تدوین:
محمدعلی زمانیان
ناشر : راه یار
تحقیق و تنظیم: محمدمهدی رحیمی
محمدعلی زمانیان
معاون وزیر نفت، معاون وزیر بازرگانی، معاون اقتصادی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، گزینه پیشنهادی وزارت بازرگانی، مدیرکل دفتر وزارتی وزارت صنایع و وزارت بازرگانی، مدیرعامل مؤسسه سروش، معاون آیتالله مهدویکنی در کمیتههای انقلاب اسلامی، مدیرکل آموزش دانشگاه امام صادق(ع)، دوست نزدیک محمود احمدینژاد از دوران تحصیل در دانشگاه علموصنعت تا سال ۱۳۹۶ و عضو هیئتعلمی همان دانشگاه، فقط عنوان سمتهایی است که در کنار نام مرحوم احمد خالدی به خط میشود.
احمد خالدی به تمام جملات پایه «ای کاش... آنگاه» در زمانه ما رسید. راه را از سال ۱۳۵۴ با مبارزه دانشجویی علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. درحالیکه محمود احمدینژاد دانشجوی سال پایینی آنها بود و بهنوعی احمد در برابرش حق آبوگل داشت.
بعد از پیروزی انقلاب، اولین مسئولیتش را در کنار رئیس کمیتهها، یعنی آیتالله مهدویکنی در کمیتههای تازه تأسیس انقلاب بر عهده گرفت. بعدازآن، همراه آیتالله مهدوی کنی به دانشگاه امام صادق رفت و آنجا مدیرکل آموزش این دانشگاه در حال تأسیس شد. احمد خالدی سالها درحالیکه مورد وثوق آیتالله مهدویکنی رئیس جامعه روحانیت مبارز بود به صندلی مدیرکلی در دانشگاه امام صادق تکیه زد و آن را به کمک جمعی سه چهار نفره از صفر بنا کرد.
بعدازآن مدت کوتاهی در سازمان پژوهشهای صنعتی مسئولیت گرفت؛ مسئولیت پشت مسئولیت و پست پی پست در دهه هفتاد، احمد خالدی نسبت به دهه شصت ترفیع بیشتری گرفت. مدیرکل دفتر وزارتی محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنایع وقت شد. این مسئولیت مقدمهای بود تا در دولت دوم مرحوم هاشمی رفسنجانی مشاور و مدیرکل دفتر وزارتی یحیی آل اسحاق، وزیر وقت بازرگانی و سپس معاون وزیر در سازمان تازه تأسیس و مهم «بازرسی و نظارت بر قیمت کالا و خدمات شود. سازمانی که از دانهدرشتترین صنایع دولتی و خصوصی تا کاسبهای خردهفروش میبایست در برابرش پاسخگو میبودند. احمد با تخلفاتشان با تیغ تیز قانون مقابله میکرد و از لحاظ قانونی اختیاراتی در حد وزیر داشت. همه میبایست به فرمانش گوش میدادند تا سود کلان شرکتهایشان حفظ شود.
چهار سال دولت وقت گذشت و سال ۷۶ احمد خالدی به سازمان حمایت از حقوق مصرفکنندگان و تولیدکنندگان رفت. دو سال بعد به دانشگاه علموصنعت برگشت؛ نه معاون بود و نه رئیس، استاد دانشگاه و عضو هیئتعلمی بود. اواخر ریاست علی لاریجانی بر سازمان صدا وسیما، احمد خالدی مدیرعامل مؤسسه سروش شد.
سالهای ۸۲ تا ۸۴ سال ۱۳۸۴ با حضور محمود احمدینژاد دوست دیرینه احمد در عرصه سیاست، او گزینه پیشنهادی وزیر بازرگانی شده ولی مجلس به دلیل فشار و لابی برخی نمایندگان پیش از آنکه کار به رأیگیری در صحن علنی بکشد او را رد کرد و در نهایت در وزارت بازرگانی مشاور ارشد مسعود میرکاظمی وزیر وقت شد. دو سالی در دانشگاه امام صادق جایگزین سیداحمد علم الهدی، معاون آموزشی دانشگاه بود تا اینکه سعید جلیلی به جای علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی آمد، جلیلی هم احمد را از دوران دانشجویی در دانشگاه امام صادق میشناخت. خود جلیلی زیر دست او از سد گزینش رد شده بود معاونت اقتصادی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی پست جدید احمد شد، عالیترین تصمیمات کلان در حوزه امنیتواقتصاد را آنجا پختویز میکردند و به صحن شورا میبردند. در دوران سخت تحریم، معاونت اقتصادی حساسترین اطلاعات اقتصادی را در اختیار داشت. احمد در ستاد تدابیر ویژه اقتصادی که برای دورزدن تحریمها شکل گرفته بود، با جمعی دیگر از مسئولان مهمترین تصمیمات اقتصادی کشور را برای دورزدن تحریمها میگرفتند. با روی کارآمدن مسعود میرکاظمی در وزارت نفت همزمان با این مسئولیت احمد معاونت بینالملل این وزارتخانه را هم به عهده گرفت و به جمع مدیران ساختمان مرکزی وزارت نفت در خیابان طالقانی پیوست.
میرکاظمی رفت و رستم قاسمی وزیر شد، همچنان خالدی معاون وزیر باقی ماند تا اینکه بیژن زنگنه آمد و خالدی به تدریسش در دانشگاه علموصنعت برگشت. احمد خالدی در طول این چهلواندی سال از فعالیت دانشجویی تا حضور در مدیریت ارشد کشور دوستان گوناگونی از طیفهای مختلف سیاسی، از راست راست تا چپ چپ دور خودش جمع کرد، همۀ آنها با او حشرونشر و رفاقت و صمیمیت داشتند و به خوبی احمد را میشناختند. از نکات برجسته روایت های شفاهی راویان، سبک ویژه و اختصاصی مدیریت احمد خالدی بود که دوستانش در جایجای مصاحبه ها به آن اشاره کردند. همچنین با وجود همه اختلاف نظرهای سیاسی و فکری و مدیریتی مصاحبه شوندهها با هم همگی از دو کرانه عالم سیاست در یک توصیف مشترک بودند؛ توصیفی که باعث شد تمام جملات پیوندی «ای کاش... آنگاه»، در زندگی پسر و دختر و همسر و برادر و دوستان و همکاران احمد خالدی رنگ بسازد و در حد تخیل و تصور بماند.
احمد خالدی «مدیر» نخواست خیلی چیزها را برای خود و رفیقان و نزدیکانش به یادگار بگذارد و در مقابل احمد خالدی «رفیق» و شریک خواست چیزهای دیگری برای خانواده و دوستانش به یادگار بگذارد که از دو جنس متفاوت بودند.
موضوع کتاب تاریخ شفاهی زندگی احمد خالدی است ولی در بطن آن به سبب حضورش در مدیریت کلان و ارشد ارگانها و سازمانهای مختلف از کمیته انقلاب اسلامی و وزارت بازرگانی تا وزارت نفت و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، تاریخ شفاهي مقاطع مهم و حساس کشور هم مرور میشود...»