حيات تجربه

«تجربه طلاست» تیتر   و اصل حرف یادداشت شماره قبلی بود.
این شماره هم سراغ یکی از تجربیات ارزشمند سال‌های اخیرمان رفتیم که یک تلنگر و بازخوانی نسبت به توانمندی‌هایمان داشته باشیم و بدانیم که بحث بر سر رؤیا فروشی نیست و ما اگر همین داشته‌هایمان را درست روایت می‌کردیم، قطعاً مدل نگاهمان به خود و حرکتمان متفاوت می‌شد. عملکرد ما در دوران کرونا، به اذعان همه متخصصین و فناوران کشور، حاوی درس‌ها و تجربه‌های ارزشمندی بود؛ یعنی مدل واکنش و آمادگی و زیرساخت علمی فناورانه ما در تراز جهانی بود. در آن ایام، هر توصیه و سفارشی که در دنیا به‌عنوان راه‌حل و بخشی از فرایند درمان مطرح می‌شد، در زمان کوتاهی در ایران به تولید انبوه رسید؛ از ماسک ساده تا ماسک نانویی که ابرقدرت‌های دنیا آن را از هم می‌دزدیدند، تا انواع کیت‌های تشخیصی پیشرفته و داروهای با فناوری پیشرفته بیوتک، تا دستگاه‌های پیچیده و های‌تِکی مثل ونتیلاتور که به‌خاطر اهمیتشان در زنده نگه‌داشتن بیماران کرونایی بر سر تأمینشان در دنیا جنگ به راه افتاده بود، همه‌وهمه با تولید ایرانی رفع نیاز شدند.
می‌دیدیم که در آن روزهای سخت و تلخ، شرکت‌های دانش‌بنیان بلافاصله دست به کار می‌شدند و این موارد و ده‌ها محصول پیشرفته دیگر را با تلاش شبانه‌روزی‌شان به تولید انبوه می‌رساندند. آن هم درحالی‌که برخی افراد و خبرگزارها، کمک‌های بعضاً مسخره و حداقلیِ ماسک و دستکش و تب‌سنج سازمان‌های جهانی را در بوق‌وکرنا می‌کردند! اینکه در شرایط همه‌گیری جهانی و ممنوعیت صادرات و فروش تجهیزات کلیدی مبارزه با بیماری و مواد اولیه ساخت آن‌ها، کشوری بتواند این تجهیزات را که بعضاً یا در داخل تولید نمی‌شدند و یا تیراژ کمی داشتند، با بسیج امکانات و توجه به ظرفیت‌ها تأمین نموده و حتی صادر کند، درس‌ها و تجربیات بسیار مهم و روایت‌های ناشنیده‌ی زیادی دارد. باید به این فکر کنیم اگر این مجموعه‌های دانش‌بنیان سال‌ها قبل و به‌رغم واردات محوری زنجیره تأمین، کلی هزینه نمی‌کردند و به سمت کسب دانش و طراحی این فناوری‌ها نرفته بودند، وضع ما در آن روزهای سخت چگونه می‌شد؛ روزهایی که کشته‌های کرونا در آمریکا هم گاهی  1800 نفر در یک روز بود!
ما در این شماره، بخش کوچکی از تولید یکی از این تجهیزات پیچیده و حیاتی را روایت کرده‌ایم؛ آن هم درحالی‌که وقتی سراغ تجربیات دنیا در دوران کرونا رفتیم، دیدیم که چه حجم بالایی از تولید محتوا را، از مقالات علمی تا ارائه‌های متعدد، فقط از تجربه مدیریت تولید و تهیه همین یک دستگاه داشته‌اند! یعنی تأمین نیاز به ونتیلاتور، این‌قدر برای آنها هم حیاتی شده بود که حتی کشورهای پیشرفته هم وارد جنگ ونتیلاتورها شده بودند؛ تا جایی که آمریکا به شرکت‌های فورد و ناسا هم مأموریت تولید سریع دستگاه ونتیلاتور را داده بود و بعدتر، تجربه‌نگاری این مجموعه اقدامات و بررسی علمی آنها در محیط‌های علمی و دانشگاهی پِی گرفته شده است. اگر یک جستجوی ساده در اینترنت کنید، عکس‌های کارمندان ناسا را با ونتیلاتور ساخت خودشان و سخنرانی‌های انگیزه‌بخش مدیران و فناوران ده‌ها شرکت (اصطلاحاً TED) را در این موضوعات پیدا می‌کنید؛ بنابراین اینکه مثلاً سراغ مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان "پویندگان راه سعادت" و "احیاء درمان" برویم و تجربه موفقیت و کار بزرگشان را بگیریم، تازه آغاز راه است. متأسفانه تاکنون اثری از این روایت‌نگاری فناورانه و مدیریتی را، نه در مستند و نه در ادبیات ندیده‌ایم. تلخ‌تر اینکه مدارس و دانشگاه‌های ما، اطلاعی از این حجم و اهمیت تولیدات کلیدی ایران در آن دوران ندارند و فکر می‌کنم در فضای بیمارستانی هم اگر بپرسیم، اوضاع خیلی بهتر نباشد.
این نکته را بارها در سرمقاله اینجا، نوشته‌ام که " امید ساختنی است نه یافتنی" و برای این کار باید "ملموس‌ها را روایت کنیم". گرمیِ امید حرکت‌آفرین، باید از شعله حقیقی همین تلاش‌ها و زحمت‌های هزاران دانشمند و نخبه و فناور کشور در دل مردم ایجاد بشود. برای تک‌تک این محصولات و آدم‌های پشت آن‌ها و ماجراهایی که داشتند، می‌توان به‌اندازه یک شماره ویژه دانشمند مطلب تولید کرد و ده‌ها مستند ساخت. برای دانشجویان که مؤذن جامعه هستند و طلایه‌دار برگزاری اردوهای پیشرفت شده‌اند، پیشنهادم این است که شما به‌سادگی از این فتح‌الفتوح‌های دانشمندان و نخبگان کشور نگذرید؛ این تجربیات و مسیرهای پیموده‌شده به سمت قلّه را ساده نگیرید و نگذارید فراموش بشوند. در حرکت به‌سوی آینده، نکته‌های علمی و کاربردی و تجربیات مثبت و منفی مدیریتی را از زبان این بزرگواران بشنوید؛ گنج تجربه را باید قدر بدانیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی