در کودکی عارف، زندگی بهخوبی در حال گذشتن بود و همهچیز عالی بود تا زمانی که به سن تحصیل رسید.
خرج خانواده از طریق کشاورزی تأمین میشد و با شروع تحصیل فرزندان، دیگر کمکی برای کارهای زمین وجود نداشت. درکناراین هشت بچهمدرسهای خرجهای خود را داشت. پس از دبستان غلامرضا در رشته صنایع چوب ادامه تحصیل داد؛ اما چون در روستای آنها مدرسه وجود نداشت، بهاجبار به مرکز شهر رفت اما دیگر خبری از مدارس شبانهروزی نبود و برای خواب به منزل اقوام و بستگان میرفت.در روستا عموماً افراد را به نام پدرشان صدا میزنند به همین دلیل به او میگفتند غلام درویش. او از مشروبات الکلی به دور بود و نماز و روزهاش هیچگاه ترک نمیشد. دست روزگار طوری رقم زد که غلام درویش تصمیم گرفت تحصیل را رها کند و به حوزه علمیه برود.
در روستا پیچیده بود که غلام درویش میخواهد تحصیل را رها کند و به حوزه علمیه برود، همه میگفتند: «غلام حوزه نرو!» «غلام اگر بخواهی کارهایی که اینجا میکنی را در حوزه انجام بدهی، سر ماه نشده عذرت را میخواهند» بعضی از دوستانش با او شوخی میکردند «غلام، اگر آیتالله هم بشوی من یکی نه پشت سرت نماز میخوانم، نه پای منبرت مینشینم. اگرهم بنشینم به همه میگویم چه شیطنتهایی با هم کردیم.»
پس از تحصیل در حوزه علمیه، عارف در قامت یک طلبه اقدامات فراوانی انجام داد.
او کلاسهای قرآنی در روستاهای همجوار برگزار می کرد و خانه عالم را در منطقه تأسیس کرد. همچنین لیگ مسابقات ورزشی در روستا برگزار کرد تا به شور و شادی کودکان روستا بیفزاید و در کنار آن جوانانی را که ترک تحصیلکرده بودند تشویق به ادامه تحصیل کرد و آنان را دوباره به مدرسه فرستاد.
پسازآن یک سال برای تبلیغ به چهار فرسخی آنجا فرستاده شد و آنجا در پی صحبت با مردم دریافت که ناامنی در این روستا بسیار زیاد است.
پس از تحقیق فراوان به این نتیجه رسید که مشکل اصلی و علت ناامنی چهار فرسخ اعتیاد جوانان و میانسالان است؛ پس عارف به دنبال راهحلی مؤثر برای این معضل گشت که در مرحله اول، کمپ ترک اعتیادی تأسیس کرد، دراین مسیر مشکلات بسیاری اتفاق افتاد که با کمک همه آنها را حل کرد و هزینه کمپ ترک اعتیاد را تأمین کرد. در مرحله دوم برای کمپ ترک اعتیاد، تهیه تغذیه و وسایل سرگرمی مسأله مهمی است که به آن رسیدگی کرد. رفتهرفته استقبال بسیار خوبی از این کمپ شد و از روستاها و شهرستانهای اطراف به آنجا آمدند.
وقتی عارف دید استقبالی اینچنین از کمپ شده؛ با تبلیغات، هزینهها را بهصورت مردمی تأمین کرد تا از تعدادی از شاکیان که مورد آزار بزهکاران معتاد قرارگرفته بودند رضایت بگیرد. با حصول نتیجه و ترک اعتیاد جوانان، امنیت در منطقه برقرار شد. بعد از حل این مشکل عارف به سمت حل مشکل دیگری قدم برداشت.
کشاورزان منطقه همیشه از وضع درآمد خود ناراضی بودند، حالا نوبت آن بود که این مشکل را حل کند. اول ازهمه عارف سران و بزرگان منطقه را دور خود جمع کرد تا با مشورت آنها، معضل اساسی و چرایی آن را دریابد، پس از گفتوگوی فراوان دریافتند که مشکل اصلی، ارزانفروشی محصول توسط کشاورزان است.
این ارزانفروشی ماحصل حضور دلالان و واسطهها در بازار فروش است که با حذف یا کنترل آن میتوان مشکل را رفع کرد. عارف راهحلی برای این معضل پیشنهاد داد که باقیمتگذاری واحد و یکسانسازی میتوان دلال را حذف و ارزشافزوده ایجاد کرد. عارف در میان کشاورزان این راهکار را اجرا کرد و پس از پایان فرایند، به نتایجی همچون افزایش قیمت محصول، حذف واسطه، کسب سود بیشتر و ایجاد همبستگی در میان مردم دست پیدا کرد. سرانجام سال ۹۶ رسید که نقطه عطفی در روند زندگی او بود، زمانی که به روستای تکاب کرمان رفت و به این نتیجه رسید که برای تأثیرگذاری نیازمند یک گروه برای رفع مشکلات است. این شد که کارگروه اقتصادی تکاب تشکیل شد و….کتاب «ق مثل قنات» مدلسازی و تجربه نگاری الگوی موفق جهادی – کشاورزی غلامرضا عارف است که امین ماکیانی و سید حسین حسینی تحقیق و تدوین آن را برعهده گرفتهاند و نویسندگی آن به عهده محیا خانی بوده است. این کتاب به همت ستاد پیشرفت جامع منطقهای تدوین و توسط نشر«عصر پیشرفت» چاپ شده است.