سقوط یا صعود؟
چه اتفاقی بیفتد میتوان مدعی شد که انقلاب سقوط کرده است!
دکتر محمدهادی همایون
استاد فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)\
سالها است که بحث «سقوط» و «ریزش انقلابی» از سوی برخی اهالی فکر طرح میشود اما این روزها پرتکرارتر از همیشه شده است. در مواجهه با این انگاره، چند پرسش مبنایی برجسته میشود؛ اینکه شاخص و معیار سقوط چیست؟ چه اتفاقی بیفتد، میگوییم انقلاب اسلامی شکست خورده است؟ آیا ضعف در کارآمدی ساختارها دلیلی مکفی برای پذیرش شکست است؟ آیا ناکارآمدی ساختاری امری اصلاحپذیر است؟ پشتیبانی مردمی یا عملکرد نظام پارلمانی چه سهم و جایگاهی در این ارزشیابی دارد؟ کدام از اینها جزو مقومات اصلی انقلاب اسلامی است که با آسیبپذیر شدن آن میتوان از شکست انقلاب حرف زد؟
چرا برخی تمدنها زمین میخورند؟
برخلاف سیاهنماییهای برخی جریانها، ما در امروز و اکنون جامعه ایرانی نه تنها درگیر مسأله خاصی نیستیم که اتفاقاً به درستی در مسیر قرار گرفتهایم. امام باقر(ع) در حدیثی قدسی میفرمایند: «خدای تبارک و تعالی فرموده است، هر آینه عذاب میکنم هر رعیتی را که در اسلام با پیروی از امام ستمگری که از جانب خدا نیست دینداری کند؛ اگرچه آن رعیت نسبت به اعمال خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و هر آینه درمیگذرم از هر رعیتی که در اسلام با پیروی از امام عادل از جانب خدا دینداری کند؛ اگرچه آن رعیت نسبت به خود ستمگر و بدکردار باشد.»
بر این اساس، خداوند فرد مسلمانی که به زیر پرچم مثلاً دولت کانادا رفته را با وجود آنکه میکوشد به تمامه تکالیف دینیاش را بجا آورد، عقوبت میکند و در مقابل، رعیتی را که ولایت امام عادلی که خداوند معین کرده را میپذیرد، عفو میکند هر چند که در اعمال ظاهری و در انفساش خطاکار و ظالم باشد. اما چرا؟ چون چنین فردی در مسیر است و اگر خطایی دارد به خاطر ماندن در مسیر، اصلاحپذیر است. اما در طرف مقابل، آنکه به زیر پرچم غیر رفته است به درخت پربار اما بیریشهای میماند که بعد از مدتی زمین میخورد. اساساً دلیل زمین خوردن تمدنها هم همین است. تمدنهایی که ریشه ندارند و هویت خود را از ظاهر پرطراوت یک تمدن واقعی عاریه میگیرند تا مدتی سرپا هستند و بتدریج زمین میخورند، اما خطاکاری که در مسیر است به گیاهی آفتخورده میماند که هنوز ریشه در زمین دارد و با سمپاشی، آب و کود بموقع، امید احیای آن وجود دارد.
چگونه امتی قادر به تمدنسازی نیست؟
اگر امتی در مسیر رهبری امام قرار گرفت، با وجود همه عیوب و خطاهای احتمالی قابل اصلاح است و مسأله اصلی، اتصال به آن منبع است. بر این اساس، اگر به آن منبع متصل باشیم، بتدریج نواقص و خطاها اصلاح میشود. اما اگر از آن منبع جدا شویم، رفع این نواقص امکانپذیر نیست. سراسر تاریخ ما هم نشان میدهد که چنین امتی هیچگاه قادر به تمدنسازی نبودهاند. خداوند هرگز بنده و امتی که اتصال خود را قطع نکرده، رها نمیکند.
اما از بحرانها و مسائلی که امروز تجربه میکنیم، چه خوانشی میتوان داشت؟ واقعیت این است که همه این بحرانها، مراحل تربیت ما است و همه سختیها بهدلیل فاصله از مبدأ ایجاد شده است. البته این فاصله مربوط به امروز نیست و ما اساساً از مبدأ فاصله داشتهایم و اتفاقاً امروز در حال قرار گرفتن در ریل هستیم و این در مسیر قرار گرفتن هم، همین سختیها را دارد. بر این اساس، اگر ساختار حکومتیمان را در حوزههایی معیوب میبینیم، این عیوب، بتدریج اصلاح میشود. واقعیت این است تا زمانی که یک ساختار حکومتی بنا نشود، عیوب آن مشخص نمیشود و نمیتوان از پیش عیوب آن را پیشبینی کرد، مهم این است که اتصال به منبعی که توان و انرژی تمدنسازی را به یک جامعه تزریق میکند، حفظ کنیم. بنابراین، شاخص اول در حفظ، تداوم و بقای انقلاب اسلامی «اتصال به ولایت» است.
تا کجا اگر مردم از کاروان انقلاب جدا شوند، انقلاب باقی میماند؟
در تداوم و بقای انقلاب اسلامی «مردم» کجا قرار میگیرند؟ آیا میتوان آنان را نادیده گرفت؟ واقعیت این است که این روایت اساساً داعیهدار مردم است؛ جریان کلانی که در کل نظام خلقت وجود دارد یک الگوی کاملاً تکرار شونده است و مقاطع حساس تاریخ ما را ساخته است؛ نمونه عالی آن را میتوان در جریان عاشورا دید؛ حرکت کاروانی انسانهای به ظاهر متفاوت ذیل رهبری یک امام. این الگو در قیامت هم تکرار میشود و همه میکوشند تا خود را ذیل امام پیدا کنند و این همان حرکت اصلی است.
امروز، این اتفاق در امت و جامعه ما نیز در حال رخ دادن است. ولایت پای کار است و مردم هم به آن متصل شدهاند، جریان در حال جلو رفتن است و طبیعتاً در این مسیر با بحران و مشکلاتی هم مواجه است اما پرسش اصلی اینجا است که تا کجا این مردم از این کاروان جدا شوند، اصل این حرکت باقی میماند؟
واقعیت ماجرا این است آنان که صدرصد در جبهه باطل قرار گرفتهاند، کنار میروند و آنان که حتی یک درصد به حق گرایش دارند به مسیر برمیگردند؛ درست همانند صحنهای که در عاشورا رقم خورد و در قیامت هم رقم خواهد خورد و این همان عرصه حق و باطل است؛ دوقطبی شدنی که در جامعه امروز ما اتفاق افتاده، فرصتی برای تمییز حق از باطل است.
اما چه ضمانتی برای متصل ماندن مردم به منبع وجود دارد؟ پاسخ یک چیز است: «شهدا». شهدا سرمایهگذاری ما برای تثبیت حضور مردمی هستند. ما با نیروی شهدا جلو میرویم و تا زمانی که مردم متصل به شهدا هستند، تمام آن انرژی و سرمایه به جامعه تزریق میشود و نمونه آن را میتوان در مراسم تشییع شهید سلیمانی دید.
بــــرش
شاخص اول در حفظ، تداوم و بقای انقلاب اسلامی «اتصال به ولایت» است. امروز، این اتفاق در امت و جامعه ما نیز در حال رخ دادن است. اما چه ضمانتی برای متصل ماندن مردم به منبع وجود دارد؟ پاسخ یک چیز است: «شهدا». شهدا سرمایهگذاری ما برای تثبیت حضور مردمی هستند. تا زمانی که مردم متصل به شهدا هستند، تمام آن انرژی و سرمایه به جامعه تزریق میشود و نمونه آن را میتوان در مراسم تشییع شهید سلیمانی دید.