تلاش نافرجام امریکا برای جبران انقلاب دوم

صادق رخ فرد
دبیر گروه تاریخ

هفته اول اردیبهشت سالروز واقعه طبس است. در واقع روز عملیات تجاوز امریکا به خاک ایران معروف به پنجه عقاب بود که با شکستی مفتضحانه همراه شد. شکستی که حقانیت انقلاب اسلا‌می‌ایران را برای همه جهانیان به منصه ظهورگذاشت و رسوایی تاریخی را برای شیطان بزرگ به ارمغان آورد. به همین مناسبت به برخی از زوایای این واقعه تاریخی ‌می‌پردازیم.

از طبس تا حمله صدام؛ شکست مفتضحانه

با اشغال لانه جاسوسی امریکا درایران، توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» در13 آبان 1358، به «حیثیت جهانی» شیطان بزرگ ضربه شدید و بی‌سابقه‌ای وارد شد وبه ورشکستگی و کناره‌گیری جناح لیبرالی انجامید؛ که توانسته بود اهرم‌های دستگاه دولتی نظام نوپای برخاسته ازانقلاب را به دست گیرد. این جناح، باوجود آرمان‌ها و خواست‌های رهبری انقلاب و ملت انقلابی، سیاست سازش با غرب را، درحد تسلیم بی قید و شرط به امریکا و تمکین در برابر ساخت‌های سیاسی - اجتماعی - اقتصادی نظام پوسیده و فاسد گذشته، در پیش گرفته بود. خشم امریکا فقط از تسخیرلانه جاسوسی نبود، بلکه بیشتر به خاطر پیامدهای مرد‌می‌- سیاسی این «انقلاب دوم» بود.امریکا مدت‌ها بود که به وجود عوامل مستقیم خود دردولت موقت (مانند امیرانتظام) و نیزبه گرایشات فکری غربگرایانه برخی از اعضای آن امید جدی بسته بود. او دولت موقت را اهرم لیبرالی ‌می‌دانست که امواج انقلاب را مهار خواهد کرد و به‌تدریج ایران را مجدداً به حوزه نفوذ امریکا بازخواهد گرداند.
این حرکت عظیم، که «انقلاب دوم» نام گرفت و امام امت آن را انقلابی بزرگترازانقلاب اول نامیدند، شیطان بزرگ را به تکاپو واداشت و استراتژیست‌های واشنگتن به هیاهو از سویی و چاره جویی از سوی دیگر پرداختند. دانیل کرین، نماینده کنگره امریکا، گفت: «من به کارتر اصرار کرده‌ام که ناوهواپیمابر امریکایی را به خلیج فارس بفرستد تا نشان دهد عمو سام جدی است.»

 

 جمله تاریخی و معروف امام خمینی(ره)

جان کانالی، نامزد ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه، گفت: اشغال لانه جاسوسی «باید با عکس العمل شدید دولت امریکا روبه رو شود حتی اگر به تحریم نفتی ایران منجر شود. ما باید هرچه زودتر تصمیم بگیریم ... واشنگتن نباید اجازه دهد مورد مسخره و استهزاء قرار بگیرد.»
در پاسخ به این تهدیدهای مکرر شیطان بزرگ، که بیانگر اهمیت این مرحله از انقلاب در شکست مطامع امریکای جهانخوار بود، امام امت جمله تاریخی و معروف خود را بیان کردند: امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. امام همچنین خطاب به غربگرایان لیبرالی که از«منافع» امریکا در ایران حمایت ‌می‌کنند و برای از زیر ضربه خارج ساختن شیطان بزرگ، خطر شوروی را مطرح ‌می‌سازند تا «امریکا منسی شود»، فرمودند: «آد‌می ‌که ملی است با امریکا دشمن است همانطور که همه ملت ما دشمن است، همانطور که همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز امریکا ‌می‌داند برای اینکه دشمن شماره اول ما شاه معدوم را برده است امریکا نگه داشته، آن وقت هم که او بود دشمن شماره یک ما آنها بودند...»

 

 

نامه کارتر به امام

به هر روی، صرفنظرازتهدیدها و جنگ روانی - تبلیغاتی، در جمع بسته استراتژیست‌های «کاخ سفید» واشنگتن مسائل پنهانی ‌می‌گذشت، که چندی بعد نتیجه آن به صورت تجاوز طبس نمایان شد.برژینسکی، که مهمترین مغز متفکر دستگاه حکومتی امریکا بود، چنانکه در کتاب خود به نام «قدرت و اصول اخلاقی» نوشته، ازهمان آغاز به عملیات نظا‌می‌علیه ایران ‌می‌اندیشید. این فکر در جلسه مشاوران جیمی ‌کارتر مورد تصویب قرار گرفت و عملیات اجرایی آن به برژینسکی سپرده شد.
امریکا، ابتدا آخرین شانس «آشتی» را آزمود و درباغ سبز نشان داد. برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر، در اجرای این «ژست آشتی» گفت: «کشور ایران با درنظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و سیاسی آن از بسیاری جهات همیشه در معرض مخاطره است و به خاطر روابط نزدیک دوستانه با امریکا بوده است که ایران توانسته است استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کند.»
کارتر درنامه مورخه 26 مارس 1980 (فروردین 1359) خود خطاب به امام خمینی چنین نوشت: «ما آماده پذیرش حقایقی جدید که مولود انقلاب ایران است ‌می‌باشیم. این امرهمچنان هدف و آرزوی ما است، زیرا من تصور ‌می‌کنم ما هدف واحدی را که صلح جهان و برقراری عدالت برای همه ملل است تعقیب ‌می‌کنیم.»

 

هدف اصلی عملیات

 به اعتراف برژینسکی، تجاوز طبس خفیف‌ترین شکل عملیات نظا‌می‌بود که در دستورکار امریکا قرار داشت:« طرح عملیات نجات را من ابتدا به عنوان آخرین چاره یا یک اقدام اضطراری در صورت به خطر افتادن جان گروگان‌ها تعقیب ‌می‌کردم و به مؤثر بودن عملیات نظا‌می‌نظیر محاصره دریایی ایران یا تصرف جزیره خارک و حملات هوایی به هدف‌هایی در داخل خاک ایران بیشتراعتقاد داشتم.»
 بهانه تجاوز نظا‌می‌«نجات» گروگان ها بود، ولی همانطور که برژینسکی اعتراف ‌می‌کند علت واقعی چیز دیگری بود: امریکا قصد داشت ضربه شدیدی را که با اشغال لانه جاسوسی به «حیثیت جهانی» و«مطامع» او وارد شده بود جبران کند. برژینسکی ‌می‌نویسد: اگراین کاربا موفقیت انجام ‌می‌شد امریکا یک باردیگر زور بازوی خود را نشان ‌می‌داد. چیزی که بیست سال است به آن احتیاج دارد.
کارتر گفت که «آبرو و حیثیت ملی ما به خطر افتاده و افزود که سادات به او گفته است اعتبار و موقعیت بین المللی ما به علت سستی دراین کاراقدام نظا‌می‌ علیه ایران انقلابی لطمه شدیدی خورده است.»
هامیلتون جوردن، رئیس «کاخ سفید» در زمان کارتر، ‌می‌نویسد: «این کار ‌می‌توانست موجب اتکا و پشت گر‌می‌جامعه جهانی باشد که تردیدش نسبت به قدرت امریکا هردم رو به افزایش داشت.» (هامیلتون جوردن، بحران، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص 257.)

 

نقش بنی صدر

مأمور «سیا» ‌می‌نویسد: «به من گفته شده بود که دولت امریکا به طوراعم و سیاه بطوراخص در نظر دارند که اگر امکاناتی موجود باشد، با افرادی که ‌می‌توانند در انقلاب ایران نقشی داشته باشند تماس برقرار شود. لذا زمانی که امام در فرانسه بود، یک افسر بازنشسته «سیا» مأمور شد که به فرانسه رفته و با آقای بنی صدرتماس برقرار نماید. زمان این ملاقات اولیه کمی ‌قبل از مراجعت امام به تهران است که در فرانسه برقرار شده بود... هدف نهایی ما به استخدام درآوردن بنی صدر بود... در آخرین جلسه بنی صدر موافقت نمود که به‌عنوان مشاور اقتصادی قابل اطمینان این کمپانی فعالیت نماید و پیشنهاد حقوق ماهیانه 1000 دلار را پذیرفت.( کتاب غائله چهاردهم اسفند) همزمان با اشغال لانه جاسوسی، بنی صدر در پست سرپرست وزارت خارجه جمهوری اسلا‌می‌ دست به اقدا‌می‌ زد که در آن روز اعماق آن برای مردم پنهان بود و به احساسات«تند»و«انقلابی» ایشان نسبت داده ‌می‌شد.  آذرماه 1358 روزنامه «کیهان» به درستی نوشت: «اولین عکس‌العمل بنی صدر در زمان به دست گرفتن صدارت و در رابطه با گروگانگیری اعلام عدم پرداخت دیون ایران به بانک‌ها و شرکت‌های خارجی بود. این بیانیه که از طرف یک مقام مسئول و یک اقتصاددان که همه چشم ها جهت پیاده کردن یک اقتصاد توحیدی بدو دوخته شده بود صورت ‌می‌گرفت آنچنان دست اندرکاران سیاست خارجی و داخلی را حیران نمود و نتیجه آن، توقیف تما‌می ‌سپرده‌های ایران در بانک‌های خارجی بود. انگیزه این مصاحبه و اعلام ضبط سپرده‌ها هنوز برای هیچ کس روشن نیست. وزیر امور خارجه قبلی هم درهیچ یک از گزارشات خود سعی ننمود که این ابهام را برای مردم روشن کند.»( کیهان، 1358 /9 /12)

 

وقتی نقشه کارتر نقش برآب شد

کارترکه درهمین زمان مخفیانه مشغول مذاکرات پشت پرده با ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده بود، شاید با رهنمود این دو، نامه فوق را مخفیانه برای امام ارسال داشت. شیطان بزرگ ‌می‌خواست تا گشایش «کانال محرمانه» با رهبری انقلاب را دستاویز طرح‌های آینده خود قرار دهد. امام امت با صلابت و ژرف اندیشی عجیب خویش بلافاصله دستور انتشاراین نامه را دادند و نقشه کارتر نقش برآب شد. انتشار نامه محرمانه کارتر یک افتضاح سیاسی برای رئیس جمهور امریکا بود و استراتژیست‌های واشنگتن اگراین حادثه را دستمایه تجربه‌های آتی قرار ‌می‌دادند، بعدها رسوایی مک فارلین پیش نمی‌آمد. بلافاصله پس از انتشار نامه کارتردرتهران، کیسینجر اعلام داشت:«امریکا به مقامات ایرانی باید بگوید میهمانی تمام شد.»
درنتیجه امریکا هرگونه امید به سازش با رهبری انقلاب را از دست داد و توطئه تجاوز نظا‌می ‌دردستور کارقرار گرفت. عملیات تجاوز نظا‌می ‌به دو بخش تقسیم شد: بخش اول حمله نظا‌می ‌با نام «عملیات نجات» بود که به ماجرای طبس معروف شد.

 

مقدمات عملیات نجات

برژینسکی، از طراحان اصلی تجاوز طبس و مسئول اجرایی آن، چنین ‌می‌نویسد: «طرح عملیات نجات، از نخستین روزهای گروگانگیری تحت مطالعه بود و من روز 11 نوامبر (یک هفته پس از گروگانگیری) برای بررسی نقشه‌های عملیاتی و مشکلات این کار به پنتاگون رفتم. تصمیم برای رهایی گروگان‌ها با توسل به زور در فاصله 3 هفته بین 21 مارس تا 11 آوریل 1980 (فروردین 1359) اتخاذ شد. روز شنبه 22 مارس کارتر با مشاوران اصلی خود ونس، ماندیل، براون، ترنر، جوردن، جونز، پاول و خود من جلسه‌ای در کمپ دیوید تشکیل داد. ژنرال جونز گزارشی از اقداماتی که طی چند ماه گذشته برای تهیه مقدمات «نجات» به عمل آمده بود به رئیس جمهوری داد. کارتر دستور داد مقدمات اجرایی این عملیات و ترتیب فرود آمدن هواپیماها وهلیکوپترها در محل تعیین شده در داخل خاک ایران و سوخت گیری آنها برای بازگشتن داده شود.»

 

ولادیمیر کوزیچکین، افسر ایستگاه سازمان اطلاعاتی شوروی (کا.گ.ب) در تهران بود اما به مرور توسط انگلستان جذب شد و در خرداد1361به کمک MI6 به لندن پناهنده شد. او در سال 1369 با نوشتن کتابی خاطرات خود را منتشر کرد. این کتاب در سال 1370 با نام «کا.گ.‌ب در ایران» ترجمه شد. کوزیچکین در فرازی از کتاب خود به ماجرای حمله طبس اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بسیاری از مردم در تهران و بسیاری از ما (منظور وی طرفداران بلوک غرب است)عمیقاً معتقد بودیم که در یک صبح زیبا شاهد حضور سربازان امریکایی در خیابان‌ها خواهیم بود و بدین‌سان زندگی در ایران دگرباره به سیر عادی خود بازخواهد گشت.در نخستین ماه‌های سال1980انواع اطلاعات درباره وقوع یک کودتای ضد خمینی به ما می‌رسید و ما به این گزارش‌ها توجهی نمی‌کردیم.این تنها بیان یک آرزو بود.این صبح موعود، بالاخره در25آوریل1980فرارسید و هیچ اتفاقی- چنانکه تصور می‌رفت- رخ نداد. ولی مطبوعات ایران از شکست یک عملیات امریکایی‌ها برای رهاسازی گروگان‌ها خبر دادند.ما به هیچ یک از گزارش‌های ایرانیان باور نداشتیم تا زمانی که وسایل ارتباط جمعی غرب آن را تأیید کردند.گویا چنین بود که «نیروی دلتا» امریکا قرار بوده به یک حمله برق آسا به تهران دست زند.آنها زمانی که برای تجدید سوخت و تجدید آرایش در صحرای طبس ایران توقف کردند، با یک طوفان شن مواجه شدند.یک هلیکوپتر با هواپیمای حامل سوخت تصادف کرد و همه چیز به آتش کشیده شد.هشت خدمه امریکایی کشته شدند و عملیات بهم خورد.اسنادی، از جمله نقشه تهران که در آن سفارت امریکا و اهداف دیگر نشانه‌گذاری شده بود، به دست ایرانیان افتاد که هدف عملیات را ثابت می‌کرد. ما برای امریکایی‌ها احساس شرمساری و تلخکامی کردیم.»

 

دلگر‌می ‌امریکا به همپیمانان

امریکا برای تجاوز طبس به همیاری ارتجاع منطقه وعمال داخلی خود در ایران پشتگرم بود. برژینسکی ‌می‌نویسد: «در انجام این عملیات ما از همکاری صمیمانه یک کشور دوست و همکاری غیرمستقیم چند کشور دیگر منطقه که از چگونگی این عملیات و هدف آن اطلاع نداشتند برخوردار شدیم. سادات همانطور که انتظار داشتیم بی دریغ امکانات خود را دراختیارما گذاشت. چند کشور دیگرهم در تدارک این عملیات در داخل ایران با ما همکاری کردند.»
نام این کشورها چیست؟ برژینسکی به‌دلایل سیاسی - امنیتی پاسخ نمی‌دهد. ولی «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به این سؤال چنین پاسخ ‌می‌دهند: «کشورهای مصر، عربستان سعودی، ترکیه، عمان و پاکستان دراین عملیات امکانات خود را در اختیار امپریالیسم امریکا قرار دادند.»
(دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، نگرشی بر ماجرای طبس، ص125)
عمال داخلی امریکا که دراین عملیات مشارکت داشتند، که بودند؟ اسنادی که بعداً فاش شد، نقش صادق قطب زاده و
بنی‌صدر را در رأس این نیروها روشن ساخت: ابوالحسن بنی صدرپیش ازانقلاب مدتی کارمند «مؤسسه تحقیقات اجتماعی» زیر نظر دکتر احسان نراقی و دکتر هوشنگ نهاوندی بود و در کنگره سازمان جهانی جوانان در حیفای اسرائیل شرکت جسته بود. او پیش ازانقلاب با حقوق ماهیانه 1000 دلار و با نام مستعاراس. دی. لور- اه یا سازمان «سیا» همکاری ‌می‌کرد.

 

عملیات نجات تلخ ترین شکست

برژینسکی ‌می‌نویسد: ساعت 10 و 20 دقیقه صبح روز 24 آوریل، ژنرال جونز به من اطلاع داد که هوای منطقه مساعد بوده و هرهشت هلیکوپتر در راه مأموریت خود هستند. اما در ساعت 4 و 45 دقیقه همه چیز ناگهان تغییر کرد و براون تلفنی خبر داد که یکی از هلیکوپترها به‌علت اشکال فنی در نتیجه طوفان شن نمی‌تواند در مأموریت شرکت کند... یکی از هلیکوپترها با یک هواپیمای «سی - 130» برخورد کرده و آتش گرفته و منجر به تلفاتی هم شده است ...
کارتر با ناراحتی و غرغرکنان زیرلب گفت:«لعنت بر ..، لعنت بر... کارتر حالت کسی را داشت که کاردی در بدن او فرو کرده باشند. درد و رنج تمام وجود وچهره او را فراگرفته بود... کارتر با چهره‌ای غمزده به من نگاه کرد وگفت: برنامه لغو شد و بعد سرش را بین دو دست گرفته و در حدود 5 ثانیه روی میز خیره ماند. تأثیر فوق العاده‌ای برای او و برای امریکا به من دست داد. در آن روز غم انگیز با وجود ناراحتی و تأثر شدیدی که در چهره همه خوانده ‌می‌شد آرامش و سکون غریبی بر کاخ سفید حکمفرما بود... نیازی نیست بگویم که شکست عملیات نجات تلخ ترین شکست و دلشکستگی برای خود من در مدت چهار سال خدمت در کاخ سفید بود.»
سایروس ونس، وزیر خارجه امریکا، ‌می‌نویسد: «همه ما گیج و پریشان شده بودیم. پس از آنکه از حالت گیجی و شوک حاصله از شنیدن این اخبار وحشتناک به درآمدیم...هامیلتون جوردن ‌می‌نویسد: هلیکوپترها، هلیکوپترهای لعنتی! چیزی که قرار است امریکا بهترین سازنده‌اش باشد! بهترین وسیله مکانیکی ما چنین ازآب درآمده است... برای من جای تعجب بود و معنی‌اش را نمی‌فهمیدم...» (هامیلتون جوردن، بحران، ص 208)

 

اقدام بنی صدر در تجاوز طبس

نقش بنی صدر در تجاوز طبس نیز جالب توجه است: توسط فرماندهان نظا‌می ‌که بنی صدر گماشته بود، تیمسار شادمهر، رئیس ستاد مشترک وقت و تیمسار باقری، فرمانده وقت نیروی هوایی، روز 1359 / 2 / 5  به پایگاه یکم شکاری (پایگاه مادر) دستور داده شد که سریعاً توپ‌های 23 میلیمتری ضدهوایی که حریم حفاظتی فرودگاه و پایگاه را تأمین ‌می‌کرد، جمع آوری شود. این عمل در پایگاه‌های دیگر مانند شیراز، ایستگاه رادار شرآباد مشهد و... نیز انجام شد. باند فرودگاه تهران تا روز یکشنبه 1359 /2 / 7 روز تجاوز بدون مراقبت بود و بالاخره، پس از شکست رسوایی تجاوز توسط یک عامل عجیب و محاسبه نشده، طوفان شن، کارتر و‌هارولد براون، وزیر جنگ امریکا، اعلام کرد که اسناد طبقه بندی شده سری در صحنه عملیات به جای مانده است. بلافاصله، به‌دستور مستقیم بنی صدر، که درآن زمان فرماندهی کل قوا را به دست داشت، فانتوم‌های ایران هلیکوپترهای بی دفاع و در شن مانده را بمباران کردند! اسناد مهم و فوق محرمانه امریکا نابود شد تا چهره عمال داخلی شیطان بزرگ و ابعاد اعلام نشده این تجاوز در پس پرده بماند. دراین حادثه برادر پاسدار، محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه یزد به شهادت رسید.

 

بخش دوم عملیات تجاوز نظامی

در اسفند 1358، بختیار به یکی از ضدانقلابیونی که به دیدارش رفته بود، گفت: «‌صدام برای ادامه حکومت خود با تمام قوا علیه حکومت آقای خمینی اقدام خواهد کرد.»
و سپس بختیار به ملاقات صدام رفت. به گفته توماس.ام.دالی، ناخدای نیروی دریایی امریکا: «صدام وحشت خود را ازعواقب ناشی از انقلاب ایران در سال 1979 برای شاپور بختیار آخرین نخست وزیر زمان شاه فاش کرد.»
در جریان این قبیل دیدارها بود که: «شاپور بختیار، اویسی و برخی دیگر از فراریان رژیم شاه که در بغداد از حمایت ویژه‌ای برخوردار بودند، با این فکرکه ارتش ایران در شرف ازهم پاشیدگی است و رژیم تهران درگیر تشنجات داخلی است کوشیدند در مورد توانایی ارتش و دولت ایران تردید ایجاد کنند. آنها که دراین راستا کاری بجز تأیید نظرات دیگر منابع اطلاعاتی نداشتند، ‌می‌کوشیدند رژیم ایران را، بویژه در پی گروگانگیری سفارت امریکا و بسیج نیروهای ایرانی در مرز شوروی و مناطق کردنشین شورشی آسیب پذیر جلوه دهند.» («لوموند دیپلماتیک» ژوئیه .1985)
«برژینسکی برای آماده سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد، بطوری که مجله«جورنال استریت» مورخ 8 فوریه 1980 [1359] یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت و«تایمز» لندن مورخ 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژینسکی و صدام اشاره کرد.» («ایت دیز»، 11 اکتبر 1980)
به دنبال این سفرها بود که «برژینسکی پس از سفر محرمانه خود به بغداد در اوایل ماه مه سال جاری [اردیبهشت 1359] در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظه‌ای بین ایالات متحده و عراق نمی‌بینیم، ما معتقدیم عراق که تصمیم به استقلال دارد [یعنی استقلال از بلوک شرق] در آرزوی امنیت خلیج عربی است و تصور نمی‌کنیم که روابط امریکا و عراق سست گردد.»
حاصل تمام این تمهیدات را  ناخدای نیروی دریایی امریکا در سال 1364 چنین روایت می‌کند: «این بود که در ماه سپتامبر 1980 [31 شهریور 1359] جنگ با تعرض ارتش عراق به خاک ایران و حمله هواپیماهای آن به 10 پایگاه هوایی ایران آغاز شد.» (ناخدا توماس. ام. دالی، جنگ دیرپای خلیج فارس.)