مرور تجربههای مثبت و منفی در خرید از مارکهای ایرانی
سراغ اینها بروید اما با چشم باز
به نظرم این حداقل کاری است که برای کمک به وضعیت بهتر جامعه از دست من و خانوادهام برمیآید. بخشی از قضیه هم به عرق ملی و باورهای ارزشی به نظام برمیگردد و یک بخش هم دیدگاه اجتماعی من است که من اگر میخواهم جامعهام حرکت روبه رشد داشته باشد، نه تنها باید کالای تولید داخل را بخرم، بلکه خود خریدنم را هم باید جلوه بدهم
سمیه ملاتبار
نویسنده
چقدر اهمیت دادهاید که خریدهایتان برای عید نوروز از کالاهای تولید داخل باشد؟ چقدر وقت صرف کردهاید که با مناسبترین هزینه، اجناس باکیفیتی را از تولیدیهای خودمان تهیه کنید؟ اصلاً شما که انتخابتان کالای داخلی بوده، چقدر از خریدتان راضی هستید؟ شده است که ضعف تولید داخلی را به گوش تولیدکنندهاش برسانید تا کیفیت تولیداتش را بهتر کند؟
خانم مهدیاری که خودش به نوعی تولیدکننده به حساب میآید، گفت: اصل اقتصاد یک کشور به درونزا بودنش است. در مقیاس کوچک و خیلی دم دستی، آدم تا وقتی خودش میتواند غذا درست کند، چرا باید برود از بیرون غذا سفارش دهد و غذای فرد دیگری را وارد خانهاش کند؟ اقتصاد در خانواده این روزها خیلی مهمتر شده است، شاخههای کوچکترش مثل همین غذاست. اولویت با آن کاری است که نفعاش به نفع ما یا به نفع نزدیکان ما است. یعنی نیاز خودت را اول خودت تأمین کنی، اگر نتوانستی، از اطرافیان و فامیل تأمین کنی و اگر نشد و کیفیت لازم را پیدا نکردی، از همشهریانات استفاده کنی و در آخر اگر نشد، از هموطنات کمک بگیری. در مواردی میشنویم و حتی کمی هم دیدهایم که محصولی ایرانی با کیفیت مدنظرمان پیدا نمیشود. در اینجا به نظرم اولویت با کشوری است که قرابت و نزدیکی فرهنگی، سیاسی بیشتری به ما دارد. اگر این اصل مهم در روابط اقتصادی درست اجرا شود و همه ما آن را اجرا کنیم، خود به خود خیلی از مشکلات اقتصادی خانواده و به دنبال آن جامعه حل میشود. پس لزوم حمایت از تولید ملی دقیقاً مثل همان حمایت از دستپخت ما به عنوان همسر یا مادر در مقابل دستپخت یک مرد غریبه یا یک زن غریبه در یک رستوران است؛ هر چند غذای رستوران شیکتر و پررنگ و لعابتر باشد.
در خانواده ما مسأله خرید تولیدات داخلی خیلی حل شده است. ما نه تنها باید محصولات مورد نیازمان ایرانی باشد، بلکه نباید حروف و اشکال خارجی رویش نوشته شده باشد، خصوصاً در حوزه کودک برای دخترم. اما متأسفانه در حوزه پوشاک کودک، خصوصاً خیلی از محصولات ایرانی، زبان بیگانه رویش نوشته شده است یا از شخصیتهای کارتونی غیربومی استفاده کردهاند. اولویت من و شوهرم این است که جنس ایرانی بدون این اشکال و طرحها را بخریم. البته الان هم با افتخار میتوانم بگویم هیچ لباس پلوخوری برای دید و بازدیدهای دخترم که فینگلیشنویسی شده باشد، نخریدهایم.
درمورد اطرافیان هم اغلب همین است؛ مثلاً در مهمانیها اگر با شکلات خارجی پذیرایی کنند، به شخصه برنمیدارم. اکثر شکلاتهای پذیرایی نیز اتفاقاً خارجی هستند با اینکه تولید داخل باکیفیت در مورد شکلات کم نداریم. برای همین مثلاً وقتی شکلات را تعارف کردند اول میپرسم ایرانی است؟ اگر بگویند نه، میگویم نمیخورم. بعد همین رفتارم بحث را باز میکند. به آنها میگویم که چه شکلاتهای خوبی در داخل داریم و این کار ما ظلم در حق آنهاست که شما رفتهاید خارجی همان سبک را خریدهاید. وقتی هم که مهمان ما میشوند، بعد از میل کردنشان میپرسم راضی بودید؟ ایرانی بوده و تقریباً همیشه با تعجبشان مواجه میشوم. امسال هم منتظر بودم تا دید و بازدیدها شروع شود و با شکلاتهای داخلی که تهیه کردهایم، تبلیغ بیشتری داشته باشیم.
تا چند سال پیش من و شوهرم برای خرید لباسهای نوروزیمان به سراغ پلاسکو میرفتیم. طبقههای بالای پلاسکو، تولیدی بود و لباسهای باکیفیت بالا و خیلی خوبی تولید میکردند. البته گاهی همان محصولات را به اسم برند خارجی در پایین ساختمان میفروختند ولی چند مغازهای که از آن خرید داشتهایم، کاملاً تولید خودشان را میفروختند. الحمدلله الان تولیدات پوشاک ایرانی، چه کودک و چه بزرگسال، خیلی خوب و فراوان شده است و دایره انتخابمان هم وسیعتر. امسال هم مدلهایی را انتخاب کردهام و برای خودم با کمک مادرم لباس دوختهام. برای بقیه خریدهایم هم با همین حساسیت آنها را دنبال کرده بودم و از نتیجه راضیام.
آیه که مادر دختری سه ساله است، میگوید: برای پذیرایی عید و مهمانهای نوروزی، از خانومی که شیرینی خانگی متنوع و خوشمزهای میپخت خرید داشتم که کیفیت شیرینیهایش هم خیلی خوب بود. به همه دوستانم هم معرفیاش کردم و حتی رفقایمان هم از خریدهایشان راضی بودند. کیفیت شیرینیهای خانگی امسال آنقدر خوب بود که در چند روز اول، شیرینیها را تمام کردیم و مجبور شدیم دوباره سفارش دهیم. پذیرایی شکلات هم داشتیم و انواع شکلاتهای ایرانی را برای سفره عید تهیه کردم. بارها برخی شکلاتهای معروف خارجی را با نمونههای داخلی مقایسه کردهام و دیدهام کیفیت ایرانیها جداً قابل قبول بوده است.
در مورد مارک لوازم برقی، خودم کالای تولید داخلی ندارم اما تجربه تولیدات داخلی در لوازم برقی را در اقوام نزدیک دیدهام. درباره یخچال و تلویزیون و ماشین لباسشویی که راضی بوهاند. ولی مثلاً در وسایل پخت و پز، مثل قابلمه، ماهیتابه و زودپز که خود ظرف در معرض حرارت قرار میگیرد و روی سلامت ما هم تأثیرگذار است، اصلاً ایرانی نمیخرم. یعنی تجربه داشتم که متأسفانه لایه روکش سرامیک و چدن ظرف، به مرور زمان نه چندان طولانی به صورت ورقه ورقه کنده شده و وارد غذا میشد. من سر سلامت خانوادهام اصلاً ریسک نمیکنم، تا مطمئن نشوم مارکی خیلی خوب است و استانداردها را رعایت میکند از آن استفاده نمیکنم چه ایرانی باشد چه خارجی. در مورد پوشاک، سالها پیش از یک برند ایرانی که در حراج بود خریدی داشتم و قیمت حراجش با قیمت حالت عادی برندهای خارجی خوب برابری میکرد و خیلی گران بود البته واقعاً کیفیت خوبی داشت. اما درباره کفش چون هم خودم و هم همسرم مشکل زانو داریم، سراغ برندهای ایرانی نمیروم، مگر برای کفش چرمی که به نظرم مارکهای ایرانی کیفیت خوبی در کفش چرمی دارند. اما درمورد کتونی و کفش روزمره، چون طبیبودنش برایم مهم است، سراغ ایرانیها نمیروم. البته گاردی هم ندارم، مارک ایرانی، کتونی خوب و طبی تولید کند حتماً تهیه میکنم.
برای دخترم که خدا را شکر مشکلی ندارد و در حال رشد هم هست، از مارکهای ایرانی استفاده میکنم. اتفاقاً چند مارک لباس کودک ایرانی میشناسم که کیفیت خیلی خوبی دارند و بارها خرید داشتم و راضی بودم. اما در مورد وسایل ایمنی دخترم مانند کالسکه و صندلی ماشین هم سراغ کارهای ایرانی نرفتم چون ایمنی لازم را ندارند و استانداردهای محافظتی را اصلاً رعایت نمیکنند.
فاطمه لیاقت میگوید: خیلی سال است که ما این باور را داریم که خریدی از تولیدات غیرایرانی نداشته باشیم، حتی از بچگی، مادرم هم همینطور بودند و حساسیتشان را به ما هم منتقل کردند. واقعاً دلیل اصلی ما این است که کشور در شرایط اقتصادیای قرار دارد که نیاز است تک تک ما همراهی کنیم تا این شرایط سخت بگذرد. اگر من میبینم مثلاً کودک کار داریم و هزار مصیبت دیگر، حداقل کمک من این است که به جای جنس خارجی از تولیدات داخلی استفاده کنم. با اینکه مجبورم بگردم و خیلی زمان بگذارم و حتی هزینه بیشتر نیز بپردازم چون واقعاً گاهی جنس خارجی ارزانتر و شیکتر است. حتی بعضی وقتها شماتت هم بابت خریدم از بیشتر فامیل میبینم اما چون خیلی مصمم بر عقیدهمان هستیم کوتاه نمیآییم. به هر حال خرید جنس ایرانی واقعاً برای ما تبعات فرهنگی، اقتصادی دارد ولی من با کمال میل و با جان دل این تبعات را به دوش میگیرم چون اعتقاد دارم این حداقل کاری است که نسل ما میتواند برای حفظ کشور انجام دهد. نسلهای قبلی هم جانشان و بعضاً آبرو و زندگیشان را گذاشتند. به نظرم این حداقل کاری است که برای کمک به وضعیت بهتر از دست من و خانوادهام برمیآید. بخشی از قضیه هم به عرق ملی و باورهای ارزشی به نظام برمیگردد و یک بخش هم دیدگاه اجتماعی من است که من اگر میخواهم جامعهام حرکت روبه رشد داشته باشد، نه تنها باید کالای تولید داخل را بخرم، بلکه خود خریدنم را هم باید جلوه بدهم. مثلاً اگر دارم میگردم جنس خوب ایرانی پیدا کنم و معرفی هم داشته باشم، یک بخشاش این است که تبلیغاش را داشته باشم و بقیه هم ببینند که با جنس ایرانی هم میشود شیک پوشید و خانه را خوب تزئین کرد و دکور عید را تغییر داد. مثلاً خودم سالهاست که برای پذیرایی عید از صنایعدستی مثل ظرفهای مینا استفاده میکنم که تعدادش هم خیلی زیاد نیست. رفتم اصفهان و در مغازهها دنبال جنسی گشتم که مثلاً کمی بیشتر در تنور بوده و یک قسمتهایی از آن هم دچار مشکل جزئی شده بود که مناسبتر برایم دربیاید.
اهل دکور هم که اصلاً نیستم ولی در همان حدی که لازم بود، امسال از کارهای سنتی ایرانی خریدیم. مثل رومیزی و روتختیهایی که به وسیله خانمهایی که میشناسم در داخل خانه تولید شده است، تهیه کردم.
یکی از تلاشهای دیگر من برای دادن هدیه به مهمانهای نوروزیمان که خیلی برایم سخت بود، این بود که اصلاً از کادوهای خارجی استفاده نکنم. ما حتی در مسافرتی هم که سال گذشته به بوشهر و قشم داشتیم، هیچ جنس خارجی برای سوغات نخریدیم. از آنجا هم سبد حصیربافی و عود دستساز که خودشان درست کرده بودند و ادویه را به عنوان سوغات خریدیم. قشم جایی است که واقعاً ممکن است خیلیها در خرید کالاهای خارجی وا بدهند ولی باز هم ما تلاش کرده بودیم درگیرش نشویم. الان مثلاً چای ایرانی را خیلیها استفاده میکنند، اما قابلمه را نه، همه سعی میکنند ظرفهای پخت و پزشان چدن باشد و تفلون و استیل فلان که من تقریباً امسال همه را ایرانی خریدم.
حتی شده است که کسی برای ما کالای خارجی بیاورد، ولی من استفادهاش نکردم و نگذاشتم که وارد چرخه زندگیمان بشود. خیلی هم سعی میکنم اگر مهمانیای بروم که میدانم و میبینم که آنها از کالاهای خارجی برای پذیرایی و پوشششان استفاده میکنند، موقع مبارکبادی که خواستم بگویم، سعی کردم نگویم که چه جنس شیکی که دو نفر دیگری که در این جمع هستند هم راغب به خریدش بشوند، سعی کردم از خود آن کالا تعریفی نکنم.
از سما که خیلی در گروه دوستانه بله دنبال تونیکهای مناسب برای نوروز بود پرسیدم که علت این همه اهمیت و تأکیدش بر کالاهای داخلی چیست؟ گفت: دیدن شرح حال زندگی خیلی از تولیدکنندههای داخلی و دیدن کسادی بازار داخلی خیلی تأثیر زیادی روی من داشت. اینکه تا جایی که از دستم برمیآید کالای ایرانی بخرم تا کارگر ایرانی بیکار نشود. غیر از اینها دیدم با خریدهای اولیه چند جنس ایرانی که تعریفشان را شنیده بودم ضرری نکردم و توانستم با هزینه مناسبتری کالای خوبی داشته باشم. برای همین خیلی تشویق شدم به خرید بیشتر سایر اجناس ایرانی. ولی واقعاً محصولات ایرانی مرغوب، مقابل کالای خارجی خیلی کمتر است و متقاضی باید خیلی بگردد تا پیدایشان کند که این باعث خستگی میشود. البته که به تازگی تبلیغاتشان خیلی بهتر شده است. رهبری هم مدام تأکید داشتند که محصولات داخلی استفاده کنیم و دنبال برندها نباشیم و خارجی آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد را متعصبانه و با تعصب تمام مصرف نکنیم. ما هم دقیقاً همین تعصب را داریم. این تعصب، حس کمی نیست، یک کار بزرگ است.
از خانومی که به قول خودش خیلی ادعای ولایتمداریاش میشود ولی بیشتر اجناس تزئینی خانه و خوراکیهای فرزندان و لباسهای تنشان خارجی است هم همین سؤالها را پرسیدم که او گفت: ما خیلی دوست داریم ایرانی بخریم اما هر بار نمیشود. هم فرزندانم بشدت به خانواده نوتلا عادت کردهاند و مزاجشان با شکلاتهای ایرانی به هم میریزد و هم دست خودمان در خرید، سمت همین کالاها میرود. راستش حتی براقکنندههای لوازم استیل و شویندههایمان را هم نمیتوانیم ایرانی بخریم، از بس از مارکهای خارجی و حتی بوی مواد شویندهاش راضی هستیم. سالهاست که فکر میکنیم ایرانیها درسشان را در تولیدات پس دادهاند.
برایشان ناراحت هستیم که چرا نمیتوانند پیشرفت کنند و فقر در خیلی از نقاط کشورمان دیده میشود اما کاری از این جهت از ما برنمیآید. همسرم دست به خیر است، سعی میکنیم از این طریق جبران کنیم. اتفاقاً همسرم تعریف میکرد که سمت محل کارش که شهرک صنعتی است، حدود نیمی از کارگاهها از پارسال تعطیل شدند و خیلیها هم تعدیل نیرو کردهاند. گاهی برخیها هم راضی هستند که اجناس تولیدیشان را به قیمت تمام شده رد کنند تا پولش را در بانک بگذارند و در اسنپ کار کنند. میپرسم به نظرت به حمایت دولت نیاز داشتند یا مردم؟ میگوید: دولت که حمایتی نمیکند هیچ، فقط با گرفتن مالیات اذیتشان میکند، برای همین راغب به تعدیل میشوند. به نظرم اصل، اعتماد مردم است که اگر بتوانند اعتماد کرده و خرید کنند مشکلی پیش نمیآید. از طرفی جنس بیکیفیت با ظاهر خوب چینی هم ارزانتر است و مردم ترجیحاش میدهند.
یکسری از تولیدکنندهها هم جعل برند انجام میدهند که اغلب در پوشاک این اتفاق میافتد. چون فروششان کم است و ما هم برندگرا هستیم، جعلها زیاد شده است. مثلاً ما یکسری از لباسهای عید را از مغازه خریده بودیم که برند ترک داشت ولی متوجه شدیم تولید داخل است. زیرا به خاطر سلیقه مردم مجبور شده بودند از برند ترک استفاده کنند.
مطهره که دغدغه نخریدن لباس غیرایرانی را برای امسال داشت، میگوید: به لطف چندین سال تلاش برای جایگزینی کالای ایرانی به جای خارجی، برندهای ایرانی زیادی بلد بودم که کیفیت قابل قبولی دارند اما مقاومت در مقابل لباسهای خوشگل و گاهی ارزان خارجی واقعاً سخت بود، عین همین روزها. برای همین یکی از ایدههایی که امسال برای نوروز پیاده کردم و اتفاقاً تا الان من و دخترها و همسرم راضی هستیم، دوختن همان مدل خارجی به جای خریدن بود که تقریباً با نمونه خارجیشان تفاوت خاصی ندارند. حُسناش هم این بود که دو پیراهنی که برای دخترانم سفارش دادم دوخته شود، به قیمت خرید یک دانه خارجیاش درآمد. برای ما مهم بود که پولی که از زحمت حلال به دست آوردیم به دست یک هنرمند ایرانی برسد و نه دلال و قاچاقچی و واسطه.
این هم سنگر ماست، باید در این سنگر بجنگیم
آنقدر این روحیه ما در اعضای خانوادهمان اثر مثبت گذاشته است که خواهر همسرم وقتی مهمان خانهمان بود و میدید که تمام لوازم را ایرانی کردهایم به شوخی میگفت: من فقط به خاطر خرید جهیزیه تمام ایرانی میخواهم ازدواج کنم. اسفندماه هم که خرید نوروزی داغ شده بود، تمام تلاشم را میکردم وارد هر مغازهای که شدم، حتی اگر نوشته روی کالا را هم دیدم، باز با اشتیاق از فروشنده بپرسم این ایرانی است؟ مطمئنم این طوری فروشنده میفهمد ما جماعت زیادی هستیم که اجناس ایرانی دوست داریم و باید متناسب با فراوانی این تقاضا،عرضه کالای ایرانی را بالا ببرد.