روایتی از پیروزی در یک نبرد طولانی

داستان نانوتروا


مریم حنطه‌زاده
پژوهشگر  
در سه دهه اخیر یکی از مهمترین دستاوردهای نانو تکنولوژی در داروسازی، بهبود داربست‌ها و کپسول‌های رسانش دارویی بوده است؛ به این معنی که داروی اصلی با قرار گرفتن در ساختار نانو حامل‌های جدید، این امکان را دارد که به صورت موثرتر و با عوارض جانبی کمتر بر اهداف مورد نظر بدن بیمار، مانند اندام‌ها و به‌ویژه تومورها، اثر بگذارد. «داستان نانو تروا» با اشاره به قصه معروف اسب چوبین یونانی که توانست از دژ محکم آتنی‌ها بگذرد و شهر تروا را به سقوط بکشاند، ماجرای تجاری‌سازی اولین نانوداروی پیشرفته ایران را که توسط دکتر جعفری و شرکت اکسیر نانو سینا و با همکاری ویژه ستاد نانو به سرانجام رسیده است، تعریف می‌کند. داستانی که اگرچه افسانه‌ی پر شوری از پهلوانان نیست، اما فراز و فرود و الهام‌بخشی‌اش برای زندگی امروز ما، می‌تواند تأثیرگذارتر از افسانه تروا باشد.  در اولین نگاه و آن‌طوری که طراحی جلد کتاب نشان می‌دهد، اسب تروای داستان ما آن داربست نانویی است که دارو را در خود حمل کرده و با عبور از سد مقاومت تومور سرطانی، ضربه نهایی را وارد می‌کند. اما همانطور که جنگ و محاصره ده‌ساله‌ تروا بیشتر با اسب چوبینش معروف شده است، اینجا هم روایت اصلی کتاب نه این داروی مهم و پیشرفته، بلکه مسیری طولانی از سیاست‌گذاری‌ها و انتخاب‌های ویژه، گاهی درست و گاهی غلط‌ است، که در نهایت توانسته بر موانع ساختاری تولیدی کردن علم در ایران غلبه کند.

نانوانتخاب‌های هدفمند
رقم خوردن داستان نانوتروا، قبل از هر چیز به زندگی دکتر جعفری و انتخاب‌هایش وابستگی دارد و طبیعی است که کتاب با محوریت داستان زندگی او و انتخاب‌هایش پیش برود. دکتر جعفری که در پایان دوره دکترا و تحصیل در کانادا، مانند بسیاری دیگر از نخبگان عاشق تحقیق، بر سر دوراهی ادامه کار در شرایط عالی و آزمایشگاه‌های پیشرفته قرار گرفته بود، نهایتا بر اساس تعهد اخلاقی و اعتقادی‌اش‌ تصمیم گرفت برای تدریس به دانشگاهی بازگردد که برای ادامه کار در زمینه‌ی تحقیقاتی‌اش، لازم بود آزمایشگاه آن را از صفر تجهیز می‌کرد. او که پس از تحقیق چندساله در تولید داروهای لیپوزومی و گذران یک دوره موفق پسادکترا در آمریکا، توانسته بود نمونه آزمایشگاهی فرم لیپوزومی داروی دوکسوربیسین ضدسرطان را بسازد، به همین حد بسنده نکرد: «وقتی دکتر دیناروند از من پرسید که آیا می‌توانم این کار را در مقیاس صنعتی نیز تولید کنم، من بلافاصله پاسخ دادم با کمی کار اضافی، بله!» مسیری که هیچگاه فکر نمی‌کرد اینقدر پرپیچ و خم شود. تولید صنعتی این داروی با تکنولوژی بالا آنقدر بزرگ و جدید بود که حتی سابقه تحقیقاتی درخشان دکتر جعفری هم نمی‌توانست تردیدها و ناباوری‌های هیئت مدیره شرکت‌های دارویی پیشرفته را از میان بردارد و برای این پروژه سرمایه‌گذار پیدا کند. گره‌ی که در نهایت با وارد شدن ستاد نانو و سرمایه‌گذاری انسانی و مالی ویژه‌اش در این پروژه به ثمر رسید؛ ورودی که علاوه بر آشنایی‌های فردی، بر شناخت ارزش راهبردی دستیابی به چنین دارویی نیز تکیه داشت. ستاد نانو می‌دانست که نشان دادن یک محصول ملموس و پیشرفته صدهابار بیشتر از سخنرانی‌، افق‌های پیش‌روی جامعه علمی و ملت ایران را در دسترس نشان می‌داد.نقطه تمایز کتاب«داستان نانوتروا» همینجاست که منحصر در ترسیم تلاشهای دکتر جعفری نمی‌شود و با دقت، یک تجربه موفق نانوسیاستگذارانه را روایت می‌کند؛ نانوسیاستگذاری نه به معنی سیاستگذاری در حوزه نانو، بلکه به معنای روندی که با بررسی دقیق تجربیات گذشته ایران، هدفمند پیش می‌رود و بودجه و امکانات را در شخص و محصول مناسب سرمایه‌گذاری می‌کند. یک نمونه از تجربیات سیاست‌گذارانه ستاد نانو را در اولین اقدام آن در تخصیص بودجه‌هایی برای حمایت از طرح‌های نانو در دو وزارت علوم و بهداشت می‌توان دید که به دو روند و نتیجه مختلف منجر می‌شود. وزارت علوم یک فراخوان عام می‌دهد تا اساتید دانشگاه‌ها پیشنهاد طرح پژوهشی بدهند و بعدتر از میان طرح‌های متنوع، چند مورد را انتخاب نموده و به آنها بودجه‌هایی اندک تخصیص می‌دهد؛ طرح‌هایی که البته بعدها مشخص می‌شود به نتیجه خاصی نرسیده‌اند. اماکمیته نانوی وزارت بهداشت، ابتدا یک حوزه را به عنوان اولویت توسعه فناوری نانو در حوزه سلامت انتخاب می‌کند و سپس بر اساس موضوع آن که «کاربردهای نانو در داروهای ضدسرطان» بود، به دانشگاه‌های علوم دارویی فراخوان می‌دهد. طرح واکسن ضدسالک دکتر جعفری (که بعدها به تولید اولین پماد نانوی ضدسالک منجر می‌شود) هم در میان طرح‌های برگزیده‌‌ای است که اکنون به دلیل محدود شدن موضوع و تعداد آنها، هر کدام بودجه بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند که ضریب موفقیت را بالا می‌برد. چنانچه می‌بینیم طرح دکتر جعفری هم به نتایج خوبی می‌رسد و زمینه مثبت آشنایی و اعتماد بعدی ستاد نانو به او را فراهم می‌کند.
ایرانی علیه ایرانی
مسیر اصلی ساخت داروهای پیشرفته و زیست‌مشابه (که فرمولاسیون آنها مشابه داروهای تجاری است و عملکرد مشابهی دارند)، انتقال فناوری است و قطعا یکی از پایه‌های این انتقال فناوری، حضور فناوران و محققان پرتجربه است. اما متاسفانه در ایران کمتر محققی است که بعد از یادگیری و انباشت دانش در پروژه‌های مرتبط با داروهای پیشرفته و نوترکیب، به کشور بازگردد! و جالب آنکه زمانی که کسی مثل دکتر جعفری یافت می‌شود که فراتر از تحقیقات دانشگاهی، عزم جدی برای تولید در شرایط سخت تحریم و کمبود زیرساخت‌های تکنولوژیک را داشته باشد، علاوه بر واردکنندگان حرفه‌ای و پرقدرت دارو، باید با اغراض ضدایرانی و اشکالات به ظاهر علمی که متاسفانه توسط برخی ایرانی‌ها هم اجرایی می‌شود، دست و پنجه نرم کند! ماجرای عجیبی که علیه داروی سینادوکسوزوم ایرانی رخ می‌دهد، یکی از نمونه‌هایی است که شاید برای خیلی‌ها باورپذیر نباشد: یکی از همکاران دکتر جعفری که در همان ابتدای کار و به صورت دوستانه و شخصی، یک نمونه از محصول دارویی شرکت را از او گرفته است، بدون اجازه و بدون رعایت استانداردهای نگهداری دارویی، آن را به گروهی از محققان یک دانشگاه خارجی ارسال می‌کند. آنها در یک مقاله و بر اساس تست‌های ادعایی انجام گرفته روی همان نمونه غیراستاندارد، اعلام می‌کنند که داروی ایرانی خواص مشابه نمونه‌های خارجی را دارا نیست. حتی پس از پیشنهاد دکتر جعفری برای ارسال نمونه رسمی و تکرار تست‌ها در حضور نماینده رسمی سازمان غذا و دارو هم، باز هم یکی از ایرانیان حاضر در آن شرکت است که مخالفت می‌کند! در نهایت دکتر جعفری و شرکت اکسیر مجبور می‌شوند تا زمان و هزینه زیادی را صرف انجام آزمایش‌های استاندارد در آزمایشگاه‌های معتبر خارجی بکنند تا بتوانند این ادعای ظاهرا علمی را، با دلایل دقیق و به زبان علمی رد بکنند. اتفاقی که برای داروی سینادکسوزوم شرکت اکسیرسینا می‌افتد، یک تجربه و نمونه روشن از مواجهات ناجوانمردانه‌ای است که شرایط پیشرفت علمی کشور ما را بسیار متفاوت از کشورهای دیگر می‌کند و نشان می‌دهد که علاوه بر چالش‌های پیچیده تحریمی، کار در این فضا گاهی چقدر می‌تواند سخت و پیش‌بینی‌ناپذیر باشد.و البته در ایران، محققانی که هفت خوان کسب علم و تولید صنعتی را پشت سر گذاشته اند، در برابر مسیر پرپیچ و خم بازاریابی تنها می‌مانند. چرا که تازه در گام آخر، باید با چالش‌های بزرگ حوزه بازاریابی و فروش و صادرات روبرو بشوند. مسائلی که از یک سو با جنس فعالیت‌های شرکت‌های دانش‌بنیان متفاوت است و انرژی محققانش را به‌جای تحقیق و توسعه، صرف ریز و درشت تبلیغات و بالا و پایین بازاریابی می‌کند و از سوی دیگر به دلیل نابالغ بودن بسترهای تجاری - صنعتی کشور و عدم حضور حلقه‌های حرفه‌ای و قابل اعتماد بعد از تولید (یعنی تکمیل‌کنندگان زنجیره ایده تا بازار)، چندان هم قابل برون‌سپاری نیست.
روایت‌هایی برای شکست محاصره ناامیدی
در ایرانی که از یک سو نهاد علمش باری به هر جهت در مسیرهای بی‌سرانجام و بی‌عمل توسعه پیدا کرده است و تولید و بازارش هم روی خوشی به آن نشان نمی‌دهد، تنها از طریق تولید آثار تجربه‌نگاری دقیق و مستندی مانند این کتاب است که می‌توان الگویی تحقق‌یافته از تصمیمات صحیح و حرکتهای هدفمند و هوشمندانه را نشان داد و پیش از مردم برای نخبگان و تصمیم‌سازان، امکان‌پذیری جهش تولیدی مبتنی بر دانش‌بنیان را ملموس کرد. شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم که در نبود تصویر و روایت تأثیرگذاری از صنعت داروسازی ایران، که یکی از اثرات آن را در دوران کرونا و در ناباوری عمیق بسیاری از مردم نسبت به تولید واکسن ایرانی دیدیم، خودِ کتاب «داستان نانوتروا» هم به مانند اسب چوبینی است که با انتخاب درست سوژه و روایت دقیق و به‌اندازه‌‌اش، می‌تواند محاصره ناامیدی و ما نمی‌توانیم را بشکند. گرچه گویا متأسفانه کمتر مسئول مرتبطی است که برای چنین آثاری ارزش قائل شود، جز رهبر انقلاب که ارزش این روایت‌ها و قهرمانانش را به خوبی می‌شناسد؛ در مستند «غیررسمی»، که در آن بخشی از یکی دیدارهای همیشگی رهبر با نخبگان و محققین کشور پخش شد، رهبری به خواندن کتاب «داستان نانوتروا» اشاره کردند و بعد از آنکه متوجه شدند دکتر جعفری هم در آن جمع حاضر هستند، گفتند که من برای شما و آن دوستی که به شما توصیه کرد تا به ایران بازگردید و برای کشورتان کار کنید، دعا کردم.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی