چوکان حُمینی

خاطرات شفاهی جهاد سازندگی روستای زرآباد

 علیرضا میرشکار

نویسنده

کتاب «چوکان حُمینی» شامل خاطرات شفاهی جهاد سازندگی روستای زرآباد نوشته علیرضا میرشکار به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شده است. علیرضا میرشکار نویسنده این‌ کتاب می‌گوید تابستان ۱۳۹۸ واحد مطالعات پایداری حوزه هنری زاهدان به او پیشنهاد کرد تاریخ شفاهی فعالیت‌های نهاد انقلابی جهاد سازندگی استان سیستان و بلوچستان را جمع‌آوری کند. پیش از این‌ تعدادی مصاحبه با برخی افراد صورت گرفته بود و میرشکار در ادامه این‌ کار به پروژه افزوده شد. او فهرست جهادگران بومی سیستان و بلوچستان را دریافت کرد و سراغشان رفت تا با آنها گفت‌و‌گو کند. مصاحبه‌های کتاب پیش‌رو اسفندماه ۱۳۹۹ به پایان رسیدند و به این‌ترتیب تدوین ۳۵ ساعت مصاحبه و گفت‌و‌گو تلفنی و حضوری آغاز شد که سپس با خاطرات محمد شهرکی یکی از جهادگران سیستان و بلوچستان از جهادگری در روستای زرآباد ترکیب شدند. به این‌ترتیب راوی محوری این‌کتاب محمد شهرکی است که معرفی کوتاهی از او در ابتدای کتاب درج شده است. ذکر این‌ نکته بی‌لطف نیست که پایه‌های اساسی جهاد سازندگی در محروم‌ترین استان کشور، از همان‌ روزهای ابتدای انقلاب پس از صدور فرمان امام خمینی توسط مهندس ولی‌الله نیکبخت در یکی از ساختمان‌های دانشگاه سیستان و بلوچستان گذاشته شد. اما پس از مدتی مهندس نیکبخت در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ در منطقه ایرندگان خاش همزمان با افطار ماه مبارک رمضان، در ۲۸ سالگی به شهادت رسید و نامش به‌عنوان اولین‌ شهید جهاد سازندگی ثبت شد. دشمنان انقلاب و ایران پس از شهادت نیکبخت دست از تبلیغات منفی علیه جهاد سازندگی برنداشتند اما سازندگی این‌ نهاد تا امروز ادامه پیدا کرده است. کتاب «چوکان حمینی» ۲۶ فصل دارد که عناوین‌شان به این‌ ترتیب است: آلبوم، مسافر، خاور، شیشه مربا، دندان‌درد، مار گرّ، پِهِل کن، چِتّی، سقایی، تنور، درِ قابلمه، فسفر دوزنگ، ستاره، مرخصی، سنگ آموزشی، فلفل، زِرِنگی، آکسیس، کمک‌های اخرویه، دریا، ۲۲ بهمن، زمزمه، یونیماگ، دیدار با امام، مدرسه، سیل.
در قسمتی از این‌ کتاب می‌خوانیم:
«فلفل‌ها محصول باغ جهاد بودند که هر دو نوع تند و شیرین در آن موجود بود، ولی بوته هرکدام در مکان مشخصی کشت شده بود. البته اگر فلفل‌ها مخلوط و در یک ظرف سر سفره گذاشته می‌شد، جدا کردن فلفل شیرین از تند همانند خنثی‌سازی بمب بود، چون با یک انتخاب اشتباه هرلحظه ممکن بود انفجار در دهان، مری و معده رخ بدهد. یک‌ روز اوستا رضا همین‌طور که با پرت‌کردن فلفل‌ها، بین قورباغه‌ها مسابقه جهش و پرواز راه انداخته بود - پرواز از این‌ لحاظ که گاهی جهش‌ها دست کمی از پرواز نداشت - برایم تعریف کرد که قورباغه‌ها اولین قربانی فلفل‌های تند باغ نبوده‌اند، چراکه حاج‌حسین فهمیده در یکی از بازدیدهایش از زرآباد، با مشاهده فلفل‌های سر سفره و با اعتماد به صحبت‌های اعضای جهاد مبنی بر شیرین‌بودن آنها، دو فلفل را که خوشبختانه هر دو شیرین از آب درمی‌آیند به راحتی و بدون هیچ‌گونه مشکلی می‌خورد، اما به محض خوردن فلفل بعدی، تمام شیرینی دو فلفل قبل از بین می‌رود. تندی بیش از حد فلفل باغ جهاد که حتی مردم خاستگاه فلفل، یعنی هندوستان، را هم به زمین می‌زد صورت حاج‌حسین را کاملاً سرخ می‌کند و از شدت سوزش دهان، مجبور می‌شود از سفره بلند شود.»

 

جستجو
آرشیو تاریخی