گفت و گو با علی عبدی کارشناس حوزه اسرائیل:
اسرائیل به کابوس زمان یحیی عیاش برگشته است
چهارعملیات استشهادی در طول کمتر از 20 روز در نقاط مختلف سرزمینهای اشغالی، یکی از وحشتناکترین روزها را برای صهیونیستها رقم زد؛ وحشتی که شاید آخرین بار نمونه آن را سه دهه قبل تجربه کرده بودند؛ روزگاری که لشکر استشهادیون در گروههای مقاومت فلسطین یک به یک هر نقطه از سرزمینهای تحت سیطره اسرائیل را هدف قرار میدادند و بعد از شهادت فرمانده و طراح بزرگ این عملیاتها یعنی شهید مهندس یحیی عیاش، آتش خشم مبارزان فلسطینی فروکش نکرد و دروازههای جدیدی را روی اشغالگران گشود. این چهارعملیات اخیر که مجریان آن برخلاف عملیاتهای سالهای قبل به جای استفاده از مواد منفجره از اسلحه و چاقو بهره بردند، چنان توازن وحشتی ایجاد کرد که نفتالیبنت نخستوزیر اسرائیل از همه شهروندان خواست تا مسلح شوند. برای بررسی وضعیت این روزهای فلسطین و آنچه پیش از ماه رمضان شکل گرفت و هنوز در سرزمینهای اشغالی بخصوص بیتالمقدس ادامه دارد، با علی عبدی کارشناس منطقه و متخصص در حوزه اسرائیل گفتوگو کردیم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
من میخواهم بهعنوان یک نمونه، به عملیات آخر اشاره کنم که توسط یک جوان فلسطینی 28 ساله اهل جنین یعنی شهید «رعد فتحی» صورت گرفت. نکته اول و حائزاهمیت، محل انجام این عملیات است که در خیابان دیزنکوف در قلب تلآویو بود. اگر ما تلآویو را امنترین شهر اسرائیل در نظر بگیریم، دیزنکوف امنترین جای تلآویو است که یک محل سیاحتی و تجاری محسوب میشود.
البته در سالهای قبل و در دهه 90 میلادی، عملیات بزرگی در این خیابان صورت گرفت که وحشت زیادی را ایجاد کرد.
این عملیات اخیر و البته سه نمونه قبل از آن نشان دادند که نیروهای مقاومت به چنان حدی از نبوغ و حرفهایگری رسیدند که میتوانند تا قلب مهمترین و امنترین نقاط اسرائیل نفوذ کنند و عملیات را با موفقیت انجام دهند و در نمونه آخر هم دیدیم که تا چند ساعت تعقیب و گریز برای گرفتن مجری عملیات ادامه داشت.
خیلی مورد عجیبی بود این عملیات آخر. حجم نیروی نظامی و امنیتی که دولت اسرائیل برای شناسایی مجری عملیات به میدان آورد در کمتر عملیات دیگری دیده شد. با این حال چند ساعت بعد و چند کیلومتر دورتر از محل عملیات توانستند او را شناسایی کنند.
در این ماجرا بسیاری از یگانهای ویژه را به تلآویو فراخواندند که یکی از آنها واحد «سایرت متکال» بود.
همان یگانی که در دهه 80 به فرماندهی ایهود باراک عملیات گرفتن دلال المغربی و تیمش را انجام داد و نهایتاً او را به شهادت رساندند.
سایرت متکال در سال 1976 با انجام عملیات «عنتبه» در جهان شناخته شد و شاید بتوان گفت مهمترین یگان ویژه در بین تمام واحدهای نظامی و امنیتی اسرائیل است. در لبنان هم همین یگان بود که اقدام به ربودن «مصطفی دیرانی» و «شیخ عبدالکریم عبید» کرد و البته بارها هم از حزبالله شکست خورده است.
آنچه قابل تأمل است این که این یگان در ترمینولوژی مدیریتی بحران، برای مواقع به شدت حاد و اضطراری فراخوان میشود.
یعنی عملیات اخیر، از سطح یک مسأله کوچک بسیار بالاتر رفت که مجبور شدند این واحد را هم به میدان بیاورند.بدین ترتیب این نشان از عجز و ناتوانی آنهاست. یعنی در واقع نظم سیستم مدیریت بحران آنها به هم خورده و دچار استیصال و دستپاچگی شدهاند.
در اسرائیل، بیش از 38 یگان ضربت و عملیات ویژه در نیروهای سه گانه ارتش، فرماندهیهای شمالی، مرکزی و جنوبی و همچنین پلیس و گارد مرزی اسرائیل وجود دارد که هرکدام برای مأموریتهایی ویژه تعریف شدهاند. مثل واحد شالدلگ برای نیروی هوایی، شاییطت 13 برای نیروی دریایی و واحد ویژه ضدچریکی اگوز برای تیپ ویژه گولانی. مثلاً در پلیس و هم گارد مرزی، یگانهای ویژهای مثل «یاماس» و «یامام» دارند که دقیقاً برای چنین زمانی تعریف شدهاند. اینکه قبل از فراخواندن آنها، نخبهترین نیروهای عملیات ویژه فراخوان میشود، یعنی به شدت ترسیدهاند و دست و پایشان را گم کردهاند. واحدهای ویژه پلیس و گارد مرزی برای موقعیتهای تنش، یگانهای ویژه ارتش برای موقعیتهای تشنج و یگان سایرت متکال که مستقیم زیر نظر رئیس ستاد کل است برای موقعیتهای بحران و عمدتاً عملیاتهای برون مرزی تعریف شدهاند.
عملیات خیابان دیزنکوف نهایتاً یک موقعیت تنش بود، اما سیستم امنیتی اسرائیل یگان مخصوص برای موقعیت بحران را فراخواند که این به معنای میزان گیجی و ترس شدید و دستپاچگی این سیستم در این موقعیت بود و نشان میداد این سیستم مدیریت بحران چقدر ضعیف است و چقدر اعتماد به نفس پایینی دارد.
این 4 عملیات یک رویکرد دیگر هم داشت و آن اینکه مقاومت فلسطینی راهبرد «مرگ از راه هزار جراحت» نفتالی بنت را معکوس کرده و به «راهبرد مرگ از راه هزاران گلوله» علیه آنها تبدیل کرده است.
مغز متفکری که در پس این سلسله عملیاتها قرار دارد -هرکه باشد- من را یاد شهید بزرگوار یحیی عیاش فرمانده و طراح بزرگ عملیاتهای استشهادی ضدصهیونیستی در دهه 90 میلادی میاندازد که طی 5-4 سال تا زمان شهادتش در ژانویه 96، عملاً جو بزرگی از وحشت را برای جامعه صهیونیستی ایجاد کرد و موازنه وحشتی برای آنها برقرار کرد که هنوز از یادشان نرفته است. به نظر میرسد داریم به همان دوران برمیگردیم.
چقدر این احتمال وجود دارد که این سلسله عملیاتها به یک انتفاضه جدید ختم شود؟ با توجه به اینکه با اتفاقات این روزهای مسجدالاقصی، به نظر میرسد شرایط برای شکلگیری یک انتفاضه جدید و با شکل و شمایل متفاوت از قبل دور از ذهن نباشد.
ترس صهیونیستها هم از همین است که این سلسله عملیاتها منجر به یک انتفاضه گسترده و فراگیر در غزه و کرانه باختری و حتی در بیتالمقدس و سرزمینهای 1948 شود. دولت اسرائیل همه تلاشاش را میکند تا این اتفاق رخ ندهد.
باز هم تکرار میکنم که عملیات استشهادی آخر (عملیات شهید رعد فتحی) از لحاظ اثرگذاری روانی و سیاسی بسیار مهم بود.
شما میزان دستپاچگی و آشفتگی صهیونیستها را دیدید.
نکته دیگر ماجرا این بود که همه تصاویر این عملیات و اتفاقات بعدش تا زمان به شهادت رساندن مجری عملیات، بهصورت زنده از شبکههای تلویزیونی و در فضای مجازی پخش میشد و با اینکه اداره سانسور وزارت جنگ این رژیم حساسیت زیادی روی جلوگیری از انتشار جزئیات و چهره افراد دارد، نتوانست کاری کند و بسیاری از نیروهایشان به اصطلاح سوختند.
همین فضای رسانهای که در این عملیاتها دیده شد، خودش یک اتفاق جدید بود. حجم بالایی از اعتراضات ساکنان سرزمینهای اشغالی هم شاید ناشی از همین مسأله باشد که امنیت روانی آنها را به هم زد.
ضربه بزرگتر همین بود. صهیونیستها عرصه رسانه را کاملاً به طرف مقابل باختند. مردم در تلویزیون دیدند که نیروهای امنیتی رژیم با تمام تجهیزات و با تمام قوا در صحنه هستند و رسانهها هم این را پخش میکردند اما آنچه منتقل شد استیصال و آشفتگی اسرائیلیها بود.
چند روز بعد از این عملیات، رئیس شاباک، رئیس پلیس و رئیس ستاد ارتش همزمان رسانههای اسرائیلی را مورد انتقاد قرار دادند و گفتند ما جنگ را هم در میدان باختیم و هم در رسانه.
بحرانهایی مثل عملیات چهارگانه اخیر از مرحله تنش شروع شده و سپس به مرحله تشنج کشیده شده و بعد از آن وارد فاز بحران میشود.
تنش چیزی مانند حادثههای تروریستی و خرابکاریهاست، وقتی موضوع فراگیرتر شود و به مرحله شورش و اغتشاش کشیده شود، دچار تشنج خواهد شد اما وقتی وارد مرحلهای مانند کودتا یا انقلاب شود به آن بحران میگویند.
یک سال قبل ما نبرد «سیف القدس» را داشتیم که در کنار غافلگیریهای زیادی که در میدان برای صهیونیستها ایجاد کرد، یک ویژگی راهبردی هم داشت و آن اتحاد و نزدیکی زیاد بین فلسطینیهای ساکن در غزه، کرانه باختری و سرزمینهای 1948 بود. این به نظرم نکته مهمی است. چطور این مناطق به هم پیوند خوردند؟
سال گذشته ماجرای محله شیخ جراح نقطه اوج این حوادث بود. قبل از آن هم البته یک گروه صهیونیستی تندرو به سرکردگی یک خاخام افراطی به نام «یهودا گلیک» با حمایت گارد مرزی اسرائیل، دست به اقدامات تحریکآمیز علیه مسلمانان زده بودند.
آنها میخواستند ۲۷ خانواده مسلمان را از محله شیخ جراح بیرون کنند.
این حوادث و پیوند خوردن آن با تحرکات صهیونیستها در مسجدالاقصی، موجب درگیری شدید در صحن مسجد شد.
یک نکته جالب در همان مقطع این بود که ساکنان فلسطینی کرانه باختری، از «محمد ضیف» کمک خواستند.
فرمانده شاخه نظامی حماس و از دوستان نزدیک یحیی عیاش.
بله. محمد ضیف در واقع وارث آن چیزی است که از یحیی عیاش و صلاح شحاده در گردانهای شهید عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) به ارث مانده و الان در صدر لیست افراد تحت تعقیب اسرائیل قرار دارد.
نبردی که ضیف آغاز کرد و به نبرد «سیف القدس» (شمشیر قدس) مشهور شد، چند ویژگی مهم داشت.
این جنگ، اولین نبردی بود که با اولتیماتوم فلسطینیها شروع شد و با اولتیماتوم آنها هم به پایان رسید.
محمد ضیف بعد از درخواست کمک ساکنان کرانه باختری، به صهیونیستها اعلام کرد اگر تا ساعت ۶ عصر آن روز به تحرکاتشان در مسجدالاقصی و محله شیخ جراح پایان ندهند، حماس موشکباران را شروع خواهد کرد. البته صهیونیستها شاید فکرش را هم نمیکردند که این هشدار ضیف چقدر جدی است.
ضیف بعد از شهادت یحیی عیاش هم اعلام کرد که دروازههای جهنم به روی صهیونیستها باز شده و بلافاصله هم عملیاتهای انتقامی خودش را آغاز کرد و نشان داد تهدیداتش را عملی میکند.
به هرحال صهیونیستها بهدلیل آن روحیه تکبر و تفرعنی که دارند شاید جدی نگرفتند. به این ترتیب موشکباران مناطق صهیونیستی شروع شد و حماس نشان داد که طرح از پیش آماده شدهای برای چنین نبردی داشته است.
ویژگی دوم نبرد سیفالقدس، همانطور که اشاره هم شد، وحدت و همگرایی میان فلسطینیهای ساکن غزه، فلسطینیهای کرانه باختری و فلسطینیهای حاضر در سرزمینهای 1948 بود که به اعراب اسرائیل مشهور هستند.
تا پیش از این اتفاق، در جنگهایی که علیه غزه صورت گرفته بود، کرانه باختری واکنش چندانی نشان نمیداد اما در سال 1400 چون ساکنان کرانه باختری درخواست کمک کردند، غزه به کمکشان رفت.
ویژگی سوم هم خیزش فلسطینیهای ساکن مرزهای 1948 بود که پیش از آن اصلاً سابقه نداشت.
در نبرد سیفالقدس، فلسطینیهای ساکن در مرزهای 1948، یکی از شهرکهای صهیونیستنشین را به مدت 72 ساعت تصرف کردند و نهایتاً اسرائیل مجبور شد ارتش را وارد عمل کند.
این مسأله آن قدر مهم است که بعد از جنگ سال گذشته، یکی از ژنرالهای بازنشسته ارتش اسرائیل به نام اسحاق بریک که کمیسر پذیرش سربازان در ارتش اسرائیل و مسئول ارزیابی وضعیت ارتش است، در مصاحبه با یکی از مطبوعات اسرائیلی، ارزیابی بسیار جالبی درباره نبردهای آینده اسرائیل داشت و تأکید کرد که اسرائیل باید از نبرد سیفالقدس درس بگیرد.
او گفت اسرائیل در جنگهای آینده چه با حزبالله و چه با غزه حتماً باید متغیر جدیدی به نام فلسطینیهای ساکن 1948 را مد نظر قرار دهد چون بسیاری از خطوط مواصلاتی ارتش از منطقه کرانه باختری و در زمینهای 1948 از مناطق عرب نشین میگذرد و اگر آنها اراده کنند که این خطوط مواصلاتی را دچار اختلال کنند حتماً میتوانند ارتش اسرائیل را زمینگیر کنند. بریک در گفتوگو با روزنامه معاریو بعد از نبرد سیفالقدس گفت: «این جنگ یک پیروزی بزرگ برای حماس بود و حماس در هر ساعت و لحظهای اراده کند میتواند شروع به آتش زدن کند. جنگ بعدی در چند میدان منجر به یک فاجعه بزرگ، با تلفات و دهها هزار زخمی و تخریب گسترده زیرساختهای استراتژیک، زیرساختهای اقتصادی، حمل و نقل و نهادهای دولتی خواهد بود...
فاجعهای که در جنگ بعدی رخ خواهد داد صدها برابر خواهد بود که جنگ یوم کیپور در برابر آن یک داستان کوچک است و جبهه داخلی به صحنه اصلی تبدیل میشود. دیگر نیروی مرزی نیست که بخواهد زخمی یا کشته شود. صدها هزار یا شاید میلیونها اسرائیلی، برای مدتی طولانی هر روز تحت حملات موشکی قرار میگیرند. موشکهایی که برخی از آنها دقیق خواهد بود، پهپادهای انتحاری هم حمله میکنند.
وضعیت فعلی و شورشهای داخلی در کنار جنگ باغزه نیاز به نیروهای بسیار زیادی برای مهار ایجاد کرده حال تصور کنید که حزبالله هم وارد جنگ شود و هزاران نفر از مبارزانش برای عبور از مرز خود به مرز شمالی بروند. آنها موشکهای زیادی پرتاب خواهند کرد. در ارتفاعات جولان، آنها باید نیرویی را در مقابل احتمال حضور و نفوذ سوریها با فرماندهی ایران قرار دهند.
در سالهای اخیر، میلیاردها دلار در سیستمهای مختلف فناوری جدید سرمایهگذاری شده است. برجستهترین نمونه، سیستم «شکارچی» است. این یک سیستم درخشان با بالاترین استانداردها است. یک موفقیت واقعی در کنترل و مدیریت میدان جنگ، سرمایهگذاری 5/4 میلیارد دلاری در این سیستم انجام شده است. اما کاهش نیروی انسانی باعث شده است که کسی نحوه استفاده از آن را به نیروها آموزش ندهد. آنها 5/4 میلیارد دلار را در سطل آشغال انداختند. چند سال پیش، نخستوزیر با برخی مشاوران نشست و برنامه امنیتی خود را منتشر کرد و گفت تقریباً تنها تهدید اسرائیل تهدید ایران است. این تیم دیگر تهدیدات موجود علیه اسرائیل را کاملاً نادیده گرفت. موشکهای حزبالله و سایر نیروهای اطراف ما.
جنگ داخلی سوریه، حزبالله را به ارتشی با کماندوهای ورزیده تبدیل کرد. موشکهای حزبالله قابل تصور نیستند. حزبالله ۱۵۰ هزار موشک دارد که حداقل چند صد مورد از آنها بسیار دقیق هستند، حماس نیز فرایندهای مشابهی را پشت سر گذاشته است.
مشکلات ساختاری نیرو وقتی دچار مشکل میشود که اسرائیل آگاهانه یکی از بزرگترین تهدیدهای تاریخ خود را نادیده گرفته است؛ تهدید موشکی حزب الله. اسرائیل با تهدید وجودی روبهرو است. ۱۵۰ هزار موشک حزبالله، صدها موشک دقیقی که میتواند حاوی دهها کیلوگرم مواد منفجره باشد و طبق آنچه از برد آن میدانیم، به هر نقطه از اسرائیل میرسد. نبرد سیفالقدس به فلسطینیها نشان داد که میتوانند کار را با اولتیماتوم خود پیش ببرند و در عین حال همگرایی بیسابقه بین فلسطینیها، یک روحیه مضاعفی به آنها داد که احساس کردند میتوانند بهصورت فعال وارد عرصه شوند. سیفالقدس موازنه وحشت را برقرار کرد و معادلات راهبردی مقاومت با اسرائیل را هم بهبود بخشید و هم ارتقا داد. لذا ترس از تکرار سیفالقدس الان کابوس اسرائیل است.
میدانید که اسرائیل در سیفالقدس از دو سامانه فوق استراتژیک خودش رونمایی کرد که باز هم موجب پیروزی اسرائیل نشد. یکی سیستم فرماندهی و کنترل جدید جنگی اسرائیل با نام «قلعه صهیون» بود که از سال 2012 برایش هزینه سنگینی کرده بودند و خودش داستانی است.
اسرائیل برای این مرکز فوق مدرن هدایت جنگ، میلیاردها دلار خرج کرده و در نوع خودش یکی از پیچیدهترین اتاقهای جنگ در دنیاست.
دوم سیستم «ارگ داوید» است که عملاً بزرگترین مجتمع اطلاعاتی و عملیاتی در غرب آسیا است که پایه اصلی آن هوش مصنوعی است. این مرکز که در صحرای نقب مستقر است در نوع خود بینظیر است واسرائیل برای این سیستم هم میلیاردها دلار هزینه کرده است.
هر دو این سیستمها عملاً در برابر راکتها و موشکهای چند صد دلاری مقاومت در غزه و سیستم فرماندهی یک نابغه به نام محمد ضیف زمین گیر شد و کاملاً شکست خورد. متأسفانه بهدلیل عدم رصد و اشراف کامل ما به مسائل راهبردی و نظامی و امنیتی رژیم اسرائیل هنوز درک روشن و واضحی از عظمت سیفالقدس و مقاومت فلسطین برای ما تبیین نشده و رسانههای ما همواره تحلیلهای کلیشهای بدون اتکا به فکتها و واقعیتهای میدانی ارائه میکنند. درصورتی که اگر رسانههای اسرائیلی بخوبی رصد شود عمق شکست اسرائیل در سیفالقدس روشن میشود. دقیقاً همانند شکست تاریخی اسرائیل در نبرد 33 روزه در سال 2006 که در پس آن هم نابغهای به نام شهید عماد مغنیه قرار داشت.
به نظر من بزرگترین شکست اسرائیل در سیفالقدس همانند شکست در جنگ 33 روزه، شکست اطلاعاتی است. ببینید، پشت هر پیروزی نظامی، یک کارزار نفسگیر اما موفق اطلاعاتی نهفته است. شهید مغنیه و محمد ضیف ابتدا در میدان نبرد اطلاعاتی و در کارزار اطلاعاتی، اسرائیلیها را شکست دادند و بعد در میدان نبرد نظامی.
این مسأله چقدر در مقایسه با تهدیدات مقابل این رژیم مانند ایران، حزبالله لبنان، گروههای مقاومت فلسطینی و... برای آنها جدی است؟
مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل بهعنوان مهمترین و مؤثرترین اندیشکده و اتاق فکر این رژیم، برای اولین بار، تهدید داخلی را هم بهعنوان یکی از تهدیدات این رژیم تعریف کرده است.
یعنی صهیونیستها از سال گذشته به این طرف تهدید داخلی را در کنار تهدید جمهوری اسلامی و تهدید جبهه شمالی (حزبالله) بالاترین تهدید برای خود میدانند.
در کنار اینها، جامعه اسرائیلی امروز مملو از شکاف و گسل است و دلیل آن این است که این رژیم، یک کشور و جامعه به معنی واقعی کلمه نیست بلکه یک پروژه ناقص سیاسی است که توسط استعمار و قدرتهای مداخلهگر ایجاد شده و پروژه دولت-ملتسازی آن از پایه معیوب است.
البته حتماً آنها پروژههای سنگینی برای جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت تدارک دیدهاند اما اتفاقات اخیر و عملیاتهای سرزمینهای اشغالی میزان سستی آنها را بخوبی نشان داد. استمرار بیثباتی در داخل اسرائیل، بزرگترین تهدید برای این رژیم است.
فروپاشی رژیم صهیونیستی دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد چون اساس این رژیم بر باطل، تروریسم، اشغالگری، نژادپرستی و آپارتاید شکل گرفته است و این رژیم به این دلایل دوام نخواهد داشت، چرا که در داخل حفرههای تاریکی دارد که در نهایت اسرائیل را در درون خود خواهد بلعید.
تلاشی که آنها میکنند تا کشورهای عربی را به سمت خودشان بکشند، چقدر در افزایش ثبات آنها مؤثر خواهد بود؟
اساس رژیم صهیونیستی بر فتنهگری، دسیسه و ایجاد بحران است و عملاً کانون تهدید، توطئه و فتنه در منطقه ماست و سیاست آنها در مقابل جمهوری اسلامی و محور مقاومت مبتنی بر همین ذات و ماهیت است.
در خلیج فارس بحث حضور اسرائیل در بحرین و امارات مطرح است و در رسانهها هم این طور آمده که قرار است دفتر موساد در دوبی و امارات بهعنوان قویترین دفتر این سازمان در خارج از سرزمینهای اشغالی باشد. آنها میخواهند عملاً امارات را به قطب جاسوسی انسانی و سایبری تبدیل کنند.
حتی بحثهایی درباره واگذاری پایگاه نظامی مطرح و گفته شد امارات تلاش دارد یکی از بزرگترین مراکز جاسوسی سایبری را در عمق زمین در اختیار صهیونیستها قرار دهد.
در عین حال حضور جدی صهیونیستها در اقلیم کردستان، آذربایجان و ترکیه با چرخش اخیر اردوغان و حضور در آسیای میانه و قفقاز و کشورهایی مانند ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان و قبل از آن در افغانستان و پروژه سیاسی از میدان خارج کردن عمران خان در پاکستان مربوط به عادیسازی روابط با اسرائیل بوده است.
شما چقدر این احتمال را میدهید که در آینده نزدیک شاهد نبرد گستردهای میان مبارزان فلسطینی با ارتش رژیم صهیونیستی باشیم؟
برای بررسی تحولات فلسطین باید حداقل یک سال به عقب برویم؛ یعنی از رمضان سال 1400 که شاهد تشدید تنش در مسجد الاقصی بودیم.
روی کار آمدن بایدن در امریکا و ائتلاف نفتالی بنت و لاپید در اسرائیل یک راه تنفس برای مردم فلسطین و ساکنان سرزمینهای اشغالی باز کرد و پس از آن وضعیت مردم فلسطین بهصورت نیمه فعال تغییر کرد.
در ایران هم ما این حالت را از اواخر سال 1400 شاهد بودیم که سپاه پاسداران مقر موساد و مواضع رژیم صهیونیستی در اربیل را موشک باران کرد و انهدام شبکه جاسوسی صهیونیستها در فردو و حمله سایبری و تخلیه اطلاعات کامپیوتر شخصی رئیس موساد را داشتیم و به فاصله یک ماه پس از آن، تحولات داخل فلسطین هم آغاز شد.
واقعیت این است که ثبات رژیم اسرائیل بسیار شکننده و بزک شده است. یعنی واقعاً آن چیزی که نشان میدهند، نیستند. آنها سعی میکنند در تبلیغات، چهره امنیتی و سیاسی خودشان را محکم و باثبات نشان بدهند ولی برداشت ساکنان سرزمینهای اشغالی این نیست. آنها شکستهای پیدرپی دستگاههای امنیتی رژیم خود را دیدند. آنها دیدند که چطور یک جوان فلسطینی میتواند خودش را به امنترین و حفاظت شدهترین نقاط اسرائیل برساند و در آنجا عملیات کند و چندین ساعت، همه نیروهای امنیتی و ارتش نتوانند او را پیدا کنند.
آن هم افرادی که قبلاً سابقه بازداشت توسط دستگاههای امنیتی اسرائیل را داشتند و از این نظر تحت رصد هم باید بوده باشند.
بعد از ماجراهای اخیر، نفتالی بنت نخستوزیر رژیم صهیونیستی صحبت جالبی کرد و گفت: «اگر دشمنان ما فکر میکنند که با این اتفاقات ما مجبور میشویم از اینجا برویم این اتفاق نخواهد افتاد.»
این حرف یعنی چهار عملیات اخیر که روی هم 18 کشته و 30 مجروح داشت، چنان آستانه تحمل رژیم صهیونیستی را متزلزل کرده که نخستوزیر آن میگوید آنها میخواهند ما را بیرون کنند اما ما بیرون نمیرویم!
واقعیت این است که آنها قبل از ماه رمضان در نشستهای مختلف از جمله شرمالشیخ و نقب تلاش کردند از طریق آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا وارد شوند و پای دولت اردن را وسط کشیدند و از سوی دیگر کشورهای عرب خلیج فارس و بویژه امارات برای فشار به حماس و گروههای جهادی به میدان آمدند تا ماه رمضان سال گذشته تکرار نشود، چراکه نبرد سیفالقدس برای اسرائیلیها آبرو نگذاشت و بهخوبی نشان داد که چقدر صهیونیستها دچار ضعف و شکنندگی هستند. هنوز با گذشت یکسال از آن جنگ، صهیونیستها نتوانستند شکستشان را فراموش کنند.