روایت نخبه جوان تبریزی که برای نخستین بار الکترودهای با غشای سرامیکی را در دنیا طراحی و تولید کرد

کسی باور نمی‌کرد الکترودها را بومی کرده‌ام

مرتضی اسدزاده
گفت وگو
درسنجش‏های الکتروشیمیایی، الکترود یکی از مهمترین اجزای یک سلول الکتروشیمیایی است. یکی از کاربردهای الکترودها، برای سنجش pH است، که برای تعیین قدرت اسیدی یا بازی یک نمونه مورد استفاده قرار می‏گیرد، اجزای آن از یک الکترود شیشه ای و یک الکترود رفرانس تشکیل شده است. (الکترودشیشه‌ای جزو الکترودهای شناساگر غشایی به شمار می‌روند). الکترود pHمتر یک وسیله بسیار کاربردی آزمایشگاهی است که کاربردهای مصرفی زیادی دارد. تنها پنج شرکت در جهان دانش فنی تولید این الکترودها را دارند. معین اشکانی رضابیگلو با بومی سازی این الکترودها را در کشور بومی سازی کرد و بر اساس اتفاقی که برایش افتاد به اجبار الکترودهای با غشای سرامیکی را برای نخستین بار در دنیا طراحی و تولید کرد. الکترودهای سرامیکی حساسیت بالایی نسبت به نمونه‌های رایج دارد. متن زیر روایتی از زندگی معین اشکانی رضابیگلو است.

علاقه به الکترونیک از دوران راهنمایی
علاقه من به الکترونیک به دوران قبل از دبیرستان بر می‌گردد. از نظر روحی به گونه‌ای هستم که چیزی را که نیاز داشته باشم، خودم باید یاد بگیرم. علاقه‌ای ندارم کسی چیزی را به من آموزش دهد. از کودکی این گونه بودم. در مورد الکترونیک هم از همان ایام خودم شروع به یاد گرفتن الکترونیک کردم. الان هم هر چیزی که می‌دانم خودم رفته‌ام دنبالش و یاد گرفته‌ام. اگر کسی بخواهد چیزی را به من آموزش دهد حوصله‌ام سر می‌رود. حتی دوره پیش‌دانشگاهی که حوصله‌ام سر کلاس سر می‌رفت، کلاس را ترک می‌کردم. چون بچه زرنگی بودم و معدلم همیشه بالا بود اساتید کاری با من نداشتند. گاهی اوقات داد همکلاسی‌هایم بلند می‌شد و اعتراض می‌کردند، اما معلم‌هایم پی روحیه متفاوتم برده بودند و کمکم می‌کردند.
آشنایی با الکترود pHمتر
 کلاس اول دبیرستان که درس شیمی داشتیم استاد سر کلاس در رابطه با pH صحبت کرد.  پرسیدم که چطور اندازه گیری می‌شود. دوباره پرسیدم اساس کار pH متر چیست؟ دبیرمان نتوانست جواب قانع کننده‌ای به من بدهد. این سوال برای من استارت کار برای فهم اصول کار pH متر را زد. آنجا بود که فهمیدم بحث pH، یعنی غلظت یون H+ شدیداً مهم است. یعنی کم بودن H+ توی یک محلول یعنی کم بودنش هم که می‌گویم، زیاد بودن H- یا بیشتر بودن H+ دیدم اهمیّت زیادی دارد. بعدها دیدیم که برای این، سنسور‌هایی هست. شدیداً علاقه‌مند شدم ببینم که این یون چگونه اندازه‌گیری می‌شود. اصلاً بِیس این چیست. حوزه خیلی جالبی برایم بود که بفهمم چطور می‌توانیم در یک محیط آبی یا در هر محیط یک یون که از اتم هم کوچک‌تر است؛ البتّه یون مثبت از اتم کوچک‌تر است. بیاییم غلظت این را محاسبه کنیم. برای من بچه دبیرستانی حرف زیادی بود. دوره دبیرستان علاوه بر پروژه‌هایی که در رابطه با الکترونیک انجام می‌دادم برای کسب در آمد، بر روی رفرنس‌ الکترودهای  pH متر یعنی Ag-AgCl هم کار کرده بودم.سال 93 کنکور دادم. با توجه به نیازی که برای تغییر در زندگی احساس می‌کردم دانشگاه تبریز را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. از کودکی به شهر تبریز علاقه زیادی داشتم. تبریز برای غریبه‌ها بسیار دلگیر است، اما دوره‌ای دارد. اگر بتوانی دوام بیاوری دیگرنمی‌توانی از تبریز دل بکنی. رشته فیزیک گرایش هسته‌ای- نظری نیمسال دوم پذیرش داشت و من بهمن ماه 93 با 12 هزار تومان آمدم تبریز.
انتظاری که از دانشگاه داشتم همان ابتدا مرا مایوس کرد. دو سال تمام درس‌های پایه که به شیوه دبیرستان تدریس می‌شد مرا از دیگر کارهایم بازداشت. کم‌کم که دیدم کلاس‌ها نمی‌تواند خواسته‌هایم را برآورد کند از رفتن به کلاس خودداری کردم که موجب شد نمرات پایانی‌ام را کم کنند. در این دو سال زیاد نتوانستم بر روی پروژه‌هایم تمرکز کنم. سر کلاس شیمی عمومی 1 دکتر امینی فضل که تازه هیات علمی شده بود در رابطه با دستگاه GC-MS نکته‌ای را گفت که من اشکال گرفتم و سر این موضوع بحثمان بالا گرفت. در زمان دبیرستان تقریبا با تمامی دستگاه‌ها و تجهیزات آزمایشگاهی خیلی سنگین مانند NMR، GC-MS و ...  آشنایی پیدا کرده بودم. برای تحقیقاتم نیاز به آشنایی با این تجهیزات داشتم که به کمک یکی از دبیرانم با دانشگاه آزاد اردبیل ارتباط گرفته بودم و این زمینه‌ای برای آشنایی من با این تجهیزات بود. از سر همان بحثی که با دکتر امینی‌فضل داشتم ذهنیتی از من در ایشان ایجاد شد. سر جلسه امتحان پایانی بالای سرم آمد و شماره‌اش را داد تا اگر تمایل به همکاری در شرکتشان که خدمات‌دهی در حوزه تجهیزات هایتک بود، داشتم با ایشان تماس بگیرم. بعد از امتحانات همکاری‌ام با شرکتشان شروع شد. کارشان تعمیرات تجهیزات آزمایشگاهی هایتک بود. کارم را بلد بودم. سر همین موضوع هفته‌ای یک بار می‌رفتم تهران دستگاهشان را تعمیر می‌کردم و بر می‌گشتم تبریز. تعمیر دستگاهی که در سال 96 پانصد میلیون قیمتش بود برای خیلی‌ها ریسک زیادی داشت اما من به کارم اعتماد داشتم. ماهانه 500 هزار تومان دستمزد می‌گرفتم. البته به نسبت سودی که آنها از قبال این تعمیرات می‌بردند بسیار ناچیز بود. اما برای من که نیاز مالی داشتم راضی کننده بود. آنجا هم الکترود pH متر را دیدم و متوجه مصرف بسیار زیادش شدم. پولی که دستم می‌رسید را صرفت تحقیقاتم بر روی الکترود می‌کردم. اتاق خوابگاهم شده بود محل کارم. بیشتر پروژه‌ها را بر روی تختم انجام میدادم. مرتضی امیدی که همکلاس و هم اتاقی‌ام بود با اینکه علاقه چندانی در ابتدا به الکترونیک نداشت اما به جهت همنشینی با من برای خودش استاد کاری شده بود. بچه‌های برق که برای حل مشکل پروژه‌شان به اتاق من می‌آمدند را اغلب مرتضی کمک می‌کرد. بالاخره بعد از هفت سال کار بر روی الکترود توانستم جواب بگیرم. این کارم بسیار صدا کرد. مدیران شرکت انتظار داشتند چون برای آنها کار می‌کنم باید حاصل تلاش 7 ساله‌ام را با آنها شریک می‌شدم. سر این موضوع از شرکت خارج شدم.
 یکی از اعضای شرکت که فردی را که دکتری شیمی داشت و در یکی از دانشگاه‌های تبریز تدریس می‌کرد را به سراغ من فرستاد که این را بعدها متوجه شدم. این فرد اطلاع داشت که چه کار بزرگی انجام داده‌ام و برای تجاری سازی آن آهی در بساط ندارم. بحث شراکت را پیش کشید. قراردادی نوشتیم که 200 میلیون تومان در اول به من بدهد و من انتقال دانش فنی کنم و در بیست درصد فروش محصول شریک باشم. در ابتدا 60 میلیون دادند و من در کارگاهشان شروع به طراحی خط تولید محصول کردم. تمامی تجهیزاتی که در این مدت تهیه کرده بودم را که 400 میلیون ارزش داشت را بردم آنجا. مرتضی امیدی را هم برای کمک همراه خودم بردم. همزمان با فعالیتم در آنجا متوجه شدم که در کارگاه مواد شوینده تقلبی تولید می‌کنند. نسبت به این موضوع به آقای دکتر اعتراض کردم اما متوجه شدم که به کارهای غیر قانونی علاقمندند. مدتی گذشت و من هم محتاط الکترودم را آنجا تولید می‌کردم اما انتقال دانش فنی نکرده بودم. احساس کردم که در حال دور زدن من هستند اما چیزی بروز ندادم. یک روز که برای دیدن خانواده‌ام به اردبیل رفته بودم مرتضی خبر داد که کارگاه را بسته و او را بیرون کرده‌اند. به سرعت خودم را به تبریز رساندم. رفتم کارگاه و با دکتر درگیری فیزیکی پیدا کردم. وسایلم را توقیف کرده بود و از من شکایت کرده بود. ادعا داشت که کلاه برداری کرده ام. تمام پول را گرفته و انتقال دانش نکرده‌ام. کارم به دادگاه کشید و اموالم را توقیف کرد و من دیگر حق تولید الکترود خودم را هم نداشتم. افسرده شده بودم. لپ‌تابم را فروختم و با هزینه آن برای خودم وکیل گرفتم. دادگاه سه سال تمام وقتم را گرفت و در آخر هم تبرئه شدم و اموالم به همراه غرامت قرار شد تا به خودم بازگردد. اما بازهم دکتر مشکل آفرینی می‌کرد. در این مدت سه ساله که حق تولید الکتروهای شیشه‌ای ام را نداشتم برای نخستین بار در دنیاد الکترود pH متر از جنس غشای سرامیکی را که ضریب خطای بسیار کمتری نسبت به نمونه شیشه‌ای داشت را طراحی کرده و در پایگاه اطلاعاتی ثبت اختراعات آمریکا (USPTO) آن را ثبت اختراع کردم. یک کتاب هم با عنوان «الکترود pH» نوشتم.
ورود به پارک علم و فناوری تبریز
سال 97 در نمایشگاه فناورانه رینوتکس تبریز دوباره با دکتر رخ به رخ شدم و دوباره شروع به پرخواشگری به من کرد. به هوای اینکه من هم از روی غرور جوانی توهینی بکنم و دوباره از من شکایت بکند. بعد از اینکه از او دور شدم نا خودآگاه خودم را در غرفه پارک علم و فناوری آذربایجان شرقی یافتم. از کارشناسان در رابطه با پارک کمی اطلاعات خواستم و دیدم که می‌تواند بستری باشد برای از نو شروع کردن. اقدام به عضویت در پارک کردم. معاون فناوری پارک که از اساتید دانشکده شیمی دانشگاه تبریز بود، یکی از داوران پروپوزالم برای ورود به پارک بود. ایشان بیش از یک دهه بود بر روی این الکترودها کار کرده و ناموفق بود. سوالات زیادی پرسید و تولید آن را در کشور ناشدنی تلقی کرد. اما من پافشاری کردم که آن را خواهم ساخت. البته ساخته بودم اما برای ورود به پارک باید وانمود می‌کردم که در اول راه هستم. در آخر گفتم که یک سفته 200 میلیون تومانی وثیقه می‌گذارم. اگر ناموفق بودم آن را پارک برای خودش بردارد.دفتری به من دادند و من شرکت «آرا الکترود پویش صنعت» را ثبت کردم و در مدت کوتاهی فاز پایلوت را راه‌اندازی کرده و محصولم را وارد بازار کردم.
برگزیده برتر جشنواره خوارزمی
سال 1400 طرحم را به جشنواره بین‌المللی خوارزمی ارائه کردم. دکتر سید احمد مظفری، رییس پارک علم و فناوری سازمان پژوهش‌های صنعتی به عنوان داور طرح من انتخاب شده بود. اخیرا یونسکو هم طرح‌های جشنواره را بررسی می‌کند و در نهایت یک گواهی معتبر بین‌المللی اعطا می‌کنند. این زمانی بود که همه اتفاقات بد تمام شده بود و من ازدواج کردم و خونه ماشین خریدم و ذهنم کمی آرام شده بود. یک روز صبح دکتر مظفری با من تماس گرفت و خودشان را معرفی کرد که: «از دبیرخانه جشنواره تماس گرفته‌ام و سوالاتی راجع به طرح شما دارم.»قیل از ادامه صحبت‌هایشان گفتم اجازه بدهید بنده یک سوالی از شما بپرسم بعد ادامه دهیم. «با فرض اینکه یک محصول هایتک در داخل تولید شده، تجاری شده و وارد بازار شده و در سطح آزمایشگا‌های مطرح مصرف می‌شود، آیا قابلیت کسب رتبه در جشنواره را دارد یا نه؟»دکتر مظفری حرفم را تایید کرد و در رابطه با محصولم صحبت کردیم. مرا راهنمایی کردند تا فرم‌ها را پر کنم، پروپوزال بنویسم و پاورپوینت طراحی کنم. یکسال داوری طرح‌ها طول کشود اسفند ماه سال 1400 بود که دکتر مظفری به من پیام دادند که:« خوشحالم که فعلا آدم‌هایی مانند شما هستند.» من هم احساس کردم که خبری شده است. چند روز بعد متوجه شدم که به عنوان طرح برگزیده جشنواره انتخاب شده‌ام.
 نمایشگاه ایران ساخت
آذر ماه سال 1400 در نمایشگاه ساخت ایران شرکت کردم. آنجا هم بازخوردهای خوبی گرفتم. در کنار تولید الکترود، پروژه‌های هایتکی را نیز می‌گرفتم. موقع بازگشت از نمایشگاه به تبریز، یکی از این پروژه‌ها هم در ماشینم بود. هوا بارانی بود و جاده لغزنده. ناگهان دیدم از لاین مخالف یک تریلی قیچی کرده و به سمت ما می‌آید. با تمام تلاشم فرمان را به سمت تپه کنار جاده پیچاندم. ترسم از حفظ جان همسرم بود که کنارم نشسته بود. بوی تند بنزین چشمانم را باز کرد. ستون فقراتم درد شدیدی داشت. با هزار مکافات بیرو رفتم و همسرم را بیرون کشیدم. چند نفر برای کمک ایستادند. وقتی از امنیت جان همسرم که در خودروی یکی از این مسافران اطمینان حاصل کردم خودم را به ماشین رساندم و آن قطعه را بیرون کشیدم، بغل کردم و در شانه جاده روی تل خاکی افتادم. سوزش شدیدی در چشمانم احساس کردم و دیگر چیزی ندیدم. چشمان را بستم. تمام اتفاقات از جلوی چشمانم در یک لحظه گذشت. بدون چشمانم دیگر ضرب در صفر می‌شدم. بعد از مدتی باز چشمان را باز کردم. سوی چشمانم بازگشته بود. خواستم بلند شوم اما ستون فقراتم یاری نکرد. این اتفاق هم به خیر گذشت. همان سال فناور برتر استان نیز انتخاب شدم.
ما ششمین شرکت هستم
پنج شرکت در جهان الکترود pHمتر تولید می‌کنند و من ششمین شرکت هستم که به دانش فنی تولید آن دست یافته‌ام. باتوجه به قرارداد کذایی تا سال 1402 اجازه تولید آن را ندارم. در عوض الکترود با غشای سرامیکی در دنیا در انحصار من قرار دارد و برای آن ثبت US پتنت گرفته‌ام. در حال حاضر واسطه‌ها از من می‌خرند و آن را وارد بازار کشورهای خارجی می‌کنند. خودم هم از این موضوع اطلاع دارم اما اشکالی ندارد. دانش فنی تولیدش در اختیار خودم است و محصولم وارد بازار بین‌المللی می‌شود.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی