گفتوگو
انیمیشن بچه زرنگ در مهرماه سال 1402 روی پرده سینما رفت. اقبال داوران جشنواره فجر در جشنوارهی چهل و یکم که منجر به دریافت سیمرغ بلورین بهترین انیمیشن در کنار نامزد شدن در 7 رشته به این اثر رسید، به گیشه سینما هم منتقل شد و این انیمیشن سینمایی در 5 هفته نخست فروش رکورد آثار پرفروش در عرصه انیمیشن را جابجا کرد. در تیتراژ فیلم نام سه کارگردان مطرح شده است. دراین گپ و گفت با بهنود نکویی درباره بچه زرنگ واحوالات انیمیشن و پیشرفت هایش گفت و گویی داشتیم.
کارگردان فیلم بچه زرنگ را کمی معرفی کنید.
بهنود نکویی کارگردان انیمیشن سینمایی بچه زرنگ هستم. بیش از 20 سال است که در این حوزه فعالیت دارم. تا قبل از بچه زرنگ، بیشتر در عرصه فیلمهای کوتاه و سریالهای انیمیشن فعالیت داشتم که البته این آثار همراه با موفقیتهای مختلفی بود؛ از راهیابی به لانگ لیست بخش فیلم کوتاه اسکار برای اثر «استریپی» گرفته تا حضور و کسب جوایز مختلف برای انیمیشنهای سریالی. فعالیتهای من درگذشته بیشتر متمرکز در استودیوی «گنبدکبود» بود اما چندسالی است که با استودیوی «هنرپویا» همکاری نزدیک و فشردهای داشتهام و انیمیشن سینمایی بچه زرنگ یکی از آنهاست.
دوست داشتید بچهها پس از تماشای فیلم بچه زرنگ چه حسی داشته باشند؟
قطعاً همه کسانی که در فرایند فیلمسازی فعالیت میکنند، دوست دارند که نتیجه کار، رضایت مخاطبان از هر طیف و رده سنی کسب کند. در مجموعه هنر پویا هم جنبه سرگرمکنندگی و هم محتوا و اتفاقات بطن داستان اهمیت دارد و دلمان میخواهد که مجموع اینها بر مخاطب اثر مثبتی داشته باشد. چون فیلمهای انیمیشنی همواره در کنار سرگرمکننده بودن محتوای آموزنده و مناسب مخاطب کودک و نوجوان هم شامل شوند تا بتوانند اثرگذاری خوبی داشته باشند.
در بخش محتوایی و آموزشی بنا داشتید چه کنید؟
در بخش آموزشی هدف اصلی مجموعه ما شناخت کودک و نوجوان از تواناییهایشان بود؛ اینکه بدانند قهرمان بودن برای همه امکانپذیر است. ما در هنرپویا به دنبال آن هستیم که بگوییم مهم این است که همه بتوانند خودشان و توانمندیهایشان را درست بشناسند، بتوانند گذشت داشته باشند و شرایط دیگران را درک کنند و ارتباط خوبی با بقیه پیدا کنند درحالیکه مغرور نشوند. ما دوست داریم بچهها بدانند قهرمان شدن نیاز به ابزار منحصربهفردی که فقط در اختیار قشر خاصی هست، ندارد. بچهها باید اعتمادبهنفس داشته باشند و بتوانند نقش خودشان را در زندگی خودشان درست ایفا کنند. مثلاً مهم است که بدانیم که هیچکس بهتنهایی کافی نیست و با دیگران و اتحاد است که میتوان به موفقیت دست پیدا کرد. حتماً شنیدهاید که گاهی مطرح میشود که ما در انجام کارهای گروهی تعلیموتربیت خوبی ندیدیم و در زمینه کارهای فردی موفقتر هستیم. برای همین است که مجموعه ما دوست دارد به این موضوع بپردازد که کارگروهی در بیشتر زمینهها میتواند احتمال موفقیت را افزایش بدهد.
ولی در بخشی از داستان زمانی که محسن قصد دارد - با وجود مخالفتهای ببری - با روشهای خودش جنگل را نجات بدهد و با وجود اجماع همه جنگل، میبینیم که پیروز نمیشود!
اینکه بچهها به شناخت درستی از موقعیت خودشان برسند، حتماً از ابزارهای موفقیت است و یکی از شرطهای پیروزی. محسن در آنجا شناخت درستی از موقعیت خودش نداشت و روش و مسیر اشتباهی را انتخاب کرده بود و بدون مشورت و بهرهگیری از نظرات افراد باتجربهتر و عاقلتر و با وجود مخالفتهای ببری این مسیر را پیش گرفته بود. در حقیقت این یک تصمیمگیری فردی بود و نه جمعی و دیگران، از محسن پیروی میکردند؛ ولی وقتی که شناخت محسن کاملتر شد و از راهنمایی مش غلامرضا کمک گرفت، همان جمع در مسیر درست، توانستند موفق شوند. البته یکی از نکات دیگری که خیلی برای مهم بود، بحث گذشت بود. شما ببینید علیرغم اینکه کاراکتر منفی فیلم در پی نابودی همه حیوانات در جنگل بود، اما باگذشت و راه و روش درست قلب جنگل و بقیه حیوانات توانستند این مسیر را پیش بروند و شخصیت منفی را هم جذب کنند.
در انیمیشن بچه زرنگ به پیرنگهای فرهنگی و بومی ما و مفاهیمی مانند ببر مازندران، جنگل، زیارت... پرداخته شده که بسیاری از سازندگان به دلیل نگرانی از پذیرفتهشدن توسط مخاطب سراغ آن نمیروند. چطور به این موضوعات ورود کردید؟
این موضوع که گفتید یکی از سیاستهای محتوایی مجموعه هنرپویاست. از طرفی داستانهای بومی ما پر از پیوندهای تنگاتنگ تاریخی و فرهنگی و اقلیمیمان است. داستانهای مادربزرگهایمان نمونه خوبی است که هم از روابط اقوام میگفتند هم از شخصیتهای منحصربهفرد هر اقلیم. هم بحثهای فرهنگی و اعتقادی را مطرح میکردند هم بحثهای متنوع دیگر و قصههای عامتر. ولی رفتهرفته فضا بهگونهای پیش رفت که وقتی فیلمسازان خواستند داستان بگویند، دوست داشتند مدل فیلمهایی که با محتوایی غیربومی و متفاوت بافرهنگمان ایده گرفتند و خواستند داستانهایی به آن شکل بگویند، پس طبیعی است که وقتی داستانگویی ما از آن مدل تبعیت میکند این عناصر در آن جایی ندارند یا اگر این عناصر را در آن جاگذاری شوند، گلدرشت و غیر قابل باور به نظر برسند. درصورتیکه اگر به داستانهای خودمان رجوع کنیم همه این مضامین در کنار هم و خیلی شیرینتر و روانتر در آن وجود داشتهاند؛ لذا ما در گروه هنرپویا سعی کردیم آنچه در داستانهای بومی و فرهنگ خودمان هست را کنار هم بچینیم و به این داستان برسیم.
در بچه زرنگ از روحیه قهرمانپروری سینمای غرب هم بهرهبرداری کردید. چطور این موضوع را در دل داستان بومی جای دادید؟
اتفاقاً در بچه زرنگ ما برعکس این جریان حرکت کردیم و در نکوهش قهرمانپروریهای معمول فیلمها، قصه را پیش بردیم. یک قهرمان بهصورت کلیشهای باید توانمندیهای ماورایی داشته باشد. باید استایل خاصی داشته باشد، اما در بچه زرنگ در روند داستان حتی قهرمان قصه ما که الگوبرداری اشتباهی هم انجام داده، استایل خاصش را هم کنار میگذارد، چون ما میگوییم آنچه مهم است شناخت دقیق فرد از خود است نه ابزارهای و ادواتی که شاید برای عدهای دستنیافتنی باشد. ما در هنرپویا اتفاقاً به دنبال این بودیم که بگوییم قهرمان شدن یک موضوع کاملاً دستیافتنی برای همه است؛ هم آن بچهای که در تهران است و هم آن بچهای که در مرز سیستان زندگی میکند، هر دو میتوانند قهرمان باشند و برای قهرمان بودن نیاز نیست که ادای کسی را دربیاورند یا شبیه به کسی شوند. ما میخواستیم بگوییم قهرمان شدن حاصل شناخت عمیق درونی است.
در فیلم میبینیم محسن باوجود شکستهای مکرر ناامید نمیشود. برای اینکه سینمای کودک در راستای امیدآفرینی و تلاش حرکت کند باید چه کند؟
محسن بر اساس جریان زندگی خود، تصورش این است که با بهدستآوردن یک سری ابزارها و ویژگیها میتواند موفق شود و برای او قابلباور نیست که بینتیجه بودن تلاشهایش به دلیل مسیر اشتباهی بوده که تصور میکرده است. اما محسن وقتی به نقطهای میرسد که ضعف خود را متوجه میشود و با کمک مشغلامرضا بهعنوان یک فرد باتجربه به راهحل میرسد که باید مسیرش را اصلاح کند و در کنار آن اتحاد ایجاد کند. شخصیت اصلی داستان باور دارد که میتواند؛ ولی بار اول مسیر را اشتباه میرود. ما این هم برایمان مهم بود که بگوییم مسیر سعی و خطا طبیعی است و مواجه با شکست و تجربهاندوزی بخشی از مسیر زندگیست. دوست داشتیم در این اثر به مخاطب کودک و نوجوان بگوییم که تجربهاندوزی هم بخشی از واقعیت زندگیست و برخی از اشتباهات حتماً تجربه و دستاوردهایی دارند.
بهطورکلی بچه زرنگ را میتوان فیلم امیدآفرینی میدانید؟
در این ژانر مخاطب با قهرمان همسفر میشود و چالشهای مختلف را پیش پای خود میبیند و زمانی قهرمان ظاهراً به بنبست میرسد و بعد با تغییر دیدگاه و با مشورت مرشد به مسیر درست میرسد، مسیری است که در این داستان دیده میشود. از ابتدا با پیشفرضهای کلیشهای پیش میرویم و به بنبست میرسیم و بعد با اتکا به باورهای خودمان در این مرزوبوم که ریشه در واقعیتهای زندگی امروزمان هم دارد به قهرمانی میرسیم که باتکیهبر باورهایش افتخارآفرینی میکند. این مسیر و این الگو طبیعتاً یک الگوی امیدآفرین است. پس شما میتوان بچه زرنگ را اثری امیدآفرین دانست.
برای گریز از شعارزدگی چه کردید؟
ما به این موضوع دقت داشتیم که قصه اینطور پیش نرود که یک نیروی ماورایی همه کارها را انجام بدهد. داستان سعی دارد بگوید که موفقیت با توکل و شناخت و تلاش به دست میآید. حتی خود قلب جنگل که نماد یک موضوع ماورایی است بنا دارد بگوید که وقتی یک اقدامی خیری صورت میگیرد، نتیجه آن تا نسلها و سالها باقی میماند که این هم یک امر واقعی و منطقی است و در فرهنگ ما موضوعی پذیرفته است. داستان تلاش میکند بگوید اگر بخواهی به دیگران هر چند کوچک و کمتر موردتوجه کمک کنی به اثرات ماندگاری خواهی رسید. حتی سعی کردیم این موضوع که ببر ما به کمک یک نیروی ماورایی به زندگی باز میگردد راهم در فضایی فانتزی مطرح کنیم تا دچار شعارزدگیهای معمول نشویم.
به نظر شما مهمترین ویژگی این انیمیشن سینمایی در مواجهه با مخاطب چیست؟
موضوع شناخت درونی و این جمله که «خودِ خوبِ خودت باش» یکی از موضوعات کلیدی مدنظر مجموعه همکاران ما در این اثر بوده است. پس اینکه سعی کنی ویژگیهای خودت را بشناسی و با اعتمادبهنفس و بدون الگوبرداری از الگوهای غلط ابرقهرمانهای قصههای مختلف، بتوانی بهترین ورژن از خودت باشی برای ما مهمترین ویژگی این اثر بوده است. میخواهیم بچهها بدانند که قطعاً در مسیری که هستند و با کمکگرفتن از دیگران و مشورت میتوانند به بهترین جایگاهی که ظرفیت آن را دارند برسند و قهرمان باشند. اگر خودباوری داشته باشند میتوانند بهترین خودشان باشند و این برای ما مهمترین ویژگی اثر بوده است.
موضوع ببر مازندران و تأکید بر اینکه منقرض نشده و به جنگل کمک میکند چیست؟
در سالهای اخیر توجه به آموزش مسائل محیط زیستی و آموزش این موضوعات به کودکان یکی از موضوعات و مسائل مهم و اولویتدار شده است. البته این توجه به محیطزیست در فرهنگ ایرانی از گذشته یک امر ارزشمند بوده است. قطعاً توجه به محیطزیست و داشتههای پیرامونی و احترام به آنچه از گذشتهها به ما رسیده است فضایی است که دنیا را برای آیندگان به فضای بهتری تبدیل میکند. پس ما در کنار پیرنگ اصلی یکی از اهداف خود را موضوع احترام به طبیعت را طراحی کردیم که بستر بیان آن در کنار حفظ محیطزیست، توجه به حیوانات در حال انقراض یا منقرض شده بوده است. در این داستان تلاش جمعی این است که از این داشته ارزشمند حفاظت کنند این تلاش برای حفظ ببر مازندران تمثیلی از حفظ داراییهای است که طبیعت در اختیارمان گذاشته و با بیتوجهی ما نابود خواهد شد.
محسنِ بچه زرنگ در ارتباط با خانوادهاش تعامل درستی دارد؟
سعی کردیم در عین اینکه کاراکتر اصلیمان را ماجراجو و خطرپذیر و تا حدی خودرأی و خودمختار نشان میدهیم او را مقابل خانوادهاش قرار ندهیم؛ چون بحث خانواده از موضوعات مهم و سیاستهای اصلی موردتوجه گروه سازندگان بود. برای مخاطب هم مهم ماجراجویی درونی قهرمان است که بسیاری از بچههای هم سنوسال شخصیت اصلی انیمیشن ما این ویژگی را دارند و دوست دارند آن را تجربه کنند تا خودشان را در موقعیتهای جدید قرار بدهند که بههرحال این موضوع با چاشنی فانتزی در داستان کنار هم قرار گرفته و شخصیت داستان را در مسیری متفاوت، پرماجرا و تا حدودی خطرناک قرار داد. اما درعینحال شخصیت داستان میآموزد که ماجراجویی بدون همراهی بزرگترها و خانواده خیلی هم دلپذیر نیست؛ لذا بعد از طی مراحل مختلف شخصیت داستان به کانون گرم خانواده هدایت میشود.
تصور میکردید که بچه زرنگ در 5 هفته اول اکران، رکورد فروش بزند؟
ما تمام تلاشمان را صرف کرده بودیم و آنچه برای مخاطب ارائه شد، سعی و توانی بود که برای مخاطبمان لحاظ کرده بودیم. وقتی این اثر را تولید میکردیم از لحاظ فنی چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتیم در میانه تولید اپیدمی کرونا ایجاد شد و بعد برخی مسائل حاشیهای که اثر با آن مواجه بود را پشت سر گذاشتیم؛ اما هدفمان را گم نکردیم و آن این بود که بالاترین و بهترین چیزی که در حوزه تخصصی در طی این سالها کسب کردهایم را ارائه دهیم. بقیه کار را هم به تقدیر الهی سپردیم و از اینکه تیممان توانست در زمان مناسب کار مناسب را انجام بدهد و با حمایت مخاطب همراه بشود خوشحالیم.
از زمان اکران شاهزاده روم و فیلشاه که توسط گروه هنر پویا ارائه شد و دو انیمیشن لوپتو و پسر دلفینی در سالهای اخیر اتفاقات خوبی در فضای انیمیشن کشور ایجاد شده است. روند تولید و عرضه انیمیشن در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
سالها قبل گفته بودم که انیمیشن به بلوغ و جایگاه خود رسیده است. در حال حاضر چندین شرکت خصوصی بهصورت استودیویی و مداوم انیمیشن تولید میکنند و کار صرفاً برای سفارشها تولید نمیشود. انیمیشن حال حاضر ایران، جریانی است که چرخه خود را کامل کرده است؛ تولید میکند، بازار فروش دارد و میتواند در مرحله بعد پخش هم یک اثر را زنده نگه دارد و با محصولات جانبی یک اثر را جلو ببرد. این سیکل در حال نیل به نتیجه است. همان زمان گفته بودم اگر انیمیشن ایران بخواهد به نتیجه برسد و اتفاقی برای آن بیفتد یا در نمایش عمومی و محتوا به اوج میرسد یا دیگر رشد و ماندگاری نخواهد داشت؛ خوشبختانه اتفاق اول رخ داد و انیمیشن در صنعت سینما به کالایی اتفاقی تبدیل نشده و میشود برای آن جایگاه در نظر گرفت و از آن انتظاراتی میرود. بینندهی خودش را پیدا کرده است. انیمیشن به یک بخش خیلی جدی سینمای ایران تبدیل شده است و انتظارات مخاطب خود را به سمت خوبی پیش برده و در سینما جدی گرفته میشود و هم ژانر مستقل پیدا کرده است. بهعنوان نمونه اگر جریان انیمیشن سینمایی را در جشنواره فیلم فجر ببینید متوجه این تغییر و رشد میشوید؛ شاهزاده روم در جشنواره سال 93 ارائه شد اما به درستی وارد بخشهای مسابقه جشنواره نشد. فیلشاه توانست وارد بخش مسابقه بشود ولی داوران با آن خوب برخورد نکرده اند و آن را داوری نکردند، سرانجام می بینیم که در جشنواره چهل و یکم، بچه زرنگ به عنوان یک انیمیشن سینمایی در جشنواره فیلم فجر وارد بخش مسابقه میشود و با بقیه فیلمهای رئال رقابت میکند و در همه بخشهایی که ظرفیت رقابت داشته کاندیدا میشود. این همان مسیری است که سینمای انیمیشن طی کرده و به امروز رسیده و باعث شده است که جدی گرفته شود.
در جریانی که هنر پویا در زمینه محتوای تولید انیمیشن سینمایی، آغاز و دنبال میکند به معنای واقعی یک مسیر قابل تصویر است و محتوای اختصاصی برای کودک تولید میکند. به نظر شما در زمینه محتوا مسیر انیمیشن چطور باید دنبال شود که مسیر پیشرفت قطع نشود؟
در این مسیر از ابتدا هدف ما خلق قهرمان بود. فضای انیمیشن و محتواهای کودک و نوجوان در کشور ما کمبود قهرمان داخلی دارد، همهی ما از بچگی با قهرمانان آثار شرقی و غربی بزرگ شدهایم. اگر هم شخصیتی در آثار داخلی و در تلویزیون ساخته شده عمدتاً شخصیتهایی بوده که بهعنوان شخصیت منفی از آنان یاد میشود. درحالیکه بچههای ما نیاز به قهرمانانی دارند که روحیه آنان برگرفته از اقلیم و فرهنگ خودمان باشد. نوع نگاه به این فضا به خیلی از مسائل از دیدگاههای تربیتی خودمان احتیاج دارد. قهرمانان هر فرهنگ و اقلیمی باید نشان از همان کشور داشته باشند. یکوقتی ما مجموعه انیمیشن «روبی و جوجهها» را که یک کار بیکلام بود، تولید کردیم، مخاطبان در داخل و خارج از کشور خیلی خوب با آن ارتباط گرفتند. تجربیاتی ازایندست نشان میدهد اگر ما منطبق بافرهنگ خودمان اثری تولید کنیم با اقبال مخاطبان حتی در بیرون از مرزها هم مواجه خواهد شد.
برنامه پخش بینالمللی بچه زرنگ دارید؟
یکی از ویژگیهای انیمیشن سهولت پخش است. جریان پخش فیلمهای ژانرهای بزرگسال جریان پیچیدهتری دارد و انیمیشن چون محتوای ویژه کودک دارد دست سازندگان بازتر است. نسخهای از این اثر برای بخش بینالملل آماده شده و امیدواریم در این بخش هم دستاوردهای خوبی داشته باشیم.
نکویی و اسکار
بهنود نکویی به همراه برادرش بابک با انیمیشن «استریپی» در بخش انیمیشن کوتاه هشتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار پذیرفته شد.یکی از شرایط حضور در اسکار این است که آثار به مدت حداقل هفت روز پیاپی در سینماهای منطقه لسآنجلس اکران عمومی و تجاری همراه با بلیتفروشی داشته باشند البته در سالنهای سینمای تأیید شده آکادمی و این انیمیشن این شروط را کسب کرد و در لیست آثار راه یافته به اسکار قرار گرفت. همان زمان مجله لسآنجلس تایمز درباره این انیمیشن نوشته است: انیمیشن «استریپی» از ایران به کارگردانی برادران نکویی داستان یک کارگر بیسروصدا و سرکش را روایت میکند که محصولات خط مونتاژ خود را با خطوط منحنی قرمز تزئین میکند و به فضای خاکستری کارخانه اعتراض میکند. فیلم تصویری است از اعتراض هنری در برابر دنیای روزمره و دلگیر.همچنین جان لستر مدیر ارشد خلاقیت استودیوهای پیکسار و والتدیزنی درباره این سالانه نمایش گفته است: انیمیشن کوتاه قالب هنری فوقالعادهای است که همیشه زیبا، خلاقانه و بهشدت سرگرمکننده است.همچنین جان لستر مدیر ارشد خلاقیت استودیوهای پیکسار و والتدیزنی درباره این سالانه نمایش گفته است: انیمیشن کوتاه قالب هنری فوقالعادهای است که همیشه زیبا، خلاقانه و بهشدت سرگرمکننده است.انیمیشن «استریپی» توانسته است در بیش از سی جشنواره بینالمللی در سرتاسر جهان همچون «انسی» فرانسه شرکت و موفق به دریافت جوایزی چون جایزه بهترین متحرکسازی از جشن خانه سینما ایران شود.
بچه زرنگ در جشنواره فیلم فجر
براساس اعلام روابط عمومی بچه زرنگ، این اثر سینمایی حاصل حدود 250 جوان ایرانی است. 250 جوان در طول سالهای 97 تا 1401 کوشیدند که این انیمیشن به جشنواره فیلم فجر و پس از آن پرده سینماها برسد.نمایش انیمیشن در جشنواره فیلم فجر امر تازهای نبود اما برگزیده شدن بچه زرنگ بهعنوان بهترین انیمیشن پس از نامزدی در رشتههای تدوین، موسیقی متن، صداگذاری، فیلمنامه، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، موفقیت جدی و کاملی برای فعالان این حوزه محسوب میشد و این اعتماد در زمان اکران فیلم بچه زرنگ در سینماهای کشور را بهخوبی نشان داد وقتی در 5 هفته نخست اکران به عنوان پرفروشترین فیلم کودک سینمای کشور لقب گرفت و به فروش بیش از 28 میلیارد تومان رسید.
مروری بر داستان بچه زرنگ
در خلاصه داستان بچه زرنگ میخوانیم: محسن پسربچهای است که عاشق ابرقهرمانهای فیلمهاست و همیشه تلاش میکند تا با وسایل ابرقهرمانیاش به هرکس و هر چیزی کمک کند. اما در یک اتفاق نادر، محسن با ببری مواجه میشود که از گونه حیوانات منقرض شده ایران است و تصمیم میگیرد تا به آن حیوان هم کمک کرده و او را به زادگاهش بازگرداند.
در مواجهه با 83 دقیقه فیلم، این انیمیشن را موضوعی فراتر از این مییابیم؛ محسن(قهرمان داستان) بنای کمک به حیوانات جنگل را دارد و در این مسیر با مقاومتهای جدی و تمرد از والدین پیش میرود اما درمییابد که جنگل قلبی دارد که حتی ببری نیز حیات خود را مدیون اوست و این قلب آهوست. آهویی که ضمانت شده است حالا قلب جنگل است و نجات بخش آن.این داستان با تلاش محسن در کمک به دیگران است که پیش میرود و او که در این مسیر همچون قهرمانان دنیای مدرن پیش میرود بیش ازآنکه سازنده و یاریرسان باشد، دردسرساز و نگرانکننده است هم برای حیوانات جنگل هم برای خانوادهاش.
تلاش بیوقفه قهرمان برای کمک کردن و تلاش سایرین برای بیان این نکته که از زبان ببری آن را میشنویم که «جون مادرت کمک نکن» مخاطب کودک و نوجوان را با این سؤال مواجه میکند که چرا محسن مانند بقیه قهرمانان کارتونها موفق نیست و خرابکاریهای او تمامی ندارد.محسن پس از آنکه با وجود مخالفتهای ببری، برای نجات جنگل از ابزارهای جدید بهره میبرد و نهتنها موفقیتی کسب نمیکند و موجب به دام افتادن قلب جنگل در چنگال شکارچی داستان یا همان چنگیز میشود از ابزارهای امروزی که همان لباس قهرمانی است ناامید میشود و آنها را بهدور میاندازد و مسیر تازهای را شروع میکند.افتوخیزها و شکستهای مکرر محسن و ظهور موفقیت در 15 دقیقه پایانی فیلم، شاید خواسته سازندگان این اثر است که به مخاطب کودک و نوجوان بگویند که موفقیت بعد از شکستهای مکرر و گاه پیدرپی رخ میدهد.
روبی و جوجههای
برادران نکویی
سریال «روبی و جوجهها» به کارگردانی بابک نکویی و تهیهکننده بهنود نکویی در بخش رقابتی انیمیشنهای تلویزیونی جشنواره «انسی» مهمترین جشنواره انیمیشن جهان است. این انیمیشن روایتی امروزی از داستان و روباه و خروس دارد. این انیمیشن دیالوگ ندارد و با بهرهگیری از موسیقی و افکت داستان خود را روایت میکند.