ویژه نامه ویژه سیاسی - ۲۷ اسفند ۱۴۰۱
روزنامه ایران - ویژه نامه ویژه سیاسی - ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۱۱

کدام اندیشکده‌ها به اغتشاشات خط می‌دادند؟

اتاق فکر آشوب

گروه سیاست

سندیکای خبری یهود

سندیکای خبری یهودی یکی از مهم‌ترین رسانه‌هایی بود که در ایام اغتشاشات با تولید محتوای قابل توجه سعی داشت به تداوم آشوب‌ها کمک کند. این سندیکا که با عنوان شناخته می‌شود، یک سرویس خبری انگلیسی زبان با تمرکز بر مسائل دنیای یهود و اسرائیل است که در سپتامبر 2011 با همین نام راه‌اندازی شد. سردبیر این رسانه، روزنامه نگار امریکایی جاناتان اس. توبین است. شلدون ادلسون تا زمانی که زنده بود (2021) و خانواده‌اش بزرگ‌ترین سرمایه گذاران در JNS هستند. تا سال 2015 بنیاد خانواده ادلسون بیش از 1.2 میلیون دلار(حدود 65 تا 70 درصد از بودجه آن) به این سندیکا کمک کرده بودند.
برای شناخت این رسانه و سوءگیری آن بهتر است شلدون گری ادلسون را بیشتر بشناسیم. ادلسون یکی از سرمایه‌داران مطرح ایالات متحده و بنیانگذار، سهامدار عمده، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل اجرایی لاس وگاس سندز بود. شرکت لاس‌وگاس سَندز، مالک بسیاری از هتل‌ها، سالن‌های گردهمایی و کازینوها در سراسر جهان از جمله در شهرهای ایالات متحده است. اما بخشی از شهرت ادلسون به خاطر آن است که وی صاحب امتیاز روزنامه صهیونیستی اسرائیل هیوم بوده است.
ادلسون، مالک روزنامه عبری اسرائیل هیوم و از پشتیبانان مالی عمده حزب جمهوری‌خواه در ایالات متحده امریکا و حزب لیکود در اسرائیل بود. وی همچنین از دوستان شخصی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل بوده است و کمک‌های گسترده مالی‌اش به سازمان‌های لابی‌گر و مراکز پژوهشی پشتیبان اسرائیل در واشنگتن، دی.سی. او را به یکی از پرنفوذترین پشتیبانان گروه‌های طرفدار تحریم علیه ایران و برخورد نظامی با ایران تبدیل کرده‌ است؛ به طوری که وی به عنوان یک چهره ضد ایرانی سفت و سخت شناخته می‌شود.در سال ۲۰۱۶ در جریان چهارمین مراسم «جایزه سالانه بین‌المللی قهرمان ارزش‌های یهودی گالا» در مراسمی که برای هولوکاست برگزار شده بود و هرسال برگزار می‌شود، با رضا پهلوی دیدار داشت. در این مراسم او از رضا پهلوی تقدیر کرد و جایزه سالانه به او و افراد دیگری اهدا شد.
وی یهودی‌تبار بود و تا پایان عمر، ده‌ها میلیون دلار به سازمان‌های عمدتاً یهودی در سراسر جهان، کمک مالی کرد. در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ برخی ترامپ را تحت تأثیر ادلسون دانستند و گفته می‌شود که خروج از برجام و انتقال پایتخت اسرائیل از تل آویو به اورشلیم (بیت‌المقدس) نیز به خواست او انجام شده‌ است. در سال ۲۰۱۹ که امریکا نیروهای نظامی‌اش را در خاورمیانه گسترده‌تر کرده بود، وبگاه لوبلاگ طی تحلیلی با اشاره به حمایت مالی گسترده ادلسون از ترامپ در جریان برنامه انتخاباتی‌اش در مجلس نوشت که ترامپ یک دلیل ۲۵۹ میلیون دلاری برای حمله به ایران دارد!
ادلسون معتقد بود که باید ایران را بمباران اتمی کرد؛ وی در اظهارنظری در اکتبر ۲۰۱۳ در میزگردی در دانشگاه یشیوا گفت که به باور او برای وادار کردن ایران به توقف برنامه هسته‌ای‌اش، «رئیس‌جمهور امریکا باید به ارتش دستور بدهد یک بمب اتمی روی کویر ایران بیندازند؛ سپس به رئیس‌جمهور ایران تلفن بزند و بگوید: آن بمب را دیدی؟ بمب اتمی بعدی در تهران فرود خواهد آمد؛ اگر بر موضع سرسختانه خود پافشاری کنید به کلی محو خواهید شد.» گفتنی است پس از این اظهارات، شرکت وی (سندز کورپ) شاهد یک حمله سایبری به سرورهای این شرکت در لاس‌وگاس گردید که منجر به حذف اطلاعات و داده‌های درایوهای کازینوها و قفل شدن درهای هتل‌های آن شد.
وجه دیگر فعالیت‌های ادلسون ناظر به تأمین مالی و هدایت تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. او از حامیان اصلی انتخاباتی ترامپ بود و بیش از ۲۵۰ میلیون دلار از هزینه‌های انتخاباتی وی را پرداخته بود و پس از آن سیاست خارجی ترامپ را به سمت خروج از برجام و وضع بی‌سابقه‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه جمهوری اسلامی ایران هدایت کرد. او پیش از این نیز در سال ۲۰۱۱ و همزمان با بالا گرفتن تنش و احتمال درگیری مستقیم میان اسرائیل به ایران بیش از یک میلیون دلار به بنیاد FDD کمک کرده بود.
 
امریکا با اتخاذ سیاست «فشار حداکثری» چه اهدافی را دنبال می‌کند؟
اصطلاح «کارزار سیاست فشار حداکثری علیه ایران» عنوانی است که به طور خاص از زمان ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ رواج پیدا کرد. این کمپین، به فشار حداکثری به تشدید تحریم‌ها علیه ایران توسط دولت ترامپ پس از خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال 2018 اشاره دارد. هدف از این کارزار تحت فشار قرار دادن ایران برای مذاکره مجدد برجام، افزودن محدودیت‌های بیشتر بر برنامه هسته‌ای ایران و گسترش دامنه توافق برای پوشش موشک‌های بالستیک ایران و همچنین سایر فعالیت‌های منطقه‌ای کشور بود.
بر همین اساس در ماه مه 2018، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و چندین تحریم غیرهسته‌ای جدید علیه ایران اعمال کرد که برخی از آنها توسط ایران به‌عنوان نقض توافق محکوم شد. در نوامبر 2018 نیز ایالات متحده به طور رسمی تمامی تحریم‌هایی را که قبل از خروج امریکا از برجام برداشته شده بود، مجدداً اعمال کرد.
دولت ترامپ برای رهایی تهران از تحریم‌ها، تقاضاهای فراگیری در قالب «فهرست دوازده‌گانه» ارائه کرد. فهرستی که شامل خاتمه‌بخشی کامل اورانیوم غنی‌سازی، توقف توسعه سیستم‌های موشک بالستیک قابل حمل کلاهک اتمی، توقف حمایت از سازمان‌های به زعم خود تروریستی در منطقه و جهان، احترام به حاکمیت عراق، خروج نیروهای تحت فرمان ایران از سوریه و توقف تهدید دولت‌های منطقه و... می‌شد.
اگرچه این سیاست با هدف بازگرداندن ایران به میز مذاکره برای گرفتن امتیاز از ایران اعمال شد اما مطالبات حداکثری ایالات متحده امریکا از سوی ایران با هدف تغییر حکومت تهران تفسیر شد و تحت چنین شرایطی، در دیدگاه ایران، مذاکره با واشنگتن هیچ معنایی نداشت بنابراین شانس پذیرش پیشنهادهای مکرر مذاکره ترامپ توسط ایران بسیار پایین آمد.
با وجود ناکارآمدی این کارزار در رسیدن به اهداف خود- که در ادامه مطلب به تفصیل به آن پرداخته می‌شود- هرچه ترامپ به روزهای پایانی دولت خود نزدیک می‌شد، به تشدید سیاست‌ها تمایل بیشتری نشان می‌داد و تغییر برایان هوک- نماینده ویژه امریکا در امور ایران- از جمله نشانه‌های این علاقه بود.
رفتن هوک حامل هیچ پیام مثبتی به ایران نبود و اگر از منظر هویت شخص جایگزین به قضیه بنگریم، انتخاب الیوت آبرامس به جای وی حامل این پیام بود که سیاست فشار حداکثری امریکا سرسختانه‌تر از قبل دنبال خواهد شد؛ از این جهت که آبرامس از طراحان اصلی جنگ عراق و نیز نماینده ویژه دولت امریکا در امور ونزوئلا بود. این جابه‌جایی نشان از آن داشت که هر نوع گشایش دیپلماتیک در تنش میان امریکا و ایران در سه ماهه منتهی به انتخابات غیرممکن‌تر از قبل خواهد بود و کار را برای دوطرف سخت‌تر می‌کرد.
دونالد ترامپ با انتخاب قید «حداکثری» برای دور جدید سیاست‌های خود علیه ایران، تمام قد برای بستن همه منافذ و منافع به روی ملت ایران آستین بالا زد و تحریم‌های گسترده‌ای را به بهانه‌‌های حقوق بشری، نظامی و... علیه ایران اعمال کرد.
این تحریم‌ها به حدی شدت یافت که رفته رفته حتی بسیاری از صنایع پایین دستی ایران را نیز در برمی‌گرفت و از پتروشیمی ایران تا صنایع کشتی‌سازی نیز از این تحریم‌ها در امان نبودند. حوزه‌ تحریم‌ها در دولت ترامپ چنان افزایش یافت که سخن از تحریم هوشمند به میان آمد و حتی افرادی که به نوعی در شائبه همکاری با ایران بسر می‌بردند، شامل تحریم‌های امریکا می‌شدند.
مهم‌ترین اقدام دولت ترامپ در پیشبرد جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی ایران، تحمیل تحریم‌های شدید اقتصادی و قطع منابع درآمدی ایران بود. اگرچه تحریم صادرات نفت- به‌عنوان عمده‌ترین منبع تأمین‌کننده درآمدهای ایران- بخش مهمی از نظام تحریمی دولت ترامپ را تشکیل می‌داد، با وجود این، تحریم نظام مالی ایران به‌عنوان عنصر قوام‌بخش دور جدید تحریم‌ها، از سوی نهادهای مختلف به دولت ترامپ پیشنهاد شد.
تلاش برای معرفی ایران و رفتارهای این کشور به‌عنوان تهدیدی برای امنیت جهانی، از وجوه دیگر فشار حداکثری علیه ایران بود. هدف اصلی از پیشبرد این رهیافت، همراه کردن سایر کشورها، بویژه کشورهای اروپایی با سیاست فشار حداکثری امریکا و همچنین مشروعیت‌بخشی به این سیاست بود.
در راستای تحقق این هدف، وزیر خارجه امریکا در جریان سفر به خاورمیانه در اوایل سال 2019، از تشکیل کنفرانسی جهانی با تمرکز بر امنیت خاورمیانه، بویژه رفتارهای ایران در روزهای 13 و 14 فوریه 2019(24 و 25 بهمن 1397) خبر داد. پمپئو هدف از این نشست را تمرکز بر صلح و امنیت در خاورمیانه و تضمین ممانعت از اقدامات بی‌ثبات‌ساز ایران، اعلام کرد که با وجود تلاش‌های گسترده وزارت خارجه امریکا، نشست لهستان با استقبال چندانی از سوی کشورهای اروپایی، همراه نشد.
برهه دیگری از تلاش امریکا برای بین‌المللی کردن تهدیدات ایران، با حملات به نفتکش‌ها در دریای عمان و خلیج فارس آغاز شد. حمله به نفتکش‌ها در بندر فجیره امارات و همچنین حمله به دو نفتکش «کوکا کوریجوس» ژاپن و «فرونت آلتر» نروژ در 13 ژوئن 2019 سبب شد تا مقامات ایالات متحده، نیروهای وابسته به ایران را مسئول حملات، معرفی کنند. این سناریوها ، ناشی از طراحی اندیشکده ها از جمله سندیکای خبری یهود بود که به تحرکات آم در اغتشاشات اخیر و قبل از آن پرداخته شد.

بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها
اندیشکده‌های امریکایی جایگاه مهمی در نظام تصمیم‌گیری دولتمردان امریکایی دارند. این اندیشکده‌ها با ارائه گزارش‌های راهبردی و ارائه نقطه‌نظراتشان در موضوعات مختلف در روند تصمیم‌گیری مسئولان ایالات متحده نقشی اساسی بازی می‌کنند. بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (Foundation for Defense of Democracies) با علامت اختصاری (FDD)یک مؤسسه و اندیشکده سیاسی مستقر در واشنگتن دی سی است که تمرکز فعالیت‌های آن بر امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده است. این بنیاد در سال 2001 و پس از حملات ۱۱ سپتامبر و برای افزایش رویکرد تهاجمی سیاست خارجی ایالات متحده امریکا پدید آمد. این بنیاد نقش مهمی در شکل‌گیری سیاست خارجی واشنگتن و طراحی اقدامات خصمانه در قبال ایران دارد.
بنیاد تشکیلاتی با وابستگی به دولت‌های صهیونیستی و ایالات متحده که دارای ارتباط گسترده با افسران سازمان اطلاعات مرکزی امریکا و سرویس‌‌های رژیم صهیونیستی است. این تشکیلات کاملاً اطلاعاتی عمل می‌کند و تمرکز ویژه‌‌ای بر جمهوری اسلامی تحت عنوان «برنامه‌‌ ایران» دارد. از طرفی، با توجه به اینکه بنیاد دیدگاه‌های مشابهی با حزب لیکود اسرائیل دارد یکی دیگر از محورهای تمرکز آن را می‌توان اسرائیل دانست. بنیاد دفاع از دموکراسی خود را به عنوان یک مؤسسه فراحزبی تعریف می‌کند و سعی می‌کند در تیم رهبری‌اش از اعضای هر دو حزب استفاده کند. با وجود این اعضای جمهوری‌خواه آن اکثر سمت‌های کلیدی را به خود اختصاص داده‌اند.
بنیاد همچنین ادعا می‌کند که بر ۳ پایه توسعه پلورالیسم، دفاع از ارزش‌های دموکراتیک و مبارزه با ایدئولوژی‌های تهدیدکننده دموکراسی بنا شده است. بودجه بنیاد دفاع از دموکراسی از منابع کمک‌های مردمی، کمک‌های افراد و بنیادهای خاص، کمک کشورهای لابی‌کننده در امریکا مانند اسرائیل و امارات و حمایت مالی و پروژه‌محور کنگره و کاخ سفید تأمین می‌گردد.
مارک دوبوویتز مدیرعامل یهودی بنیاد دفاع از دموکراسی‌ است. او متخصص برنامه هسته‌ای ایران و شبکه تهدید جهانی است و به عنوان یکی از تأثیرگذاران کلیدی در شکل دادن به سیاست‌ها برای مقابله با تهدیدات ایران شناخته می‌شود. او همچنین با توجه به سابقه کاری که در هند و اقیانوس آرام داشته و نیز سوابق دانشگاهی‌اش در برنامه چین نیز مشارکت می‌کند. او از مهمترین فرماندهان جنگ اقتصادی علیه ایران است. در زمان دولت ترامپ بسیاری از ایده‌های او در راستای فشار حداکثری اقتصادی به جمهوری اسلامی ایران توسط دونالد ترامپ به اجرا درآمد. او و همکارانش در سال 2015 بیش از 20 سفر به کشورهای اروپایی، خاورمیانه و خلیج فارس داشتند تا با مقامات دولتی، بانک‌ها، فعالان اقتصادی و تجار درباره خطرات راه‌اندازی مجدد تجارت با ایران صحبت کنند. در سال 2019، دولت ایران او و بنیاد دفاع از دموکراسی را تحریم کرده و آنها را «بازوی طراح و مجری دولت امریکا» در مورد سیاست ایران خواند.
بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها یکی از اتاق‌های فکر در طراحی های آشوب و اغتشاشات در ایران و ارائه کننده برنامه‌هایی برای ایجاد فشار داخلی و خارجی به جمهوری اسلامی برای سیاستگذاران امریکایی است. آنچنان که از مقالات ارائه شده مشخص است این بنیاد تلاش همه جانبه و تمرکز ویژه‌ای بر تحولات اخیر ایران داشته و تلاش می‌کند تا از تمام قوای موجود ایالات متحده برای مقابله با ایران استفاده کند. از این‌رو بنیاد دفاع از دموکراسی در آشوب‌های اخیر راهبردهایی را همچون گذشته به دولت بایدن جهت تحت فشار گذاشتن ایران ارائه می‌دهد.
از جمله فشارهای بین‌المللی که بعد از وقایع اخیر و ایجاد آشوب و تشنج در کشور ایجاد شد، اقدامات تحریمی غرب علیه ایران است که هر روزه به بهانه‌های مختلف اعمال می‌شود. در بیانیه 6 آبان وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه به این اندیشکده اشاره شده و آمده است که این اندیشکده‌ها به مثابه مغز متفکر جریان تحریف، با بزرگ نمایی یا کوچک نمایی هدفدار وقایع در قالب توصیه نامه هایی که به دستور کارفرمایان خود ارائه می دهند، بر حجم توهمات مقامات رسمی امریکا نسبت به ماهیت وقایع می افزایند. همچنین تشکیلاتی با وابستگی به دولت‌های صهیونیستی و ایالات متحده که دارای ارتباط گسترده با افسران سازمان اطلاعات مرکزی امریکا و سرویس های رژیم غاصب است. این تشکیلات کاملاً اطلاعاتی عمل می‌کند و تمرکز ویژه ای بر جمهوری اسلامی تحت عنوان «پروژه ایران» دارد.
 بنیاد دفاع از دموکراسی با نامی فریبنده و متقلبانه، به طور آگاهانه و عامدانه از طریق اقداماتی از قبیل تولید و انتشار دروغ، تشویق، مشورت، لابیگری و کارزار تبلیغاتی منفی به نحوی مؤثر در طراحی، اعمال و تشدید اثرات تروریسم اقتصادی و سیاسی علیه کشورمان مشارکت داشته و دارند و به شکلی جدی و فعال در جهت آسیب وارد کردن به امنیت و منافع حیاتی مردم ایران تلاش کرده و می‌کنند.
 
 پروژه ایران» به چه سرفصل‌هایی می‌پردازد؟
یکی از بخش‌های مهم بنیاد دفاع از دموکراسی هم «برنامه ایران» است که در آن برای مقابله همه‌جانبه با ایران متناسب با تحولات داخلی و خارجی کشور، به ارائه نقطه نظرات و پیشنهاداتی در همین راستا می‌پردازد.
در سایت بنیاد برای معرفی این برنامه چنین آمده که: بنیاد برای پرداختن به تهدیدی که جمهوری اسلامی در ایران برای امریکا و متحدانش ایجاد می‌کند، تحقیقات مفصلی انجام می‌دهد. برای تعیین سیاست عملی و جامع ایالات متحده توصیه‌هایی را بیان می‌کند و در همین راستا فعالیت‌های مستمر رسانه‌ای دارد.
فعالیت‌های این برنامه، بخشی از استراتژی کامل برای تحت فشار قرار دادن دولت ایران برای متوقف کردن ساخت سلاح هسته‌ای، حمایت از تروریسم و برخورد ظالمانه با مردمش، توسعه می‌دهد. اهداف آن عبارتند از: افزایش مذاکرات سیاسی برای اعمال تحریم‌ها علیه دولت ایران و تشویق سیاستگذاران برای اعمال سیاست‌های تنبیهی قوی‌تر در صورت شکست خوردن تحریم‌ها.
برنامه ایران همه زوایای مجموعه ایران را پوشش می‌دهد و شامل برخی از کارشناسان ارشد واشنگتن در زمینه تحریم، تأمین مالی غیرقانونی، عدم اشاعه، تروریسم، حقوق بشر و دستگاه قدرت داخلی ایران می‌شود. این برنامه طیف وسیعی از مسائل که شامل مسیرهای بالقوه دستیابی به سلاح هسته‌ای، برنامه موشک‌های بالستیک، حمایت از تروریسم و نیروهای ​​نیابتی تروریستی، فعالیت‌های مالی غیرقانونی، عملیات رسانه‌ای در سراسر جهان و سرکوب داخلی است را بررسی می‌کند.فعالیت‌های بنیاد دفاع از دموکراسی در بخش ایران تمرکز ویژه‌ای دارد که تحت عنوان «برنامه ایران» یا «پروژه ایران» فعالیت می‌کند. بنیاد دفاع از دموکراسی در ابتدای «برنامه ایران» می‌گوید که این کار را آغاز کرده تا انجمن‌های سیاسی و عمومی مردم در خارج از کشور را درباره فعالیت‌های شاخه‌های ایرانی آموزش دهد.
بنیاد دفاع از دموکراسی‌ یکی از اندیشکده‌های مهمی است که در دوران ریاست جمهوری ترامپ نقشی کلیدی در عرصه سیاست بین‌الملل داشت. می‌توان گفت بخشی از تشدید تحریم‌های اقتصادی و اعمال تحریم‌های فلج کننده اقتصادی در دوران ترامپ حاصل تصمیم‌سازی این اندیشکده بوده است.دولت ترامپ برای اجرای کمپین فشار حداکثری علیه مقامات، دسترسی همه بانک‌های ایرانی را با سیستم بانکی جهان که شامل دسترسی به سوئیفت است و بویژه معاملات یورو را با پیاده‌سازی طرح این بنیاد قطع کرد. بنیاد دفاع از دموکراسی‌ به رهبری دوبوویتز، از معماران تحریم‌ها و خروج امریکا از برجام در دوران ترامپ اعلام شده‌است. آنها سال ۲۰۱۱ تحریم بانک مرکزی و بخش نفتی ایران را طراحی کردند، سال ۲۰۱۲ سراغ مشکل‌سازی برای جابه‌جایی پول در ایران رفتند. در سال‌های اخیر نیز پژوهش‌ها و اقدامات ضد ایرانی نسبت به نقض برجام و عواقب اتصال ایران به سوئیفت به ایران داشته‌اند.
فارغ از نقش مدیر این بنیاد، مارک دوبوویتز، «ریچارد گلدبرگ» مشاور ارشد با همکاری وزارت خارجه امریکا نقش اثرگذاری را در روند تحریم نفتی ایران ایفا کرده است. بر اساس این عملکرد وزارت امور خارجه ایران طی اطلاعیه‌ای بنیاد امریکایی دفاع از دموکراسی‌ها را در لیست تحریم خود قرار داد. اعضای مهم این بنیاد از مهم‌ترین مشاورین ارشد سیاست‌های اوباما و ترامپ و همچنین در دوران ریاست جمهوری بایدن نسبت به ایران بودند. یکی از نکات جالبی که در توصیه راهکارهای این بنیاد به ایالات متحده دیده می‌شود، تحت فشار قرار دادن اتحادیه اروپا توسط امریکا برای اجرایی کردن بسته پیشنهادی این بنیاد است و این اهرم فشار صهیونیسم را در سیاست‌های اروپا نشان می‌دهد.

مؤسسه امریکن اینترپرایز
مؤسسه «امریکن اینترپرایز برای تحقیقات سیاستگذاری عمومی» مشهور به مؤسسه امریکن اینترپرایز، اتاق‌فکری در واشنگتن‌دی‌سی است که درخصوص مسائلی ازجمله دولت، سیاست، اقتصاد و رفاه اجتماعی فعالیت و تحقیق می‌کند. این اندیشکده، سازمانی غیرانتفاعی مستقل است که در درجه نخست با کمک‌‌های مالی و کمک‌‌های بنیادها، شرکت‌ها و افراد خاص پشتیبانی می‌شود.
مأموریت اعلام‌شده AEI در سال 1938 با هدف «محافظت از اصول و بهبود نهاد‌های آزادی امریکا و سرمایه‌داری دموکراتیک – محدودیت دولت، شرکت‌های خصوصی، آزادی فردی و مسئولیت و دفاع و سیاست‌‌های دفاعی، پاسخگویی سیاسی و مباحثات باز» ایجاد شده است. این نهاد، با محافظه‌کاران و نئوکان‌‌ها ارتباط نزدیکی دارد.
امریکن‌اینترپرایز در واشنگتن مستقر است و از آن با عنوان «مرکز شاهین‌‌های جنگ‌طلب امریکایی» نیز یاد می‌شود. بسیاری از تحلیلگران برآنند که این مرکز به‌سبب حمایتی که از سوی نومحافظه‌کاران صورت می‌گیرد و از طرفی دیگر محلی برای عضویت این گروه‌‌ها و افراد محسوب می‌شود، به مرکز سیاستگذاری جنگ‌طلبان ایالات ‌متحده تبدیل شده است. توجه به جنگ امریکا علیه عراق در زمان جرج واکربوش ازجمله حمایت‌‌هایی است که این مرکز از جنگ داشته است. تمرکز روی مسأله ایران ازجمله دیگر سیاستگذاری‌‌هایی بوده که این مرکز داشته است. تنها در سال 2006 بود که این مؤسسه مرکزی را با عنوان مؤسسه اینترپرایز ایران تأسیس کرد تا روی سیاست‌‌های ایران متمرکز شود. مؤسسه اینترپرایز ایران را ریچارد پرل با حمایت ایرانیانی که مخالفان نظام سیاسی در ایران محسوب می‌شوند، اداره می‌کنند و معمولاً سیاست‌‌های تغییرات بنیادین در ایران یا آنچه را که عادی‌سازی رفتار ایران در سطح بین‌المللی عنوان می‌کنند، برای تغییر دنبال می‌کنند.
 
نفس‌های آخر اپوزیسیون خودخوانده!
گروهی از مخالفان ایران که خود را داعیه‌دار سردمداری گروه‌های اپوزیسیون معرفی می‌کنند، در آستانه راهپیمایی 22 بهمن و جشن پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه جرج‌تاون گردهم آمدند تا به زعم خود از «آینده جنبش دموکراسی ایران» سخن برانند! در این جلسه چهره‌هایی مثل رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علی‌نژاد و نازنین بنیادی حضور داشته و برخی از افراد مانند عبدالله مهتدی، شیرین عبادی، گلشیفته فراهانی و علی کریمی به صورت ضبط ویدیویی سخنرانی کردند. این تقارن زمانی بدین‌ منظور بود که آنها راهپیمایی مردم را که نمودی از وحدت ملی و شکست تمام طرح‌ریزی‌های آنها در آشوب است، تحت‌الشعاع قرار داده و در لوای خبرسازی خود پنهان کنند، زیرا به تصویر درآمدن حضور میلیونی مردم که شاهدی بر به‌روزرسانی و تثبیت جمهوری اسلامی است، در برابر میدانی که با همه ابزارها، حمایت‌های مادی و همه‌جانبه خارجی، هجمه‌سازی‌های رسانه‌ای و دروغ‌پردازی خالی از حامی شده، خط بطلانی بر تمام تلاش‌های آنها خواهد کشید که این موضوع، برای آنها بسیار گران تمام شده و از این‌ رو، به انکار آن برآمده‌اند. اگر ترکیب افراد حاضر در نشست را مورد بررسی قرار دهیم «اپوزیسیون» به معنای واقعی خود در آنها تجلی نخواهد یافت، چرا که هم سابقه معنادار و قابل تأملی به مفهوم اپوزیسیون ندارند و تنها یا بلندگوهای دولت‌های متخاصم بوده‌اند یا با غوغاسازی‌ها در رسانه‌ها مطرح شده‌اند. از سویی دیگر، نه ایدئولوژی و اندیشه لازم برای زمامداری را داشته و نه کارکردی در قالب عملکرد نخبگانی داشته‌اند. طیف آنها از پهلوی که تنها رزومه‌اش نسبت خانوادگی است تا بازیگران و سلبریتی‌ها را تشکیل می‌دهد که در رده‌بندی اپوزیسیون، هیچ وزن و جایگاهی ندارند. همچنین، آنها طرفدار و هواخواه قابل توجهی در داخل کشور نداشته و فاقد پایگاه اجتماعی در بدنه جامعه هستند.
تنها دلیلی که پهلوی و چند چهره دیگر را کنار هم قرار می‌دهد، ویژگی مشترک تلاش برای از بین بردن جمهوری اسلامی است که در همین ایده متوهمانه هم نه ابتکاری وجود دارد و نه حتی خودشان افق و چشم‌اندازی نسبت به آن متصورند. آنها اگر چه در ظاهر سعی می‌کنند که وجهه همبستگی خود را حفظ کنند و وعده‌هایی را به یکدیگر پاس دهند؛ وعده‌هایی که حجم زیادی از آنها دربردارنده تمایلات گروه‌های تجزیه‌طلب بود، اما وجود اختلاف عدیده و حل نشدنی در آنها امری انکار‌ناپذیر است. شکاف‌های میان اظهارنظرهای کسانی چون پهلوی و عبدالله مهتدی (عنصر تجزیه‌طلب) بر همگان ثابت کرد که این ائتلاف، اجماعی پوشالی و فرمایشی بوده است. همچنین، مبنای گردآمدن آنها در نشست دانشگاه جرج تاون، تظاهر به یکدستی و اتحاد برای رفع فشار افکار عمومی بوده است.
اما نکته مهم، فاش شدن چهره تجزیه‌طلبی در حاشیه نشست دانشگاه جرج تاون بود. در فیلم‌های منتشر شده از تجمعات افراد خارج‌نشین سعی شد که از پرچم‌های خاصی برای ایجاد یکدستی و اتحاد استفاده شود و بر خلاف تجمعات قبل، تکثر و اختلافات گروه‌ها را از دید دوربین رسانه‌ها پنهان کنند؛ اما با رصد سایت‌ها و رسانه‌های مربوط به گروهک‌های تجزیه‌طلب می‌توان دید آنها با پرچم خاص خود در زاویه‌ای دیگر در تجمعات حضور داشتند و حاضر نشدند که به پرچم واحد تمکین کنند! این موضوع به تنهایی، نبود اجماع واقعی و عدم پایبندی به دکور اجماع‌سازی اپوزیسیون را اثبات می‌کند.
 
القای عدم شکاف با برگزاری نشست‌های ظاهرسازانه
انگیزه‌ای که در وهله اول، می‌توان برای چنین نشست‌هایی برشمرد، تداوم و بازیابی آشوب از بستر تحرکات خارج از کشور است. به این منظور می‌کوشند با انگیزه دادن به عناصر دخیل در آشوب، آنها را برای حضور خیابانی ترغیب کنند و آنها را به میدان اولیه و نقطه شروع آشوب بکشانند. بویژه در شرایط کنونی که دیگر تنور آشوب برای چند ماه است که سرد شده و بسیاری از حاضران در خیابان یا از اقدامات خود پشیمان یا ناامید شده‌اند. انگیزه دیگر، جبران خلأ رهبری برای از دست نرفتن جریان آشوب است؛ آنها سعی دارند شکست خود را با به‌کارگیری عبارت «اختلاف نظر» سرپوش بگذارند و با ایجاد جایگاه رهبری آشوب‌ها را در راستای تضعیف جمهوری اسلامی تداوم بخشند. به نظر می‌رسد که آنها مثل همیشه باز هم دچار محاسبات غلط شده‌اند؛ زیرا تصور می‌کنند اگر تلاش‌هایشان در راستای براندازی به نتیجه نرسیده، به‌خاطر نبود رهبر بوده است! حال آن که نمی‌دانند که جامعه ایران به‌خاطر دلایل دیگری به آنها اعتنا نمی‌کند؛ دلایلی از جمله فقدان قوه عاقله، خام خیالی و دیدگاه‌های غیرواقع‌بینانه و البته خطرناک.
این مطالب بخوبی نشان می‌دهد که آنها شناختی از تاروپود جامعه کشور ندارند؛ موضوعی که در برخی سخنان خود به‌طور تلویحی به آن اعتراف کرده‌اند. اما حتی اگر فرض کنیم که تصور آنها مبنی بر نیاز به رهبر درست است، باز هم باید گفت که از ویژگی‌های اساسی که رهبری یک جنبش باید دارا باشد، این است که به معنای واقعی باید از دل جنبش انتخاب شده باشد؛ چیزی که در افراد حاضر در نشست مشاهده نمی‌شود؛ اجماع اپوزیسیون، تنها حرکتی نمایشی و ساختگی است که بتواند بر نبود رهبر سرپوش بگذارد.
از دید آنها، این نشست و تلاش برای اجماع‌سازی، راهی جهت ارتقای سطح اپوزیسیون برای تقابل با جمهوری اسلامی است؛ اما نکته اینجاست که افراد حاضر در نشست، هیچ‌گاه فعالیت غیررسانه‌ای و به دور از غوغاسازی، در راستای نشان دادن ایران‌دوستی و میهن‌دوستی در پرونده خود نداشته‌اند. آنها در اصل، هوای قدرت در سر دارند و حذف تدریجی از ذهن مردم این خطر را برای آنها در پی دارد که جایگاهشان را به عنوان اپوزیسیون از دست بدهند. مجموعه اقدامات آنها را باید در همین راستا دانست.
این‌چنین بر‌می‌آید که سیرک اپوزیسیون با صراحت هرچه بیشتر تصمیم دارد که خود را عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی غرب نشان دهد و از این موضوع نیز ابایی ندارد. پهلوی اخیراً در مورد اسرائیل گفته بود که «ما خواهان آن هستیم که کارشناسان اسرائیلی در زمینه‌های مختلف در ایران به کار گرفته شوند»؛ موضوعی که مانند همیشه مورد استقبال آنها واقع شده و خبر از لابی‌های این رژیم در صحنه‌گردانی نشست و نقش مهم آنها در تدارکات مورد نظر پهلوی و دیگر افراد می‌دهد. چنین بازی‌هایی حکایت از آن دارد که اپوزیسیون خودخوانده، از این مسأله وحشت دارند که نتوانند چک غرب را در داخل ایران نقد کنند و نگرانند که جایگاه موهوم خود را از دست بدهند. استفاده از کاتالیزورهای غربی، مانند فشار حداکثری و ابزار تحریم نیز از محوری‌ترین اظهارات پهلوی و دار و دسته‌اش بوده است؛ موضوعی که بیش از پیش نقاب از چهره میهن‌دوستی آنها برمی‌افکند و هدف اصلی یعنی تحت فشار قراردادن مردم را در انظار عمومی نمایان می‌کند.
در کنفرانس امنیتی مونیخ نیز حضور رضا پهلوی و برخی دیگر از اعضای اپوزیسیون خودخوانده قابل توجه بود. به نظر می‌رسد که غرب تمام تلاش خود را برای به رسمیت شناختن سیرک اپوزیسیون به کار برده است، اما عدم مقبولیت و باورپذیری این جنبش برای مردم ایران باعث شده تا این راهبرد نیز به نتیجه‌ای نرسد. برجسته‌سازی سخنان و بازنشر لفاظی‌های باقیمانده رژیم پهلوی توسط رسانه‌های ضد انقلاب فارسی زبان نیز در همین راستا و به منظور بادکردن بادکنک ائتلاف اپوزیسیون صورت می‌گیرد.تاکنون تنها آورده تلاش‌های اپوزیسیون، تقلا برای مخفی کردن اختلافاتشان بوده است؛ اختلافاتی که البته از نظر مردم نیز دور نمانده است. دیگر رهاورد چنینی نشست‌هایی، می‌تواند پول‌های بیشتری باشد که از سوی لابی‌ها و محافل غربی به جیب حاضرانش جلب می‌شود. روشن است که آنها مورد استقبال مردم قرار نگرفتند و اظهاراتشان حتی در رسانه‌های ضد انقلاب نیز چندان با استقبال مواجه نشد. آنها در این نشست، کوشیدند تا یک پل ارتباطی بین اقدامات خارج از کشور با داخل، در ذهن مردم ایجاد کنند تا با حمایت لفظی، آشوبگران داخلی را به تداوم آشوب دعوت نمایند و وجه تقارنی از اقدامات و تجمعات خارج از کشور را برای تجمعات داخل شکل بدهند. این در حالی است که خارج‌نشینان مخالف جمهوری اسلامی در تمام این چند دهه از مدار توجه مردمی خارج بوده‌اند.

مؤسسه واشنگتن
«مؤسسه واشنگتن برای سیاست شرق نزدیک» از جمله مخازن فکری مهم در امریکاست که بخشی از توجه و تمرکز مطالعاتی خود را به ایران معطوف کرده و به طور مستمر می‌کوشد تا ملاحظات و تجویزات خود را در چرخه سیاستگذاری خارجی امریکا وارد کند. گروهی از کارشناسان این مؤسسه از افراد مشهور در تولید گزارش‌ها و ادبیات ضد ایرانی در امریکا محسوب می‌شوند. شناخت آرای این افراد می‌تواند در تبیین بهتر خط فکری مسلط در مراکز پژوهشی و مطالعاتی امریکا و توصیه‌های سیاستی آنها در مورد ایران مؤثر باشد.
مؤسسه واشنگتن به عنوان اتاق فکری عمل می‌کند که هدف آن مطالعات تخصصی روی خاورمیانه، تمرکز بر مطالعه و تحقیق روی مسائل خاورمیانه در ارتباط با منافع امریکا و اسرائیل است و بر سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه تمرکز می‌کند. این مؤسسه در ساختار سیاسی امریکا و بویژه در سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به خاورمیانه نقش حیاتی ایفا می‌کنند. بنابراین مؤسسه واشنگتن یکی از مؤثرترین نهادهای سیاست خارجی ایالات متحده امریکاست و بعضی وقت‌ها از آن به عنوان لابی اسرائیل یاد می‌شود. هدف اصلی آن ابلاغ یک دستور کار خاورمیانه‌ای اسرائیل محور است. بسیاری از محققان فعلی و سابق این مؤسسه با نئومحافظه کاران و سازمان‌هایی مانند مؤسسه امریکایی اینترپرایز همراه بودند که از سیاست‌های«جنگ با تروریسم» حمایت می‌کردند.
مؤسسه واشنگتن تمرکز مطالعاتی عمیقی روی ایران دارد، به طوری که با ایجاد کارگروه‌های متعدد در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و هسته‌ای تمرکز شدیدی روی تحولات ایران داشته است و با استفاده از کارشناسان ایرانی مقیم امریکا به دنبال ارتباط‌گیری با گروه‌های مخالف خارجی و داخلی ایران می‌باشد. این مؤسسه به دلیل حاکم بودن فضای صهیونیستی بر پژوهش‌ها و فعالیت‌های آن کاملاً بر ضد ایران کار می‌کند و برای رسیدن به این هدف بیشتر به دنبال کارشناسان و نخبگان ایرانی و جذب آنها در مؤسسه از طریق بورس‌های مختلف است. باید اشاره کرد که این مؤسسه پیشتر توسط یک فرد یهودی طرفدار اسرائیل تأسیس شد و بیشتر کارشناسان آن هم یهودیان طرفدار صهیونیسم می‌باشند که فعالیت‌های ضد ایرانی گسترده در مؤسسه دارند که از جمله آن می‌توان به مورتیمر زوکرمن اشاره کرد که یکی از وزنه‌های سنگین در حمایت از اسرائیل در مؤسسه واشنگتن است.
جمهوری اسلامی به طور خاص در کانون توجه و رصد این مؤسسه قرار دارد و روزانه گزارش‌های راهبردی و یادداشت‌های فراوانی در خصوص مسأله هسته‌ای، تحولات داخلی، فعالیت‌های نظامی، صنایع نفت و گاز و دیگر امور مرتبط با ایران توسط پژوهشگران این مؤسسه نگارش می‌یابد. بر اساس گزارشی که مرکز پژوهش‌های مجلس منتشر کرده، حائز اهمیت آن است که کارشناسان و پژوهشگران این مؤسسه از یک سو با مباحث سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی خاورمیانه آشنایی کامل دارند و از سوی دیگر، بسیاری از آنها علاوه بر حوزه تصمیم‌سازی در پست‌های اجرایی نظیر شورای امنیت ملی، وزارت خارجه، وزارت دفاع و سرویس‌های جاسوسی – اطلاعاتی ایالات متحده مشغول به کارند. به عبارت دیگر مؤسسه واشنگتن را باید مصداق کاملی از پیوند میان حوزه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ایالات متحده در امور خاورمیانه به شمار آورد.
 
جنجال‌های حقوق بشری علیه ایران
این روزها و در پساآشوب 1401، با یک جنگ حقوق بشری علیه ایران اسلامی روبه رو هستیم که اضلاع مختلفی هم دارد؛
1- جریانی، حقوق بشر اسلامی را بر نمی‌تابد و همچنان تلاش می‌کند حقوق بشر را در یک پروسه دنبال کند تا سکولاریسم در حوزه حقوق و قضا را عملیاتی کند.
2- جریان دیگری حقوق بشر را یک «پروسه» نمی‌بیند و آن را یک «پروژه» تعریف کرده است تا به بهانه حقوق بشر، فشارهای سیاسی را بر جمهوری اسلامی ایران وارد نماید که نقطه بارز آن پرونده هسته‌ای ایران است که طبق یک قاعده نانوشته، هرموقع موضوع توافق هسته‌ای بالا می‌گیرد، حقوق بشر هم به ابزاری برای امتیازگیری و باج خواهی تبدیل می‌شود.
3- جریانی هم به موازات ناآرامی‌ها و فتنه‌ها می‌کوشد تصویری ضدحقوق بشری از ایران ارائه نماید تا زمینه ساز صدور قطعنامه‌های حقوق بشری ضدایرانی شود که در جدیدترین اتفاق، به اسم حقوق بشر، ابرپروژه تجزیه ایران را دنبال می‌کنند!
از همین رو؛ سیری در سناریوهای سکولار و حقوق بشری غربی علیه ایران اسلامی تا مأموریت گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل و بالاخره بازی به اصطلاح فعالان حقوق بشری در پازل مدعیان حقوق بشر، ابعاد پیدا و پنهان این جنگ حقوق بشری را عیان و نمایان می‌کند.
ریشه تئوریک نزاع حقوق بشری
آنچه سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری بین‌المللی از حقوق بشر می‌گویند به لحاظ تئوریک به حقوق بشر غربی بازمی‌گردد که تفاوت بنیادین و مبنایی با حقوق بشر اسلامی دارد.
در واقع، حقوق بشر غربی که نمونه اعلای آن در اعلامیه جهانی حقوق بشر (مصوب 10 دسامبر 1948) بروز و ظهور یافته است؛ تنها بر پندارهای انسان در محدوده این دنیای فانی متمرکز است و تفسیرش از بشر موجودی است که فقط نفس می‌کشد، می‌آشامد، می‌خوابد و دارای غرایزی است که باید بدان پاسخ گفت. این درحالی است که در حقوق بشر اسلامی به غایت و سعادت بشر توجه می‌شود و تنها محدود به این دنیای فانی و زودگذر نیست بلکه وجه اخروی و سعادت انسان هم مورد نظر است. تفسیر از انسان در حقوق بشر اسلامی مبتنی بر نگاه توحیدی است و محدود به پاره‌ای از غرایز و نیازهای مادی انسان نیست. اشکال عمده نظریه پردازان غربی در موضوع پرمسأله حقوق بشر این است که تفسیر آنها از انسان تفسیری ناقص و محدود و در قلمروی ذهنی بشری است.
 
حقوق بشر به مثابه یک پروژه سیاسی
مدعیان حقوق بشر امروز از حقوق بشر در حوزه فکر و اندیشه عبور کرده‌اند و حتی حقوق بشر را با همان مختصات حقوق بشر غربی و اومانیستی رعایت نمی‌کنند و به حقوق بشر به عنوان یک «پروژه سیاسی» می‌نگرند. هدف این پروژه این است که در پوشش الفاظ و واژگان پرطمطراق حقوق بشری، اغراض سیاسی و جاه طلبی‌های خود را عملیاتی نمایند. می‌گویند حقوق بشر ولی دست به ترور و آدم‌کشی بلکه نسل کشی می‌زنند و جنایت‌هایی می‌آفرینند که در تاریخ بشریت سابقه نداشته است. می‌گویند حقوق بشر ولی از مادر بمب‌ها رونمایی می‌کنند. می‌گویند حقوق بشر ولی گروهی آدم‌کش به نام منافقین و القاعده و طالبان و داعش را خلق می‌کنند و همین بشر را به راحتی سر می‌برند!
بنابراین صحنه واقعی نقض حقوق بشر در یمن و سوریه و عراق و افغانستان و... عیان و نمایان است که تروریسم با حمایت آشکار امریکا به جان مردم افتاده‌اند. صحنه واقعی نقض حقوق بشر را باید در جنایت‌های بی‌سابقه رژیم صهیونیستی دید که بیش از هفت دهه است خون یک ملت را در شیشه کرده است. صحنه واقعی نقض حقوق بشر را باید در رژیم سعودی دید که با پول و دلارهای نفتی، نهادهای رسمی حقوق بشری را به نفع خود می‌خرد و از لیست ناقضان حقوق بشر خارج می‌شود. صحنه واقعی نقض حقوق بشر را باید در قلدری و زورگویی امریکا دید که هر موقع می‌خواهد از شورای حقوق بشر خارج می‌شود و هر موقع می‌خواهد به این شورا باز می‌گردد و رجز حقوق بشر هم می‌خواند!
 
ابر پروژه تجزیه ایران
در قضایای اخیر و اغتشاشات و آشوب‌های 1401 که با حمایت آشکار امریکا و برخی کشورهای اروپایی مثل انگلیس، آلمان، فرانسه و کانادا در ایران رخ داد مانند دفعات قبل هدف براندازی بود اما این بار وقتی فهمیدند «اسلام» را نمی‌توانند از ایران جدا کنند، خود ایران بزرگ را نشانه گرفتند و سودای تجزیه آن را دنبال کردند. اینجا بود که حداقل ظواهری هم که در حوزه حقوق بشر رعایت می‌کردند، این بار بی‌محابا و آشکارا کنار گذاشتند. جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران، در سه ماهه آشوب‌های سال‌جاری چند موضع و اقدام خصمانه گرفت:
1- رسماً به حجاب حمله کرد و ایران را به دلیل رعایت قانون اسلامی حجاب، به نقض حقوق بشر متهم کرد.
2- همسو با اپوزیسیون و معاندان و دشمنان ایران، از آشوب‌ها و اغتشاشات در ایران حمایت کرد.
3- قضیه ترور حرم حضرت شاهچراغ(ع) و به شهادت رساندن زائران از سوی داعش را به طور کلی سانسور کرد و موضعی نگرفت.
4- جاوید رحمان با رسانه تروریستی «ایران اینترنشنال» مصاحبه اختصاصی کرد تا صریحاً نشان بدهد موضع بی‌طرفانه نسبت به ایران ندارد.
در همین بستر و فضای خصمانه و عنودانه بود که «شیرین عبادی»، چهره پوشالی حقوق بشری که از سوی غربی‌ها پرورش یافته بود و به او جایزه نوبل هم داده بودند به میدان آمد و با تلویزیون یک گروهک تجزیه طلب(پانترک) مصاحبه کرد و از تجزیه ایران دفاع کرد و آن را حق تجزیه طلبان دانست! طرفه آنکه عنصری مثل «صلاح ابوشریف الاحوازی» سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه طلب عربی موسوم به «جبهه دموکراتیک مردمی الاحواز» در نشست اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل، ایران را ناقض حقوق بشر می‌خواند!
اینها بخشی و شمه‌ای از داستان فاجعه بار حقوق بشر غربی است که در قالب یک پروژه سیاسی طی دهه‌های اخیر علیه ایران اسلامی دنبال شده است؛ از حمله به قوانین اسلامی، فشار روی توافق هسته‌ای، فضاسازی در مورد مفسدان اقتصادی، حمایت از فتنه‌ها و ناآرامی‌ها و بالاخره حمایت از تجزیه ایران! که با ترجیع بند تحریم‌های وحشیانه علیه مردم ایران دنبال شده است. امروز جمهوری اسلامی در جنگ حقوق بشری با غرب است. باید برای پدافند و آفند حقوق بشری، طرح و برنامه داشت و بموقع اقدام کرد و از اقناع افکار عمومی هم غافل نشد.

بــــرش
مهم‌ترین روندهایی که این رسانه در دوره اغتشاشات اخیر بر آنها تأکید کرده و درباره آنها به تولید محتوا پرداخته است عبارتند از:
 پیشنهاد توقف مذاکرات با ایران
 تشدید تحریم‌ها همزمان با اغتشاشات
 تأکید بر اهمیت و تشدید حمایت غرب از اغتشاشات
 پیشنهاد اتخاذ استراتژی «پلن بی» (ایجاد فشار همه جانبه بر تهران)
 پیشنهاد کاهش سطح روابط دیپلماتیک با ایران
 پیشنهاد تسریع روند تجزیه سیاسی در ایران
 پیشنهاد موضع‌گیری رسمی امریکا علیه ایران
 توصیه برای هدایت افکار عمومی امریکا برای حمایت از اغتشاشات ایران
 پیشنهاد تلاش برای تقویت ارتباط اغتشاشگران با شبکه‌های اجتماعی
 پیشنهاد حمایت از مخالفان نظام
 پیشنهاد دفاع از تجزیه‌طلبی آذری‌ها در ایران
 پیشنهاد ایجاد ائتلاف میان طبقات پایین و متوسط
 پیشنهاد استفاده از ارزش‌های دموکراتیک برای تبلیغ علیه ایران
 توصیه به استفاده از عبارات و ادبیات مکتب شهادت‌طلبی برای اغتشاشات

بــــرش
مهم‌ترین روندهایی که این بنیاد در اغتشاشات اخیر بر آنها تأکید کرده و درباره آنها به تولید محتوا پرداخته است عبارتند از:
 ایجاد فشار از طریق اقدامات اقتصادی علیه ایران
 پیشنهاد جمع‌آوری اسامی و تجریم نیروهای امنیتی دخیل در جنگ نرم در ایران
 توصیه به شناسایی نیروهای امنیتی ایران
 پیشنهاد حمایت از اعتصابات کارگری
 پیشنهاد صدور مجوز تهیه تدارکات، پول و اطلاعات برای اغتشاشات
 پیشنهاد ایجاد الزام به رأی محرمانه دو حزب امریکا در صورت توافق برای تغییر نظام و اتحاد آنها در این راستا
 پیشنهاد اتحاد امریکا با اروپا برای تحریم بیشتر ایران
 پیشنهاد پشتیبانی اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از اغتشاشگران
 پیشنهاد هدف گرفتن صنایع کلیدی توسط رژیم صهیونیستی
 توصیه به دولت امریکا برای تحریم خلبانان ایرانی
 پیشنهاد حملات سایبری
 توصیه به تغییر نظام ایران برای توقف برنامه هسته‌ای
 پیشنهاد نام بردن از کشته‌ها در اغتشاشات توسط سیاستمداران

بــــرش
مهم‌ترین روندهایی که این مؤسسه در اغتشاشات اخیر بر آنها تأکید کرده و درباره آنها به تولید محتوا پرداخته است عبارتند از:
 تشکیل دولت موقت برای دوران‌ گذار در ایران و دعوت از رضا پهلوی برای این امر
 کنار نگه داشتن ایرانیان خارج از کشور برای تشکیل دولت موقت
 مقابله با فرماندهان سپاه در دوره پس از جمهوری اسلامی
 افشای دوستان امریکایی ایران در صورت سقوط نظام
 تلاش برای بسیج ایرانیان خارج از کشور برای ایجاد تغییر در ایران
 تثبیت اقتصاد ایران و سرمایه‌گذاری خارجی در صورت سقوط حکومت
 ارائه راهکار و مشورت به رضا پهلوی برای رهبری اغتشاشات
 تلاش برای ترسیم فضای رهبری در آینده و ارائه صورتبندی‌هایی برای مقابله با سپاه پاسداران

بــــرش
مهم‌ترین روندهایی که این مؤسسه در اغتشاشات اخیر بر آنها تأکید کرده و درباره آنها به تولید محتوا پرداخته است عبارتند از:
 ایجاد آمادگی در غرب در صورت سقوط حمهوری اسلامی ایران
 اعمال تحریم‌های حقوق بشری بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران
 تحریم فرماندهان امنیتی سطح پایین ایران
 تلاش برای همسو کردن تحریم‌های غرب در راستای اثربخشی بیشتر
 توقیف دارایی‌ها و ممنوعیت سفر اعضای خانواده افراد تحت تحریم
 پیشنهاد برجسته‌سازی رقابت اقتصادی ایران و روسیه
 پیشنهاد برانگیختن بدبینی دیرینه ایران نسبت به روسیه
 پیشنهاد تأکید بر هزینه و امکان خیانت روسیه به ایران
 تحریک به مبارزه مسلحانه در مناطق سنتی-قبیله ای
 پیشنهاد جذب نخبگان ایرانی به خارج از کشور

 

 

 

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی