نگاهی بر یک بام و دو هوای تلویزیون در برنامه‌سازی

برنامه‌سازی تلویزیون «با سلبریتی»یا«بی سلبریتی» مسأله این است!

هانیه شجاعی زند
نویسنده

برندسازی و به عبارتی سلبریتی‌پروری موضوع مهمی است که به خصوص در امر برنامه­‌سازی همواره در تلویزیون مورد توجه بوده است. موضوعی که نقدها و اختلاف نظر­های بسیاری را به همراه داشته است. به خصوص رفتارهای اخیر سلبریتی‌­ها در تلویزیون سبب شده تا برخی مدیران بر تغییر مسیر در پرورش ستارگان خود تجدید نظر کنند. مسیری که به پرورش نسل جدیدی از سینماگران متعهد و متخصص بینجامد. در عین حال برخی دیگر از مدیران تلویزیونی همچنان بر همان ریل قبلی سوارند و معتقدند که نمی­‌توان از سلبریتی‌­ها چشم ­پوشی کرد و برای ساخت یک برنامه سرگرم کننده و جذاب به ستارگان نیاز داریم. این یک بام و دو هوای تلویزیون در خصوص برنامه‌­سازی با محوریت سلبریتی‌­ها و پرهیز از سلبریتی‌­محوری سبب شده تا در فرایند انتقال پیام و جذب مخاطب همصدایی وجود نداشته باشد و این اثرگذاری رسانه ملی را در امر انتقال پیام تضعیف می‌کند. هرچند که تجربیات گذشته نشان داده که مسیر سلبریتی محوری با آن معنا و مفهومی که در صدا و سیما مرسوم بوده مسیر درستی نیست و نیاز به پرورش نسل جدیدی از سینماگران متعهد و متخصص اجتناب ناپذیر است.
 

توصیه یا پرهیز از سلبریتی محوری 
آنقدرها که سلبریتی شدن در فرهنگ ما مردود است محبوبیت همواره سفارش شده است و مطمئناً محبوبیت با معروفیت تفاوت دارد. ممکن است شما در یک جمع بسیار کوچک خانواده و یا محله و مدرسه خودتان فرد بسیار محبوبی باشید ولی معروف نباشید. محبوبیت بسیار خوب است زیرا شخصیتی کاریزماتیک از شما می‌­سازد و افراد به حرف شما گوش می­‌دهند و برای برندهای شخصی بیشتر محبوبیت توصیه می‌­شود تا سلبریتی شدن، چون شهرت را می‌توان با یک کار زننده هم به دست آورد اما در تعریف محبوبیت زشتی جایگاهی ندارد.
در حقیقت سلبریتی زدگی از مختصات جوامع مدرن و پسامدرن محسوب می­‌شود که به عنوان جنسی از هویت باختگی در مقابل فناوری تعریف می‌­شود. هر چند که به وجه غالب ما تبدیل نشده و هم­چنان ما به فرهنگ و ارزش‌های خود پایبند هستیم، اما نمی‌­توان تأثیر و حضور پررنگ سلبریتی‌­ها را درعرصه‌­های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نادیده گرفت. همواره این ستارگان مشهور به عنوان ابزاری برای تبلیغ از محبوبیت استراتژیک برخوردار بوده‌­اند و هر جریانی که بهتر آنها را مدیریت کرده توانسته از آن­ها درجهت منافعش بهره ببرد. با توجه به پیشینه سلبریتی­‌ها در تلویزیون نشان می‌­دهد که رسانه ملی در این مسیر ناکارآمد عمل کرده و اکثر دستاوردهای صدا وسیما در امر سلبریتی محوری نه به بن‌بست بی­‌عملی بلکه به ابزاری در مقابل اهداف رسانه ملی مبدل شده‌­اند. بنابراین تلویزیون باید تا اطلاع ثانوی سمت برنامه‌های سلبریتی محور نرود و قبل از هر چیز در انتخاب افرادی که قرار است به شخصیت‌های محبوب مردم مبدل شوند حساس باشد و به کسانی بها دهد که بعدها در گذرگاه­‌های حساس این ستارگان تلویزیونی بر اصولی که در صدا و سیما بر آن تعهد داده­‌اند پشت نکنند و بر ضد آن تبدیل نشوند. شاید برنامه محفل الگوی مناسبی باشد برای آنهایی که تعریف درست از یک سلبریتی را نمی­‌دانند و به دنبال شناخت راهکارهایی‌اند که هم برنامه‌شان مخاطب داشته باشد و هم سلبریتی‌هایی که بتوانند نقش الگوی مناسب را ایفا کنند. تازه بعد از این مرحله است که امر مهم دیگری و آن هم مدیریت درست سلبریتی‌­ها مطرح می‌­شود. مدیریتی که در چهارچوب آن ستارگان تصمیم گیرنده نباشند و تابع سازمان و اصولی باشند که بر آن اساس رشد کرده و به سلبریتی تبدیل شده­‌اند.
بنابراین می‌توان با عبور از ترافیک دعوت از سلبریتی­‌ها و رد و بدل شدن پول­‌های آنچنانی برای چند دقیقه حضور تلویزیونی خودشان و ایده تکرارشان، می­‌توان از معضل سلبریتی­‌ها در برنامه­‌سازی عبور کرد، چرا که دیگر مخاطب رسانه‌ای با این نوع رفتارهای برنامه‌سازی اغنا نمی‌شود. به جای هجمه پراکنی، دروغ پردازی و خالی از ایده بودن و استراتژی از خلاقیت در برنامه‌سازی استقبال کنیم و به بسط و گسترش فرهنگ الگوسازی درست در تلویزیون کمک کنیم.
 

 

 و مدیرانی که سیاست‌های شکست خورده را تکرار می‌کنند... 
نظری که محمد رضا خوشرو مدیر شبکه نسیم به آن معتقد نیست. خوشرو با تأکید بر نیاز مردم به سرگرمی، انتقال پیام از طریق برنامه‌های تفریحی را پیشتاز می­‌داند و در عین حال رامبد جوان و مهران مدیری را با دو برنامه پر مخاطب «خندوانه» و «دورهمی» جزو سرمایه‌­های سازمان می­‌نامد و معتقد است که نباید از ظرفیت این برندها چشم‌پوشی کرد. اگر از محتوای دم دستی برنامه­‌های این چنینی بگذریم که به گفته تهیه کننده برنامه «محفل» ذائقه مخاطب را به کارهای زرد عادت داده است باید قبول کرد که برخلاف ادعای خوشرو این برنامه­‌ها در انتقال پیام از طریق سرگرمی و تفریح نیز باز مانده‌­اند و در فصل­‌های آخر خود به کمدی‌های سخیف مبدل شدند. برنامه‌ای که چالشی­‌ترین سؤالش آن است که «تا به حال عاشق شده‌­ای؟». علاوه بر اینکه پرسش چنین سؤالی بجز شکستن حریم خصوصی، چه آورده دیگری می‌تواند برای مخاطبانش داشته باشد؛ این جواب همان قدر آورده خواهد داشته که پاسخ به سؤال «آیا احساس خوشبختی می‌کنی؟» برای بینندگانش می‌­تواند داشته باشد. بنابراین جمع بستن برنامه‌های زرد در قالب برنامه­‌های تفریحی حامی پیام یک ادعای بی‌اساس است و اگر شبکه نسیم دوران پخش این دسته از تولیدات خود را نقطه اوج می­‌داند در خطا است و اگر تصمیم دارد در شمایل جدید این بار با حضور فرزاد حسنی و کامران نجف‌زاده همان مسیر را پیش بگیرد باید تجدید نظر کند چرا که این دست برنامه­‌ها نه تنها برای مخاطب حامل پیامی نیست بلکه سطح ذائقه او را تنزل می­‌دهد. چالشی که سایر شبکه‌ها با تغییر رویکرد توانسته‌­اند از آن عبور کنند و تمام شاخصه‌های یک برنامه موفق را بر اساس تعریفی که محمدرضا خوشرو بیان کرده داشته باشند.
این تقابل اندیشه نشان می­‌دهد که همواره در جامعه به خصوص در رسانه ملی تعریف غلطی ازتفریح و سرگرمی و شادی وجود داشته و تلویزیون برای این سؤال که «آیا جامعه قرآنی توانایی خندیدن دارد؟» پاسخ روشنی نداشته و برنامه محفل پاسخ کاملی برای آن است.
برنامه محفل نشان داد که شادی تنها قهقهه زدن نیست و به نوعی مسیر­های درست شاد زیستن را ترویج می‌کند. شادی و آرامشی که در پس حفظ قرآن حاصل می‌شود. آرامشی که نه در کلام بلکه در عینیت خودش را اثبات می‌کند.
اما این روزها تنها برنامه محفل نیست که مخاطب دارد. تهیه کنندگان دیگری هم بوده­‌اند که برای تولید برنامه قالب بومی و ارزشی را انتخاب کرده‌اند و موفق شده‌­اند، برنامه‌هایی که توانسته‌­اند چالش میان دین و رسانه را وارد مسیر درست خود کنند. برخی معتقدند که رسانه­‌های جدید به واسطه اینکه در بستر فرهنگ و تمدن غرب شکل گرفته‌اند دارای اقتضائات خاصی هستند که در بعضی موارد با ماهیت دین سازگار نیستند علاوه بر این به واسطه ویژگی‌های فنی امکان ارائه همه محتواهای دینی از طریق این رسانه‌ها امکان پذیر نیست اما تلویزیون ایران به خصوص در این چند وقت اخیر نشان داده که رسانه ملی توانسته در ترویج اندیشه‌های معنوی و اخلاقی، بویژه در حوزه دین، نقشی اساسی و بنیادی داشته باشد؛ پیوندی که در مقایسه با برنامه‌های خارج از این چهارچوب بی‌محتوایشان عیان می‌شود.
 

 

«محفل»، یک ابتکار خلاقانه!
چند ماهی است که حال و هوای تلویزیون بوی خانه تکانی می­‌دهد.خانه تکانی‌ای که سعی دارد هم در محتوا و هم در معرفی شخصیت­‌های جدید، یک تغییر و تحول اساسی را رقم بزند. تحولاتی که بعد از خداحافظی و حذف برخی از هنرمندان و چهره­‌های سرشناس از صداوسیما، به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت. درحقیقت حوادث اخیر نشان داد که در جنگ رسانه‌­ای و حوادث پیش روی احتمالی در آینده، هنرمندانی هستند که در زمان نیاز، پشت تلویزیون را خالی می­‌کنند، کسانی که در صداوسیما رشد کرده­‌اند و بیشترین تسهیلات را دریافت کرده‌­اند اما درست در نقطه حساس اثرگذاری محو می­‌شوند بلکه ژست اپوزیسیون می­‌گیرند. همین تحولات سبب شد تا مدیران، نیاز اساسی رسانه ملی را در تربیت نسل جدیدی از هنرمندان متعهد و متخصص بدانند. تغییر مسیری که با پخش برنامه «محفل» خیلی زود به نتیجه رسید. برنامه­‌ای که به گفته تهیه کننده آن، از همان ابتدا با هدف تولید سلبریتی ­مذهبی ساخته شد تا جای افرادی را که مسئولیتی برای کارهای خود قائل نیستند بگیرند. هاشمی گلپایگانی معتقد است که در قالب سلبریتی­‌های مذهبی می‌­توان محتوای جذاب و در عین حال فاخر تولید کرد؛ برنامه‌­ای که می­‌تواند جای محتواهای زرد را بگیرد؛ ادعایی که با ساخت برنامه محفل به عینیت رسید. این درحالی است که برخی دیگر از مدیران تلویزیونی این خط‌ مشی را نپسندیده‌­اند و همچنان به دنبال ستارگانی هستند که حوادث اخیر نشان داد تاریخ مصرفشان تمام شده ولی همچنان برای این مدیران مهمترین ابزار برای ساخت یک برنامه سرگرم کننده و مخاطب پسند محسوب می­‌شوند، اندیشه‌­ای که برنامه محفل آن را نقض می­‌کند. در حقیقت جذب مخاطب با سلبریتی‌هایی که در آزمون تعهد و مسئولیت‌پذیری رد شده‌اند نمی­‌تواند پایدار بماند.