گفتمان پيشرفت نگاه فانتزی يا مسأله حياتی

بر اساس برخی افکارسنجی‌ها اکثر مردم (یعنی در حدود دوسوم) پیشرفت‌های داخلی علم و فناوری را پذیرفته‌اند اما به نسبت کمتری باور دارند که کشور در مسیر پیشرفت قرار دارد. چه‌بسا مردم مشکلات موجود را مایه قضاوت قرار می‏دهند و کمتر اطلاعی از پشت صحنه جدال‏های در جریان بر سر حل این مشکلات دارند و به تبع آن، در مورد حرکت یا ایستایی در مسیر حل ریشه‏ای مسائل با ابهاماتی مواجه هستند. در واقع با وجود حرکت کلی کشور در مسیر پیشرفت، ما نتوانسته‌ایم مسأله علم و فناوری را به دغدغه اصلی و مسأله حیاتی کشور تبدیل کنیم؛ که اگر این‌گونه بود، می‏دانستیم قرار گرفتن در مدار پیشرفت‌های علم و فناوری، امر حیاتی و شاه‏کلید حرکت ما در مسیر پیشرفت است. منظور ما از امر حیاتی، موضوعاتی است که می‏تواند در مثال‌های ملموس زیر مشاهده شود:

دکتر سید مجتبی قافله‌باشی

نویسنده

1- صندوق‌های بازنشستگی که زمانی خودکفا بوده‌اند به دلیل سیاست‏های غلط جمعیتی و اقتصادی، در سال 1402 عملاً ورشکسته هستند و 13 درصد بودجه عمومی این سال را به خود اختصاص داده‌اند. پیش‌بینی می‌شود در صورت تداوم این روند تا بیست سال دیگر، بیش از 50 درصد بودجه عمومی دولت صرف صندوق‌ها شود. در این شرایط دولت مجبور خواهد شد به کاهش بیش از پیش حقوق بازنشستگان و افزایش سن بازنشستگی روی آورد که اگرچه مسأله را حل نخواهد کرد، اما به کاهش عدالت و رفاه اجتماعی می‌انجامد.
2- متوسط عمر ناوگان هوایی کشور به بیش از 25 سال رسیده و در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است. به گفته رئیس سازمان هواپیمایی کشور نیاز صنعت هوایی کشور، ۵۵۰ فروند هواپیماست در حالی که ۱۲۳ ناوگان زمینگیر شده و تنها ۱۸۰ فروند هواپیمای عملیاتی وجود دارد. با این وجود، سرپا بودن این صنعت مدیون توان فنی ایران در اورهال (تعمیرات اساسی) هواپیماهای موجود است.
3- صنعت خودروسازی کشور از فناوری روز جهان عقب مانده و این مسأله مردم را آزار می‌دهد. گفته می‌شود راهکار این مسأله واردات گسترده خودرو است تا بدین طریق، خودروسازان وادار به رقابت شوند. اما واقعیت این است که واردات گسترده، تنها اهرم خودروسازان برای کاهش زیان انباشته 70 هزار میلیارد تومانی را از میان می‌برد و به جای اصلاح، آنان را به کلی زمینگیر می‌کند. در حال حاضر واردات قطعات منفصله خودرو در حدود یک تا دو درصد کل واردات کشور است. پیش‌بینی می‌شود واردات یک میلیون خودرو در سال، رقمی معادل 20 تا 40 درصد حجم کل واردات کشور را به خود اختصاص دهد و تراز تجاری کشور را با مشکل مواجه ساخته و کنترل نرخ ارز را مشکلتر سازد. و این مسأله به غیر از وابستگی محتمل بیشتر کشور به قطعات خودروهای وارداتی برای تعمیر و نگهداری و همچنین حجم بیکاری گسترده در زنجیره صنعت خودرو است.
4- ناترازی مصرف انرژی در کشور روز به روز بیشتر می‌شود که نمونه‌ای از آن را در وضعیت اضطراری مصرف گاز در زمستان سال گذشته و پیشی گرفتن مصرف بنزین با وجود ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس شاهد بوده‌ایم. از آن‌سو آلودگی در شهرهای مختلف رو به افزونی است و در تهران، روزهایی که نشانگر هوا رنگ نارنجی تا قهوه‏ای را نشان می‏دهد، به 159 روز رسیده است. خوشبختانه فناوری‌هایی در کشور توسعه یافته‌اند که در صورت سرمایه‌گذاری و استفاده، منجر به کاهش مصرف سوخت و آلایندگی‌های محیطی می‌شوند و این یعنی می‏توان به حل این مسائل امیدوار بود.
اینها تنها چند نمونه از مسائل کشور هستند که به کمک اصلاح نظام حکمرانی اقتصادی از یک‌سو، و توسعه علم و فناوری قابل رفع هستند. در واقع، حل عمده مسائل کشور در گرو دو بال حکمرانی اقتصادی و توسعه علم و فناوری هستند (موضوع اقتصاد و چگونگی نگاه به مقوله نقدینگی، ارزش پول ملی، فعالیت‌های مولد و سوداگرانه و امثالهم موضوع دیگری است و کنکاش دیگری را می‏طلبد و این نوشته، تنها از زاویه دید علم و فناوری، در پی برداختن به مسائل کشور است. بحث در باب تفاوت مفهوم الگوی پیشرفت نیز منافاتی با توسعه علم و فناوری ندارد و از قضا داعیه نویسنده آن است که برای جهش در علم و فناوری و جهت‌دهی مناسب به آن، چاره‏ای جز تطبیق متن و محتوای پیشرفت و طراحی ساختارها با فرهنگ جهاد، وقف، همیاری، جوانمردی نداریم).
واقعیت آن‏ست اگر پیشرفت‌های علم و فناوری کشور نبود، امروز در استحصال نفت و گاز، تأمین برق، و خدمات بیمارستانی و درمانی نیز مانده بودیم؛ و حتی نمی‌توانستیم بدون الکتروموتورهای ساخت داخل، طرح بزرگ آبرسانی غدیر را به انجام برسانیم. لذا باید بدانیم ناگزیریم که به دانش ساخت هواپیما نیز مسلط شویم و از دام وابستگی و هزینه کردن درآمدهای ارزی کشور برای امور مصرفی رهایی پیدا کنیم.
برای حل مسأله صندوق‌های بازنشستگی، چاره‌ای جز افزایش درآمدهای کشور نداریم. امروزه می‌دانیم دیگر نباید مثل گذشته بر نفت تکیه کنیم و به آن امیدوار باشیم. صادارت کالاهای سنتی و غیرفناورانه نیز هرچند لازم است اما نمی‌تواند به درآمد قابل توجهی منجر شود؛ ضمن اینکه این هر دو - آنچنان که تاکنون تجربه کرده‌ایم - دارای رقبای فراوانی در جهان هستند و بشدت در وضعیت ناپایداری قرار دارند. راهکار پایدار درآمدهای ارزی، فقط و فقط توسعه مزیت‌های رقابتی در توسعه صادرات است و این مهم تنها از طریق تقویت توان فنی کشور به دست می‌آید. خوشبختانه حتی کشوری چون چین که در فناوری و صرفه تولید، در جهان سرآمد است در سال‌های گذشته نسبت به برخی از محصولات فناورانه ساخت ایران اعلام نیاز و اقدام به خرید کرده است. محصولات فناورانه ایرانی دروازه‌های روسیه، اندونزی، کره جنوبی، آلمان، برزیل و بسیاری از کشورهای جهان را فتح کرده و نوید می‏دهد که این مسیر مهم (و هر چند باریک) می‏تواند به جریانی پرقدرت و دائمی تبدیل شود.
برای حل مسأله ناترازی انرژی، نباید تنها راه‌حل را در افزایش قیمت‏ها و فشار بیشتر بر مردم دید؛ بلکه می‌توان با رسوخ فناوری‏های بومی، هم مشکلات را کاهش داد و هم زمینه توسعه بیشتر این فناوری‌ها را فراهم آورد. امروزه فناوری‌هایی در کشور داریم که می‏توانند برچسب درجه مصرف لوازم خانگی را از ای (E) به اِی (A) ارتقا دهند و از میزان هدررفت انرژی در مراحل مختلف تولید تا انتقال گاز بکاهند. امروزه فناوری‏هایی داریم که می‏توانند احتراق سوخت را چه در نیروگاه و چه در موتور خودرو بهبود دهند و علاوه بر کاهش مصرف انرژی، آلودگی کمتری را روانه هوای کلانشهرها کنند. و مهم‌تر از آن، سطح توجه در جهان به فناوری‌های نوظهور این حوزه بالا است و در صورت حرکت ما در این مسیر (که مزیت‌ها، نیازها و فرصت‌های زیادی برای آن داریم)، می‏توانیم آن را به اهرمی برای جهش فناوری و سوار شدن بر موج‏های جدید فناوری روز دنیا تبدیل کنیم.
امروز باید بدانیم هیچ راه آسان و بدون هزینه‏ای برای پیشرفت وجود ندارد. تنها راه پیشرفت، تقویت توان علمی و فناوری و اصلاح نظام‏های اقتصادی است. توافق با غرب، افزایش قیمت و فروش نفت، باز شدن مسیر واردات و یا هر راهکار ساده‌انگارانه دیگری نمی‌تواند مسائل اساسی ما را حل کرده و در مسیر پیشرفت قرار دهد. مسیرهای ساده، نه‌تنها ممکن نیستند، مطلوبیتی نیز ندارند. در حالی که نقطه ثقل اقتصاد و فناوری جهانی در حال گردش به سمت شرق است و نیاز ما بیش از بازارهای اشباع اروپا، به بازارهای بکر و گسترده کشورهای آفریقایی و آسیایی است، توافق با غرب (ولو به فرض آنکه توافق عادلانه‏ای ممکن باشد)، دستاوردی برای پیشرفت درونزا و پایدار ما نخواهد داشت.
واردات تجهیزات و کالاهای مورد نیاز، مسیر ساده و ریل‌گذاری‌شده‏ای برای تأمین نیازهای زودگذر است. کافی است تقاضای خرید را در فرایند اداری به جریان بیندازیم و دکمه را بزنیم. در نظام بروکراسی ایران از زمان پهلوی تا به حال، ارکان مختلفی تشکیل شده تا این فرایند را تسهیل کند. اما مسیر ساخت محصولات پیچیده (بخصوص وقتی قرار است این محصول برای بار اول در کشور ساخته شود) حرکت در مسیر سنگلاخی و طولانی‌تری است. چه‌بسا مدیران پای کار توبیخ نیز شده‌اند! البته بوده‌اند و هستند مدیران فکور و شجاعی که حرکت در این مسیر سنگلاخی را به جان خریده‌اند و امروز ما را از واردات برخی محصولات استراتژیک بی‌نیاز کرده و یا حتی تهدید وابستگی را به محلی برای افزایش درآمدهای ارزی و قدرت چانه‌زنی تبدیل کرده‌اند.
اما داستان به این سادگی نیز نیست. با وجود روشن بودن ده فرمان مسیر پیشرفت، هستند راهزنانی که در پس عبارات زیبایی چون «ایرانی مستحق استفاده از بهترین‌هاست» پنهان می‌شوند و مسیر آسان واردات را پیشنهاد می‏دهند. حرف فریبنده‏ای است؛ اما آیا نباید پولی در جیب ایرانی باشد تا بتواند از بهترین‌های دنیا استفاده کند؟! و یا قرار است این «دیگران» این بهترین کالاها را به رایگان در اختیار مردم ما قرار دهند؟! (و البته هنوز بسیاری از ژاپنی‌ها از تلویزیون‌های نسل‌های قبل استفاده می‌کنند و همچون مردمان کشورهای نفتی، عطش خرید آخرین کالای روز را ندارند!)
خطای ذهنی برخی آن است که وضعیت امروز ما را با وضعیت صنعتی‏ترین کشورهای جهان مقایسه می‏کنند. در این مقایسه کالای نورسیده ایرانی قرار است با کالاهایی که صد سال در اروپا و امریکا قدمت تولید دارند قیاس شوند. حال آنکه کشورهای صنعتی یا خود متقدم این پیشرفت‌ها بوده‏اند و یا آنکه روزی با کالاهایی پایین‏تر از سطح کالاهای رقیب، این رقابت را شروع کرده‏اند. در ادبیات مدیریت فناوری، نسل‌ها و نسخه‏هایی از یک محصول وجود دارد و انتظار آن است که هر نسل از یک محصول، در تراز بالاتری از نسل پیشین خود قرار بگیرد. در این شرایط، اگر به نام مصرف باکیفیت‏ترین کالاها، متقاضی برای اولین‌ها در کشور وجود نداشته باشد، هیچ‌گاه در مسیر رشد صنعت و فناوری قدم نخواهیم گذاشت. البته این مسأله به معنی عدم توجه به استاندارد کیفی کالاها نیست. طبیعی است که شرط ورود دارو یا تجهیزات صنعت نفت به مدار تولید، برخورداری از استانداردهای لازم است اما باید بدانیم موضوع استاندارد، خود مقوله‏ای برای سیاستگذاری کشورهای صنعتی‏ است تا از این طریق سدی مقابل ورود رقبای جدید قرار دهند. لذا در جایی که کیفیت 95 درصدی کفایت می‏کند، نباید به بهانه کیفیت 99 درصدی محصولات خارجی، راه را برای توسعه محصولات داخلی ببندیم. و البته مشخص است که سیاست دولت باید در جهت ارتقای نسل به نسل و نسخه به نسخه محصولات داخلی باشد.
بله! ایرانی مستحق بهترین‌ها و سوار شدن بر بهترین خودروهای ممکن است؛ اما به شرط آنکه آن خودروها تولید خودمان باشند؛ وگرنه از کدام منبع مالی می‏خواهیم بهترین داروها، گوشی‏های هوشمند، لوازم خانگی و امثالهم را داشته باشیم؟! دوگانه‏ی «یا واردات / یا صنعت ضعیف و خسته» دوگانه مطلوب ما نیست. اگر به دنبال حل مسأله خودرو هستیم، باید به دنبال تقویت تحقیق و توسعه در صنعت خودرو باشیم. اگر با خودمان صادق باشیم، صنعت خودروی داخلی بیش از آنکه به تحقیقات متحول‏کننده روی خوش نشان داده باشد، به استقبال فناوری‌هایی رفته که کاهش هزینه را در پی داشته است؛ و این در ادبیات سیاستگذاری فناوری، به معنای درجا زدن‏های مکرر است. لذا باید از خودمان بپرسیم چرا سیاستگذاری صنعت خودرو به سوی افزایش تحقیق و توسعه در حوزه فناوری‌های متحول‏کننده پیش نرفته است؟ در حالی که می‏دانیم حدی از توان و انگیزه فنی آن در داخل وجود دارد. و پیش از آن باید از خودمان سؤال کنیم چرا به جای یک نهاد سیاستگذار، ده‏ها نهاد برای امر خودروسازی در کشور تصمیم می‏گیرند؟ وگرنه اگر بخواهیم وارد دوگانه‏های دوسرباختی شویم که یا از تداوم وضع موجود دفاع می‌کنند و یا به اسم رقابت یا حقوق مردم یا هر چیز دیگر، دروازه‏های کشور را به روی اسب تروای واردات باز می‏کنند، هیچ‌گاه در مسیر پیشرفت قرار نخواهیم گرفت.
اگر هنوز به خرج کردن از درآمدهای نفتی امید بسته‏ایم و خود را با کشورهای متمول حاشیه خلیج فارس مقایسه می‏کنیم باید بدانیم سرانه کل درآمدهای نفتی ایران در سال 1401 در حدود یک‏بیستم این آمار برای کشورهای ذکر شده است. یعنی سهم هر نفر از جمعیت نود میلیونی ایران از فروش نفت و گاز، در حدود یک‏بیستم سهم جمعیت 60 میلیون نفری کل کشورهای عربستان، امارات، قطر، بحرین، کویت و عمان بوده است. و اصولاً هیچ کشوری را نمی‏توان با این معدود کشورهای دارای منابع عظیم نفتی و جمعیت اندک مقایسه کرد. مضاف بر آنکه به فرض کشف یکباره منابع خدادادی بیشتر، آیا خرج کردن از این منابع برای مصرف بهتر و ارزانتر، راه مناسبی برای رسیدن به پیشرفت پایدار است؟ و یا آنکه باید این منابع را به اهرمی برای ایجاد تقاضا برای صنعت و فناوری داخلی تبدیل کنیم و مانند کشور نروژ خود تبدیل به یکی از صاحبان فناوری در این صنعت شویم؟
مسیر پیشرفت پایدار، مسیری سخت، مجاهدانه و البته شیرین است؛ و این برای همه ملت‌ها صدق می‌کند؛ به یاد بیاورید انیمیشن ژاپنی «باد برمی‌خیزد» را، یا فداکاری‌های دانشمندان و جوامع مختلف برای رشد علم و فناوری را. فرقی نمی‌کند: ژاپن، کره، چین، آلمان، انگلستان، امریکا... هرچند آنان توسعه را در امور مادی خلاصه کرده‌‌اند و ما آن را در الگویی الهی می‌جوییم که بر گوارایی مسیر می‌افزاید. تحریم‏ها نیز موهبتی است برای آنکه قبل از دیر شدن، از خواب بیدار شده و چاره راه را پیدا کنیم؛ تا به قول حاج قاسم سلیمانی باور کنیم «میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست.»
اما آیا این باور به عمق جان جامعه نفوذ کرده است؟ آیا وزارت بهداشت نیز حاضر است حتی پس از افزایش درآمدهای نفتی، هزینه‌های تقویت توان داخل را به جان بخرد و به جای صرف ارز خارجی برای واردات تجهیزات پزشکی، مسیر سفارش و خرید از فناوران داخلی را تسهیل کند؟ آیا وزارت نفت، کشاورزی، شهرداری و امثالهم نیز این‌گونه فکر می‌کنند؟ آیا تربیت فرزندانی دانشمند و مجاهد برای کشور به ارزشی برای جامعه تبدیل شده است؟ آیا مردم به این باور رسیده‌اند که به جای تمسخر صنایع داخلی و زیر سؤال بردن توان ساخت هواپیما، چشم‌انداز روزی را داشته باشند که بر قله‌های این صنایع دست یافته باشیم؟
زمانی که نگاه ما به امر دانش‌بنیان، استارت‌آپی، فانتزی و بریده از جامعه باشد، صاحبان شرکت‌های دانش‌بنیان را افرادی می‏ببینیم که زمانی اختراعی کرده‌اند و حالا با خیال راحت از آن کسب درآمد می‌کنند. البته هستند چنین شرکت‌هایی که باید مورد نقد قرار گیرند اما تا تغییر در نگاه ما نباشد، تغییرات گسترده در میدان عمل نیز اتفاق نمی‏افتد.
نگاه حیاتی به مقولات مهم منافاتی با نگاه امیدوارنه به آنها ندارد. بلکه چه بسا آنانی که بدنه عظیم زیرین کوه یخ را می‏بینند، و ظرفیت‌های کشور را برای جهاد علمی می‏شناسند، بیش از دیگران به آینده امیدوار می‌شوند. در زمان جنگ، عده‌ای این‌گونه می‌پنداشتند اگر جنگ را به صورت فانتزی برای مردم روایت کنند، آنان را در شرایط آرام‏تری قرار داده‌اند و محیط زیبای زندگی را بر هم نزده‌اند. لذا در حالی که بسیاری در شهر نیازی به حضور در جنگ نمی‌دیدند، جبهه‌ها روز به روز خالی و خالی‌تر از نیرو می‌شد؛ تا جایی که در سال آخر جنگ، بسیاری از مناطق دوباره به دست دشمن افتاد.
امام خمینی(ره) در پیامی که در آخرین سال حیات مبارک خود برای جهاد سازندگی مرقوم نمود، جهاد را شمایل دنیای آزادی و استقلال در عرصه کار و تلاش و پیکار علیه فقر و تنگدستی و رذالت دانست.» امروز وظیفه رسانه، جهاد تبیین و پشتیبانی از جهادگران واقعی این عرصه است. صرف نمایش چند شرکت دانش‌بنیان و دستاوردهای فنی به معنای حرکت موفقیت‌آمیز در این جهاد نیست. ما ابتدا باید باور کنیم در نقطه عطف تاریخ و جنگ همه‏جانبه ظلم و کفر هستیم و جز با جهاد، نمی‌توانیم جهاد را تبیین کنیم؛ و این تفاوت دو نگاه است: نگاه فانتزی به پیشرفت یا نگاه حیاتی.

 

جستجو
آرشیو تاریخی