واکنش برخی از چهره‌های سیاسی به وقایع اخیر

وقایع چند ماه ابتدایی نیمه دوم از آن جهت حائز اهمیت است که عیار مسئولیت‌پذیری جریانات سیاسی را بیش از پیش نمایان ساخت.  شخصیت‌هایی که یا به واسطه سردمداری یک جریان سیاسی و یا وابستگی متقابل با آن جریان به نوعی مسئول آنچه کشور با آن مواجه هست نیز هستند.

 

خاتمی و عدم پذیرش مسئولیت

سیدمحمد خاتمی یکی از این شخیصت‌هاست. شخصیتی که گاه به عنوان رهبر جریان اصلاحات نیز از او یاد می‌شود.
خاتمی در همان روزهای اول شروع ناآرامی‌ها و در 25 شهریور اولین واکنش خودر ا عیان کرد و در صفحه توئیتر خود نوشت: باز هم فاجعه‌ای ناگوار که درد آن تا مغز استخوان را می‌سوزاند! طبق اخبار، دختر خانمی با ادعای پوشش نامناسب بازداشت و در جریان بازداشت و انتقال دچار جراحات و عارضه قلبی و مغزی می‌شود! آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات به‌حق مردم و حال بدی که در تنگناهای معیشتی و مواجهه با انواع فساد‌های ویرانگر و ناکارآمدی‌ها دارند، از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود و بیش از این زمینه مشوه شدن چهره اسلام و نظام را فراهم نیاورند و با پدیدآورندگان این حوادث برخورد مناسب صورت گیرد؟!
نقد شیوه مواجهه با بدحجاب و بی حجاب در این مقال نمی‌گنجد ولی درخصوص تنگناهای معیشتی و فسادهای ویرانگر، سیدمحمدخاتمی خود را درحالی از مقام پاسخگویی مبرا می‌داند که هنوز ذهن افکار عمومی از خاطره تلاش خاتمی برای رأی‌آوری رئیس جمهور سابق خالی نشده است. سال‌هایی که به گواه آمار چه در حوزه ارقام اقتصادی چون تورم و رکود و رشد اقتصادی و چه در حوزه رشد صنعت کارنامه خوبی از دولت‌های یازدهم و دوازدهم شاهد نبودیم و اکنون خاتمی و جریان تحت لوایش باید در جایگاه پاسخگو باشند.
اظهار نظر جالب دیگر از سیدمحمد خاتمی، پیام او پس از حادثه تروریستی شیراز بود. در حالی که ماهیت این حادثه کاملاً مشخص است و همان لحظه اول می‌شد حدس زد که کار، کار داعش است، در بیانیه خود می‌گوید: «حادثه تروریستی شیراز که به جان‌باختن عده‌ای از هموطنان عزیز و آسیب‌دیدن عده‌ای بیشتر منجر شد، نشان داد که خشونت تا چه حد می‌تواند بی‌رحم و مصیبت‌بار باشد. آنچه در جامعه ما جاری‌ست و می‌توان ریشه‌های آن را از دیرباز جست‌وجو کرد و رو به سوی آزادی و زندگی دارد، درخور توجه است؛ ولی با کمال تأسف بروز خشونت- از هر طرف که باشد- دل‌ها را آزرده می‌کند.»
او در بخشی از این بیانیه می‌گوید: «زیستن اولین حق هر انسانی است و بهزیستن انسان‌ها باید هدف و رسالت نظام‌ها و حکومت‌ها باشد. ملاک ارزیابی یک نظام و یک حکومت این است که تا چه حد زمینه بهزیستی مردم را فراهم می‌آورد.
تقاضای زندگی خوب، امن و عادلانه از سوی مردم، تقاضای طبیعی است و اگر ببینند شرایط این زندگی فراهم نیست، حق دارند انتقاد و حتی اعتراض کنند. ولی در همه حال انتقاد و اعتراض باید متوجه نفی خشونت هم باشد.
خاتمی در این بیانیه خود به هیچ عنوان از کلمه تروریسم استفاده نمی کند و تلاش دارد که این حمله تروریستی را هم در چارچوب اعتراضات مورد ادعای خود تفسیر و فردی که زنان و کودکان را در صحن و باترگاه شاهچراغ به خاک و خون کشید، در حد یک «معترض خشن» تقلیل دهد.
خاتمی در غالب اظهار نظرات چند ماه گذشته خود به نوعی سعی دارد تا منویات سابق خود و جریان سیاسی‌اش را تکرار کند و با ادبیاتی مشفقانه و بدون پذیرش ذره‌ای مسئولیت 8 سال ریاست جمهوری خود و 8 سال ریاست جمهوری رئیس جمهور تحت حکایت خود در شرایط کنونی کشور، همه مشکلات را به چارچوب و قالب نظام پاس دهد به طبق همان مثل قدیمی بگوید: «اتاق کج است». خاتمی در عین اینکه معتقد است اصلاحات به بن‌بست رسیده، براندازی را دارای هزینه برای مردم می‌داند و مخالف آن است.

 

موسوی و براندازی مبهم

موسوی اما برعکس خاتمی رسماً از براندازی صحبت و برای آن سه گام برای آن مطرح می‌کند ولی بلافاصله می‌گوید: «این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است. کمترینش آنکه چه کسی قرار است آن را بپذیرد یا به اجرا بگذارد. از آن بالاتر چه باید کرد تا 40 سال بعد از نو به همین نقطه باز نگردیم و از سوی آیندگان سرزنش نشویم. از آن مبرم‌تر، چگونه به توانایی‌مان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم.» بعدتر می‌گوید: «رفع این ابهامات نیاز به تأمل و همکاری دارد؛ برای نجات ایران، آن مادری که از او طفلی به نام شادی گم شده است، با چشم‌های روشن براق، با گیسویی بلند به بالای آرزو. هر کس از او نشانی دارد ما را کند خبر. این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر.» بیانیه موسوی را می‌توان به طور خلاصه در یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه «می خواهم جمهوری اسلامی نباشد ولی نمی‌دانم چه چیزی باید باشد» و این یعنی همان تخلیه انقلاب اسلامی از محتوایی بود که موسوی در سال 88 پیگیر آن بود. آن زمان که بدون هیچ سند و ادله‌ای، می‌خواست بزرگترین میراث و محتوای انقلاب اسلامی یعنی مردم سالاری دینی را به ادعای تقلب به باد فنا دهد.

 

سیدحسن خمینی و ضرورت گفت‌وگو

حجت الاسلام سیدحسن خمینی نوه امام(ره) نیز در این باره بیانیه‌ای صادر کرد که محتوای آن کمی متفاوت‌تر از سایر بیانیه‌هاست.
او در بیانیه‌ای که 11 مهرماه منتشر کرد، می‌گوید: «تردید نباید داشت که بین «اعتراض» که حق قانونی هر شهروند است، با «اغتشاش» که ریشه در دسیسه‌های دشمنان مردم دارد، تفاوت وجود دارد. اعتراض، نشان زنده بودن جامعه‌ای است که برخی از آسیب‌ها را برنمی‌تابد، ولی آشوب و هنجارشکنی -آن هم وقتی توسط رسانه‌هایی عاری از دلسوزی برای ملت ایران بر آتش آن دمیده می‌شود- ثمره‌ای جز حاکمیت افراطی‌گری و یا هرج و مرج ندارد. فراموش نکنیم که رسانه‌هایی که امروزه میدان دار ایجاد شقاق در میان ما شده‌اند یا تاریخی سراسر دشمنی با ما دارند یا از جایی ارتزاق می‌کنند که همواره ایران و ایرانی را ضعیف و زبون خواسته است.»
حجت‌الاسلام خمینی درصدد آن است که همین ابتدای امر خط خود را از مدافعان اغتشاش جدا کند و در ادامه نیز با تأکید بر لزوم گفت‌وگو می‌گوید: «-شخص رهبر انقلاب اسلامی که علاوه بر جایگاه حقوقی از ویژگی‌های ممتاز اخلاقی برخوردارند و از سرآمدان روزگار خود هستند، برای همه کسانی که با معظم له از دور یا نزدیک آشنایی دارند دارای احترام ویژه‌ای هستند و برای بخش‌های بزرگی از مردم از چنان احترامی برخوردارند که توهین به ایشان مانع بزرگ هر نوع تفاهم و گفت‌وگوست. ضمن اینکه برای همه آشنایان به سیاست محرز است که صحت و سلامت ایشان پیوندی عمیق با آرامش کشور و صلاح امور دارد.
خمینی ۱۶ آبان۱۴۰۱ در جمعی درخصوص وقایع روز کشور بیان می‌کند: در شرایط تلخ و حساس 50 روز اخیر هم که شاهد اعتراضات و اتفاقات ناگواری در سطح کشور بوده‌ایم، باز هم باید به این نگاه توجه کنیم که چاره‌ای جز حاکم کردن عقلانیت و در پیش گرفتن رویکردهای «راه حل محور» نداریم... رسانه‌های داخلی نباید صرفاً به انعکاس تلخی‌ها بپردازند و به دنبال تحریک احساسات و تشدید تقابل‌های اجتماعی مشغول شوند، بلکه باید به دنبال باز کردن افق روشن به روی مسئولین و مردم باشند و در این راستا با کمک نخبگان دلسوز راه‌های برون رفت از وضع کنونی را ارائه دهند. این راه حل‌ها باید مشفقانه و معطوف به آرام کردن فضای اجتماعی باشد.  این اظهارات سیدحسن خمینی در حالی‌ست که همه از ارتباط نزدیک و رابطه خوب وی با خاتمی مطلع هستند.

 

علی لاریجانی؛ تحلیل جایگاه حجاب

علی لاریجانی نیز که اکنون در میانه جناح‌های سیاسی نقش بازی می‌کند و او را نه اصلاح‌طلب و اصولگرا می‌توان نامید، در این باره نظراتی میانه داد. لاریجانی با اشاره به فوت مهسا امینی می‌گوید: «با گزارشی که درباره علت فوت ایشان (مهسا امینی) ارائه شد معلوم شد که ضرب و جرحی در کار نبوده، ولی به هرحال هدایت ایشان به ساختمان نیروی انتظامی، باعث وارد شدن یک آسیب روحی به ایشان و نهایتاً فوت ایشان شد و عواطف مردم را برانگیخت. لاریجانی تأکید دارد که «دشمنان ایران، خفته نیستند و از این موضوع، هدف‌هایی را دنبال کردند که نتیجه آن، ایجاد آشوب و به‌هم ریختگی امنیتی است. در این شرایط هیچ کشوری نمی‌تواند نسبت به این مسأله بی‌تفاوت باشد. چون در آشفتگی، به همه ستم می‌شود و گاه طرفین در این آشفتگی، کارهایی انجام می‌دهند که خسارتبار است. در این ماجرا، نیروی انتظامی، بسیج و سپاه که نیروهای فداکاری هستند، خسارت دیدند، از آن طرف هم افرادی که در آشفتگی‌ها بودند، فرزندان همین کشورند و صدمه به آنها هم تأسف‌ برانگیز است.» او به مسأله حجاب اشاره کرده و بیان می‌کند: «وجه دیگر، مسأله «حجاب» است. این موضوعی است که بیش از حد درباره آن حرف زده می‌شود در حالی که حد امور را باید در کشور نگه داشت. یکی از آقایانی که متصدی این امر است، گفته بود ۵۰ درصد بانوان جامعه، حجاب کاملی ندارند. نمی‌دانم این حرف درست است یا خیر، اما وقتی یک امری این‌قدر شیوع داشته باشد، نباید با این روش‌ها با آن برخورد و پلیس را درگیر کرد. مقوله حجاب یکی از موضوعات مهم اسلام است، اما آیا اهمیت این موضوع به اندازه توحید یا نبوت است؟ آنچه شامل رکن فکر دینی و انسان ساز می‌شود، موضوعات اساسی مانند توحید است، بقیه شاخه و برگ‌هاست، باید به اندازه به آنها توجه داشت؛ البته این آقایان از روی حُسن نیت حرف می‌زنند. من دیدم گاهی در ادبیات‌ رسانه‌ای گفته می‌شود که اگر به این موضوع توجه نشود، قضیه «آندلس» رخ می‌دهد، من فکر می‌کنم این تشابهات، درست نیست یعنی وضع ما در ایران، جایگاه جغرافیایی و سابقه و قدمت ما در اسلام، اینها قابل مقایسه با آن وضع آندلس که خاستگاه‌شان غرب بود، کاملاً متفاوت است.» لاریجانی بر این باور است که افراط در پرداختن به امور اجتماعی واکنش‌های خشونت‌بار به دنبال دارد. آنچه بررسی مواضع این 4 شخصیت بیان می‌کند، اینکه کشور مشکلاتی دارد و حال در موقعیت موافق نظرات نظام جمهوری اسلامی و یا در جایگاه مخالف آن، مسئولیت‌پذیری حلقه مفقوده‌ای است که سیاسیون از آن کم بهره‌اند.