کارگردان فیلم تحسین شده «غریب» در گفتوگو با «ایران جمعه»
این مملکت امروز حداقل چهل پنجاه تا بروجردی میخواهد
توازن قوا در هیأت داوری جشنواره وجود نداشت
سینمایی «غریب» فیلمی با سر و صدای بسیار در جشنواره فیلم فجر که با چند روز تأخیر به این جشنواره سلام کرد اما توانست نظر بسیاری از مخاطبان و حتی منتقدان را به خود جلب کند. این فیلم سینمایی به سفارش سازمان هنری رسانهای اوج به تهیهکنندگی حامد عنقا و کارگردانی محمد حسین لطیفی تولید شده است. «غریب» روایت تلاشهای شهید محمد بروجردی، ملقب به مسیح کردستان است که یکی از فرماندهان تاریخساز دوران دفاع مقدس بوده است. این فیلم نه تنها در جشنواره خوش درخشید بلکه پس از جشنواره فیلم فجر و در اکران عمومی براساس آماری که خبرگزاری صبا منتشر کرده است، دومین جایگاه را در میزان فروش نصیب خود کند.حال با توجه به اهمیت این فیلم سینمایی بر آن شدیم تا گفتوگویی صمیمی با محمد حسین لطیفی کارگردان این اثر سینمایی داشته باشیم که در ادامه با هم مرور میکنیم.
چطور شد به ساخت این فیلم رسیدید؟
پیشنهاد ساخت این فیلم از سوی آقای عنقا به بنده شد. حقیقتاً من بسیار از نزدیک شدن به فیلمهای بیوگرافی و معاصر واهمه داشتم به همین دلیل اول دودل بودم ولی زمانی که آقای عنقا در مقام تهیه کننده پذیرفتند که فیلمنامه را خودشان کار کنند، دلگرم شدم و پذیرفتم.
آقای عنقا پیش از اینکه به سراغ من بیاید تحقیقاتش را شروع کرده بود ولی نگارش فیلمنامه را پس از اعلام آمادگی بنده آغاز کردند. خاطرم هست که من 12 فروردین سال گذشته فیلمبرداری «سنجر» را تمام کردم و از 20 فروردین با آقای عنقا
همراه شدم.
سوژه شهید بروجردی به دلایل ابعاد شخصیتی خاص نکته ویژهای در ساخت داشت؟
من سال 87 قرار بود پروژه سینمایی با موضوع شهید ابوترابی با مرحوم آقای آخوندی و آقای جلالی کار کنم و این اولین بار بود که من وارد این ماجراها شدم. آن کار هیچ وقت به دلایلی که بماند، ساخته نشد.
واقعیت امر این است که شخصیت شهید بروجردی خیلی به شخصیتی مثل آقای ابوترابی نزدیک بود و همانطور که میدانید آقای محمودزاده فیلمنامهنویس اثر، رمانی هم با موضوع شهید بروجردی نوشتهاند که آقای عنقا یک نیم نگاهی هم به آن
داشتند.
در واقع این شخصیت مسیحگونه که بتواند جاذبه بیشتری داشته باشد، همیشه مدنظرم بوده است. دوران جوانیام به هر دلیلی جاذبه و دافعه علی ابن ابی طالب(ع) را مطالعه کرده بودم. یک شخصیت دو بعدی کامل که میتواند به راحتی با نزدیکان و عزیزان و هموطنان خودش «رحماء بینهم» باشد و این شخصیت برای من خیلی جذاب بود. به این دلیل قرابت حسی من بسیار در ساخت کمک کرد.
از فرایند تولید بیشتر برای ما بگویید، چطور شد که فیلم کمی دیرتر به جشنواره رسید؟
پیشتولید ما طولانی شد و حداقل 5 تا 6 ماه طول کشید. ما اساساً در روزهای پست پروداکشن شرایط داشتیم که احساس میکردیم امکان رسیدن این کار به خاطر مشکلاتی که در طول زمان فیلمبرداری به آن برخوردیم و 25 روزی که فیلمبرداری تعطیل شد، نیست. به علت مشکلات امنیتی اخیر در کشور ما امکان خیلی کارها را نداشتیم و اینها مشکلات ما را زیاد کرده بود.
با تمام این مشکلات نزدیک به کمتر از 72 ساعت قبل از شروع جشنواره آقای عنقا به این نتیجه رسیدند که میتوانیم فیلم را برسانیم یعنی یک حسی به وجود آمد که باید برسانیم و این ربطی به هیچکس جز ایشان و بنده نداشت. برای همین در سه روز کاری را که یک ماه یا 25 روز فرصت نیاز داشت توانستیم به جشنواره برسانیم.
فیلم 2 ساعت و30 دقیقه کامل بود و قبل از جشنواره با توافقی که با آقای عنقا داشتیم که البته خیلی جاها دلم میسوخت و اذیت میشدم ولی بالاخره با هم به نتیجه مشترکی رسیدیم و فیلم 2 ساعت و 5 دقیقه شد.
چطور کار وارد جشنواره شد؟ لحظه آخری بود؟
در جلسهای که با آقای مجتبی امینی و دیگر عوامل جشنواره داشتیم من توضیح داده بودم که اگر قرار بر این باشد که کار برسد، شک نکنید زودتر از 18، 19 بهمن نخواهد رسید، برای همین شما فکرش را بکنید. برای همین دوستان فیلم غریب را در جدول کار نگذاشتند.
دوستان جشنواره علاقه شدید داشتند که این فیلم برسد. من خاطرم هست که سال 85 وقتی که «روز سوم» را به جشنواره میرساندم، آن هم شب هجدهم جشنواره اولین اکرانش در سینما فرهنگ بود. برای رساندن آن هم تحت فشار سنگینی بودم تا کار را برسانم. البته آن موقع دیجیتال نبود و مسائل لابراتوری خیلی اذیت میکرد.
در فیلمنامه از چه منابعی استفاده شده بود؟
منابع بسیار بود گفتم که دو کتاب اصلی «مسیح کردستان» و «جنگ 20 روزه کردستان» از منابع اصلی بودند که البته منابع دیگری هم بود که در حاشیه از آنها استفاده شد. همه اینها مطالعه شده بود جزبهجز و مهمتر از همه نشست و برخاست با نزدیکترین آدمهایی که در آن روزگار با شهید بودند، آنهایی که هنوز هستند و الحمدلله بین ما زندگی میکنند که چه به لحاظ اخلاقی چه رفتاری و... یک چیزی بود که خیلی مهم بود.
در کنار تمام اینها تحقیقات میدانی هم وجود داشت که خیلیها را من بودم و خیلیها را شاید آقای عنقا بودند و برخی را با هم بودیم. تا حدود زیادی خانواده بزرگوار ایشان کمک کردند و ما سعی کردیم فیلم را از فیلتر خانواده هم رد
کنیم.
چه بازخوردهایی در ایام جشنواره بعد از پخش فیلم دریافت کردید؟
بازخورد جدی و واقعی این بود که چه منتقد چپ و چه منتقد راست همه با هم معتقد بودند که چهار جایزه دیگر و سیمرغ حقش بوده و نگرفته است. البته به دوستان گفتم که اصلاً برای من مسأله جایزه نیست و به دنبال دیده شدن فیلم هستم. بالاخره آن موقع هم گفتم که هیأت داوران حق مطلق دارد و وقتی که ترکیب هیأت داوران تصمیم میگیرد همه باید بگوییم مرسی و دست شما درد نکند.
آن چیز که برای من جذاب است این بود که اکثر منتقدینی که دوست ندارم اسم ببرم طی تماسهایی که داشتند حتی کسانی که بعد از جشنواره فیلم را دیدند، فیلم را بسیار دوست داشتند. نقد جدی و کوبیدن فیلم را من جایی ندیدم.
البته با کسانی که عناد دارند و چند کامنت زیر یک پست میگذارند کار ندارم، کسانی که قلم دارند و یک تیتری در رسانهای دارند یا در فضای مجازی کار جدی انجام میدهند نقد جدی نداشتند و مورد توجه همگان بود که این جای شکر داشت. چون بالاخره هر فیلمی که در این مملکت از این دست ساخته میشود، 50 درصد موافق و 50 درصد مخالف دارد و کمی هم جناحی برخورد میکنند.
شخصیت شهید بروجردی یک فضایی دارد که همگرایی همگانی ایجاد میکند و خدا را شاکرم که تا حدود زیادی در فیلم این مشهود بود و همین همگرایی عاملی شد تا دوستان به فیلم ایرادهای اساسی نگیرند البته من نمیگویم فیلم ایراد ندارد و به عنوان یک کارگردان خودم منتقد خودم هستم. فیلمی که دو ساعت و پنج دقیقه است باید کشش داشته باشد. خدا را از این بابت شاکرم که فیلم 90 دقیقه نیست و یک چهارم بیشتر از 90 دقیقه است.
برای انتخاب بازیگر نقش شهید بروجردی از همان ابتدا نظرتان بر آقای بابک حمیدیان بود یا در نهایت با تغییرات به این نتیجه رسیدید؟
صحبت من با آقای عنقا برای ساخت شهید بروجردی اول بر مبنای سریال بود و در آن زمان تصمیم بر این بود که فقط به استناد برسیم و اساساً هیچ بازیگری را در فیلم نداشته باشیم و همه چیز بکر باشد. در آن دوران دو سه نفر تست دادند و به یکی هم رسیدیم. زمانی که تصمیم تغییر کرد و پروژه سینمایی شد همه چیز تغییر میکرد، بنابراین در چنین لحظهای به دوستان گفتم که اگر بابک حمیدیان نشود خیلی لطمه میخوریم.
زمانی هم که بابک حمیدیان آمد من شوکه شدم. خودش میگفت هر وقت که از کردستان رد میشدم و چهره شهید بروجردی را روی دیوار بغل میدیدم با خود میگفتم خدایا میشود من یک روزی نقش این مرد را بازی کنم. آقای حمیدیان بدون هیچ ان قلتی پذیرفتند. شاید خیلی از بازیگران بیایند و بگویند من شهید بازی نمیکنم و خب هر کس هم برای خودش دلایلی دارد و حق هم دارد ولی آقای حمیدیان خودشان پایشان را در رکاب گذاشتند و آمدند.
برای ساخته شدن این فیلم به بابک حمیدیان خیلی مدیونم به خاطر اینکه واقعاً این مرد در طول ساخت کار مردانه و بیحاشیه ایستاد.
در مورد باقی بازیگران چطور؟
بله تقریباً قرار بود از ابتدا همین افراد در این نقشها حاضر شوند. در مورد مهران احمدی هم که مرا میشناسند میدانند که تلاش میکنم نقشهای منفی را در فیلم بدهم به آدمهایی که اتفاقاً همه عمرشان نقشهای مثبت بیشتر بازی کردند و متفاوت از آنها نقش دیگری داشته باشم و به همین دلیل آقای مهران احمدی را انتخاب کردم.
سازمان اوج نگاه یا ویژگی خاصی را در اثر اصرار نداشت که ایجاد کند؟ روی موضوع خاصی تأکید نداشتند؟
صادقانه بگویم شاید حمل بر خودستایی دو نفره باشد نه یک نفره. سازمان اوج وقتی که کار را سپرد به دو نفر یعنی حامد عنقا و حسین لطیفی زیاد اصطلاحاً مداخله یا اعمال نظری نداشت، شاید نظرات دوستانهای بود ولی هیچ وقت در طول این پروژه از طرف سازمان اوج نه من و نه حامد عنقا دیکتهای نداشتیم. آقای حسنی ضلع سوم تولید این پروژه سینمایی بود و کاری جز همراهی و همکاری برای تولید بهتر ما از او ندیدیم.
نظرتان نسبت به مجموع رفتارهایی که جشنواره با فیلم داشت چه طور است؟
من به چیزی که معتقدم همان را انجام میدهم. من میگویم هر سال یک تعداد داور هستند قاعدتاً در داوری هم سلیقه وجود دارد، مقداری روابط آدمها با هم هست همه اینها مجموع میشود ولی آن اتفاقی که میافتد این است که در نهایت هیأت داوری یک رأی میدهد آن رأی قابل احترام است حتی اگر کاندید هم نکند.
من احساسم این است برای همین هیچ اعتراضی ندارم فقط گفتم واقعاً حق بابک حمیدیان و مهران احمدی این نبود. راجع به خودم اصلاً صحبت نمیکنم چون من به دنبال این نیستم که با ملاک اینکه جایزه جشنواره فجر بردم آیا کارگردانی بلدم یا بلد نیستم یا بهترین هستم یا نیستم ولی قاعدتاً بازیگر وقتی میآید جلوی دوربین خیلی حسش فرق میکند با من برای همین وقتی که اصلاً کاندید نمیشود معنای خوبی ندارد.
تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که هیأت داوری نامتوازن بود توازن قوا در هیأت داوری وجود نداشت.
من بالاخره خودم داوری کردهام و میدانم یعنی چه و سالهاست که گفتهام داوری بههیچوجه نمیکنم. توازن به معنای آگاهی، سلیقه و توانایی ایستادن روی آن موضع است. ممکن است یکی ضعیفتر باشد و یکی قویتر باشد و یا حتی همه به احترام یکی ممکن است یا دو نفر دیگر بگویند هر چه شما گفتید. این توازن است به آن معنا که شأن و اندازه داورها در کنار هم باید همیشه متوازن باشد. داوری با این شرایط میتواند نزدیک به عدالت باشد.
هر کسی زمانی که اسامی را کنار هم بگذارد متوجه این عدم توازن میشود و نیاز به صحبت نیست. شاید این حس من است شاید توازن بوده، من نمیدانم ولی از نظر من هیأت داوری متوازن نبود. البته بعد از جشنواره خیلی هم مهم نیست زیاد راجع به آن صحبت نکنیم تمام شد رفت.
برخی این موضوع را مطرح میکنند که دوره سینمایی دفاع مقدس تمام شده است، با توجه به اینکه خودتان یک اثر دفاع مقدسی داشتید، نظر شما در مورد اینگونه اظهار نظرها چیست؟
من که همیشه میگویم بجنبید و بسازید و بگذارید تمام شود چون روزگار این طور کارها دارد به سر میآید هر کس میتواند بسازد زود شروع کند. زودتر باید این آثار ساخته شود تا دیر نشده.
نیاز فعلی جامعه به شخصیتهایی مثل شهید بروجردی چقدر است؟
دوستان زیادی شنیدم که غیر از من نظر دادند. این مملکت امروز حداقل بالغ بر 40، 50 تا بروجردی میخواهد که بتوانیم به آن درجه برسیم که کشور آرام آرام به همگرایی برسد و خودی و غیر خودی را کمی کنار بگذاریم و به فکر مملکت باشیم.
با این فضای سلبریتی زده امروز کشور چه باید کرد، آیا این فضا نیاز به مدیریت ندارد؟
درست است که اظهارنظر سلبریتیها و تأثیرپذیری افراد جامعه اجتنابناپذیر است ولی جامعه خودش آرام آرام به آن شعور میرسد که لطیفی اگر راجع به موضوعی حرف میزند میتواند نظر شخصیاش را بدهد هر کسی نظر شخصی دارد. قصاب محله هم نظر شخصی روی مسائل اجتماعی سیاسی دارد. خود جامعه به این نتیجه باید برسد و میرسد که خطاب به سلبریتی میگوید من تحت تأثیر تو قرار نمیگیرم. جامعه خودش باید به آن پویایی برسد و قرار هم نیست کسی در جایگاه وزیر ارشاد برابر من هنرمند موضع بگیرد چون باز همان داستان خودی و ناخودی میشود و بد است. باید از این فضا
بیرون بیاییم.
در اظهار نظر سلبریتیها جامعه دچار کج فهمی میشود. اگر دوستان از دست من ناراحت نمیشوند باید بگویم اکثر موضعگیریها برای این است که بگویند: «مردم من را ببینید» نه اینکه من هم با شما همراه هستم. در اصل میخواهند بگویند که آقا جان ما را ببینید، عیبی هم ندارد بالاخره هر کس هر طور دوست دارد زندگی میکند.
سلبریتیها بعضی وقتها از مردم گول میخورند. مردم ملاک نیستند زیرا که امروز با اظهار نظری برای حسین لطیفی سوت میزنند و فردا با یک کلمه حسین لطیفی ممکن است همه بخواهند گردن او را بزنند، پس ملاک عمل و حرفهای من است و همسو بودن عمل من با حرف من است. مردم این آگاهی را دارند همانطور که زود آتش میگیرند همان طوری هم زود سرد میشوند. اینجا باید من و دوستانم بدانیم که نباید دنبال تأیید گرفتن باشیم و باید صرفاً هر چیز که هست همان را
بگوییم.