آنها تلاش کردهاند تا هرچند خیلی کم اما در حد توان، پیشرفتهای انقلاب اسلامی را بیان کنند.
پیشرفتهایی که جهانیان و حتی مردم ایران از شنیدن و دیدنشان حیرتزده میشدند.
قلههایی که یکبهیک به دست جوانان نخبه و غیور این مرزوبوم فتح میشوند و ایرانی قوی را به تصویر میکشند. امیدی که در مدار قرار گرفت و نویدبخش پیروزی ارادههای ایرانی بود در روزهای جنگ، البته نه معنی دشمنی که باید بگیریم و بزنیم، جنگ ارادهها و تلاشها و به مقصد رسیدنها... که همه سربازان آن، راویان «امواج ارادهها» هستند.
در بخش صنایع نظامی و موشکی این کتاب به نقل از رهبر معظم انقلاب اسلامی آمده است: «اکثر این جوانهایی که در دفاع مقدس نقشهای مؤثر ایفا کردند، از همین دانشجوها بودند و خیلیهایشان هم جزو نخبگان بودند، دلیل نخبه بودنشان همین بود که جوانی بیست و دوساله فرمانده یک لشکر شد و آن چنان توانست آن لشکر را هدایت کند که طراحی عملیاتی را که هرگز نکرده بود، بکند که نه فقط سربازان مهاجم بعثی عراق بلکه ماهواره های دشمن را هم متعجب کرد.
گلوله آرپیجی دمدستی کماهمیت را به ما نمیفروختند اصلاً کسی باور میکند؟ نتیجه این شد که به فضل پروردگار و به حول و قوه الهی، جوانان مؤمن این مملکت، به گوشه انبارها و کارگاهها رفتند و مشغول کار شدند. ما امروز برخی از پیچیدهترین ابزارهای جنگی را که به عقل دشمن هم خطور نخواهد کرد خودمان در داخل تهیه میکنیم.» یا در بخش نظامی و صنایع هوایی خاطرهای از شهید دکتر مصطفی چمران آورده شده که میگوید: «برای سرکشی آمده بودند پنها (شرکت پشتیبانی و نوسازی بالگردهای ایران)، زمان بازدید هلیکوپترها قطعهای را نشانش دادند که بهخاطر تحریمها نایاب بود و ایجاد مشکل کرده بود. دکتر قطعه را خوب زیرورو کرد و بعد شروع کرد به نوشتن راهکارهایی برای ساخت آن قطعه. گفت: «اگر نمیشود قطعه را وارد کرد، خودتان بسازید». از همان زمان مرکز تحقیقات علمی نظامی، صنایع دفاع در وزارت دفاع باهدف ساخت تجهیزات نظامی صنایع دفاع، مثل راکت و موشک و... به وجود آمد.»این کتاب میتواند یک نمایش یا در واقع یک سر سوزنی باشد از آنچه که در کل کشور اتفاق افتاده و در واقع کتابی است که حس ایرانی بودن و بالیدن در مخاطب ایجاد میکند و ارزشش بهاندازه بارقههای امیدی است که در ذهن هر خواننده شکل میگیرد.
مهمترین نکته همین باور مفهوم «ما میتوانیم» است؛ یعنی در هر شرایطی باشیم میتوانیم پیشرفت کنیم. همانطور که در خاطرهای از شهید طهرانی مقدم آمده که به نیروهایش میگوید: «نصرت الهی این نیست که تو کاری انجام ندهی و به نتیجه برسی، بلکه نصرت الهی این است که اگر یک آدمی در یک کشور غیراسلامی بخواهد کاری انجام دهد، باید 10 بار آزمایش کند تا به نتیجه برسد، ولی شخص دیگر با عقاید الهی با دو یا سه بار آزمایشکردن به نتیجه میرسد. نصرت الهی اینگونه خودش را نشان میدهد».
همچنین در قسمت صنایع هستهای در نقل قولی از غلامرضا آقازاده میخوانیم: همراه البرادعی دبیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی آمده بود نطنز برای بازدید؛ پیرمردی که ادواردو نام داشت و متخصص سانتریفیوژ بود.
نمایشگاهی داشتیم که قطعات سانتریفیوژ را با روشهای ساختش درایران نمایش میداد. ادواردو با تعجب نگاه میکرد. پر بود از پرسش و مدام سؤال میپرسید. بین قطعهها به اسکوپ که رسید، هاج و واج ماند.
اسکوپ قطعه حساسی بود و ساخته شدنش در ایران برای ادواردو تصور شدنی نبود. پرسید: «این را چطور ساخته اید؟» جوانهای بیست و چند ساله ما پاسخ ادواردو را میدادند.
پیرمرد دفترچه را در آورده بود و نشان بچهها میداد. الگوی اسکوپ را ادواردو در اروپا کشیده بود و به نتیجه رسانده بود. رسیدن به محاسبات و فرمولهای ساخت اسکوپ در ایران برایش شگفتآور بود. روز بعد البرادعی تهران بود برای بازدید با مسئولان. البرادعی گفته بود: «آنچه ما در نطنز دیدیم، مرحلهای از دانش است که بیشتر از هفت هشت کشور دنیا ندارند.»میلاد حبیبی از محققین این کتاب در مصاحبهای با خبرگزاری تسنیم میگوید:
«به لحاظ مصداقی میتوان گفت این کتاب، قطرهای از دریایی بود که ما به آن دسترسی داشتیم؛ اما کلیت دستاوردهای موجود، همین موارد بودند که در کتابها، سایتها و مستندهای مختلف بهصورت پراکنده گفته شده بودند و ما سعی کردیم یک گلچین و مرور کلی از خاطرات مرتبط با پیشرفتها و دستاوردها در حوزههای مختلف داشته باشیم، هر فصل کتاب بهتنهایی میتواند مبحثی جداگانه برای تألیف کتابهای دیگر باشد. در واقع ما از هر حوزه، چند خاطره را در کتاب آوردهایم تا کلیدواژه و سرنخی برای آن موضوع باشد.»
محققین «امواج ارادهها» از «رویان» و تلاشهای بینظیر دانشمندان آن در تولید سلولهای بنیادی نیز سخنها دارند: در بخش رویان این کتاب از احمد وثوق آمده: پروژهاش محرمانه بود و تعداد افراد خبردار کمتر از انگشتان کف دست. زمانی که تولید سلولهای بنیادی به نتیجه رسید، خبرش را اعلام کردیم. خبری که خیلیها را بهتزده کرد. مسأله از جامعه علمی فراتر رفته بود و بعضی فکر میکردند سیاسی است، تیمی از وزارت بهداشت برای بررسی آمدند؛ تیمی هم حتی از طرف رهبری. حضرت آقا به ما گفتند «من مطمئنم شما این کار را انجام دادید و نیازی به بررسی نداریم، ولی بگذارید کسانی که میخواهند بدانند و بررسی کنند.» بررسیها انجام شد و مسأله برای همه روشن. وقتی تیم تحقیقاتی برای آقا گزارش داده بودند، آقا فرموده بودند: «من که به شما گفتم جوانان ما قادرند...»