مروری بر زندگینامه و نحوه شهادت بنیانگذار گردان‌های نظامی حماس

شکار مهندس

روز جمعه 5 ژانویه 1996، بخش‌های خبری رسانه‌های صهیونیستی با قطع برنامه‌های روتین خود، خبر مهمی را اعلام کردند: «مهندس یحیى عیاش، فرمانده گروه ضربت حرکت مقاومت اسلامى فلسطین (حماس) و بنیانگذار گردان‏ هاى انتحارى (استشهادى) عزالدین قسام بر اثر انفجار یک بمب کشته شد.» «یحیی عیاش»، نفر اول لیست ترور دستگاه‌های امنیتی اسرائیل، به مدت کمتر از 5 سال با سازماندهی شاخه نظامی حماس و طراحی دهها عملیات شهادت‌طلبانه، بیشترین نقش را در ایجاد توازن وحشت در سرزمین‌های اشغالی ایفا کرد و کابوسی بزرگ برای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی بود. او مانند ماهى از چنگال دستگاه‌هاى امنیتى عریض و طویل اسرائیل مى ‏لغزید و چون شبحى دست نیافتنى خود یا همرزمانش را به سلامت از زیر چشمان مأموران امنیتى عبور می‌داد و به اهداف مورد نظرش مى ‏رساند؛ هر روز گریم و پوشش خود را به نحوى تعویض مى‏ کرد که قابل شناسایى نبود و به راحتى مقادیر معتنابهى سلاح گرم و مواد منفجره قوى را در سرزمین‏ هاى اشغالى جا به جا مى‏ کرد. هنوز هم پس از صدها عملیات شهادت طلبانه که از انتفاضه دوم به بعد انجام گرفت، براى اشغالگران اسرائیلی و مقامات صهیونیست، هیچ نامى ترس ‏آورتر از نام «یحیى عیاش» نیست.

«عبداللطیف عیاش» کشاورزى از اهالى روستاى «رافات» -از توابع «طولکرم»- بود. او  سال 1964 با زنى از فامیل خود به نام «عایشه عیاش» ازدواج کرد که ثمره آن سه فرزند به نام‏ هاى «یحیى»، «یونس» و «مرعى» بود.
یحیى فرزند بزرگ خانواده، مطابق با اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم مشخصات ثبت‌ نام «مجمع مهندسین اردن»، در تاریخ 7 مارس 1967 به دنیا آمده است.پیش از ورود به دبستان، روخوانى قرآن را فرا گرفت و از 6 سالگى تحصیلات خود را شروع کرد. در همین دوران بود که موفق به دریافت جایزه ویژه حفظ و تلاوت قرآن از «اداره اوقاف اسلامى قدس» شد و پس از پایان مقطع ابتدایى، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «الزاویه» پى گرفت. یحیى، مدرک لیسانس خود را در رشته شیمى از دانشگاه «بیرزیت» دریافت کرد و تصمیم داشت تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه دهد که به‌دلیل ممانعت رژیم صهیونیستى از اعطاى ویزای تحصیلى به وى، از این کار بازماند.  او از همان ایام وارد عرصه مبارزه با اشغالگران شد و با تشکیل جنبش حماس و به کمک چند نفر دیگر از دوستانش، شاخه نظامی آن یعنی گردان‌های شهید عزالدین قسام را راه‌اندازی کرد و خود فرماندهی آن را برعهده گرفت.او که در رشته شیمی درس خوانده بود، طى مدت کوتاهى به موفقیت ‏هاى چشمگیری در طراحى و ساخت مواد منفجره دست پیدا کرد و به «مهندس اول» شهرت یافت و در صدر لیست تحت تعقیب دستگاه‌های امنیتی اسرائیل بخصوص «شاباک» (سازمان امنیت داخلی اسرائیل) قرار گرفت. نبرد سنگینی که بین یحیى عیاش و یارانش از یک سو و تمام نیروهاى سیاسى، امنیتى و نظامى صهیونیست از سوى دیگر، درگرفت دو مشخصه بارز داشت:  اول اینکه جبهه صهیونیسم و در رأس‌شان رئیس کابینه و وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس، در جهت مهار یا دفع عملیات‏ شهادت طلبانه مهندس عیاش اهتمام همه جانبه و گسترده‏ اى به خرج مى ‏دادند. خاطره حملات بى ‏سابقه‏ با حضور صدها نیروى ویژه امنیتى و نظامى اشغالگر براى یافتن  یا قتل مهندس به مناطقى که احتمال وجودش در آنها مى رفت، هنوز در اذهان پیر و جوان اراضى اشغالى باقى است.
یکى از آن عملیات‏ که هنوز توسط مردم روستاى «رافات» نقل مى ‏شود، حضور گسترده نیروهاى ویژه امنیتى و ده‌ها اکیپ عملیاتى و پشتیبانى اشغالگران در کمتر از یک ساعت در جاى جاى رافات است که همگى اطلاع کاملى از رفتار، نقشه‏ ها، شیوه‏ هاى عمل و سایر توجیهات مربوط به سوابق یحیى داشتند. مشخصه دوم این نبرد، هوشیارى و درایت یحیى و یارانش بود که در طول این درگیرى‏ ها و عملیات‏ گوناگون شهادت‌طلبانه، به خنثى کردن تدابیر کثیر صهیونیست‏ها مى ‏پرداختند.
نکته جالب اینجاست که هرچه این دو مشخصه روشن ‏تر بروز مى ‏کرد، بر حرمت و والا بودن یحیى عیاش و همسنگرانش در قلب‏ هاى مردم فلسطین از یک طرف و ترس و اضطراب اشغالگران از طرف دیگر مى ‏افزود، تا آنجا که مسئولان صهیونیستی دیگر این ترس و اضطراب را بى پرده در بیان خود منعکس مى‏ کردند.
 «بنیامین بن العیاد»، وزیر مسکن کابینه وقت صهیونیست‌ها در یکى از مصاحبه‏ هاى خود، اوج سردرگمى دستگاه‌های امنیتی اسرائیل را در برخورد با عملیات‏ شهادت طلبانه هسته‏ هاى مقاومت عزالدین قسام چنین بیان کرد:
«این عجیب ‏ترین جنگ‏ ها در طول تاریخ است؛ چرا که دشمنان ما افرادى هستند که در آرزوى رسیدن به مرگ لحظه شمارى مى‏ کنند.»
عملیات «رامات افعال»
نخستین بارى که صهیونیست‏ ها با نام یحیى عیاش رو به رو شدند، در اثناى شکنجه و بازجویى دو نفر از مجاهدان دستگیر شده گروه قسام بود.این دو نفر به همراه یکى دیگر از مجاهدین در حال انتقال بیش از 40 کیلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شده در یک خودرو به محل تجمع عده ‏اى از سران رژیم صهیونیستى در مراسم ویژه‏ اى در منطقه «گوش ‏دان» شهر تل‏ آویو بودند که به خاطر یک اشتباه دستگیر شدند.این خودرو از نوع همان فولکس واگن ‏هاى پلاک ویژه زردرنگ یهودى اما مملو از مواد منفجره بسیار قوى دست ‏ساز و 4 استوانه گاز و یک منبع انفجار بود. با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهاى اینچنینی و نیز دارا بودن پلاک صهیونیستى، فولکس بدون مواجه شدن با مشکلى حوالى ساعت 2 بامداد وارد محوطه مراسم شد تا صبح روز بعد منفجر شود، اما  هنگام ورود به مسیر انجام مراسم، دو دژبان مسئول محوطه متوجه حرکت فولکس با چراغ‏ هاى خاموش و درست در جهت مخالف حرکت معمول خودروهاى دیگر شده و به آن شک مى‌کنند و بلافاصله به سایر مأموران، مورد مشکوک را اطلاع مى ‏دهند.
همه راه‏ هاى خروجى تل ‏آویو مسدود شده و کار تفتیش همه فولکس‏ ها آغاز می‌شود. مجاهدین حماس نیز که متوجه شک دژبانان شده بودند با ترک منطقه مراسم، سعى در رهایى از دام صهیونیست‌ها داشتند اما نهایتاً با رسیدن به یک کوچه بن ‏بست در محله «رامات افعال» خودرو را باقى گذاشته و خود اقدام به ترک منطقه کردند.صهیونیست‌ها پس از چند ساعت آنها را در محاصره قرار داده و نهایتاً «حسن احمد حسان» 23 ساله و «عماد عبدالرحیم على» 26 ساله دستگیر می‌شوند، اما نفر سوم می‌تواند به سلامت خودش را به گروه قسام در «نابلس» برساند.دو مجاهد دستگیر شده، زیر شدیدترین شکنجه‏ هاى شاباک، این مطلب را می‌گویند که به همراه فردى به ‏نام «مهندس یحیى» سوگند خورده ‏اند تا اشغالگران را از اراضى
 وطن اسلامى ‏شان اخراج کنند. این نخستین مواجهه صهیونیست‌ها با نام «مهندس یحیی عیاش» بود.
 عملیات «مسیره الاکفان»
هرچند که نام یحیى در صدر لیست افراد تحت پیگرد همه مجموعه‏ هاى اسرائیلى قرار داشت، اما او بدون توجه به این موضوع، مشغول طراحى، بررسى و سازماندهى عملیاتى شد که جوى مملو از ترس و ناامنى را براى شخص نخست ‏وزیر وقت رژیم صهیونیستى، «اسحاق رابین» و همه کابینه او به جاى گذاشت.  روز 17 دسامبر 1992 مهندس عیاش خودرویى، حاوی مواد منفجره را تحویل جوانی به نام «ساهر التمام» داد. «ساهر» ساعت 12:30 همان روز در منطقه «میحولا» -در نزدیکى «بیسان»- درحالی که در کنار یک رستوران متعلق به نظامیان صهیونیست و درست بین دو خودروى نظامى پارک کرده بود، آن را منفجر کرد که بر اساس اعتراف مقامات رسمی اسرائیل، در این انفجار، دو نفر از افسران صهیونیست کشته و 8 نفر دیگر  زخمى شدند.
عملیات «شهداى شش‏گانه»
در پى اعلام سخنگوى نظامى ارتش صهیونیستى مبنى بر اعدام 6 نفر از افراد گروه عزالدین قسام که درحال عبور از مناطق مرزى با مصر در شهر «رفح» بودند، مهندس عیاش طرحى را در ذهنش مدون کرد که موجب وارد شدن ضربه سنگین مادى، حیثیتى و انسانى به اسرائیلى‏ ها شد.
 آوریل سال 1993 یحیى و گروه انتخابى ‏اش از موانع امنیتى صهیونیست ‏ها در منطقه «ضفه» و «قطاع» عبور کردند و رستورانى در طبقه اول برج تجارى «لندن مینى استور» واقع در «تل ‏آویو» را با مواد منفجره‏ اى بسیار قوى، بمب‏گذارى کرده و  حوالى ساعت 6:25 صبح روز 15 آوریل، درحالی که امیدى به خروج از کمربند امنیتى عوامل صهیونیست نداشتند، همه بمب ‏ها را همزمان با هم منفجر کردند که بر اثر آن، انفجار مهیبی رخ داد که منجر به کشته و زخمی شدن بیش از 35 نفر شد.
عملیات «شیر مقاومت»
 چند روز پس از این عملیات، در ساعات اولیه صبح پنجشنبه 6 می‌1993، یکى از مجاهدین گروه عزالدین قسام، 5 بمب ساخته شده توسط مهندس عیاش را در جاده قدیمى منتهى به «موشاف شیکف» در اراضی اشغالی در سال 1948 کار گذاشت.  دو تا از این بمب‏ ها، حین عبور خودروى جیپ گشتى نظامیان صهیونیست منفجر شد که به زخمى شدن دو صهیونیست انجامید.
بر اثر انفجار این دو بمب، صهیونیست‌ها نیروهاى ویژه خود را براى پاکسازى جاده به منطقه گسیل داشتند که بار دیگر با عبور خودروى دوم که از روى سومین و چهارمین بمب مى‏ گذشت، انفجار مهیبى رخ داد که منجر به کشته و زخمى شدن عده دیگرى از صهیونیست ‏ها شد.
انفجار بمب پنجم در حالى رخ داد که «یوسف حایون» از متخصصان تخریب ارتش اسرائیل، مشغول خنثى کردن آن بود. این انفجار منجر به مرگ او پس از سه روز در بیمارستان شد.
عملیات «سلیمان زیدان»
 در پاسخ به هجوم ارتش اشغالگر اسرائیل به اردوگاه «البریج» در تاریخ سوم سپتامبر 1993 و همزمان با سالگرد هتک حرمت مسجد الاقصى، مجاهد شهادت‏ طلب «سلیمان زیدان»، سوار بر خودرویى مملو از مواد منفجره به‌دنبال خودروى نظامى صهیونیست ‏ها به شماره 178 حرکت کرد. این خودرو تعدادى از افراد ویژه پادگان نظامیان اسرائیلى در حومه قدس را به ستاد فرماندهى ارتش در منطقه غرب واقع در نزدیک «بیت ایل» در شمال شهر «رام‏ الله» منتقل مى ‏کرد. خودروى سلیمان که پلاک صهیونیستى داشت، با عبور از 8 پست ایست و بازرسى اسرائیلى ‏ها، توانست در ساعت 7:30 صبح روز یکشنبه 5 سپتامبر 1993 به کنار خودروى شماره 178 برسد  و با فشردن کلید انفجار توسط «سلیمان زیدان»، انفجار مهیبى صورت گرفت که موجب انهدام کامل خودروى صهیونیست ‏ها و اصابت ترکش‏ هاى انفجار به چند خودروى دیگر شد.پس از این انفجار، تمامى منطقه به محاصره کامل نیروهاى امنیتى اسرائیل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزارى‏ هاى محلى و خارجى تأکید کردند که خودروى صهیونیست‌‏ها به طور کامل منهدم و سرنشینان آن همگى کشته شدند؛ اما رژیم اشغالگر از اعلام تلفات قطعى سر باز زد.
عملیات «عفوله»
25 فوریه 1994 (مطابق با 15 ماه رمضان) «باروخ گلدشتاین» صهیونیست افراطی وارد حرم ابراهیمی در الخلیل شد و به مدت یک دقیقه و نیم، با مسلسل به سمت نمازگزاران شلیک کرد. او چهاربار خشاب خود را عوض کرد، 29 نفر را به شهادت رساند و بیش از 100 نفر را زخمی کرد تا اینکه نهایتاً با ضربه یکی از فلسطینیان که کپسول آتش‌نشانی را به سرش کوبید، به زمین خورد و مردم او را کشتند. 40 روز بعد از این جنایت، «یحیی عیاش» سلسله عملیات‌های انتقام خود را آغاز کرد.
یک شهادت طلب قسامی به نام «رائد زکارنه»، خودروى پر از مواد منفجره را در مقابل ایستگاه مرکزى حمل‌ونقل خودروهاى اسرائیلى در منطقه «عفوله» منفجر کرد که منجر به کشته شدن 8 نفر و زخمی شدن بیش از 50 نفر شد.
عملیات «الخضیره»
اندکی بعد، در اثناى برگزارى جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن یاد صهیونیست‌های کشته شده در جنگ با اعراب، مهندس عیاش دومین ضربه‏ اش را در انتقام کشتار نمازگزاران حرم ابراهیمى، بر پیکر صهیونیست‏ ها وارد کرد. در ساعت 8:50 روز 13 آوریل 1994، مجاهد شهادت‏ طلب «عمار عمارنه»، چاشنى بمب تعبیه شده توسط یحیى عیاش در داخل یکى از خودروهاى دشمن در محور معروف به شماره 80 شهر «الخضیره» را فعال کرد و با شهادت خود حداقل 6 نظامى صهیونیست را کشت و 32 نفر دیگر را بشدت مجروح کرد.
عملیات «تل ‏آویو»
در سومین عملیات انتقامی، یحیی عیاش قلب تل‌آویو یعنی خیابان «دیزنگوف» را هدف گرفت. مجری این عملیات، شهید «صالح صوى» بود که مهندس عیاش خودش شخصاً او را به تل‌آویو رساند. صالح در تاریخ 19 اکتبر 1994 وارد یک اتوبوس شد و بمب همراه خود را منفجر کرد که به کشته شدن 23 نفر و زخمی شدن 47 نفر دیگر انجامید.
عملیات «نتساریم»
هنوز صهیونیست‌ها از ضربه عملیات تل ‏آویو گیج بودند که یکى دیگر از شهادت طلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساریم» با رساندن خود به تجمع نظامیان اسرائیلی، کیف همراه خود را که حامل بمبى قوى بود منفجر کرد. در این حمله که پاسخی به شهادت «هانى عابد» از راهبران جنبش حماس در شهر «خان یونس» بود، 3 نظامی کشته و 12 تن دیگر مجروح شدند.
عملیات «بخش پرواز»
بامداد روز سه‌شنبه پنجم دسامبر 1995، یحیى عیاش یکى از شهادت ‏طلبان به نام «ایمن راضى» را به همراه یک ساک پر از مواد منفجره از اردوگاه «خان یونس» به قدس اشغالى فرستاد. اگرچه «ایمن راضى» نتوانست وارد خودروى حامل درجه ‏داران اسرائیلى بخش پرواز بشود، اما با منفجر کردن بمب‏ هاى درون ساک در کنار خودرو، موجب کشته و زخمى شدن سرنشینان آن شد.
عملیات «شهداى زنده»
 به منظور تحقق شعارهاى انتقام‏جویانه مردم فلسطین در تشییع جنازه شهید «کمال کحیل» و همرزمان مجاهدش «حاتم حسان»، «سعید دعس» و فرزندش «بلال» که در حمله نیروهای امنیتى اسرائیل به شهادت رسیدند، دو خودروى حاوى مواد منفجره مهیا شده و اولین آنها در روز جمعه 10 مارس 1995 ساعت 14 درحالی که توسط «خالد خطیب» هدایت مى ‏شد، در کنار یک خودروى حامل نظامیان صهیونیست منفجر شد که به کشته شدن 7 نفر و زخمی شدن 22 نفر دیگر انجامید. دو ساعت بعد از شهادت «خالد خطیب»، مجاهد استشهادى «عماد ابوامونه» خودروى دوم را به وسط ستون مکانیزه‏ صهیونیست‌ها رساند و با انفجار آن، ۶ صهیونیست را کشت و ده‏ها تن دیگر را زخمی کرد.
عملیات «گوش قطیف»
 بعد از شهادت «محمود خواجه» -فرمانده گردان‌های قدس (شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى)- توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی، یحیی عیاش طرح ترور یکی از فرماندهان امنیتی اسرائیل را کشید.
برای انجام این نقشه، یک گارى حامل مقادیر قابل توجهى مواد منفجره، با هدایت یکی از استشهادیون، به سمت محل عبور خودروى فرمانده صهیونیست حرکت کرد و در تقاطع جاده «نفیه دیکالیم» در نزدیکى محله «گوش قطیف» منتظر او ماند. دقایقى قبل از رسیدن فرمانده و تیم همراهش، یک جیپ گشتى صهیونیست‏ ها به نزدیک گارى رفت و از راکب آن خواست تا مدارک شناسایی‌اش را نشان دهد. از آنجا که بازرسی مأموران موجب لو رفتن عملیات می‌شد، مجری عملیات اقدام به انفجار مواد همراه خود کرد که طی آن سه نظامی اسرائیلی کشته شدند.
عملیات «رامات گان»
ارتش اسرائیل در ژوئن 1995 یکی از خانه‌های امن گروه شهادت‏ طلبان قسام را کشف و همه مجاهدان ساکن در آن را به شهادت رساند. صبح روز دوشنبه پنجم ژوئن، در پاسخ به این اقدام و با طراحى دقیق مهندس عیاش، یکى از شهادت ‏طلبان حماس، موفق به بمبگذارى در یک خودروى حامل فرماندهان صهیونیست شد که به موجب آن و با انفجار بمب در میان ستون نظامى صهیونیست ‏ها، ۶ افسر اسرائیلى به همراه ده‏ها نفر دیگر مجروح مى ‏شوند.
 عملیات «رامات اشکول»
در تکمیل عملیات «رامات گان»، یکی دیگر از شهادت‌طلبان قسام به نام «سفیان جبارین»، صبح روز شنبه 23 سپتامبر همان سال، با انفجار یک خودروى مملو از مواد منفجره، در کنار یک کامیون حامل صهیونیست‏ ها در منطقه «رامات اشکول»، به اعتراف خود صهیونیست‏ ها 5 درجه‌دار پلیس اسرائیل را کشته و بیش از ۱۰۶ نفر دیگر را مجروح کرد.
***
عملیات‌های شهادت‌طلبانه به اوج خود رسیده بود و «اسحاق رابین» نخست‌وزیر وقت اسرائیل تحت فشار شدیدی از سوی ساکنان سرزمین‌های اشغالی قرار داشت و با انجام عملیات «بیت لید»، این فشارها به اوج خود رسید. دو مجری عملیات استشهادی از گروه شهادت‌طلبان جنبش جهاد اسلامی در یکی از مراکز پرجمعیت در منطقه بیت لید شهرک نتانیا، ده‌ها نظامی اسرائیلی را کشته و زخمی کردند.
اگرچه این عملیات از سوی جنبش جهاد به رهبری شهید «فتحی شقاقی» صورت گرفت، ولی شواهد بسیاری نشان می‌داد که «یحیی عیاش» نیز در آن نقش مؤثر داشته است. وقتی رابین به محل عملیات رفت، جمعیت عصبانی علیه اش شعار دادند. این عملیات برای کابینه وقت اسرائیل بسیار گران تمام شد. رابین درخواست جلسه فوری با سران ارتش را داد و گفت این دیوانگی باید تمام شود. او سپس گفت که «برگه‌های قرمز» را بیاورند تا او امضا کند.
برگه‌های قرمز، در واقع تأییدنامه‌های ترور اشخاص بود و رابین دستور داد تا بیشترین تمرکز روی «یحیی عیاش» باشد. مسئولیت پرونده به «عزائیل حسون» با تجربه‌ترین مأمور «شاباک» سپرده شد. شاباک (شین بث) مهم‌ترین سازمان اطلاعاتی اسرائیل برای مقابله با ناامنی در داخل سرزمین‌های اشغالی است.
حسون گفت: راه دستگیری عیاش این است که تک تک اعضای سازمان هر روز صبح از خود بپرسند امروز برای دستگیری عیاش چه باید بکنیم؟
اطلاعات از عیاش کم بود و جز یک گزارش، چیزی از او نمی‌دانستند. از تلفن ثابت استفاده نمی‌کرد و دائم مکان خود را تغییر می‌داد. از همه مهم‌تر آنکه به هیچکس هم اعتماد نمی‌کرد. حسون برای عیاش اسم رمز «کریستال» را انتخاب کرد و همه شاباک را پای کار آورد چراکه فشارهای رابین برای ضربه به یحیی بیش از حد تحمل بود. همه عجله داشتند و می‌گفتند اول او را بکشید بعد ببینیم چه اتفاقی می‌افتد.
اواخر اوت 1995، شاباک فهمید که یحیی در اقدامی نادر، از منزل «اسامه حماد» دوست قدیمی‌اش چند تماس گرفته است.
اسامه می‌گوید: «حدود 5 ماه قبل یحیی نزد من آمد تا براى مدتى او را در جای امنى پنهان کنم. دلیل این مراجعه هم دوستى و اعتماد کاملى بود که به یکدیگر داشتیم. تا چند هفته، به جز چند نفر از همرزمان مهندس کسى نمى‌دانست که او نزد من است. تا اینکه روزى دایى من «کمال حماد» که در «انجمن نظارت بر ایمنى برج سازى» فعالیت داشت و از تجار معروف نوار غزه بود، تصادفاً متوجه یحیى در منزل ما شد.» اسرائیل همکار مورد نیاز خود را شناخته بود. کمال حماد پیش از این نیز با صهیونیست‌ها مراوداتی داشت.
این بار شاباک از او خواست تا یک دستگاه تلفن همراه را به هر بهانه‌ای به خواهرزاده‌اش (اسامه) هدیه بدهد. آنها مطمئن بودند که عیاش از این تلفن استفاده خواهد کرد. افسر شاباک به کمال گفت در این تلفن یک فرستنده کوچک پنهان شده تا مکالمات را شنود کنند. آنها دروغ گفته بودند. داخل تلفن 50 گرم مواد منفجره با قابلیت کنترل از راه دور قرار داشت. 28 اکتبر 1995، عیاش به منزل دوستش برگشت و اسامه تلفن را به او داد. همزمان متخصصان شاباک به امواج گوش می‌دادند تا اصالت صدای مهندس را تأیید کنند. همه منتظر انفجار بودند ولی مکالمه عیاش همچنان ادامه داشت. سیگنال دوباره ارسال شد ولی اتفاقی نیفتاد و انفجار بمب کوچک با شکست مواجه شد. شاباک از «کمال حماد» خواست تا به بهانه‌ای، موبایل را از اسامه بگیرد تا مشکل را برطرف کنند. درحالی که تیم ترور شبانه‌روز منتظر فرصت دوباره می‌گشت، یک اتفاق مهم جامعه اسرائیلی را در شوک بزرگی فرو برد.
2 نوامبر، اسحاق رابین که مشغول توافق با فلسطینیان بود، در مقابل چشم صدها نفر در میدان اصلی تل‌آویو، به دست یک یهودی تندرو به نام «ایگال عمیر» ترور شد و به قتل رسید. شیمون پرز جایگزین رابین شد و او هم ترور یحیی عیاش را در دستور کار اول دستگاه‌های امنیتی اسرائیل قرار داد. بمب کوچک همچنان در تلفن همراه آماده بود. تااینکه صبح روز جمعه 5 ژانویه 1996، یحیی بار دیگر به خانه اسامه برگشت. ساعت 9 صبح پدرش با او تماس گرفت و گفت که چقدر او را دوست دارد و دلش برای پسرش تنگ شده است. همین مقدار برای کارشناس شین بث کافی بود تا علامت بدهد. این بار سیگنال از بالگرد به موبایل رسید و انفجار رخ داد. بمب کوچک آسیب زیادی به سر مهندس وارد کرد و او را کشت.
عیاش را هزاران نفر در غزه تشییع کردند و همزمان حماس مشغول سازماندهی شهادت‌طلبان خود شد. یکی از سخنگویان حماس گفت: «دروازه‌های جهنم به روی اسرائیل باز شده است.» 
(در این مقاله از مطالب سایت‌های خبری درباره زندگینامه یحیی عیاش، مسند اسرائیلی «شکار مهندس» و کتاب «برخیز و اول تو بکش» نوشته رونن برگمن استفاده شده است.)
ویژه نامه ویژه نامه روز قدس ۱۴۰۱
 - شماره  - ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱