رازی

محمد بن زکریای رازی در سال ۲۴۱ در شهر ری به دنیا آمد. پدرش طلا‌سازی داشت. او از همان کودکی به فلسفه و ریاضی علاقه داشت بعد به شعر و ادبیات علاقه‌مند شد. مدتی هم موسیقی کار کرد، عود نواخت و آواز خواند. اما چیزی که بیش از همه محمد را به خودش جلب می‌کرد کارگاه طلاسازی پدرش بود. او می‌دید که چگونه با آب شدن طلا و ریختن آنها داخل قالب‌ها شکل جدیدی ساخته می‌شود و این باعث علاقه او به ذوب فلزات و ساختن چیزهای تازه شد. به همین خاطر کنار کارگاه طلاسازی پدرش آزمایشگاهی درست کرد. در آنجا همه‌چیز را قاتی می‌کرد و آزمایش‌های خیلی مهمی انجام می‌داد.او علاقه خاصی به ذوب کردن هر چیزی داشت. تا اینکه به فکر افتاد از طریق ذوب فلزات طلا درست کند. او قبلاً در مورد علم کیمیاگری از جابر بن حیان مطالب زیادی خوانده بود. رازی سعی کرد که مس را به طلا
 تبدیل کند.
 او در این مسیر به طلا دست پیدا نکرد. اما چیزهای مهمی را کشف کرد و توانست با حرارت دادن زاج سبز اسیدسولفوریک را که در آن زمان به آن جوهر گوگرد می‌گفتند کشف کند. درنهایت هم به کشف الکل رسید. اما هنگامی‌که چشم‌هایش آسیب دید و نزد چشم‌پزشک رفت زندگی‌اش تغییر کرد و آن سر درآوردن از بغداد و بیمارستان‌های بزرگ آن بود. در واقع آنجا فهمید علم کیمیاگری واقعی آن است که چشم عقلش باز شود….
 زندگی مشاهیر بزرگ ما پر از پستی و بلندی است. هیچ‌کدام آنها موفقیت را یک‌شبه به دست نیاورند و برایش زحمت کشیدند. کتاب‌های زیادی خواندند و دست به آزمایش‌های بسیاری زدند. زکریای رازی هم وقتی به بغداد رفت شب و روز کتاب می‌خواند تا جایی که در حال خواندن خوابش می‌برد.
 همین مطالعه و پشتکار زیاد بود که خیلی زود در بغداد او را تبدیل به پزشک مشهوری کرد. تا آنجا که ریاست یکی از بزرگ‌ترین بیمارستان‌های آن زمان در بغداد را به او دادند.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی