اگرنه که قصه همان کلیشه همیشگی است. داستان عشق و عاشقیهای مثلثی که با خیانت و تجاوز طعم دار شده تا ولع مخاطبانش را دو چندان کند و در کنار آن سه ضلعی از ترس، دروغ، طمع شکل داده شده است تا مخاطبانی که در فراغ بال برای پر کردن اوقات فراغت خود تن به حس و حال عاشقانه سریال دادهاند در یک تفریح فرح بخش در دل داستانی در دهه 50 سفر کنند تا در پس این خلسه عمیق در عمق ذهنشان، معادلاتی به هم بخورد و یا معادله جدیدی شکل بگیرد.
سریال رهایم کن قصه عشق و عاشقیهای رنگ و وارنگ است که این بار در یک ترکیب جدید میان دو برادر شکل گرفته است. هر چند داستان عشق، یک قصهای قدیمی است اما در هر اندازهای که روایت شود، همواره برای مخاطب احساسی ایرانی جذابیت دارد، به خصوص اگر این مثلث عاشقانه در نهایت به سمتی که مخاطب میخواهد بچرخد.
موضوعی که سبب شده تا سازندگان نمایش خانگی به خصوص پلتفرمها به سمت ساخت آثاری این چنینی گرایش پیدا کنند و عملاً خلاقیت جای خود را به پروژههای سودآوری داده که هیچ نبوغ و دستاوردی در آنها یافت نمیشود. محتوایی که قرار نیست برای خانوادهها آوردهایی داشته باشد، آورده که این روزها یک زیاده خواهی بیمنطق از شبکه نمایش خانگی محسوب میشود.شاید حداقل توقع این باشد که محتوای سریالهای این رسانه پر مخاطب، ارزشهای اخلاقی خودشان را گم نکنند. اتفاقی که این روزها پلتفرم فیلیمو با همین دست فرمان سفارشیسازی سریالهای نمایش خانگی محتوا را به ناکجا آباد برده است.
اگرفیلم رهایم کن را همراه مخاطبانش به دو قسمت تقسیم کنیم دسته موافقانش درکنار داستان درام و جذاب آن میایستند که مجید مولایی آن را نگاشته و شهرام شاه حسینی به پشتوانه کارهای موفقی هم چون «میخواهم زنده بمانم» آن را کارگردانی کرده است و در یک روایت موازی از عشق، حسد و شاید سیاست در بستر مسائل اجتماعی میگوید و در دسته مقابل، مخالفان این سریالاند که نسبت به لایههای زیرینتر، آن را به نقد میکشند. انتقاداتی که دست اشاره آنها به سمت سفارشدهندگان آن یعنی فیلیمو گرفته شده است.
هر چند فیلم درام جذابی دارد اما فیلمنامه نتوانسته به درستی از پس قصه خود برآید و در هدایت خرده داستانهای خود پرداخت درستی ندارد. مثلاً مخاطب هنوز نمیداند حاتم در کشته شدن عبدالله نقش داشته یا خیر، همچنین شخصیت یونس و دوستانش در حد تیپ باقی میماند و سریال پرداخت درست و دقیقی از سیر مبارزاتی و هدف آنها ندارد. در حقیت این اثر یک ایده کلی است که جزئیاتش پرداخت نشده است و شاید تنها یک نقطه قوت مهم دارد و آن بازی بازیگرانش است که هر کدام در جایگاه خود بهترینهای خود را ارائه کردهاند و همین کیفیت سریال را بالا برده تا با نادیده گرفتن ضعفهای فیلمنامهای هر هفته برای دیدن آن منتظر بمانند.
تاریخ به روایت فیلیمو
داستان سریال «رهایم کن» روایتش را بر بستر دهه 50 شمسی پهن کرده است. سفری که به گفته تهیهکننده آن مجید مولایی به سفارش فیلیمو صورت گرفته است. همیشه در پس سفر به تاریخ انگیزههای مختلفی وجود دارد اما آنچه از آن به عنوان منطق یاد میشود، نمایش اوضاع سیاسی، اجتماعی آن برهه از تاریخ است که برای جلب مخاطب، در دل یک درام جذاب روایت میشود اگرنه صرف هزینههای هنگفت برای بازسازی آن دوران کار باطل و بیمنطقی است. اگر با این نگاه به فیلم رهایم کن توجه کنیم جز صحنهپردازی خوب فیلم، اثری از شرایط سیاسی، اجتماعی دهه 50 وجود ندارد و حتی در نمایش نظام ارباب - رعیتی پرداخت درستی صورت نگرفته است و ما روایتی از اضمحلال پدرسالاری در دوران فئودالیسم از درون خانواده میبینیم که به واسطه اختلاف میان فرزندان با یکدیگر و فرزندان با پدر پیش میرود.
اگر این فرار رو به عقب و روی آوردن به گذشته را راهی برای به تصویر کشیدن ممنوعهها و فرار از خط قرمزها بدانیم بیراهه نرفتهایم هر چند این بازی با نوستالژی یک روی دیگری هم دارد که کمتر مورد توجه بوده است. با مرور سن انقلاب و چند نسلی که این نظام عوض کرده تا به چهل و چند سالگیاش برسد نشان میدهد که بخش اعظمی از جمعیت ایران به خصوص آنهایی که قرار است تا پرچمدار این نظام باشند چیزی از آن روزها به یاد ندارند و این سفر به تاریخ است که ذهنیت مخاطب شما را میسازد، معادلهای که سریال رهایم کن ترجیح داده تا با عبور از حقایق آن روزها، دنیایی از ابتذال خوش رنگ و لعاب را به تصویر بکشد، تصویرسازی که پهلوی را در پس ذهن مخاطبش خوش قامت جلوه میدهد. ابتذالی که در خانواده «نایب سیاهرود» به عنوان نماد جامعه ایرانی خود نمایی میکند.
این سریال حتی در سفسطه بازیهایش در تاریخ خوانی خود مبارزان انقلابی را شمایلی کمونیستی میدهد تا ورای درام بازیهایش برای یک جدال تاریخی سندسازی کند، سندسازی که تهیهکننده از آن به عنوان یک برداشت آزاد از مبارزان آن دوره عنوان میکند و اینکه قرار نیست تمام قصهها بر اساس واقعیت باشد. این تهیه کننده درحالی مدعای یک برداشت آزاد در دل دهه 50 است که در بخشی دیگر از صحبتهای خود اذعان میکند که او تاریخ را از دل روایت مردمانی که در آن زیست کردهاند روایت کرده، داستانی که به گفته او برای نسل امروز که از گذشته هیچ نمیداند جذاب است. این تهیه کننده و نویسنده پر کار این روزهای سینمای خانگی مشخص نمیکند که بالاخره این فیلم تاریخ ایران است یا برداشت آزادی از داستان زندگی چند نفر که درآن دوره زیست میکردهاند. مخاطب جوان دقیقاً باید چگونه تاریخ نوستالژی خود را بشناسد؟ به آن صورتی که بوده یا به آن شکلی که فیلم رهایم کن برایش تعریف میکند.
ساترا و بیقانونیهای دنبالهدار شبکه نمایش خانگی
اگرگمان کردهاید که با تمام این عبور از خط قرمزها و شکایت پر دامنه هیچ ارگان نظارتی اقدامی نکرده، سخت اشتباه کردهاید. مرداد ماه سال پیش به محض مشخص شدن پخش بدون مجوز این سریال و فرار از اصلاحاتی که ساترا مشخص کرده بود سریعاً نامهای به فیلیمو ارسال شد در این برگه که به امضای مهدی سیف، مدیر کل نظارت و تطبیق ساترا، نهادی متعلق به صداوسیما که بر سریالهای شبکه نمایش خانگی نظارت میکند، رسیده، تا جلوی قانونگریزی فیلیمو گرفته شود. نامه نگاری که مسیرش تا همینجا تعریف شده و ادامه آن که نحوه اجرایی شدن را تبیین میکند هنوز نوشته نشده و نباید توقع بیجا از ساترا داشت.
وقتی دست ارگانهای مسئول نظارت به جایی نمیرسد قرار است پویشهای مردمی دست به کار شوند تا با درخواست بازنگری در ادامه پخش سریال «رهایم کن» خواستار توقف ترویج بیبندوباری رها شده و پخش گفتوگوهای سخیف بین هنرپیشههای هنجارشکن و خواهان برخورد قاطع با این رسانه و جلوگیری از ادامه پخش وحذف این سریال شوند.
به تازگی تهیه کننده این سریال نسبت به ممیزیهای وارد شده به این سریال میگوید: «در نمایش خانگی مخاطب پول میدهد و اثری را که میخواهد انتخاب کرده و میبیند. بنابراین نوع نگاه و اجرا نیز باید متفاوت از تلویزیون باشد.» تفاوتی که محتوای نامناسب و ضد ارزشی و خارج از شئون اخلاقیات را استاندارد فرهنگی در لوای سینمای خانگی تلقی میکند و معلوم نیست که نسل نو ظهور امروز در میان این همه دو رویی رفتاری چگونه باید خود را پیدا کند. آشفته بازاری که بعد از بروز هر بحران اجتماعی به دنبال ریشههای آن میگردیم، دریغ از آنکه به سادگی هر روز از کنار آن گذشتهایم و آن را به صرف جذب درآمد بیشتر نادیده گرفتهایم.
درحالی که مردم بیشتر توجه خود را صرف آثاری میکنند که با اصول ارزشی و اخلاقیشان فاصله دارد و تنها سودهای کلان را به جیب سازندگانش وارد میکند، واضح است که سرمایهگذاران فیلم نیز از خواست مردم تبعیت کرده و عملاً جریان فیلمسازی کشور را به سمت این دست از فیلمها میکشانند که نه کشاندهاند.